به گزارش پایگاه 598، «عباس حاجینجاری» در روزنامه «جوان» نوشت:
تبدیل عرصه اقتصاد به محور اصلی تقابل نظام سلطه
علیه انقلاب اسلامی پس از آن بود که قدرتهای غرب به این باور رسیدند که از
سایر روشهای نظامی، امنیتی و حتی فرهنگی قادر به مهار حرکت انقلاب
نیستند و به همین دلیل راهبردهای خود را بر طراحی و اجرای یک جنگ پیچیده
اقتصادی علیه ایران اسلامی متمرکز کردند. هدف اصلی آنان در این راهبرد،
اجتماعی کردن مطالبات اقتصادی مردم و تبدیل آن به بستری برای مبارزه با
ماهیت حقیقی نظام اسلامی بود.
این راهبرد در یک پروسه زمانی، آنگاه جدیتر و عملیاتیتر شد که دشمنان با
برآورد از محیط داخلی به جمعبندی رسیدند که با تشدید تحریمها و فشارها
قادرند در نظام محاسباتی مسئولان کشور اثر گذاشته و بر اساس یک قاعده کلی
که «احساس ضعف موجب تشویق دشمن به حمله خواهد شد» تشدید تحریمهای اقتصادی
یا به تعبیری جنگ اقتصادی را به نقطه کانونی تقابل با نظام اسلامی تبدیل
کردند. نکتهای که مقام معظم رهبری در دیدار دستاندرکاران راهیان نور در
هفته گذشته، با تحلیل چرایی آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران در سالهای آغازین
پیروزی انقلاب، به آن تأکید کرده و یادآور شدند: اشتباه برخی در چالش بزرگ
اقتصادی که کشور اکنون دچار آن شده است، این بود که در زمینه اقتصادی اظهار
ضعف شده و دشمن دید که در اینجا میتوان فشار آورد و فشار را زیاد کرد.
شناخت دقیقتر این صحنه، به طور طبیعی مسئولان و مدیران اجرایی کشور را
باید به این جمعبندی برساند که در شرایطی که دشمنان با صراحت عرصه تقابل
با نظام اسلامی را عرصه اقتصادی اعلام و تمام ظرفیتهای خود را برای شکست و
استحاله نظام از این مسیر به کار گرفتهاند، نمیتوان برای حل آن به خود
دشمنان امید بست و از آنان برای حل مشکلات اقتصادی و بیکاری در کشور
درخواست مساعدت و یاری کرد، چراکه خود او این مسیر را برای تسلیم نظام
اسلامی برگزیده است. این امر را شاید بتوان دلیل اصلی فاصله معنادار میان
شعار و عمل دولت یازدهم در تحقق «اقتصاد مقاومتی» دانست که این روزها به
اذعان تمامی کارشناسان و فعالان اقتصادی و سیاسی کشور به عنوان تنها راه
مقابله با جنگ اقتصادی دشمن قابل ارزیابی است.
در این زمینه به چند نکته مهم دیگر میتوان اشاره کرد:
1- نظام سلطه در هدفگذاری خود در جنگ اقتصادی، در عین اینکه تلاش دارد
اجتماعی کردن مطالبات اقتصادی را به بستری برای مبارزه با ماهیت حقیقی نظام
تبدیل کند، اما در امتداد آن تبدیل آن به ابزاری برای مهار نیروهای انقلاب
در داخل و پایان بخشیدن به حمایت از سرپنجههای انقلاب در منطقه را دنبال
کرده و البته کتمان هم نمیکند.
2- از آغاز امسال و به دنبال طرح شعار سال به عنوان «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» اگرچه تلاشهای زیادی از سوی مسئولان اجرایی برای ارائه راهکارهای مختلف جهت عملیاتی کردن آن صورت گرفته است، اما نشان کمتری از عملیاتی شدن آنها میتوان یافت، به گونهای که تأثیری در زندگی اجتماعی مردم داشته باشد و این درحالی است که بسیاری از مسئولان اجرایی اعتقادی به آن نداشته و بعضاً ابراز هم میکنند.
3- اگر نگاه به بیرون دولتمردان را بزرگترین ضعف و عامل اصلی عدم تحقق برنامههای پیشبینی شده برای اقتصاد مقاومتی بدانیم، عدم اعتقاد و باور به ظرفیت و توان نیروها برای حل مشکلات اقتصادی، عامل دیگری است که نه تنها سبب میشود ظرفیتهای درونی برای مواجهه با جنگ اقتصادی دشمن به کار گرفته شود، بلکه سایر بخشهایی را که این ظرفیت و توان را دارند که توان داخلی را برای تحقق اقتصاد مقاومتی به کار گیرند تضعیف کرده یا منفعل سازند که در این زمینه میتوان به برخوردهای صورت گرفته با قرارگاه خاتمالانبیا(ص) و بسیج و... اشاره کرد.
4- لازمه تحقق اقتصاد مقاومتی بهرهگیری از روحیه و تفکر مدیریت جهادی است که این امر البته الزاماتی نظیر تلاش و مجاهده بیشتر، توقعات مادی کمتر مدیران، اعتماد به جوانان و بهرهگیری از علوم دانشبنیان و... را با خود دارد و این البته با بدنه مدیریتی که فاقد تحرک و توان لازم است و با عارضه «نجومی بگیری» و اشرافیگری دست به گریبان است، بسیار دشوار مینماید و قریب به محال است.