کد خبر: ۴۲۲۴۵
زمان انتشار: ۱۰:۳۴     ۰۳ اسفند ۱۳۹۰
بازخوانی فرمایشات حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای درباره تحزب:
حضرت آیت الله‌ العظمی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب یادآور شده‌اند: ما با تحزب مطلقا مخالف نیستیم. اینکه خیال کنند ما با حزب و تحزب مخالفیم. نه، اینطور نیست. قبل از پیروزی انقلاب، پایه‌های یک حزب بزرگ و فعال را خود ما ریختیم. اول انقلاب هم این حزب را تشکیل دادیم؛ اما هم تایید کردند چند سال هم با جدیت مشغول بودیم.

به گزارش598 به نقل از فارس ، فرازهایی از فرمایشات حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای درباره تحزب به شرح ذیل است:

 

یک مسئله دیگر هم در ذهنم بود که مطرح کنم مسئله‌ حزب و تحزب گمان می‌کنم وقت کم است؛ لذا مختصر عرض می‌کنم.

در کشورهایی که ملاحظه می‌کنید انقلاب شده، احزاب وسط می‌آیند. این سؤال پیش می‌آید که نگاه ماه به تحزب و حزب چیست. الان وقت کم است و من نمی‌توانم تفصیلاً بگویم؛ ان‌شاءالله یک وقتی در این باره به تفصیل صحبت می‌کنم.

به طور اجمال بگویم ما با تحزب مطلقا مخالف نیستیم. اینکه خیال کنند ما با حزب و تحزب مخالفیم. نه، اینطور نیست. قبل از پیروزی انقلاب، پایه‌های یک حزب بزرگ و فعال را خود ما ریختیم اول انقلاب هم این حزب را تشکیل دادیم؛ اما هم تایید کردند چند سال هم با جدیت مشغول بودیم؛ البته بعد به جهاتی تعطیل شد.

همان وقت به ما اشکال می‌کردند که تحزب با وحدت عمومی جامعه مخالف است. من آن وقت یک سخنرانی مفصلی کردم، که بعد هم پیاده شد و چاپ شد و پخش شد؛ تحت عنوان «وحدت و تحزب» تحزب می‌تواند در جامعه انجام بگیرد، در عین حال وحدت هم صدمه‌ای نبیند؛ اینها با هم منافاتی ندارد. منتها آن حزبی که مورد نظر ماست عبارت است از یک تشکیلاتی که نقش راهنمایی و هدایت آحاد مردم را به سمت یک آرمان‌هایی ایفا می‌کند.

ما دو جور حزب داریم یک حزب عبارت است از کانال کشی برای هدایت‌های فکری، حال چه فکری به معنای سیاسی، چه فکری به معنای دینی و عقیدتی اگر چنانچه کسانی این کار را بکنند، خوب است. قصد عبارت از این نیست که قدرت را در دست بگیرند؛ می‌خواهند جامعه را به یک سطحی از معرفت به یک سطحی از دانایی سیاسی و عقیدتی برسانند؛ این چیز خوبی است. البته کسانی که یک چنین توانایی‌ای داشته باشند، به طور طبیعی در مسابقات قدرت، در انتخابات قدرت هم آنها صاحب رای خواهند شد، آنها برنده خواهند شد؛ لیکن این هدفشان نیست. این یک جور حزب است؛ این مورد تایید است. میدان باز است. یک جور حزب، تقلید از احزاب کنونی غربی است حالا من گذشته را کار ندارم. احزاب کنونی غربی به معنای باشگاه‌هایی برای کسب قدرت است؛ اصلا حزب یعنی مجموعه‌ای برای کسب قدرت. یک گروهی با هم همراه می‌شوند، از سرمایه و پول و امکانات مالی خودشان بهره‌مند می‌شوند، یا از دیگران کسب می‌کنند، یا بندوبست‌های سیاسی می‌کنند، برای اینکه به قدرت برسند. یک گروه هم رقیب اینهاست؛

کارهای مشابه اینها را انجام می‌دهد تا آنها را از قدرت پائین بکشد، خودش بشود جایگزین. الان احزاب در دنیا غالبا اینگونه‌اند.

