به گزارش پایگاه 598، یدالله جوانی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: دوقطبیسازیهای کاذب در آستانه هر انتخاباتی، یکی از ترفندهای جریان منفعتطلب و قدرتگرا با خلق و خوی اشرافی است. ایجاد ترس و نگرانی در مردم با آیندهای نامعلوم برای کشور در صورت پیروزی یک جریان از یک طرف و ایجاد حس امید و آرامش در مردم و آیندهای روشن برای کشور در صورت پیروزی جریان دیگر، پیام اصلی این نوع دوقطبیسازیهای کاذب است. بدیهی است که چون این دوقطبیسازیها بیپایه و اساس میباشد، نوعی فریب افکار عمومی را دنبال میکند و در عمل نتایج و پیامدهایش، بر عکس آن وعدههای انتخاباتی خواهد بود. بصیرت تنها راه رهایی جامعه و کشور از این نوع عوامفریبیها و شگردهای انتخاباتی است. تمرکز دشمنان خارجی بر ایجاد اخلال در نظام محاسباتی مردم و مسئولان کشور است.
برخی از گروههای سیاسی و افراد داخلی هم با همان رویکردهای منفعتطلبانه و
با نادیدهگرفتن منافع ملی، در راستای نقشههای بیرونی به پیادهسازی
برنامههای دشمنان کمک میکنند. تهدیدها، هیاهوها و رجزخوانیهای مقامات
امریکایی در سالهای اخیر، هدفی جز مرعوب ساختن ملت ایران و مسئولان کشور
نداشته است. امریکاییها از رهگذر این نوع رجزخوانیها در چارچوب عملیات
روانی، به دنبال گرفتن امتیاز از جمهوری اسلامی هستند. در دوره بوش پسر و
اوباما، امریکاییها در حالی که ناتوان از حمله نظامی به ایران بودند،
جمهوری اسلامی را در صورت دست نکشیدن از برنامه هستهای، تهدید به جنگ
میکردند. متأسفانه عدهای هم در داخل کشور به بازتاب همین پیام دشمن
پرداخته و در خلال مذاکرات هستهای، هر نوع توافق را بهتر از عدم توافق
اعلام کردند. استدلال اصلی صاحبان این دیدگاه، این بود که اگر به توافق
نرسیم، جنگ خواهد شد! یعنی با دوقطبی «جنگ ـ توافق» و به صورت شتابزده
توافقی انجام گرفت که به طور قطع امکان دست یافتن به توافقی به مراتب بهتر
از آن وجود داشت.
اکنون چنین توافقی، مهمترین دستاوردش از منظر دولتمردان دولت یازدهم امنیت
است. این نوع نگاه به برجام و نتایج آن در حالی ترویج میشود که اولاً
ایران در آستانه جنگ نبود و امریکاییها قادر به آغاز جنگ علیه جمهوری
اسلامی نبودند، و ثانیاً عامل اصلی تأمین امنیت کشور، قدرت ملی، اقتدار
موشکی و قدرت پاسخگویی ملت ایران به هر متجاوز احتمالی است.
بنابراین دوقطبیسازی «توافق ـ جنگ»، یک دوقطبیسازی دروغین با اهداف سیاسی
برای خارجیها و گروههایی در داخل کشور بود. مقام معظم رهبری در همین
خصوص با اشاره به القائات خارجیها میفرمایند: «آن مسئول اروپایی به
مسئولان ما میگوید، اگر برجام نبود جنگ در ایران حتمی بود؛ دروغ محض! چرا
میگویند جنگ؟ چون ذهن برود به جنگ.»
اکنون و در آستانه انتخابات سال 96، همان جریان با مهارت در انجام عملیات
روانی روی مردم و دوقطبیسازیهای کاذب، در حالی که مدعی است با برجام
امنیت ایران تأمین شد و سایه شوم جنگ از سر کشور دور گشت، به قدرت رسیدن
ترامپ و رجزخوانیهای وی را فرصت مناسبی برای بازتولید فرضیه «جنگ و صلح»
با اهداف سیاسی ـ انتخاباتی ارزیابی کرده است. جالب است که چند ماه پیش
رئیس سازمان سیا آقای «رنان» با صراحت اعلام کرد باید امریکا از
میانهروها در رقابت با تندروها حمایت کند و آنان را تقویت نماید! همین حرف
را چند روز پیش سخنگوی وزارت خارجه فرانسه در آستانه سفر وزیر خارجه این
کشور به ایران بر زبان جاری ساخت. وی در مصاحبهای اعلام داشت، ما به دنبال
تقویت موقعیت میانهروها در ایران هستیم. کوبیدن بر طبل جنگ و القای اینکه
ایران در حال نزدیک شدن به جنگ است، یکی از راههای تجربه شده کمک به
جریان غربگرا در ایران است. وقتی آقای ترامپ به دنبال آزمایش موشکی ایران،
اعلام هشدار و اخطار به جمهوری اسلامی کرده و در توئیتر خود مینویسد
«ایران با آتش بازی نکند!»، در واقع دارد به داخلیهای محتاج کمک براساس
توصیههای سازمان سیا، پاس میدهد تا در انتخابات گل بزنند. آری در چنین
فضایی است که در امتداد تهدیدات توخالی آقای ترامپ علیه جمهوری اسلامی،
افرادی در دولت و رسانههای جریان اصلاحات ـ اعتدال، فرصت را بر
دوقطبیسازی «جنگ و صلح»، مناسب مییابند. براساس این دو قطبیسازی، مردم
در سال 96 یا به جنگ رأی خواهند داد و یا با رأی خود به نماد مذاکره، توافق
و صلح سایه شوم جنگ را از کشور دور خواهند ساخت! این نوع فضاسازی و ارائه
تحلیلهای نادرست در رسانههای مکتوب و شبکههای اجتماعی و فضای مجازی، به
طور قطع با پشتیبانی شبکههای ماهوارهای در آستانه انتخابات، تشدید خواهد
شد.
