در مطلب حاضر نويسنده كوشيده است براساس حديث وارد شده از، پيامبر اكرم(ص)، روزگار قبل از قيامت را ترسيم نمايد. هرچند در حال حاضر نمي توان همه نشانه هاي مطرح شده در حديث را مشاهده كرد اما توجه به آنها مي تواند موجب عبرت و بصيرت شود.
معاد يا وقوع قيامت
اصل پنجم از اصول دين مبين اسلام، كه از وجوه مشترك ميان تمامي اديان آسماني مي باشد، اصل «معاد» است.
كلمه معاد، از ريشه ع-و-د، و به معناي بازگشت، زمان بازگردانيدن و بازگشت گاه است (واژه هاي قرآن/ ص 165) و منظور از آن در اصطلاح علوم ديني عبارت است از روزي كه اوضاع جهان و نظام هستي دگرگون شده و تمامي انسان ها به امر خداوند و با قدرت كامله او سر از خاك برون آورده و پس از حضور در محضر او و سؤال و جواب از اعمالشان در طول حيات دنيوي، به مقتضاي اعمال و افعالي كه انجام داده اند، پاداش و يا كيفر دريافت مي نماييد. و اما يكي از سؤالاتي كه از ديرباز و به هنگام مطرح شدن مباحث مربوط به معاد، ذهن آدمي را به خود مشغول داشته و درصدد جست و جوي پاسخي براي آن بوده، اين سؤال است كه: قيامت چه زماني برپا مي شود؟
و اگر به آن دسته از آيات قرآن كريم كه به توصيف قيامت و بيان اوضاع و احوال آن مي پردازد نظري هرچند گذرا نمائيم، خواهيم ديد كه اين سؤال از آن جمله سؤالاتي بوده كه ذهن مردمان عصر بعثت را هم مي آزرده و براي دريافت پاسخ، به كرات آن رابا پيامبر گرامي اسلام (ص)، در ميان مي نهاده اند. به عنوان نمونه در آيه 42 از سوره مباركه نازعات مي خوانيم كه: «يسئلونك عن الساعه آيان مرسيها» (از تو درباره قيامت مي پرسند كه چه زماني خواهد بود؟) ولكن از آنجا كه علم به زمان وقوع قيامت از علوم مختص به ذات پروردگار است، آن حضرت(ص) در پاسخ از اين سؤال اظهار بي اطلاعي نموده و به امر خداوند مي فرمود: «انما علمها عند ربي (اعراف/ 187)» و البته منحصربودن اين علم به خداوند و نيز مخفي بودن هنگامه حدوث معاد از بشر، بدون شك داراي علل و حكمتهاي بي شماري است كه در كتب و رسائلي كه راجع به معاد به نگارش درآمده اند مذكور است و مادر اينجا و در اين مقاله درصدد برشمردن آنها نيستيم، بلكه مي خواهيم با ذكر روايتي از پيامبراكرم(ص) به ذكر اين نكته بپردازيم كه هرچند زمان وقوع قيامت از ديد و تيررس عقل بشر مخفي نگهداشته شده و ما را به زمان دقيق آن حادثه عظيم آگاهي نيست وليكن در برخي از روايات اشارات و تصريحاتي به بعضي از علائم قيامت گرديده كه با ملاحظه آنها درمي يابيم كه عليرغم تصور عامه انسانها كه مي پندارند زماني طولاني تا وقوع قيامت باقي است، اتفاقاً «قيامت بسي نزديك است!» و به تعبير ديگر «تا قيامت راهي نمانده است!»
و اما روايت موردنظر ما، روايتي است كه مفسر كبير قرآن حضرت علامه طباطبايي(ره) آن را در جلد پنجم الميزان و ذيل آيات 45-15 سوره مباركه مائده به نقل از تفسير قمي آورده وبه صحت صدور آن از حضرت ختمي مرتبت(ص) تصريح فرموده است. هنگامي كه با دقت به مضامين و جملات اين روايت نگاه مي كنيم درمي يابيم كه بسياري از آن علائم و نشانه ها در عصر ما واقع شده و مشاهده مي شوند و به همين خاطر چاره اي نداريم جز اينكه به اين حقيقت اعتراف نمائيم كه: قيامت نزديك است! و ما قبل از آوردن روايت مذكور ناچار به ذكر اين نكته هستيم كه مطالعه و مشاهده اين روايت و امثال آن هرگز نبايد موجب وحشت و نگراني ما شود بلكه به عكس بايد آن را به منزله بانگ جرسي بدانيم كه ما را از خواب غفلت، بيدار نموده و به فراهم آوردن زاد و توشه اي بيشتر براي روز تنهايي فرامي خواند، تا شايد در اندك فرصت باقيمانده دست و پايي كرده و از مهلكه عظيم دنيا و دنياپرستي جان سالم بدر بريم.