این دو حزبی که در آمریکا به نوبت در راس کار قرار می‌گیرند، از همین قبیلند؛ اینها در واقع باشگاه‌های کسب قدرتند. این نه، هیچ وجهی ندارد. اگر کسانی در داخل کشور ما به این شیوه دنبال تحزب می‌روند. ما جلویشان را نمی‌گیریم. اگر کسی ادعا کند که نظام جلوی تشکیل احزاب را گرفته است، یک دروغ واضحی گفته؛ چنین چیزی نیست؛ اما من اینجور حزبی را تایید نمی‌کنم. اینجور حزب سازی اینجور حزب بازی معنایش عبارت است از کشمکش قدرت؛ این هیچ وجهی ندارد. اما حزب به معنای اول، یعنی یک کانال کشی در درون جامعه، برای گسترش فکر درست. چه فکر عقیدتی و اسلامی، چه فکر سیاسی و تربیت کادرهای گوناگون بسیار خوب است؛ این چیز نامطلوبی نیست. اجمال قضیه این است؛ حالا تفاصیلش را ان‌شاء‌الله در وقت‌های دیگری عرض می‌کنیم .

سخنرانی رهبر معظم انقلاب است در دانشگاه شهید چمران:

انجمن‌های اسلامی و گروه‌های مسلمان

یک نکته ضروری و توجه کردنی را به شما عزیزان تذکر دهم و آن اینکه در همه کارها برنامه‌ریزی و آمادگی قبلی نیمی از مسئله است و من احساس می‌کنم که برادران و خواهران، امروز خیلی با آمادگی قبلی کار را شروع نکرده‌اند و برنامه‌ریزی صورت نگرفته است. ولی به هر حال صحبت کوتاهی را من در اینجا مطرح می‌کنم که می‌تواند بخشی از برنامه‌ باشد.

همانطوری که به ما گفته شده و شما هم یقینا می‌دانید جلسه امروز عصر قرار بود فقط از انجمن‌های اسلامی شهر اهواز تشکیل شده باشد. خود این کلمه، قدری سوال‌برانگیز است! انجمن‌های اسلامی و گروه‌های مسلمان!

مگر چند گروه مسلمان داریم؟ و اینها بر اساس چه معیارهایی چند تا شده‌اند؟ و در زمان پیغمبر، در آغاز طلوع اسلام مسلمانان چند گروه بودند؟ و چرا ضابطه‌ها و ملاک‌های مسلم و اصیل نتواند این چندها را به یک تبدیل بکند؟ این یک مسئله‌ای است که در هر حال برای ما قابل بحث و مذاکره‌ است.

امام دیوارها را برداشت

این مطلب را به شما بگویم حسن بزرگ و ویژگی بسیار مهمی که جنبش اسلامی ما داشت این بود که دیوارها و فاصله‌ها از میان گروه‌ها برداشته شد یعنی امام و رهبر این ملت، این هنر بزرگ را کرد و داشت که توانست همه این دیوارهایی را که منطقه زیست ذهنی و سیاسی ما را به مناطق کوچک، کوچک تقسیم کرده بود از میان بردارد. یک صحنه وسیعی یک پهنه گسترده‌ای به وجود بیاورد. حالا ما آمده‌ایم. این پهنه وسیع را از نو داریم تقسیم‌بندی و دیوار‌کشی می‌کنیم. این کار چه فایده‌ای دارد؟ و چه ضرورتی هست که ما یک فضای وسیع را که هم از نور برخوردار است و هم از گرمای مطبوع و هم از نسیم حیات‌‌بخش تقسیم کنیم به حفره‌ها و خانه‌ها و منطقه‌های کوچک، کوچک و محدود که نه روشنایی دارد و نه گرما و نه نسیم فرح افزا، ما ضابطه‌ای برای وحدت و ضابطه‌ای برای جدایی داریم. این ضابطه‌ها را پیدا کنیم و با برادران متحد بشویم.

