به گزارش پایگاه 598 به نقل از تسنیم، یادداشت زیر ۴ اشکال اساسی در بخش کشاورزی کشور را از دید سازمانهای غیردولتی شرح میدهد.
«امنیت
غذایی» یعنی بتوانیم غذای کافی، دردسترس، پایدار و کافی را برای آحاد
جامعه تولید و تأمین کنیم. این یک کارکرد مهم حکومتی و از مهمترین وظایف
تأمینی یا حتی امنیتی دولتهاست؛ چرا که گرسنگی و سوء تغذیه زمینهساز
بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی است و بدون تغذیه کافی و سالم، نمیتوان
جامعه با نشاط و تندرستی را متصور بود. از طرف دیگر دسترسی به غذای ایمن و
سالم یکی از اصلیترین حقوق شهروندی است که باید مورد مطالبه عمومی قرار
بگیرد. اما متأسفانه مواردی وجود دارد که امنیت غذایی کشور را با تهدید جدی
مواجه کرده است، از جمله:
1- عدم وجود برنامه حمایتی مدون، در
راستای افزایش حمایت از کشاورزان، ضرورت ساماندهی نظام توزیع محصولات
کشاورزی و بورس کشاورزی و ساماندهی اعطای یارانه کشاورزی
باید
توجه داشت که کشاورز باید ــ ولو با اقدامات حمایتی ــ در روستاها و سر
مزارع بماند، زیرا کشاورز، سرباز امنیت غذایی کشور است؛ حتی اگر زمانی ــ
مثلاً بهدلیل بحران آب ــ صلاح دیده شد که در منطقهای برای مدتی محدود
کشت متوقف شود، ضروری است کشاورز با اعطای یارانه دولتی تا زمان احیای مجدد
آب حمایت شود. رها کردن سنگر امنیت غذایی توسط کشاورزان به معنی کاهش
چشمگیر صدها هزار شغلِ مرتبط با این بخش، خالی شدن روستاها، رشد
حاشیهنشینی و دهها بحران اقتصادی و اجتماعی دیگر خواهد بود.
بنابراین حمایت از کشاورزان و کشاورزی یک اولویت امنیتی کشور است، که هرگز بطور شایسته مدنظر دولتها نبوده و نیست.
2- عدم توجه به صنایع تبدیلی و کاهش ضایعات محصولات کشاورزی
متأسفانه
مطابق آمار سازمان غذا و خواربار ملل متحد، 30 الی 35 درصد محصولات
کشاورزی ایران، در مرحله برداشت تا توزیع، ضایع و فاسد میشود. این دور
ریز، جدا از اینکه یک بحران بزرگ اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی است، به
این معنی است که در کشور ما سالانه 15 میلیارد دلار سرمایه و غذای 15
میلیون نفر دور ریخته میشود. فاجعهبارتر آنکه برای تولید این مقدار
محصولِ ضایعاتی، حداقل 10 میلیارد متر مکعب آب ــ معادل 10 درصد کل ذخایر
آبی کشور و 40 برابر ظرفیت سد کرج ــ مصرف میشود. نتیجه این شرایط،
برهمریختگی اقلیمی است که شاهد آن هستیم.
توسعه صنایع پس از
برداشت و صنایع تبدیلی باید یکی از اولویتهای دولت آینده برای ایجاد اشتغال
و کاهش ضایعات محصولات غذایی و مقابله با بحران آب باشد.
3- عدم توجه به سلامت تغذیه
امروزه
شاهدیم تعداد بیماران در کشور مدام در حال افزایش است و افزایش بودجه
درمانی در اولویت قرار گرفته است. افزایش تعداد بیماران، بسیاری از آحاد
جامعه را با هزینههای سرسامآور درمانی مواجه کرده و نرخ رشد سرطان بسیار
نگرانکننده شده است.
