به گزارش پایگاه 598، از
فرزندان برخی مسئولان هر روز خبري جديد و مصاحبهاي و حاشيهاي و غوغايي
تازه به گوش ميرسد؛ يك روز فرزند فلان مسئول اختلاس ميكند، رشوه ميگيرد،
روز بعد آن ديگري به دامان ضدانقلاب پناهنده ميشود، فردايش خبر ميرسد
فرزند مسئول ديگري بيهيچ تجربه اجرايي و با سن پايين شهردار فلان شهرستان
شده، روز ديگر رد فرزندان مسئولان در هيئت مديرههاي شركتهاي فلان
وزارتخانه دیده میشود، فردايش آن ديگري مصاحبه ميكند و از ژن خوب ميگويد
و يك نماينده مجلس هم تأييدش ميكند. اما اين موج اعتراضي ژن خوب كه در
فضاي مجازي فراگير شد، چقدر در كوتاه كردن دست آقازادهها از ثروت مادي و
معنوي مردم ايران نقش داشت؟ هيچ! مردم هم خبرها را ميبينند و از خود
ميپرسند آرمانهاي انقلاب اسلامي اماممان، خميني عزيز (ره) اين بود؟!
انگار كسي قصد ندارد مخاطرات منش آقازادهگري را كه تقريباً ديگر دارد جا
ميافتد، جدي بگيرد. اين گزارش نگاهي به اين آسيبها دارد، گرچه يادداشت،
گزارش، توئيت و همه انتقادات مكتوب و مجازي در اعتراض به زيادهخواهي برخي
مسئولان و فرزندانشان عملاً تاكنون بيفايده بوده و اگر كسي دلسوز اين كشور
و اين مردم و اين حكومت است، بايد دنبال راهي اساسيتر باشد. اين دغدغه
يقيناً وراي تعلقات جناحي و حزبي خواهد بود و بايد از اين تعلقات گذشت تا
تلاشهايي اگر هست، به ثمر برسد.
خطر شكلگيري قشر حاكمان!
در
حالت عادي كه فرزندان مسئولان نخواهند از رانت موقعيت پدر يا مادر خود
بهره ببرند و نخواهند با توصيه به جايي بروند، همچنان از موقعيت بهتري نسبت
به ساير مردم برخوردارند. نه مشكل مالي خواهند داشت و نه احتمالاً مشكل
ازدواج و... نام پدر هم براي اينكه هر جايي تحويل گرفته شوند، كافي است.
فاجعه تلخ حق اوقات فراغت فرزندان در فيش حقوقي فلان مسئول هنوز از
خاطرهها نرفته است. فرزندان مسئولاني كه دغدغه شغل ندارند، دغدغه خرج
تحصيل ندارند، دغدغه ازدواج ندارند، دغدغه هيچ چيز ندارند و از همه انقلاب،
سفرهاي برايشان پهن است، از خانههايشان مستقيم به دانشگاه ميروند، از
پشت ميز دانشگاه سفارششان براي در اختيار گرفتن پست و مقام ميشود،
شانسشان براي رسيدن به مناصب حكومتي با كارگرزادهها و كارمندزادهها
برابر است؟ جانش را كسي ديگر در سوريه ميدهد، كارگرياش را كسي ديگر
ميكند، مرزبانياش را پسران مردم بر عهده دارند، سهمش به كساني ميرسد كه
بيهيچ زحمتي و صرفاً به دليل يك نسبت فاميلي به همه جا ميرسند و هر روز
هم خبر سوءاستفاده يكي از آنها منتشر ميشود.