 

قرآن نمی‌گوید تک‌تک با خدا باشید

قرآن به ما درس می‌دهد:

واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرّقوا

اعتصام، یعنی خود را نگهداشتن. در یک جاده لغزنده باریک حرکت می‌کنید، در کوهنوردی‌ها لابد دیده‌اید؛ از یک جاده کوهستانی دشواری بالا می‌روید جایی هست که بدون دست نمی‌شود بالا رفت، دستگیره‌ای پیدا می‌کنید و خودتان را می‌کشید بالا. دستگیره‌ای پیدا می‌کنید و خودتان را از افتادن و لغزیدن و با مغز به زمین خوردن مصون و محفوظ نگه می‌دارید. این اعتصام است. قرآن می‌گوید به ریسمان خدایی معتصم بشوید، بوسیله الله خودتان را نگهدارید که نلغزید که با مغز به زمین نخورید، که منحرف نشوید که بتوانید خودتان را بالا بکشید. اعتصام، خود را نگه‌داشتن به وسیله الله است. اما این، همه مفهوم آیه نیست، آیه نمی‌گوید بروید تک‌تک به ریسمان خدایی چنگ بزنید و خودتان را نگهدارید. می‌گوید:

واعتصموا بحبل الله جمیعاً. همه با هم، این عنصر همه با هم چیز مهمی است. اگر ما تک‌تک به ریسمان الهی، به دستاویز الله، معتصم بشویم. فایده‌ مطلوب به‌دست نخواهد آمد. باید با هم معتصم بشویم، اگر با هم بودیم درست است، تکیه در این آیه روی اعتصام، بحبل‌الله نیست، تکیه بر روی جمیعاً است. اعتصام بحبل‌الله در عرف قرآن دارای مفهوم آشکار واضحی است.

دلها به هم نزدیک شد

معلوم است که همه باید به ریسمان الله چنگ بزنند، این آیه را نمی‌خواهد بگوید. می‌خواهد بگوید که همه با هم چنگ بزنید، روی جمیعاً تکیه دارد. دلیل، جمله بعد است: ولا تفرّقوا، جدا نشوید، و باز به دنبالش: واذکروا نعمت‌الله علیکم اذکنتم اعداءً فألّف بین قلوبکم. نعمت خدا را بیاد بیاورید آنگاه که با یکدیگر دشمن بودید و خدا شما را با هم آشنا کرد، دلهای شما را به هم پیوند داد.

"فألّف" و واقعاً همینطور است، ما تحت تأثیر فرهنگ رژیم خودکامه شاهنشاهی هر کداممان یک شاه بودیم و همه از هم جدا، و هر کدام پیله به دور خود تنیده و هرکدام در پیله خود خفته و در حال مرگ و احتضار. دلهای ما با هم نزدیک شد، لباسها، فرمها، شغلها، رنگها، زبانها، این دیوارهای گوناگون از وسط برداشت شد و همه با هم آشنا شدیم، خواهر[ها] و برادرها در کنار هم گام برداشتند، سخن واحدی را شنیدند، در راه واحدی حرکت کردند، این یک نعمت بزرگ است، یک چیز وصف ناپذیر است.

