متن یادداشت به شرح ذیل است:
زبان سرخهای یا گویش سرخهای؟ چون شخصاً کمتر چیزی از گفتار این بخش از
مردم عزیز کشورم را متوجه میشوم درباره آن قضاوتی ندارم ولی قطعاً فرهنگ و
زبان هر بخش از قومیتهای متنوع و زیبای این سرزمین بهجای خود شایسته
پاسداشت و احترام است، از جمله به قول رئیسجمهور محترم «زبان سرخهای» که
به گفته ایشان در جمع فعالان سیاسی سمنان، به زیبایی این استان افزوده است و
هم در جنگ تحمیلی به درد ما خورد و هم در مذاکرات هستهای از این زبان
استفاده کردیم و نکته آن است که در آن اتفاقات چون این زبان را کمتر کسی
متوجه میشد، معدود اشخاصی که آن را میفهمیدند، برداشت مشترکی از عبارات
آن داشتند.
بگذریم.
اما بعضی خبرها و ادعاها و گزارهها هنگامی مورد ادراک و دریافت و فهم همه
افراد یک جامعه قرار میگیرد که با زبانی که برای همه آحاد آن جامعه مشترک
است، عرضه شود. در رابطه میان دولتمردان و مردم نیز وقتی درک مشترکی از
یک «مفهوم» به وجود میآید که به «زبان مشترک» بیان شود و الا اگر دولتمردی
حرفی زد و گزارشی از مثلاً وضعیت اقتصادی داد که فهم و ادراک مردم از آن
موضوع متفاوت با فهم و ادراک آن دولتمرد بود، اینجاست که گفته میشود دو
طرف ماجرا زبان یکدیگر را نمیفهمند.
جای دوری نرویم. همین «آفتاب تابان» رشد اقتصادی دورقمی و تورم تکرقمی که رئیسجمهور محترم در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آن را بهعنوان یکی از برجستهترین توفیقهای دولت یازدهم تکرار میکند، چقدر با درک و فهم مردم از «رشد» همخوانی و اشتراک دارد؟
یا اگر کمی به عقب برگردیم که این روزها به مدد حافظه فضای مجازی هرروز برشهایی از ادعاهای آقای روحانی درباره رفع «بالمره» همه تحریمها به یمن برجام را مشاهده میکنیم، به نظر نمیرسد، چنین برداشتی برای مردم و نخبگان و کارشناسان سیاسی و اقتصادی هم شکلگرفته باشد و قطعاً تعریف مشترکی از لغو تحریمها میان بعضی مسئولان دولت و ملت وجود ندارد.
یکی دیگر از مفاهیمی که این روزها و در آستانه انتخابات خیلی تکرار میشود، مفهوم «امنیت» است. مثلاً درحالیکه رئیسجمهور بارها ادعا کرده است که بهواسطه برجام «سایه جنگ» از سر کشور برداشتهشده است، قریب بهاتفاق کارشناسان، حتی همان کسانی که احتمالاً قرار بوده سایه تهدیدشان روی سر ملت ایران باشد، چنین برداشتی ندارند و اگر امنیتی در محیط آشوبزده منطقه در ایران اسلامی حاکم است، قطعاً ریشه آن را در جای دیگری میجویند.
جایی که اقتدار منطقهای ایران به همت نیروهای مسلح غیرتمند و عملکرد آنها رقم میخورد. مجاهدت مدافعان حرم و رشادت شهیدانی که در عین گمنامی نام و آوازه اقتدار عزتمندانه ایران اسلامی را بر تارک جهان نوشتهاند، صاحبان این کارنامه درخشان هستند و نه دیگر آدرسهایی که ارائه میشود.
به حوزه اقتصاد برگردیم. وقتی مردم ایران، مدیران نالایق نجومیخوار را «مفسد اقتصادی» میدانند و سخنگوی دولت آنها را «ذخیره نظام» میخواند، بازهم تعریف مشترکی از یک پدیده واحد وجود ندارد. بهعبارتدیگر در این حوزه «زبان مشترکی» هم میان دولت و ملت وجود ندارد. همانگونه که مردم اصل ویژهخواری در فساد بزرگ صندوق ذخیره فرهنگیان و برداشتهای چند هزار میلیارد تومانی از آن را «وام» معنا نمیکنند؛ چنان غارتهایی تنها در گویش و زبان عدهای خاص «وام معوقه» خوانده میشود!
برای این سلسله مثالها میتوان دهها صفحه مطلب نوشت و صدها شاهد مثال عرضه کرد، مصداقهای غیرقابلانکاری که از تفاوت زبان ملت و بعضی مسئولان و تفاوت برداشت آنها از سوژهای واحد حکایت دارد.
در آستانه انتخابات ریاستجمهوری و هنگامه ارائه کارنامه عملکرد چهار سال گذشته نیز به نظر میرسد بخش عمدهای از «کارنامه» قریب چهارساله دولت یازدهم به زبانی تنظیم و گزارش میشود که فقط اشخاص محدود و خاصی که همان زبان را بلدند در آن اشتراک برداشت دارند، وگرنه اکثر مردم زبان این کارنامه را درک نمیکنند، عددهای مندرج در این کارنامه و عبارتهای گنجاندهشده در آن را طور دیگری میفهمند یا بهکلی این زبان برای آنها نامفهوم است.
مثل تفاوت برداشت از «وضعیت اقتصادی امروز جامعه» که مردم از آن رکود و
بیکاری و افزایش واردات و در نتیجه تعطیلی کارخانهها را ادراک میکنند و
در زبان و گویشی دیگر، همین «وضعیت خاص» رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال و
چرخیدن چرخ کارخانهها تعبیر میشود. راستی در گویش یا زبان سرخهای به
«رونق» چه میگویند یا به چه چیزی «رونق» میگویند؟!