و اما روايت نشانه هاي وقوع قيامت
«... سليمان بن مسلم خشاب از عبدالله بن جريح مكي از عطاءبن ابي رياح از عبدالله بن عباس نقل كرده كه گفت: با رسول خدا به زيارت حج رفتيم، همان حجي كه بعد از آن رسول خدا صلي الله عليه و آله از دنيا رفت- و يا به عبارت ديگر حجه الوداع- رسول خدا صلي الله عليه و آله درب كعبه را گرفت و سپس روي نازنين خود را به طرف ما كرد و فرمود: مي خواهيد شما را خبر دهم از علامات قيامت؟ و در آن روز سلمان رضي الله عنه از هر كس ديگر به آن جناب نزديك تر بود، لذا او در پاسخ رسول خدا صلي الله عليه و آله عرضه داشت: بله يا رسول الله.
حضرت فرمود: يكي از علامت هاي قيامت اين است كه نماز ضايع مي شود- يعني از ميان مسلمين مي رود- و از شهوات پيروي مي شود و مردم به سوي هواها ميل مي كنند، مال مقامي عظيم پيدا مي كند و مردم آن را تعظيم مي كنند، دين به دنيا فروخته مي شود، در آن زمان است كه دل افراد با ايمان در درونشان براي منكرات بسياري كه مي بينند و نمي توانند آن را تغيير دهند آب مي شود آن چنان كه نمك در آب حل مي گردد. سلمان با تعجب عرضه داشت: يا رسول الله به راستي چنين روزي خواهد رسيد؟
فرمود: آري به خدايي كه جانم به دست اوست، اي سلمان در آن هنگام سرپرستي و ولايت مسلمانان را امراي جور به دست مي گيرند امرائي كه وزرائي فاسق و سرشناساني ستمگر و امنائي خائن دارند!
سلمان پرسيد: براستي چنين وضعي پيش خواهد آمد يا رسول الله؟
فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست او است اي سلمان دراين موقع منكر، معروف، و معروف، منكر مي شود، خائن امين قلمداد مي گردد و امين خيانت مي كند، دروغگو تصديق مي شود و راستگو تكذيب مي گردد.
سلمان با تعجب پرسيد: يا رسول الله به راستي چنين چيزي خواهد شد؟
فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست اي سلمان در آن روزگار زنان به پست و مقام مي رسند و كنيزان طرف مشورت قرار مي گيرند و كودكان بر فراز منبر مي روند و دروغ نوعي زرنگي و (دادن) زكات خسارت، و خوردن بيت المال نوعي غنيمت شمرده مي شود، مرد به پدر مادرش جفا ولي به دوستش نيكي مي نمايد و ستاره دنباله دار طلوع مي كند. سلمان باز پرسيد: يا رسول الله آيا چنين چيزي خواهد شد؟
فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست اي سلمان! دراين موقع زن با شوهرش در تجارت شركت مي كند و باران در فصلش نيامده بلكه در گرماي تابستان مي بارد و افراد كريم سخت خشمگين مي گردند، مرد فقير تحقير مي شود، در اين هنگام بازارها به هم نزديك مي شوند. وقتي يكي مي گويد: «من چيزي نفروختم» و آن ديگري مي گويد: «من سودي نبرده ام» طوري مي گويند كه هر شنونده مي فهمد دارد به خدا بدوبيراه مي گويد.