 

وحدت و حزب جمهوری اسلامی

این را نگه دارید و قدر بدانید حالا شما حق دارید از بنده بپرسید که خوب شما که اینقدر دم از وحدت می‌زنید چرا حزب جمهوری اسلامی را درست کرده‌اید؟ آیا تشکیل حزب به معنای انتخاب کردن یک عده از مردم و دیگران را کنار گذاردن، کسانی را زیر یک نام گردآوردن و کسان دیگری را بیگانه شمردن، نیست؟

بنده به شما حق می‌دهم که این سؤال را بکنید، شما هم به من حق بدهید که به این سؤال پاسخ بدهم. یک توده انبوه از نیروی فعال بدون تشکل و سازماندهی سیاسی امکان ندارد بتواند کارش را انجام بدهد. نقیصه بزرگ مبارزه ما تا قبل از پیروزی همین بود. رهبری قاطع و پیامبرانه‌ای امام بود که توانست مردم را در یک خط حرکت بدهد، و مشخص بودن دشمن. و همیشه وضع چنین نیست، همین امروز دشمن برای همه مشخص نیست، ممکن است برای جمع ما مشخص باشد، برای خیلی‌ها مشخص نیست، آیا غیر از این است؟

فلسفه دور هم جمع شدن در حزب

آن چیزی که: می‌تواند همه نیروها را در یک جهت حرکت بدهد و نیز می‌تواند نیروهای خفته و مرده را زنده کند و به نشاط بیاورد و نیروهای بالقوه را بالفعل کند.

توی این کوچه بازار، توی خانه‌ها، حتی توی این دانشگاه‌ها، حتی توی این مدارس دینی،‌خیلی نیروهای بالقوه خوابیده بود، این‌ها باید بالفعل بشوند یعنی به صحنه کشانده بشوند.  و نیز می‌توانند نیروهای کم‌کار و راکد را شتابنده کند و فعالیت بدهد. و بالاخره می‌تواند از انحراف نیروها جلوگیری کند. چیزی که این چهار خاصیت واین چهار هنر را دارد چیست؟ یک سازمان و یک تشکل سیاسی.

 

خصوصیات یک تشکل سیاسی

یک بار دیگر این چهار خصوصیت را تکرار می‌کنم: سازمان سیاسی اولاً: می‌تواند نیروها را در یک جهت بسیج کند و به همه آنها جهت بدهد. ثانیاً می‌تواند نیروهای بالقوه را، نیروهای خفته را بالفعل کند، زنده کند، فعال کند.

 

ثالثاً می‌تواند نیروهای کند و بطئی را شتابنده کند، و رابعاً و بالاخره می‌تواند نیروها را از تغییر مسیر دادن و منحرف شدن حفظ و مصون کند. این چهار خاصیت از آن یک تشکل سیاسی با یک فرماندهی و تمرکز رهبری و هدایت جمعی است و حزب یعنی این.

 

سابقه تشکل اسلامی

ما مدتها روی این مسئله فکر کردیم، حسن مسئله این بود که ما به فضل پروردگار هیچ وقت از بیرون گود به مسائل نگاه نکردیم، ماجراها را از نزدیک لمس می‌کردیم، از روزی که این مبارزه آغاز شد در گیرودار آن بودیم، برادران ما همه اینچنین بودند، مشکلات را می‌فهمیدیم و از سال 1342 فکر سازماندهی به نیروهای اسلامی فعال، فکر برادران ما را مشغول می‌داشت. ما در سال 42 در قم یک تشکیلاتی را بنیان‌گذاری کردیم و این تشکیلات با هجوم امنیتی‌های رژیم پیش متوقف ماند. یازده نفر، از جمله خود من، تحت تعقیب قرار گرفتیم. چهار نفر را از جمله آیت‌الله منتظری و بعضی دیگر از برادران و اساتید را گرفتند، مدتها نگهداشتند، بقیه هم مدتها تحت تعقیب ...

بودند. این فکری بود که از سال ۱۳۴۲ یعنی آن وقتی که امام در زندان بودند و بعد در قیطریه با همه خانواده‌شان در خانه‌ای محصور و زندانی بودند در مغز برادران ما بود.

