مقدمه:
ظلم كه اصطلاح مقابل عدل است حكايت از اين دارد كه هرآنچه متعلق آن است در جايگاه خود قرار نداشته و در تضاد با عدل است. به تعبير ديگر از آنجا كه عدل به معناي جاي گيري هر چيز در جايگاه خود است ظلم كه متضاد آن است به معناي نبودن هر چيز در جايگاه خويش است.
يكي از اهداف بلند و آرمان هاي انبياء الهي اين بوده است كه در اجتماع عدالت را برقرارنموده و با تمام نمادها و نمودهاي ظلم اعم از اجتماعي، اقتصادي و... كه در برهه هايي از تاريخ به يك فرهنگ بدل گشته بود مبارزه نمايند. خداوند در اين باره چنين مي فرمايد: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط» (1) (ما پيامبرانمان را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب و ترازو را نيز نازل كرديم تا مردم به عدالت عمل كنند).
ظلم فرهنگي كه يكي از مصاديق انحرافات اجتماعي مي باشد ظلمي است كه همواره انبياء با آن مقابله نموده اند و براي برون رفت بشر از اين ورطه ضدانساني تلاش كرده اند. اين نوع از ظلم كه در هميشه تاريخ بشر وجود داشته، در دنياي امروز از كم و كيف بيشتري برخوردار گرديده و در قالب ها و با ابزارهاي متنوعي صورت مي پذيرد.
مصاديق ظلم فرهنگي:
1: فراگيري علوم مضر يا غيرمفيد
هرچند فراگيري علم در دين اسلام بسيار هدف تأكيد و سفارش است به گونه اي كه اين امر بر هر زن و مرد مسلمان لازم دانسته شده است (2) ولي در همين حال از فراگيري برخي علوم مضر همچون علوم غريبه از جمله سحر، جادو، كهانت و... نيز نهي گرديده است. اگر نگوييم در جامعه ما برخي از افراد به فراگيري اين علوم مضر اقدام مي كنند حداقل بايد گفت به دنبال فراگيري علومي هستند كه مفيد به حال جامعه و خودشان نيست. به عبارتي ديگر عده اي در پي فراگيري علومي هستند كه بود و نبود آنها تفاوتي ندارد و چيزي جز اتلاف عمر و تضييع بيت المال ثمره اي به همراه نمي آورد.
بنابراين اگر بخواهيم گرفتار اين نوع از ظلم فرهنگي نشويم مي بايد در پي يادگيري علومي باشيم كه نه تنها مضر نبوده و يا غيرمفيد نخواهندبود بلكه براي جامعه ما مفيد و مثمرثمرباشند. از اين روست كه رسول اكرم(ص) در بياني از علمي كه غيرمفيد باشد به خدا پناه مي برند. (3) نمونه هاي اين علوم را مي توان در دانشگاه ها يافت نمود كه ثمره اي جز هدر رفت توانمندي هاي مادي و معنوي بدنبال ندارند.
2: عرفان هاي نوپديد
عرفان كه در معناي واقعي خود به شناخت حقيقي از پروردگار اطلاق مي گردد از جمله مباحثي است كه بشر براساس ذات كمال طلب خويش همواره درپي آن بوده و هست ولي به دليل نبود دست يابي صحيح به مسير و ابزارهاي حصول عرفان؛ بسياري دراين جهت به خطا مي روند و ره به جايي نمي برند.
يكي از مصاديق ظلم فرهنگي را بايد در به اصطلاح عرفان هاي نوظهور جست وجو نمود كه عده اي از افراد ناگاه به خيال دست يازي به مقامات و مراتب معنوي و با سوءبهره از اين نياز بشري، درپي انجام مقاصد شوم و ناميمون خويش در جامعه مي باشند و به دلايل واهي تمسك نموده تا بتوانند از اين رهگذر به خواسته هاي خود دست يابند. اين در حالي است كه اگر بخواهيم به عرفان حقيقي و حقيقت عرفان برسيم مي بايد در مسير و جهت قرآن و اهل بيت(ع) گام برداشته وگرنه چيزي جز ضلالت و بدعاقبتي نصيب نخواهد شد.