سلمان پرسيد: آيا حتما چنين وضعي خواهد شد يا رسول الله؟
فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست، اي سلمان دراين هنگام اقوامي بر آنان مسلط مي شوند كه اگر لب بجنبانند كشته مي شوند و اگر چيزي نگويند دشمنان همه چيزشان را مباح و براي خود حلال مي كنند تا با بيت المالشان كيسه هاي خود را پركنند و به ناموسشان تجاوز نموده، خونشان را بريزند و دلهاشان را پراز وحشت و رعب كنند و درآن روز مؤمنين را جز درحال ترس و وحشت و رعب و رهبت نمي بيني.
سلمان عرضه داشت: يارسول الله آيا چنين روزگاري بر مؤمنين خواهد گذشت؟
فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست او است اي سلمان دراين هنگام چيزي از مشرق مي آورند و چيزي از مغرب تا امت اسلام را سرپرستي كنند،(1) در آن روز واي به حال ناتوانان امت من، از شر شرقي و غربي ها و واي به حال آن شرقيان و غربيان از عذاب خدا، آري نه به صغير رحم مي كنند و نه پاس حرمت كبير، را دارند و نه از هيچ مقصري عفو مي كنند، اخبارشان همه فحش و ناسزاست، ظاهر آنان مثل ظاهر انسان ها است ولي دلهايشان دلهاي شياطين است.
سلمان عرضه داشت: يا رسول الله آيا چنين روزي خواهد رسيد؟
پيامبر(ص) فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست اي سلمان، دراين هنگام مردان به مردان اكتفا مي كنند و زنان به زنان و همان طوري كه پدر و اهل خانواده نسبت به دختر غيرت به خرج مي دهند نسبت به پسر نيز غيرت به خرج مي دهند. (2) مردان به زنان شبيه مي شوند و زنان به مردان و زنان بر مركب ها سوار مي شوند كه از طرف امت من لعنت خدا بر آنان باد.
سلمان از در تعجب پرسيد: يا رسول الله آيا چنين وضعي پيش مي آيد؟
فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست او است اي سلمان، در اين هنگام مساجد طلاكاري و زينت مي شود آنچنان كه كليساها و معبد يهوديان زينت مي شود، قرآنها به زيورآلات آرايش و مغازه ها بلند (3) و صف ها طولاني مي شود اما با دلهايي كه نسبت به هم خشمگين است و زبان هايي كه هريك براي خود منطقي دارد.
سلمان پرسيد: يا رسول الله آيا اين وضع پيش مي آيد؟
رسول اكرم(ص) فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست، در آن روز مردان و پسران امت من با طلا خود را مي آرايند و حرير و ديبا مي پوشند و پوست پلنگ كالاي خريد و فروش مي گردد.
سلمان پرسيد: يا رسول الله آيا اين نيز واقع خواهد شد؟
حضرت فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست، اي سلمان در آن روز ربا همه جا را مي گيرد و يك عمل آشكار مي شود و معاملات با غيبت و رشوه انجام مي شود و دين خوار و دنيا بلندمرتبه مي شود.
سلمان گفت: يا رسول الله آيا اين نيز واقع خواهد شد؟
پيامبر(ص) فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست او است اي سلمان، دراين هنگام طلاق زياد مي شود و هيچ حدي جاري نمي گردد و البته خداي تعالي از اين بابت هرگز متضرر، نمي شود. (4)
سلمان عرضه داشت: يا رسول الله آيا اين نيز واقع خواهد شد؟
حضرت فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست اي سلمان، در اين زمان كنيزان آوازه خوان و نوازنده پيدا مي شوند و اشرار امت من بر امت حكومت مي كنند. ]باز هم انديشه كنيد در نوع حكومت ها در كشورهاي اسلامي و جهان اسلام [
سلمان پرسيد: يا رسول الله آيا چنين وضعي خواهد شد؟
فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست اي سلمان در اين موقع اغنياي امت من صرفا به منظور گردش و تفريح به حج مي روند و طبقه متوسط براي تجارت و فقرا به منظور خودنمايي و ريا به حج مي روند، در اين هنگام است كه اقوامي قرآن را براي غيرخدا مي آموزند و آن را نوعي مزمار و آلت موسيقي اتخاذ مي كنند، اقوامي ديگر به تعلم فقه اسلامي مي پردازند اما براي غير خدا. در آن روزگار زنازادگان زياد مي شوند با قرآن آوازه خواني مي كنند و بر سر تصاحب دنيا سرودست مي شكنند.