تشکل‌های مختلف کار تشکیلاتی در دوران مبارزه

منتهی شرایط خفقان را شما خود از نزدیک دیده‌اید و لمس کرده‌اید و می‌دانید که شرایط اختناق چگونه است. این فکر در دوران‌های مختلف، در این پانزده شانزده سال، شکل‌های مختلف پیدا کرد و جلوه‌گاه‌های مختلف یافت. دوستان ما در جمع‌های گوناگون شرکت کردند. در گروه‌های گوناگون وارد شدند با عناصر انقلابی همکاری کردند، زندان‌ها را رفتند و رنج‌ها کشیدند تا اینکه این دوران یکی دو ساله اخیر پیش آمد. مجددا این فکر به صورت فراگیری همه نیروها یا بخش مهمی از نیروهای فعال در ذهن برادران ما زنده شد و از یکسال و نیم یا نزدیک دو سال پیش به این طرف فکر تشکیل یک واحد، یک سازمان سیاسی ایدئولوژیک و احیانا نظامی فراگیر، همه ذهن ما و همه حضور ما را به خودش جلب کرد و این کار را شروع کردیم البته در اثنای کار برادران ما بعضی تبعید شدند. بعضی به زندان‌ها افتادند، جمع‌ها متلاشی شد. در دوران دولت نظامی ازهاری باز مجددا شتاب بیشتری پیدا کرد، برادران از تبعیدها و زندان‌ها برگشتند. می دانید حوادث در آن روزها ساعت به ساعت بود، نه روز به روز. هر ساعت یک حادثه بود، هر ساعت یک انگیزه بود یک تکلیف بود. وقت اینکه کسانی بنشینند، ۱۰ ساعت، ۱۵ ساعت، ۲۰ ساعت یک مسئله را تمام کنند باقی نمی‌ماند.

حساب روشنفکران حرفه‌ای جداست

نگاه کنید به آن روشنفکر حرفه‌ای غیر متعهد که هیچ کاری ندارد، می‌نشیند پشت میز کارش روزی چند ساعت بیانیه و مقاله و جزوه می‌نویسد، آنها حسابشان جداست. همان‌طوری که صبح گفتم روشنفکران حرفه‌ای در طول این مدت مبارزات مردمی، مایوس‌کننده‌ترین گروه‌ها بودند. این فریادی بود که مرحوم آل احمد بارها می‌کشید، هر وقت این مرد را دیدیم، همانطور که در کتاب‌هایش هم منعکس است فریاد و فغان و خروشش از روشنفکران حرفه‌ای بلند بود. یادم نمی‌رود سال ۴۷ در مشهد، آخرین سال زندگی آل احمد جلسه‌ بسیار دوستانه پرسودی داشتیم، و برادران همگام و هم‌فکر ما در مشهد جمع بودند و بحث‌های زیادی می‌رفت. خیلی از چهره‌هایی که از مشهدی‌ها می‌شناسید در آن جلسه حضور داشتند. آل احمد می‌گفت:‌از بعد از مشروطیت تا امروز یعنی تا سال ۴۷ روشنفکران ما سه کتاب خوب ترجمه نکرده و ننوشته‌اند، این حرف او بود.

تفاوت روشنفکر مذهبی و روحانی با روشنفکر حرفه‌ای

در زمان خود ما و در طول این دوران مبارزه، روشنفکرها بعد از آنکه جلسه‌شان را می‌رفتند، باشگاهشان را می‌رفتند، میهمانی‌شان را می‌رفتند، بورس تحصیلی‌شان و یا تحقیقی‌شان را از دولت شاهنشاهی می‌گرفتند و می‌رفتند و برمی‌گشتند، کارهای روزمره‌شان را انجام می‌دادند، در اداره یا مؤسسه‌ای کارشناسان را می‌کردند، سینما و گردش و تفریح عصرشان را می‌رفتند و خلاصه بعد از آنکه همه کارهای واجب و مستحب زندگی را انجام می‌دادند، دو سه ساعتی هم می‌نشستند پشت میز کارشان آقاوار، تمیز، بی‌دغدغه پای کولر یا بخاری قلم می‌زدند. این خیلی کار آسانی بود؛ این غیر از آن که روشنفکر مذهبی و یا به خصوص روشنفکر روحانی است که با مردم و در میان مردم است و توی برج عاج نیست.

