به گزارش پایگاه 598 به نقل از تاریخ ایرانی، حسن کروبی، فرزند ملا احمد و برادر مهدی کروبی به دلیل بیماری ریوی در
سن ۷۳ سالگی در خارج از کشور درگذشت. او در دوران تبعید امام خمینی به
نجف، از همراهان ایشان و به تعبیر کارشناس ساواک «یکی از پیشکاران وی» بود
و طبق گزارش ساواک در آذر سال ۱۳۵۷ به طور محرمانه به تهران آمد و «از طرف
خمینی ماموریت دارد که در تهران کارهایی انجام دهد.» حسن کروبی جزو ۲۴ نفر
از فضلا و طلاب جوان مبارزی بود که با نام «روحانیون مبارز خارج از کشور –
نجف اشرف» در خدمت امام بودند.
پس
از انتشار گزارش کنگره ایالات متحده درباره مذاکرات محرمانه ایران و
آمریکا برای آزادی گروگانها، روبرت پاری کتابی نوشت با نام «اکتبر
سورپرایز» که مبتنی بر مستندات کمیته تحقیق است. به ادعای پاری، ویلیام
کیسی رئیس ستاد انتخاباتی رونالد ریگان، نگران از احتمال موفقیت جیمی
کارتر در مذاکرات آزادی گروگانهای آمریکایی، از جمشید هاشمی، تاجر ایرانی
میخواهد که ترتیب ملاقاتی بین او و یکی از مقامات ایرانی را در مادرید
بدهد.
حسن کروبی آن زمان در آلمان بود که همراه
با هاشمی به مادرید رفت و در هتل پلاز اقامت کرد و مهدی کروبی هم در سفارت
ایران در مادرید بود. پاری مدعی است که کیسی با هر دو کروبی در مادرید
ملاقات کرده و به آنها گفته علاقمند است گروگانها آزاد بشوند اما بعد از
مراسم تحلیف ریگان به عنوان رئیسجمهور. ما به ازای آن ارسال اسلحه به
ایران بود. این ادعاها هرگز تائید یا تکذیب نشد؛ نیوزویک و نیوریپابلیک
سفر کیسی به مادرید و دیدار او با ایرانیها را تکذیب کردند و حتی روزنامه
لسآنجلس تایمز در ۶ آگوست ۱۹۹۱ نوشت که کیسی در جولای ۱۹۸۰ با مهدی کروبی
در هتلی در مادرید ملاقات کرده است و پاری نیز ادعا کرده ملاقات دوم کیسی
با مهدی کروبی در پاریس انجام شده و کروبی خبر موافقت با معامله پیشنهادی
را به جمهوریخواهان داده بود. این روایات توسط طرف ایرانی تکذیب، تصحیح یا
تکمیل نشد و منابع خارجی نیز در نقل آن تناقضهای جدی دارند.
دومین
بار نام حسن کروبی در ماجرای سفر مکفارلین، مشاور امنیت ملی ایالات متحده
به تهران و معامله آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان و فروش سلاح به
ایران مطرح شد. تریتا پارسی، رئیس شورای ملی ایرانیان آمریکا (نایاک) در
کتاب «اتحاد خائنانه؛ معاملات پشت پرده ایران، اسرائیل و آمریکا» نوشته «در
نهم جولای [۱۹۸۵]، [منوچهر] قربانیفر [دلال اسلحه] یک ملاقات ویژه در
هامبورگ با حسن کروبی، شخص نزدیک و مورد اعتماد خمینی ترتیب داد که مدافع
بهبود روابط با واشنگتن بود.» پارسی نوشته که حسن کروبی با مقامات اسرائیلی
نیز دیدار داشته و به آنها گفته: «ما به همکاری با غرب علاقهمند هستیم.
ما منافع مشترک داریم و میخواهیم بخشی از غرب باشیم.» بنا به ادعای کتاب
«اتحاد خائنانه»: «مکالمه چهار ساعت ادامه داشت. قبل از اینکه جدا شوند،
کیمچه [دیپلمات اسرائیلی] از کروبی سؤال کرد که آیا او میتواند به یارانش
در تهران بگوید که با اسرائیلیها دیدار کرده؟ جواب «بله» بود.
کروبی
ادامه داد: «اما من قصد ندارم که آن را در خیابانها جار بزنم!» به هر
روی، ملاقات در نوع خود گشایش خاصی بود و کیمچه در یک یادداشت به پرز و
شامیر پیشنهاد کرد که تماس حفظ شود... دومین ملاقات با کروبی در ۲۷ اکتبر
۱۹۸۵ در ژنو اتفاق افتاد. [مایکل] لدین به جلسه آمد تا خود مستقیما با
ایرانیها بر سر تعداد موشکهایی که باید فروخته شده و اینکه چند گروگان در
چه زمانی باید آزاد شوند، چانهزنی کند... در این زمان، اسرائیلیها با
شنیدن تمرکز سخنان کروبی بر آینده رابطه ایران و آمریکا و نادیده گرفتن
اسرائیل، عصبی شدند. کیمچه وارد بحث شد و با عصبانیت پرسید: «و جای اسرائیل
در همه اینها کجاست؟» کروبی از دادن هر گونه تعهدی به اسرائیل سر باز زد.
لدین ملاقات را در حالی که به وجد آمده بود ترک کرد در حالی که
اسرائیلیها ناامید بودند.»
در کتاب «جنگ گرگ و میش؛
تاریخ سری مناقشه ٣٠ ساله آمریکا با ایران» نوشتۀ دیوید کریست، سرهنگ
تفنگدار نیروی دریایی ایالات متحده و کارشناس ارشد تاریخ در پنتاگون که در
جولای ۲۰۱۳ منتشر و فصلهایی از آن توسط سایت «تاریخ ایرانی» ترجمه شده،
دیدار مایکل لدین، کارشناس امور خاورمیانه با حسن کروبی اینطور روایت شده
است: «روز پنجشنبه ۲۲ تیرماه ۱۳۶۴، لدین قرار ناهاری داشت با آدولف شویمر
که ال صدایش میکردند، تاجر اسرائیلی اسلحه و از مشاوران رئیسجمهور پرز.
شویمر به لدین گفت قربانیفر به کسانی در سطوح عالیهٔ حکومت ایران دسترسی
دارد، از جمله به روحانی بلندپایهای که مشهور به میانهروی است: آیتالله
حسن کروبی. قربانیفر پیشنهاد داده بود ایالات متحده در ازای هفت گروگانی
که در لبنان بودند، به اسرائیل اجازه بدهد حدود صد موشک ضد تانک تاو به
ایران بفروشد. مبادلهٔ سلاح با گروگانها به بهبود روابط با حکومت ایران هم
میانجامید. لدین این فکر را پسندید و به مکفارلین نوشت که موشکهای تاو
بخشی از یک فرایند هستند، «اثبات حسن نیت و نمونهای از آنچه اگر ایران
حاضر به برقراری روابط دوستانه با ما بشود، برایش اتفاق خواهد افتاد.» چون
این پیشنهاد از طرف کسی در بلندپایهترین سطح دولت اسرائیل مطرح شده بود،
مکفارلین با دید خیلی انتقادی به پیشنهادها نگاه نکرد. با خودش فکر کرد
صدتا موشک ضد تانک قطعا وضعیت توازن قدرت در جنگ ایران و عراق را هیچ
تغییری نخواهد داد و اگر باعث میشود گروگانها در لبنان در امان باشند و
راه گفتوگو با میانهروها را در ایران میگشاید، دستاوردهایش حسابی به
خطرش میارزند.»