
وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * * * شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ی که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمی جنگید؟ آن مستضعفانی که همواره می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود، سرپرستی برای ما بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده. * * * بدون کشته شدن سرنوشت بیهوده است / شهید اگر نتوان شد بهشت بیهوده است
اين كتاب حاوي خاطراتي خواندني بصورت داستاني روايي از رشادت شهداي لشكر 25 كربلا درارتفاعات حاج ابراهيم و مبارزه با ضد انقلاب و سپس شركت در جنگ سوريه و دفاع از حرم اهل بيت سلام الله عليها است. اين شهدا را فقط يك كلمه و آن هم دفاع از اسلام گردهم آورد و با اين صميمت و قول و قرارهايي كه با هم گذاشتند پس ازماهها دفاع در ارتفاعات سخت حاج ابراهيم همگي با هم عزم سفر كردند و در جنگ سوريه شركت و همگي در كنارهم به فيض شهادت نائل شدند.
در بخشي از كتاب آمده است: «نفربر زير آتش سنگين برگشت. درِ نفربر را كه باز كردم خشكم زد. رو به كاوه گفتم: پس سالخورده كو؟! گفت: نيامد، بين زخميها ماند. توي بيسيم با حرص گفتم: چرا برنگشتي؟ مرد حسابي، شرطم كه نشنيدي و رفتي همين بود كه حتما برگردي. خيلي خونسرد گفت: يعني من برگردم، ولي نيروهايم برنگردند؟! اگر اين كار را بكنيم، از اين پس چگونه بايد توقع داشت به ايراني بودنمان شك نكنند؟ زبانم بند آمد. بايد كاري ميكردم»
اين خاطرات به قلم حجتالاسلام سيد عبدالرضا هاشمي ارسنجاني كه خود از زمره همرزمان شهدا است نوشته شده است. اين كتاب در 584 صفحه با قيمت 30 هزار تومان توسط انتشارات شهيد كاظمي منتشر شده و علاقهمندان به تهيه آن ميتوانند آن را از فروشگاه اينترنتي «من و كتاب» خريداري كنند.