به گزارش پایگاه 598 به نقل از مهر، شش سال تداوم بحران در سوریه و شرکت بازیگران متعدد منطقه ای و بین
المللی در آن مساله، تغییر پیاپی موازنه قوا در ابعاد سیاسی و عملیاتی،
اظهارات علنی و رسمی برخی مقامات امریکایی و حمایت محور غربی عربی از آن
مبنی بر تجزیه سوریه به پنج قسمت و یا تصمیم ابتدایی آنها در خصوص سرنگونی
بشار اسد رئیس جمهور مشروع و قانونی سوریه، بی نتیجه ماندن تلاش های ظاهری
دشمنان حقیقی سوریه که چندین نشست دیپلماتیک را تحت عنوان نشست دوستان
سوریه انجام دادند که خود نیز طنز تلخ دیگری در این بحران بود، زور آزمایی
همه جانبه دو جبهه متحدان و دشمنان دمشق در ابعاد سیاسی و عملیاتی و بسیاری
عوامل و متغیرهای دیگر تاثیرگذار در این مساله، نشان از این واقعیت دارد
که وضعیت در سوریه به هیچ وجه عادی نیست.
اهمیت سوریه برای جمهوری اسلامی ایران هم بر کسی پوشیده نیست، سوریه در
محور مقاومتی قرار دارد که ایران در رأس آن هست و اهداف مشترکی چون مقابله
با نظام استکباری و زورگویی ها و زیاده خواهی های رژیم صهیونیستی را با
یکدیگر دارند. سوریه یکی از متحدان ایران در زمان هشت سال دفاع مقدسی بود
که غرب و شرق علیه ما بسیج شده بودند، لذا به رسم اتحاد و دوستی میان این
دو ملت و حکومت های آنها و هم چنین جهت جبران کمک های سوری ها در آن دوران،
ایران بنا به خواست رسمی دولت قانونی دمشق از ابتدای بحران سوریه با حضور
مستشاری خود در آن کشور به مقابله با تروریست هایی رفت که ساخته و پرداخته
غربی ها و برخی مرتجعین عربی منطقه بوده و هستند و به تعبیری دیگر، ایران
با این اقدام خود دفاع از کشور را در خارج از مرزها دنبال میکند و علی رغم
همه فشارها و تهدیدهایی که تا کنون در مساله سوریه از طرف مخالفین وارد
آمده است، ایران در کنار روسیه و حزب الله لبنان توانسته از سقوط حکومت
قانونی سوریه جلوگیری کرده و همچنین مانع از ورود تروریست ها به خاک
کشورمان شود.
با توضیحات فوق و بیان اهمیت بالای سوریه برای ایران، نکته تامل برانگیز و
تاسف باری وجود دارد و آن اینکه، شش ماه است سفارت خانه ما در دمشق سفیری
را در خود نمی بیند. این مساله را می توان از ابعاد مختلفی تعبیر و تفسیر
کرد. نبود سفیر در هر کشوری می تواند خلأیی را در توان و قدرت اجرایی آن
حکومت در کشور میزبان ایجاد کند، پیگیری کلیه امور کنسولی و دیپلماتیک در
کشور میزبان در عالی ترین سطح آن توسط سفرا صورت می گیرد و در نبود آنها در
سطحی پایین تر از سوی، سرپرست و یا کاردار.
بر اساس گزارش مهر، در آخرین روز مهرماه سال ۱۳۹۵ محمدرضا رئوف شیبانی
سفیر ایران در دمشق «به یکباره» و «بدون تعیین جایگزین» پس از پنج ساله به
تهران فراخوانده شد.
ظریف به عنوان سکان دار سیاست خارجی کشورمان در آذر ماه سال گذشته در
کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس اینطور گفته بود: « آقای شیبانی از
دوستان ما و جدا از سفرای فعال جمهوری اسلامی ایران است و در سه سال وزارت
بنده ایشان سفیر بودند.»
وزیر امور خارجه در همان جلسه در ادامه توضیحاتش در این رابطه گفت: «با
توجه به اینکه مدت سفارت ایشان به مدت پنج سال به پایان رسیده بود و برای
ادامه آن احتیاج به مجوزهای خاص بود و باید مجوز ویژه گرفته می شد که بنده
برای مجوز خاص اقدام نکردم چون چنین سیاستی ندارم که مجوز ویژه بگیرم و
تاکنون هم یک بار چنین درخواستی نداشتم. در مورد جایگزین ایشان به لحاظ
حساسیت و ماموریت مهم بررسیهای لازم صورت گرفته و انتخاب شده و به زودی
معرفی خواهد شد.»