بيم
آن است كه به تدريج و در نسلهاي آينده كمكم تلاشهاي شخصي و ايستادنهاي
روي پاي خود براي رسيدن به مناصب حكومتي توان مقابله با قدرت آقازادهگري
را نداشته باشد و روز به روز تعداد آقازادهها در مناصب حكومتي بيشتر شود و
كمكم وزير و وكيل شدن مردم عادي، كساني از جنس مسئولان دهه شصتي و حتي
بسياري از مسئولان كنوني به امري غيرممكن مبدل شود. آن وقت سخن گفتن از
«طبقه حاكمان» ديگر يك امر منسوخ نخواهد بود. حكومت اسلامي دورهمي فاميلي
نيست. مردم ايران از امام آموختند نسبتهاي فاميلي با بزرگان حكومت هيچ
امتيازي نيست. مردم در خاطرشان هست فرزندان امام و همسر ايشان از هر
سوءاستفاده از جايگاه بالاي امام در جمهوري اسلامي و در قلب آحاد ملت
ايران مبري بودند و براي خود امتياز ويژهاي قائل نشدند. مردم ميبينند
فرزندان رهبر انقلاب همچون مردم عادي زندگي ميكنند و اغلب مردم ايران
اصلاً آنها را نميشناسند و منصب حكومتي هم ندارند اما با مسئولان ديگري كه
در منش آقازادگي حل شدهاند و از مهمترين اقداماتشان ترقي دادن
فرزندانشان با سوءاستفاده از موقعيت اجتماعي و سياسي خود است، چه بايد
كرد؟ اگر بياعتنا از اين قضيه عبور كنيم، بايد خودمان را براي شكلگيري
طبقه حاكمان آماده كنيم!
«فرزند فلاني» يك مقام شده است!
فلاني
چه كاره است؟ فرزند فلاني است، نوه فلاني است، همينها در جامعه ايران
تبديل به يك جايگاه شده است. پسر فلاني و دختر بهماني خواسته و گاه
ناخواسته و تحت تأثير جو و عادت گرامي داشته ميشوند. گاهي هم بهخاطر
خوشخدمتي به مسئولان و البته گاهي از ترس مقام بالاتر است كه افراد
فرزندان آنها را تكريم ميكنند، امتياز ميدهند و بزرگشان ميكنند. مردم
بايد كمر همت به نابودي اين فرهنگ غلط ببندند. تصميم بگيرند كسي را بهخاطر
نسبت فاميلي تكريم نكنند. در فضاي مجازي افراد را صرف آقازاده بودن دنبال
نكنند. شايد به نوعي براي بازگشت به حالت عادي نياز باشد براي مدتي فرزندان
مسئولان را بايكوت كنيم اما با برخوردهاي احتمالي چه بايد كرد؟
آيا
قانون ميتواند مقابل آقازادهها بايستد؟ ضعفهاي قانوني مقابله با
سوءاستفاده از موقعيت هم وجود دارد، حتي وقتي ثابت شود فلان مسئول براي
فرزندش پارتيبازي كرده، از رانتي بهره برده و... باز هم اراده برخورد
قضايي با او نيست. براي همين است كه به رغم ازدياد سوءاستفاده آقازادهها
از موقعيت پدر و مادر خود، هيچ پروندهاي در اين زمينه تشكيل نميشود.
آقازادگي اعتماد مردمي را تهديد ميكند
بزرگترين
خطر آقازادگي ايجاد نااميدي در مردم و از بين بردن اعتماد آنان است. مردم
عادي كه به هيچ جايي وصل نيستند، با خود ميگويند يك عده دور هم نشستهاند و
براي ما تصميم ميگيرند و مناصب نسل به نسل بين خودشان توزيع ميشود، ديگر
چه جاي تلاش براي ما؟ ديگر چه جاي نقشآفريني ما؟ مشکل فقط برعهده گرفتن
مناصب حکومتی نیست؛ فرزندان مسئولان با رانت سیاسی و اطلاعاتی موقعیتهای
اقتصادی را هم در دست میگیرند و موقعیت برابر برای سرمایهگذاری و تحصیل
مال و ثروت از مردم دریغ میشود.
اين ميانه مسئولاني هم كه مشي آقازادگي
ندارند و تعدادشان هم كم نيست، نامشان در اين سياهيها گم ميشود، چه آنكه
لكههاي سياه بر سپيدي آرمانهاي انقلاب اسلامي بيشتر به چشم ميآيد. در
چنين فضايي گفتن از شايستهسالاري، گفتن از موقعيت يكسان براي رسيدن به
مناصب حكومتي، گفتن از برابري و گفتن از همسطحي مسئولان و مردم، شعاري بيش
نخواهد بود.