او وقت آمدن به صحنه را ندارد

روشنفکر یعنی آن کسی که آن چیزهایی را می‌بیند که مردم نمی‌بینند، کسی که از سطح بالاتری دارد نگاه می‌کند، مشرف بر مسائل است، جهت‌‌گیری‌ها را می‌بینید، دشمن را می‌بیند، دشمن را می‌شناسد، او وظیفه دارد که زودتر از هر کس دیگر فریاد بزند، خروش برآورد، مردم را بسیج کند و خانه‌ای را که دشمن در آن سنگر گرفته تصرف کند و دزدها را بیرون بریزد، اما نمی‌کند، او مشغله‌ها و گرفتاری‌ها، دردها و انگیزه‌های دیگر دارد.

روشنفکر حرفه‌ای ما تا نیمه‌شب در باشگاه، در کلوپ، در کافه گذرانیده، قهوه‌اش را خورده، شور علی‌اف و سمفونی پنجم تهران را گوش کرده، درباره مسائل آفریقا و آمریکای لاتین گپ فراوانی زده و حالا با وجدان آسوده آمده خانه و می‌خواهد بخوابد، او وقت آمدن به داخل صحنه را ندارد. اگر در کوچه و در میان مردم و از سوی خود مردم سروصدایی نبود اکنون در بستر راحت لمیده بود و حالا هم که غوغای مردم خواب او را برآشفته و انگیزه‌ او فقط او را تا روی ایوان می‌آورد و روی صندلی می‌نشاند، مردم فقط او را می‌بینند اما حضور او را در میان خود حس نمی‌کنند این است روشنفکر حرفه‌ای.

روشنفکر مذهبی در میان مردم است

اما روشنفکر مذهبی درست عکس این است. نمونه‌اش دکتر شریعتی، یا روشنفکر روحانی، نمونه‌اش روحانیون مترقی و مبارزی که در طول این سال‌ها شما در همه جای این مملکت دیده‌اید، او در میان مردم است، با صدها گونه خواسته و توقع مردم روبه‌رو است، برای او با مردم در میان آنها بودن خودش کاری و کار مهمی است. پس وقت آن را که از سر صبر و حوصله به قلم زدن بپردازد ندارد. هزار مسئله برایش مطرح است، هزار درد، هزار سئوال، هزار نیاز در برابرش قرار می‌گیرد. مشغله‌های نقد، او را از پرداختن به طرح‌های درازمدت و غیرنقد باز می‌دارد، این از جهتی خسارت است و در این شک نیست، اما خسارت اجتناب‌ناپذیری است.

 

برای تاسیس حزب جای درنگ نبود

باری پرداختن به مسائل مقدماتی حزب از آنچه نوشتنی است و آنچه اندیشیدنی است و آنچه مشورت کردنی است همگی با این مشکل روبرو بود و پیوسته به تعویق می‌افتاد. بدین ترتیب بود که در دوران پیش از محرم گذشته (سال 1399 هجری قمری) در روزهای سیاه حکومت ازهاری هم کار ایجاد و اعلام آن سازمان و تشکیلاتی که از مدت‌ها پیش طرح‌ریزی شده و بعضی مقدماتش فراهم شده بود به تاخیر افتاد و همین طور در هفته‌های بعد تا روزهای ورود امام به ایران و جوشیدن کارهای بزرگ و سنگین از همه طرف ولی احساس می‌شد که فرصت کار هر لحظه تنگ‌تر و مجال‌ها محدودتر می‌شود. جای درنگ نبود برادرانی که از آغاز در این اقدام همقدم و همراه بود غالبا دست اندرکار مشاغل اجتناب ناپذیر شده بودند، و بعضی در نقاط دیگری از ایران فعالیت می‌کردند. بالاخره از آن جمعی که از پیش با هم همکاری می‌کردیم آن چهار نفری که بیشتر همدیگر را می‌دیدیم و بیشتر با هم بودیم و بیشتر در تنظیم مواد اساسنامه و مرامنامه همکاری کرده بودیم و همدیگر را بیشتر  در دسترس پیدا می کردیم. گرد آمدیم و آخرین مراحل آمادگی را برای اعلام حزب گذراندیم و حزب را اعلام کردیم.