سلمان عرضه داشت: يا رسول الله آيا چنين وضعي خواهد شد؟
حضرت فرمود: آري به خدايي كه جانم به دست او است اي سلمان اين وقتي است كه حرمت ها و قرق ها شكسته شود و مردم عالما و عامدا در پي ارتكاب گناه باشند و اشرار بر اخيار مسلط شوند، دروغ فاش و بي پرده و لجاجت ها ظاهر گردد و فقرا فقر خود را علني كنند، مردم در لباس به يكديگر مباهات كنند و باران در غير فصل ببارد و مردم شطرنج و نرد و موسيقي را كاري پسنديده بشمارند و در مقابل امر به معروف و نهي از منكر را عملي نكوهيده بدانند تا آنجا كه يك فرد با ايمان ذليل ترين و منفورترين فرد امت شود و قاريان عابدان را ملامت كنند و عابدان قاريان را اين مردمند كه در ملكوت آسمان ها رجس و نجس ناميده مي شوند.
سلمان از در تعجب پرسيد: يا رسول الله آيا چنين وضعي پيش مي آيد؟
پيامبر(ص) فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست او است اي سلمان در اين هنگام است كه توانگر هيچ دلواپسي جز فقير شدن ندارد، حتي يك سائل در طول يك هفته يعني بين دو جمعه سؤال مي كند و احدي نيست كه چيزي در دست او بگذارد.
سلمان باز پرسيد: يا رسول الله آيا چنين روزگاري خواهد رسيد؟
پيامبر(ص) فرمود: آري به آن خدايي كه جانم به دست اوست اي سلمان در اين زمان رويبضه تكلم مي كنند.
پرسيد: يا رسول الله پدر و مادرم فداي تو، رويبضه چيست؟
حضرت فرمود: چيزي و كسي به سخن درمي آيد و در امور عامه سخن مي گويد كه هرگز سخن نمي گفت(5)- گويا و شايد اشاره به كساني باشد كه بدون داشتن صلاحيت علمي براي اداره امور جامعه، در مشكلات و حوادث واقعه خود را جلو انداخته و اظهارنظر نموده و داعيه مشكل گشايي مي كنند و اينان تا قبل از اين اجازه چنين كاري نمي يافتند ولي اكنون با مسامحه مسلمانان در امور اجتماعي، جرأت مداخله و ابراز عقيده يافته اند.، در اين هنگام است كه مردم، ديگر زياد زنده نمي مانند ناگهان زمين نعره اي مي كشد و هر قومي چنين مي پندارد كه زمين تنها در ناحيه او نعره كشيد بعد تا هر زماني كه خدا بخواهد همچنان مي مانند و سپس واژگونه مي شوند و زمين هر چه در دل دارد بيرون مي ريزد. و خود آن جناب فرمود: يعني طلا و نقره را.
آنگاه با دست خود به ستون هايي كه در آنجا بود اشاره نموده و فرمود مثل اين، ولي در آن روز ديگر نه طلا فائده دارد و نه نقره، اين است معناي آيه: «فقد جاء اشراطها = علامت هايش بيامد.»
در پايان اين حديث و روايت شريف، تذكر چند نكته را ضروري مي دانيم:
1- همان طور كه قبلا گفتيم اين روايت از آن جمله رواياتي است كه مرحوم علامه طباطبايي به صحت آن گواهي داده و بر آگاهان و آشنايان به مشي تفسيري ايشان در الميزان پوشيده نيست كه ايشان تا يقين به درستي روايتي نداشته اند آن را نقل نكرده و چنانچه روايت ضعيفي را نقل نموده باشند به ضعف آن اشاره نموده و تلويحا و يا تصريحا آن را مردود شمرده اند. و البته دقت در مضامين روايت فوق نيز خود گواهي مي دهد بر صحت صدور آن از سوي حضرت ختمي مرتبت(ص).