در این راستا تأمین غذا، آب و هوای سالم
امری ضروری برای تندرستی و نشاط جامعه و کاهش بیماران در سطح جامعه است. در
برنامه پنجم و ششم و ابلاغیه مقام معظم رهبری نیز درخصوص سیاستهای کلی
محیطزیست، بر تولید محصولات کشاورزی سالم و ارگانیک تأکید شده است. براستی
دولتهای پیشین در این زمینه چه اقدامی کردهاند؟ چقدر برای توسعه و تمرکز
بر این موضوع ــ که مستقیماً با سلامت مردم و توسعه کشاورزی در ارتباط است
ــ بودجه تخصیص داده شده است؟ با یک بررسی ساده میبینیم این رقم در عمل
نزدیک به صفر بوده است!
در مقابل شاهدیم که سالهاست محصولات
دستکاری شده ژنتیکی (تراریخته) بصورت بیرویه و بدون نظارت و ارزیابی
مخاطرات، وارد سفره مردم میشود و حتی روی این محصولات برچسبگذاری هم صورت
نمیگیرد. بدتر اینکه تولید انبوه برنج تراریخته در پیشنویس برنامه ششم
نیز گنجانده شده بود که اگر هوشیاری سازمانهای مردمنهاد، رسانهها،
دلسوزان و نمایندگان محترم مجلس نبود، الآن در اولویتهای کار دولت قرار
داشت. جالب است که چین، هند و حتی کشورهای افریقایی هم با وجود تنگناهای
تغذیهای، برنج تراریخته را برای مردم کشورشان ممنوع و غیرمجاز کردهاند.
ما اعتقاد داریم باید در مرز دانش گام برداریم، اما صیانت از سفره جامعه
ایرانی و سلامت ایرانیان وظیفه شرعی و ملی است و نباید بازیچه عدهای
منفعتطلب قرار گیرد.
قطعاً باید پایش فرایند واردات، تولید و توزیع غذا از بذر تا سفره از اولویتهای دولت آتی باشد.
4- اشکال در سیستم مدیریت بحران در کشور (با اولویت بخش کشاورزی)
مدیریت
بحران یعنی تمام ساز و کارهای لازم برای ساماندهی یک بحران تا حد ممکن از
قبل اندیشیده شده باشد و در زمان بروز بحران از زمان طلایی برای امداد و
نجات حداکثر استفاده شود. زیرا پس از اتمام این زمان طلایی، گسیل امکانات
چند برابری هم نتیجهای دربرنخواهد داشت. برای مدیریت بحران علاوه بر
اعتبارات ریالی و تدارکات سختافزاری نیازمند هماهنگی کامل با هلال احمر،
ارتش، سپاه و بسیج وجود دارد تا بخشی از شرح وظایف سازمانی آنها باشد.
وقتی
بارش ناگهانی برف زحمات باغداران کشور را هدر میدهد و امنیت غذایی کشور
را با تهدید مواجه میسازد، نجات محصول از زیر برف کمتر از جنگ در جبهه
نیست! اما متاسفانه در کشور چنین ساختاری وجود ندارد. برای مثال در سال 95
شاهد بودیم بهدلیل سوء مدیریت بحران، بسیاری از محصولات باغی زیر برف از
بین رفتند، در حالی که امکان نجات آن وجود داشت. برای نمونه در خسارت وارده
به مرکبات کشور، دولت نه تنها اقدام مؤثری در جهت برداشت، ذخیرهسازی و
ساماندهی بازار مرکبات انجام نداد، بلکه اقدام به واردات پرتقال از مصر و
ترکیه نمود، در حالی که بیشترین تولید مرکبات در کشور در این سال محقق شده
بود. چگونه است که دولت برای واردات مرکبات از ترکیه و مصر بودجه دارد، ولی
برای خرید تضمینی و ذخیرهسازی مرکبات باغداران داخلی در زمان مقتضی پول
نداشت؟! در اثر این بیتدبیری در حال حاضر هزاران باغدار و ذخیرهساز
مرکبات کشور در معرض ورشکستگی کامل قرار گرفتهاند و این یعنی تهدید امنیت
غذایی و تهدید اشتغال در بخش کشاورزی کشور.
بدیهی است دولت باید
برای مدیریت بحرانهای کشاورزی و حمایت از تولید پایدار در بخش کشاورزی،
برنامههای واقعی و اثربخشی را تدوین کند.