هدف از تاسیس

حزب به چه منظور اعلام شد؟ به منظور ایجاد آن تشکل سیاسی -ایدئولوژیک بالاخره یک تشکلی لازم است. و یک جمعی باید آن را بوجود بیاورند. یک عده باید پیشقدم شوند آن روزی که ما اقدام می‌کردیم نمی‌گفتیم: فلان گروه اقدام نکند. فلان کانون و فلان انجمن دست به کار نشود. بقایای فلان حزب قدیمی تجدید سازمان نکنند. به عکس ما می‌گفتیم اینها هر کدام آمادگی و انگیزه دارند اقدام کنند. اگر کسی یا گروهی ایدئولوژی درست، با خط فکری و سیاسی درست بر روی همان خطی که امام ما روی آن خط می‌رود که این برای ما امروز از هر چیزی مهمتر و عزیزتر است- دست به این مهم می‌زدند به آنها می‌پیوستیم قبلا این را به کسانی که گمان داشتیم ممکن است به فکر چنین کاری بیفتد و در صدد این کار بر بیایند گفتیم بکنید ما دنبال شما می‌آییم.باید صریحا بگویم کسی اقدامی نکرد. نمی‌شد بنشینیم تا دیگران روزی اقدام کنند. در آن صورت اشکال بر ما هم وارد می‌بود. لذا وارد عمل شدیم و بعد هم دیگران پیوستند. گروه‌های مترقی، دانشجویان، دانشگاهیان، معلمین، کارگران، پیشه‌وران دعوت ما را اجابت کردند. از خواهران کارآمد کاردان به تعداد زیادی پیوستند الان در داخل دفتر مرکزی و شعبه‌های حزب خواهران ما نقش‌های اساسی و فعالی را دارند. و این تشکیلات مفصل و معظم روز زن عمدتا به وسیله خود خواهرها انجام گرفت و این تشکیلات وسیع را خودشان راه انداختند. این کارآیی می‌‌خواهد کار کوچکی نبود.

دست‌اندرکار توسعه و فعالتر کردن سازمان سیاسی

بالاخره یک واحد سیاسی، یک سازمان سیاسی- ایدئولوژیک و در صورت لازم نظامی، ضرورت و اجتناب ناپذیر است. این را صریحا به شما می‌گویم که عمل نظامی هم در صورت تشخیص ضرورت در برنامه‌های ما هست.

امروز روزی نیست که بنشینیم تا بیایند صاف صاف ما را فرو بدهند. امروز اگر دشمن بخواهد اقدام نظامی کند یا شیوه‌های خیانت و توطئه را تعقیب نماید بسیج نظامی یک ضرورت خواهد بود و ما برای این کار آماده‌ایم. به هر حال ما فعلا دست اندر کار توسعه و هر چه فعال تر کردن  این سازمان سیاسی هستیم. یعنی حزب جمهوری اسلامی پس به طور خلاصه ضرورتی که ما را به ایجاد این حزب و این تشکل سیاسی فرا خواند احساس نیاز شدید به سازماندهی نیروها و جهت دادن آن و شتاب دادن به نیروهای کند و کم کار و به صحنه کشاندن نیروهای خفته و جلوگیری از انحراف‌ها بود و این تکلیف بزرگی بود که به هر حال باید روزی به وسیله جمعی همفکر و همگام تامین می‌شد ما لحظه‌ای مناسب‌تر و نیازمندتر از نخستین روزهای پیروزی نیافتیم و با زمینه ذهنی چندین ساله و به دنبال تلاش عملی یکی دوساله به آن اقدام ورزیدیم و راه همکاری را برای هم همفکران و همگامان و مدعیان و علاقمندان بازگذاریم.

