سرویس سیاسی پایگاه 598؛ خبر میرسد که رئیسجمهور، که فرماندهی کل قواست، در کار جبهه و جنگ اختلال ایجاد کرده است. بنیصدر، دستور داده که درِ انبارهای مهمات و سلاح به روی سپاه و نیروهای داوطلب، بسته شود. دشمن پیش میآید و کشور در خطر سقوط و ویرانی است.
آتش به اختیارها معطل مرکز فرماندهی که خود دچار اختلال است نمیمانند. براتعلی نامور، جوان نوزده ساله بجنوردی همراه ده نفر از یارانش، در یکی از باغهای نزدیک بشقارداش، دست به کار میشوند. کلی زودپز و سهراهی آب تهیه میکنند. و با مخلوطکردن موادی دمدستی مثل پودر گلگل و آلومینیوم و پهن الاغ و خمیردندان و...، مواد منفجرهای بسیار قوی میسازند. و آن را داخل زودپز و سه راهیهای آبی که تغییراتی در ظاهر آن ایجاد کردهاند، میریزند. و حاصل یک ماه کار شبانهروزیشان، میشود سه کامیون مین ضدنفر و ضدتانک و نارنجک دستی. و همه را میفرستند اهواز.
وقتی محموله به دست شمخانی، فرمانده سپاه اهواز، میرسد؛ میگوید آتشبهاختیارهایِ اینجا نیز چنین کارهایی انجام میدهند؛ اما باید محموله شما را هم آزمایش کنیم. و آزمایش میکند و اقرار میکنند که آنچه براتعلی نامور و دوستانش در بجنورد ساختهاند، به مراتب بهتر و قویتر از چیزی است که آنها میسازند!
*کتاب بچههای قصرقجر/ نویسنده: مهدی الهی فر