اما واقعیت آن است که اساساً امریکا در موقعیت به راه انداختن جنگ، آن هم
علیه جمهوری اسلامی قرار ندارد. تمام شواهد و قرائن، نشان میدهد که آقای
ترامپ رسالت خود را نجات نظام به گل نشسته سرمایهداری، با تمرکز بر مسائل
داخلی ایالات متحده میداند. آقای ترامپ به درستی دریافته که امریکا یک
امپراتوری فروریخته است. رئیسجمهور جدید امریکا به بهترین وجه بخشی از
واقعیات امریکا را در مقطع رقابتهای تبلیغاتی انتخابات و پس از آن بیان
داشت. ترامپ از جنگهای سالهای اخیر امریکا در منطقه غرب آسیا، به عنوان
جنگهای پرهزینه (6تریلیون دلار) و بدون فایده برای ایالات متحده یاد کرد.
وی بر شعارهایی چون «اول امریکا» ، «بیایید امریکا را دو مرتبه بسازیم»،
«کالای امریکایی بخر و کار را به امریکایی بده»، به زعم خودش میخواهد
امریکایی زمین خورده را دومرتبه سرپا نماید. البته بسیاری از کارشناسان
مسائل امریکا بر این باور میباشند که آقای ترامپ نه تنها قادر به نجات
نظام سرمایهداری و امریکا نخواهد بود، بلکه با مجموعهای از اقدامات که از
سر استیصال انجام خواهد داد همانند گورباچف به فروپاشی کامل ایالات متحده
سرعت میبخشد.
بنابراین دوقطبی «جنگ و صلح»، یک دوقطبی غیرواقعی است که با هدف کاملاً
سیاسی و انتخاباتی ساخته شده است. این کارشناسان و صاحبنظران و مسئولان
عالیرتبه در مجموعه نیروهای مسلح کشور هستند که با توجه به اشراف اطلاعاتی
خود، صلاحیت دارند در خصوص نزدیک بودن یا دور بودن تهدیدات نظامی اظهارنظر
نمایند. تهدید نظامی واقعی و نزدیک دارای علائم و نشانههایی است که
براساس این علائم و نشانهها، میتوان این نوع تهدید را از تهدیدات
غیرمعتبر و توخالی تمییز داد: طی 15 سال گذشته به دلایلی از جمله افت قدرت
امریکا و توسعه قدرت جمهوری اسلامی، احتمال وقوع جنگ علیه ایران برخلاف
رجزخوانیهای مقامات امریکا، به صورت خطی روند نزولی داشته و مرتب کاهش
پیدا کرده است.
امریکای دوران ترامپ، در بدترین شرایط خود قرار دارد و رئیسجمهور ایالات
متحده، به خوبی میداند که آغاز جنگ در دوره او معنایی جز خودزنی ندارد.
دلایل زیر این گزاره را تقویت میکند:
1 ـ قدرت فوقالعاده بالای پاسخگویی ایران
امروزه قدرت بازدارندگی ایران را، نه مقامات جمهوری اسلامی، بلکه عمده
صاحبنظران و کارشناسان حوزه مسائل دفاعی ـ امنیتی در جهان مورد تأیید
قرار میدهند. چند روز پیش وبگاه آسیاتایمز در یادداشتی با اشاره به موقعیت
راهبردی، ترکیب جغرافیایی، وسعت و جمعیت فرهیخته ایران، به ترامپ هشدار
داده و مینویسد: «تحت فشار گذاشتن ایران از طریق نظامی به نفع منافع هیچ
کس نیست.»
2 ـ شرایط اقتصادی امریکا
امریکا بدهکارترین کشور جهان با بیش از 20 تریلیون دلار بدهی، در بدترین
وضعیت اقتصادی خود بعد از جنگ جهانی دوم قرار دارد. روزانه 5/2 میلیارد
دلار بر بدهیهای این کشور افزوده میشود. ارتش امریکا با این شرایط مالی
ایالات متحده، دچار فرسودگی شده و نیاز به نوسازی دارد. براساس گزارش CNN
دو سوم هواپیماهای امریکا که روی ناوهای جنگی مستقر هستند، به دلایل فنی
قادر به پرواز و عملیات نمیباشند.
3 ـ امریکای دوران ترامپ، قادر به اجماعسازی جهانی برای جنگ با ایران نیست. اکنون چین و اتحادیه اروپا به چالش امریکا تبدیل شدهاند.
4 ـ اولویت ترامپ با توجه به مشکلات امریکا، مسائل داخلی خواهد بود، بنابراین امریکای دوران ترامپ به عنوان محور نظام سلطه، جنگ ترکیبی در جریان علیه جمهوری اسلامی ایران را دنبال و در صورت امکان شدت خواهد بخشید. این جنگ ترکیبی شامل جنگهای نرم، اقتصادی، اطلاعاتی، نیابتی و دیپلماتیک میباشد. کسانی که دلسوز کشور و منافع ملی هستند، باید برای مقابله با این جنگ ترکیبی، دغدغه داشته و برنامهریزی نمایند.