2- با دقت در سخنان رسول گرامي اسلام(ص) درمي يابيم كه درحال حاضر اكثر قريب به اتفاق اين علائم و نشانه ها به منصه ظهور رسيده و واقع گرديده اند و لذا همان گونه كه در مقدمه گفتيم تصور اين مطلب كه تا قيامت راه درازي درپيش داريم چندان معقول نمي باشد.
3- برشمردن علائم و نشانه هاي فوق و تصريح بر اعمال و آداب ناپسندي كه در آخرالزمان شايع مي شود، خود بايد عاملي شود براي ترك آنها، بنابراين با توجه به كلام پيامبر اكرم(ص) مي توان وجود خود را با ترك اين افعال به زيور تقوا آراست.
4- سؤالات مكرر جناب سلمان فارسي با اين مضمون كه: «يا رسول الله آياچنين وضعي پيش مي آيد؟» نه از باب انكار سخن پيامبر اكرم(ص) و عدم اطمينان به گفتار ايشان است بلكه آن جناب از اوضاعي كه پيش خواهد آمد متعجب شده و از روي شگفتي چنين سؤالاتي را مطرح مي نمود و في الواقع براي شخصي مانند سلمان با آن درجه از ايمان و اخلاص كه پيامبر اكرم(ص) در شأن او فرمود: من اراد ان ينظر الي رجل نور قلبه فلينظر الي سلمان» و «ان الجنه تشفاق الي ثلاثه : علي و عمار و سلمان» پيش آمدن چنين حوادثي كه نتيجه آن پشت پا زدن به احكام و حدود الهي و خروج مردمان از دايره ديانت و ايمان است جاي بسي شگفتي بوده است و از همين رو به تكرار سؤال فوق الذكر مي پرداخته.
در هر صورت، در پايان اين مقال از خداوند عزيز طلب مي كنيم كه ما را از شرور و فتن آخرالزمان در امان داشته و به آماده شدن براي رستاخيز با فراهم آوردن زاد و توشه اي از اعمال خير و حسنات موفق دارد.
1- نگاه كنيد به شيوع انواع و اقسام مكاتب ضاله و گمراه كننده غربي و شرقي در ميان مسلمانان و پيروي و تقليد آنان از اين مكاتب و ايسم هاي بشري و تركيب قوانين انسان ساز قرآن كريم و اسلام عزيز و غربت اينان دربين پيروان خود و اين كار تا بدان جا پيش رفته كه فرزندان اسلام براي تهذيب و خودسازي خود متوسل به مكاتب بيگانه اي نظير مرتاض بازي هنديان و يوگا و مديتيشن وا مثالهم شده حال آنكه به واقع هيچ راهي براي نيل به كمالات روحي و تهذيب نفس مطمئن تر از عمل به دستورات و قوانين اسلام وجود ندارد.
2- رواج روز افزون همجنس بازي در جهان غرب و رسمي شدن ازدواج بين هم جنس بازان گواه صدق پيشگويي رسول مكرم اسلام(ص) است.
3- پيدايش انواع و اقسام پاساژها و مراكز تجاري در قالب ساختمان هاي عظيم و آسمانخراشها مؤيد اين سخن مي باشد.
4- اشاره به اينكه رواج گناه و عدم اجراي حدود اسلامي هرگز زياني به خداوند نمي رساند بلكه اين مسلمانها و انسانها هستند كه با عدم توجه به حدودالهي و اجراي آنها به ناامني و انواع آسيب هاي اجتماعي مبتلا مي شوند و.
زندگي بر آنان سخت مي شود همچنان كه در آيات بسياري از قرآن كريم به اين حقيقت اشاره گرديده، از جمله آيه 771 سوره مباركه آل عمران: ان الذين اشتروا الكفر بالايمان لن يضروا الله شيئا و لهم عذاب اليم.
آري: گر جمله كائنات كافر گردد
بر دامن كبرياش ننشيند گرد
5- گويا و شايد اشاره به كساني باشد كه بدون داشتن صلاحيت علمي براي اداره امور جامعه، در مشكلات و حوادث واقعه خود را جلو انداخته و اظهارنظر نموده و داعيه مشكل گشايي مي كنند و اينان تا قبل از اين اجازه چنين كاري نمي يافتند ولي اكنون با مسامحه مسلمانان در امور اجتماعي، جرأت مداخله و ابراز عقيده يافته اند.
کیهان