از اين رو، آنچه امروز در فضاي فرهنگي دنيا بعنوان عرفان مطرح است چيزي جز فريب و خدعه فرهنگي نيست كه طبعاً از مصاديق بارز ظلم فرهنگي است.
3- كم توجهي به آموزه هاي ديني
يكي از مصائب و مشكلاتي كه همواره پيامبران (و بطور كلي رهبران الهي) با آن مواجه بوده اند كم توجهي برخي افراد به دستورات خداوند و يا همان آموزه هاي ديني بوده است. در درون جوامع اسلامي نيز اين مشكل هميشه وجود داشته است بگونه اي كه اين امر بعضا به دين گريزي نيز منجر شده و عده اي به مقابله با آن قيام كرده اند.
بي ترديد بايد كم توجهي به آموزه هاي ديني را يكي از مهم ترين مصاديق ظلم فرهنگي دانست كه افراد، دانسته يا ندانسته علاوه بر اضرار به خود، به ديگر آحاد جامعه نيز خسارت وارد مي آورند و مانع رشد معنوي آنان شده كه در بسياري موارد قابل جبران نمي باشد.
4- مدگرايي افراطي
مد و مدگرايي هر چند در اصل و حقيقت خود حكايت از تنوع گرايي و پاسخي به نياز ذاتي تنوع طلبي انسان است ولي هرگاه اين امر به دور از منطق و عرف و به تعبيري بدون توجه به هنجارهاي پذيرفته شده در اجتماع بوده و لجام گسيخته باشد امري مضر و ضدارزشي است.
مدگرايي اگر برگرفته از آموزه هاي ديگر فرهنگ ها و نوعي تبليغ براي آنان محسوب گردد در حد حرمت بوده و ضرورت دارد از آن اجتناب شود. از اين رو بايد غالب وجهه مدگرايي امروزي كه تبليغ فرهنگ غرب مي نمايد را خارج از چارچوب ها و نرم هاي فرهنگي جامعه دانست و از آن بعنوان ظلمي فرهنگي ياد نمود كه در كوتاه مدت و دراز مدت آثار منفي از خود برجاي نهاده و موجب وهن فرهنگ اصيل اسلامي ما خواهد گرديد.
5- تحميق و فريب مخاطب
دنياي تبليغات كه قدمتي به درازاي تاريخ حيات بشر دارد هماره در تلاش براي تأثيرگذاري بر مخاطبان بوده و اساساً بايد گفت هدف آن تغيير بينش و منش مخاطب است. دنياي امروز به عصر تبليغات بدل گشته است يكي از ظلم هايي كه در اين عرصه اتفاق مي افتد اين است كه برخي از تبليغات، به مخاطبان احترام ننهاده و آنان را با بيان مسائل غيرواقعي فريب داده و به عبارتي تحميق مي كنند. برخي غافل از اين هستند كه در دنياي امروز اين مخاطبان اندكه با آگاهي هر چه بيشتر و صحيح تر مي توانند به تداوم خط تبليغاتي آنان كمك نمايند نه جز اين!
6- مصرف زدگي و تجمل پرستي
از ديگر مظاهر و مصاديق ظلم فرهنگي مي توان به مصرف زدگي و تجمل پرستي اشاره نمود كه شركت هاي بزرگ توليدكننده غربي هر روز به آن دامن مي زنند. بي شك اين نوع شيوه زندگي برگرفته از فرهنگ غرب است و اينان همواره در پي آن هستند تا به جوامع به اصطلاح جهان سومي القاء كنند تنها شيوه زندگي غربي مي تواند موجبات نيك بختي را فراهم آورد.
راه هاي مبارزه با ظلم فرهنگي:
براي صيانت از فرهنگ مترقي جامعه (كه همان فرهنگ اسلامي است) بايد در پي بازيابي راه هاي مبارزه با ظلم فرهنگي و برقراري عدالت در اين جهت بود تا اين كه به راحتي و به زودي دشمنان قسم خورده مردم و جامعه نتوانند بر باورهاي ما غالب گشته و خود را بر ما تحميل نمايند چرا كه در غير اين صورت به مصائب فرهنگي گرفتار خواهيم آمد و راهي براي برون رفت از اين باتلاق نخواهيم يافت. از اين رو ما در اين جا بطور اجمال به برخي از راه هاي مبارزه با ظلم فرهنگي اشاره مي كنيم.
