شهيد زجاجي پس از پايان اين دوران وارد انستيتو تكنولوژي اصفهان شد، وي از ابتداي دوران تحصيل با مسائل سياسي و مبارزه عجين شد و پس از مدتي فعاليتهاي سياسي خود را رسماً آغاز كرد. وي پس از گذشت مدتي دانشگاه را رها و به كاشان بازگشت تا عليه رژيم شاهنشاهي فعاليت كند.
در طول مبارزه خود چندين بار با مأموران ساواك درگير و زخمي شد؛ در آن دوران يك گروه كوهنوردي به نام صيام تشكيل داد كه در پوشش فعاليتهاي ورزشي به مسائل سياسي و مذهبي ميپرداختند. در مهر ماه سال ۱۳۵۹ با آغاز حمله كشور عراق به ايران، اكبر به عنوان نيروي داوطلب با گروه شهيد چمران راهي جبهههاي جنوب شد و مدتي بعد در خرمشهر به نبرد پرداخت و پس از اشغال آنجا توسط عراق در آبادان و سوسنگرد نبرد خود را ادامه داد.
پس از آن راهي كردستان شد و به خاطر تجربيات مهمي كه در جبهههاي جنوب بهدست آورده بود با استفاده از هوش و استعداد نظامي خود مسئوليت يكي از محورهاي عملياتي در مريوان را برعهده گرفت، پس از گذشت مدتي همزمان با شروع عملياتهاي مهم و گسترده در جنوب، شهيد زجاجي نيز به آنجا رفت و در عمليات فتحالمبين به عنوان مسئول اطلاعات و عمليات و در عمليات رمضان به عنوان فرمانده گردان در لشكر محمد رسول الله(ص) خدمت كرد.
وي در مهر ماه سال ۱۳۶۱ وارد سپاه شد و پس از گذشت يك ماه از عضويتش در سپاه بهعنوان جانشين معاون عملياتي لشكر ۲۷ محمد رسول الله(ص) انتخاب شد. در مرداد ماه سال ۱۳۶۲ نيز به خاطر رشادت و لياقت به عنوان قائم مقام لشكر معرفي شد و تا آخرين لحظات زندگياش در اين مسئوليت باقي ماند، شهيد زجاجي سرانجام پس از ماهها تلاش و مجاهدت در جبههها در روز ۱۴ اسفند سال ۱۳۶۲ در جزيره مجنون در عمليات خيبر بر اثر اصابت تركش خمپاره به آرزوي ديرين خود رسيد و به ياران شهيدش پيوست.