اما این قید «به زودی» که جناب ظریف به کار برد، تاکنون و پس از گذشت قریب
به ۴ ماه هنوز فرا نرسیده و کماکان انتظارات جهت معرفی سفیر ایران در
سوریه ادامه دارد. البته براساس وعده و وعیده های ایشان و سایر اعضای تیم
هسته ای مبنی بر گشایش های فراوان بلافاصله بعد از تحقق توافق هسته ای می
دانند و هنوز هم جامه عمل به انها پوشانده نشده، عدم تحقق این قید «به
زودی» هم چندان عجیب نیست!
از طرف دیگر بهرام قاسمی سخنگوی وزارت امور خارجه، چندین مرتبه با پرسش های
متعدد خبرنگاران در این رابطه مواجه شده و در اکثر مواقع اینطور پاسخ داده
است که: «به طور معمول پس از پیشنهاد وزارت امور خارجه، ریاست جمهوری نیز
باید در این ارتباط نظر دهد و پس از اعلام نظر مثبت رییس جمهور، روند
دیپلماتیک و اجرایی تایید سفیر در کشور مقصد آغاز می شود که این موضوع نیز
روند خاص خود را دارد و مدتی طول میکشد.»
پر واضح است در این برهه از زمان که بُعد سیاسی بحران سوریه پر رنگ تر از
بُعد عملیاتی (با لحاظ کردن اهمیت و جایگاه ویژه ای که دارد) آن هست و تلاش
ایران و متحدان دمشق بر حل بحران آن کشور از طرق دیپلماتیک و رایزنی ها
هستند و آخرین دور گفتگوهای سیاسی آستانه در سطح کارشناسی روز گذشته برگزار
شد، عدم تعیین سفیر جمهوری اسلامی ایران در سوریه می تواند ناخواسته منتقل
کننده پیام های منفی باشد که قطعاً در منافات با هدف راهبردی تهران مبنی
بر حمایت کامل از دمشق است و ممکن است از طرفی باعث دلسردی سوری ها از
حمایت سیاسی تهران از آنها و از طرف دیگر سبب خشنودی طرف های مقابل و سوء
استفاده آنها از تعلل بیش از اندازه ما در قبال معرفی سفیر شود.
در این شرایط آنچه نیاز بود! تاطرف مقابل از آن به عنوان دست آویزی علیه ما
به کار گیرد و چند روزی را با سیاه نمایی و مانور رسانه ای به آن بپردازد،
اظهارات حاشیه ساز مصطفی زهرانی مدیرکل دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی
وزرات امور خارجه بود که طی یادداشتی به انتقاد از آنچه وی آن را نداشتن
راهبرد مشخص برای سوریه از سوی ایران نامید و نیز مطرح کردن این مساله که
سوریه به ایران پشت خواهد کرد، پرداخت.
برخی رسانه های مغرض عربی این مساله را اینطور پوشش دادند که «ایران در
باتلاق سوریه گیر افتاده است» و با «جنجال برانگیز» خواندن اظهارات
زهرانی مدعی شدند که: یک مقام ایرانی اعتراف کرده که این کشور راهبرد مشخصی
برای خارج شدن از جنگ سوریه ندارد و در این میان هم «بشار اسد» قصد دارد
به ایران پشت کند.
به هر حال در شرایط حساس منطقه و بویژه سوریه به عنوان پچیده ترین پرونده
های منطقه ای و بین المللی، بیان چنین مطالبی با هوشمندی ذاتی دیپلماتیک
مغایرت دارد و طبیعی است که بهره برداری رسانه ای و سیاسی آن به سود جبهه
مخالفین ما و سوریه خواهد بود و در تضاد با منافع و امنیت ملی ما قرار می
گیرد.
گفتنی است عدم حضور سفیر ایران در محل ماموریت، به سوریه ختم نمی شود و این
داستان در کشورهای عمان، یمن، سوئیس و... هم وجود دارد مسئله غیرقابل
پذیرشی و خلاف تدبیری که حتی صدای محافل رسانه ای «اصلاح طلبان» را هم در
آورده و در هفته های اخیر آنها نیز با انتشار گزارش ها و گفتگوهایی
به انتقاد از عدم معرفی سفرا بخصوص برای سفارت مان در دمشق، پرداخته
و ضرورت حضور آنها در سفارت خانه های خالی از سفیر را متذکر شده اند.