1- ارتقاء سطح آگاهي هاي عمومي
بي شك آگاهي عمومي در تمام جوامع، اساس و پايه همه تحولات مثبت بوده كه موجب شكل گيري جامعه اي پويا مي گردد. اگر مردم يك جامعه بدون و بدور از اطلاع و آگاهي نسبت به آنچه پيرامون آنان مي گذرد باشند طبعا به راحتي مورد هجمه ديگران واقع خواهند شد. به عبارتي اين ملت هاي بي اطلاع اند كه ديگران از آنان سوءاستفاده كرده و در تدارك منافع و اغراض نامشروع خويش برمي آيند و از آنان بهره كشي مي كنند. از اين رو نقش آگاهي هاي عمومي در رفع و دفع ظلم فرهنگي، تعيين كننده مي نمايد كه دستگاه هاي فرهنگي بايد در اين جهت تلاش هاي مضاعفي نموده و مردم را به درستي از حقايق آگاه سازند.
2- تقويت باورهاي ديني
از ديگر راه هاي مبارزه با ظلم فرهنگي تقويت باورهاي ديني جامعه است. اگر ما بتوانيم آموزه هاي ديني خويش را در ميان مردم مستحكم نموده و آن را تقويت نماييم بي ترديد خواهيم توانست دست رد به تمام آناني بزنيم كه مي خواهند ظلم فرهنگي را بر جامعه تحميل و فرهنگ ما را چپاول و تاراج كنند. به عبارت ديگر، اگر ما بخواهيم داشته هاي فرهنگي خود را از دستبرد ديگر فرهنگ ها مصون بداريم بايد در گام نخست، باورهاي ديني خود را به درستي شناخته و آن را تقويت نماييم.
3- نشان دادن خطرات فرهنگ مضر
يكي از نقاط آسيب پذيري كه جامعه ما همواره از آن ضربه خورده اين است كه دشمنان ما همواره خوبي هاي نداشته خويش را تبليغ كرده و به مردم القاء نموده اند در حالي كه اگر به طور دقيق و واقع بينانه به حقيقت آنان بپردازيم درخواهيم يافت كه آنان زشتي هاي فراواني داشته كه براي فرهنگ ما بسيار مضر است.
بنابراين از جمله راه هاي مبارزه با ظلم فرهنگي اين است كه ما به جنبه هاي منفي و به تعبيري به خطرات و نازيبائي هاي فرهنگ غارت گر پرداخته و جامعه را از آن آگاه سازيم تا جامعه گرفتار سراب فرهنگي آنان نگردد.
4- اصلاح الگوهاي فرهنگي و تبليغاتي
موضوع الگوسازي و الگوپذيري از جمله موضوعاتي است كه براي تنظيم و بازسازي يك زندگي خوب و منطبق بر نقشه صحيح زندگي، از ضروريات حيات بشري است. انسان ها براي هرچه بهتر نمودن زيست خويش نيازمند اين اند كه از فرد و يا افرادي الگو بگيرند. براساس آموزه هاي ديني ما مسلمين؛ تنها الگوهاي عملي، معصومين(ع) و در راس آنان پيامبراكرم(ص) است چرا كه خداوند در معرفي الگوي مناسب جوامع اسلامي فرموده است پيامبر الگوي مناسبي براي شما مي باشد.(4)
از اين رو براي دور نمودن مظاهر ظلم فرهنگي از جامعه بايد هميشه در پي اصلاح الگوهاي فرهنگي و تبليغاتي (كه برخي برگرفته از نمادهاي فرهنگي ديگران است) باشيم. ما نبايد در تبليغات رسانه اي خود از راه و رسم مخالفان فرهنگي خويش استفاده نماييم و آنان را الگوي خويش قرار دهيم. بدون ترديد دير يا زود، خواسته يا ناخواسته بايد به الگوهاي ديني رو كرده و از آنان در بازسازي فرهنگي خويش بهره گيريم تا هماره در حال ترقي و تكامل بوده و جامعه خويش را براساس فرهنگ ديني خويش بسازيم.
ـــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
1- حديد/ .25
2- بحارالانوار ج 1 ص .177
3- مستدرك الوسائل ج 5 ص .69
4- احزاب/ .21
منبع: کیهان