به گزارش پایگاه 598 به نقل از کیهان، دیروز در همایش بینالمللی مقابله با گرد و غبار آقای روحانی اظهار داشت:
«بنده قبلا هم در بحث دیگری گفتهام، بحث بر اینکه کدام کشور در منطقه ما
قویتر باشد باید کنار گذاشته شود، قویترین کشور در منطقه نباید به عنوان
هدف اول دنبال شود، منطقه قویتر باید مدنظر ما باشد نه اینکه در رقابتهای
منطقهای یک کشور در منطقه بخواهد در برابر کشورهای دیگر منطقه قد علم کند
و قدرت خود را به رخ بکشد و تفرقه و شکاف و اختلاف را بیشتر کند، ما در
منطقه مهم خاورمیانه و غرب آسیا یک خانواده هستیم، نمیتوانیم از هم فاصله
بگیریم، خانواده قوی میتواند در یک جمع خوب زندگی کند نه اینکه یک فرد در
داخل خانواده قوی باشد و بقیه ضعیف باشند، باید به فکر منطقه قویتر باشیم.
رقابتهای مخرب نابجا را کنار بگذاریم، جنگهای منطقهای را خاموش کنیم
شعله این جنگها منجر به طوفان گرد و غبار و شن هم خواهد شد نه تنها در
دنیای سیاست که در طبیعت ما هم گرد و غبار شن فرا خواهد گرفت.»
این سخنان در حالی است که قدرت اول منطقهای شدن جزو اهداف روشن سند
بالادستی چشمانداز 20 ساله کشور است. در ابتدای این سند آمده است؛ «با
اتکال به قدرت لایزال الهی و در پرتو ایمان و عزم ملی و کوشش برنامهریزی
شده و مدبرانه جمعی و در مسیر تحقق آرمانها و اصول قانون اساسی، در
چشمانداز بیستساله، ایران کشوری است توسعهیافته با جایگاه اول اقتصادی،
علمی و فناوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی، الهامبخش در جهان
اسلام و با تعامل سازنده و موثر در روابط بینالملل... الهامبخش، فعال و
مؤثر در جهان اسلام با تحکیم الگوی مردمسالاری دینی، توسعه کارآمد،
جامعه اخلاقی، نواندیشی و پویایی فکری و اجتماعی، تأثیرگذار بر همگرایی
اسلامی و منطقهای براساس تعالیم اسلامی و اندیشههای امام خمینی(ره).
دارای تعامل سازنده و مؤثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت.»
از این منظر باید گفت قدرت اول منطقهای بودن یک انتخاب نیست که دولتها
بتوانند آن را دنبال کرده یا کنار بگذارند بلکه یک الزام کلی و قطعی است.
رئیس جمهور در ابتدای این اظهارات خود با بیان این جمله که «بنده قبلا هم
در بحث دیگری گفتهام...» در واقع از طرح «منطقهای قوی به جای قدرت
منطقهای» به عنوان زیرساخت راهبرد منطقهای خود که قبلا از آن با عنوان
برجام منطقهای و با کلیدواژه برجام یک و دو ... یاد میکرد رونمایی کرده
است.
واقعیت آن است که رئیس جمهور و تیم مشاورانش در بیش از یکسال گذشته مدام
در مطبوعات و رسانههای خود لزوم کوتاه آمدن از سیاستهای انقلابی ایران
در منطقه، کاهش حمایت از متحدان استراتژیک منطقهای و گفتگوی بیپشتوانه با
کشورهای مرتجع منطقه را ترویج میکنند.
در چنین رویکردی حتی مذاکره بر سر خطوط قرمز ایران نیز توجیه میشوند. اگر
در جایی خواسته شیخنشینهای خلیج فارس برای عادیسازی روابط با ایران دست
کشیدن کشور از مالکیت جزایر سهگانه خلیج فارس باشد، میتوان مدل برجام را
در این زمینه پیاده کرد!
مدافعان چنین طرحی بر لزوم شروع مدل مذاکرات برجام در منطقه با کشوری
مانند عربستان سعودی اصرار میورزند و با پررنگ جلوه دادن سایه جنگ میان
ریاض و تهران، دست دراز کردن به سوی سعودیها و شروع برجام منطقهای را
توجیه میکنند.
در این رویکرد هیچ توجهی به پیاده نظام بودن ریاض در خط مشی خاورمیانهای
آمریکا و رژیم صهیونیستی نمیشود. در اصل سعودیها نزدیک به یک قرن است که
مجری طرحهای منطقهای قدرتهای بزرگ هستند. در کنار این آل سعود خصومت
ریشهای با شیعیان و به خصوص ایران دارد که پس از انقلاب اسلامی این خصومت
صدچندان شده و تا توانسته با کمک به گروههای تروریست معاند ایران و
کشورهای متخاصم مانند رژیم صدام، به منافع ایران آسیب زده است.
حال آیا گفتوگو و مذاکره با آمریکا و برخی شرکای مرتجع منطقهایاش
میتواند منافع ایران را تامین کند؟ اگر ایران در طول دو دهه اخیر
سیاستهای منطقهای خود را دنبال نمیکرد تا کشورهای منطقهای مانند
عربستان از تهران رضایت داشته باشند، آیا ایران در حال حاضر از موقعیت و
قدرت منطقهای کنونی برخوردار بود؟ بدون شک پاسخ به این سوالات منفی است.
چرا که برخی از رقبای منطقهای ایران پایبند به هیچ یک از اصول رقابت سالم و
اصولی بر پایه رویکردهای گفتمانهای متداول بینالمللی نیستند و قدرت خود
را در تضعیف رقیب میبینند تا در افزایش قدرت خود.
تردیدی نیست که خوشبینیهای مفرط دولت تلهای است که باعث عقبنشینی کشور
از بسیاری از مولفههای قدرتساز منطقهای میشود و ایران میبایست از
حمایت گروهها و کشورهای پشتیبان خود دست کشیده و حتی زمینه را برای به
رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی فراهم سازد.
چنین الگویی به نحو دیگری توسط کشورهایی مانند اردن و مصر در دهههای قبل
پیاده شده که آنها را در حال حاضر تبدیل به کشورهای پیرو و فاقد قدرت و
اقتدار کرده و توان بازیگری نه در منطقه و نه در جهان را دارند و همیشه
آماده پذیرش قدرتهای بزرگ در داخل کشورهای خود هستند.
در حالی که آمریکا و ریاض از تروریستهای ضدایرانی آشکارا حمایت میکنند و
از لزوم کشاندن ناامنی به داخل ایران میگویند و با همراهی تل آویو در خیال
راهاندازی ناتوی عربی علیه ایران هستند، بیان چنین مواضعی به نفع چه کسی
است؟ در چنین منطقه آشوبزدهای آنچه تاکنون امنیت ایران را تضمین کرده،
صرفا مولفههای قدرت آن بوده است. تضعیف این مولفهها مساوی با ناامنی است.