ما خودخواهی نداریم

در اینجا نکته‌هایی است که مکرر به برادرها و خواهرها گفته‌ایم. اکنون در جمع شما هم می‌گویم و شما هم از قول من می‌توانید به همه بگویید: ما این خودخواهی را نداریم که بگوییم: تمام کانون‌ها و تمام انجمن‌ها وتمام احزاب باید بیایند در حزب ما حل و ادغام شوند. البته  این برای ما ایده‌آل است زیرا که این خط و این راهی که ما انتخاب کرده‌ایم از نظر ما بهترین است و اگر ما بهترین را غیر از این می‌دانستیم آن را انتخاب می‌کردیم. این راه ماست و این خط ماست.

به دنبال کاهش اختلاف‌ها هستیم

اما اگر کسی یا گروهی با وجود اشتراک در اصول در پاره‌ای از مسائل با ما اختلاف سلیقه داشته باشد و ترجیح دهد که کانونش، انجمنش، اتحادیه‌اش، سازمانش را جدا نگاه بدارد ما به او نمی‌گوییم که حتما بیاید به ما بپیوندد و نمی‌گوییم که ما به شما کمک و با شما همکاری نخواهم کرد و به عکس همه کمک و همکاری خود را در صورتی که آن واحد بخواهد مبذول خواهیم داشت. آنچه مهم است این است که ما سعی می‌کنیم این واحدها را که به هر حال بوجود آمده به یکدیگر نزدیک کنیم و از موارد افتراق آنها بکاهیم.

تکلیف قرآنی با دیگر گروه‌ها

آیه‌ای از قرآن تکلیف ما را با گروه‌های دیگر معین کرده است این آیه به ما می‌گوید: با کسانی که بر سر ایمان و ایدئولوژی با شما جنگیده‌اند. برای شما دسیسه چیده‌اند با دشمنان شما همدست شده‌اند. هرگز ولایت و پیوستگی ایجاد نکنیم با آنها هم پیمان و هم دست نشویم.این ملاک است. این معیار را این ضابطه را در نظر داشته باشید. به وسیله این ضابطه گروه‌ها و جمعیت‌های روی خط اسلام یا جدا از خط اسلام را بشناسید. با کسی تعارف نداریم. آن جمعیتی، آن گروهی آن جمعی و آن فردی بر روی خط اسلام است که ضابطه‌اش برای برادری این باشد برادری یعنی چیزی بر مبنای ایمان و جدایی یعنی چیزی باز بر مبنای ایمان. مسئله این است. ما معتقد نیستیم که قشرهای اجتماعی باید از هم جدا شوند. ما معتقد نیستیم که فقط بر روی یک قشر واحدی باید تکیه شود.

به طرف وحدت بروید

بنابراین توصیه من به همه برادرها و خواهرها و خواهشم از همه این است: که سعی کنید نقاط مشترک‌تان را زیاد کنید. به هم نزدیک شوید. فعالیت‌هایتان را در خط واحدی قرار بدهید و سعی کنید که به طرف وحدت بروید. مرحوم سید شرف‌الدین جمله جاویدانی دارد که باید از آن درس گرفت. می‌گوید: بنی اسلام علی دعا متین: کلمه التوحید، و توحید الکلمه، یعنی اسلام بر روی دو پایه استوار است، یکی کلمه توحید (لا اله الا الله) وی یکی توحید کلمه حرف‌ها را یکی کردن،‌مواضع را به هم نزدیک کردن. و این خلاصه حرفی است که من می‌خواستم بزنم.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها