***
مدرس حوزه علمیه قم در ضرورت و تعاریف فلسفه تاریخ به کاربرد این بحث اشاره ای داشت و افزود:«در
موضوع مبانی تمدن اسلامی به بحث فلسفه تاريخ يا به تعبير بهتر الهيات
تاريخ منتهی شديم. اين بحث از چند جهت مورد توجه است: ۱- برنامه ريزی برای
آينده جامعه جهانی؛ اگر ما بخواهيم معطوف به آينده جامعه جهانی برنامه
ريزی كنيم، حتماً بايد چنين انديشه ای داشته باشيم. لذا انبياء الهی - به
ويژه انبياء اولوالعزم، بالاخص وجود مقدس نبی اكرم و اوصياء ايشان - چون
موضوع كارشان صرفا معطوف به زمان خودشان يا حتی جامعه خودشان نبوده بلکه
ناظر به يك افق روشنی در آينده تاريخ علم بوده و از لا به لای معارفی كه از
انبياء الهی به ما رسيده می توان به يك نظريه نسبتا روشنی در باب فلسفه
تاريخ يا به تعبير ديگر الهيات تاريخ رسيد.»
آیت الله میرباقری، در ادامه با تاکید بر افق روشن آینده، مسیر تبیین شده توسط
انبیاء را اینگونه بازگو نمود: «از مسلمات موجود در همه اديان الهي اين است
كه خودشان را ادامه راه انبياء گذشته می دانستند و اديان گذشته را تاييد
می كردند- «و المومن كل آمن بالله و ملائكته و رسله» وجود مقدس نبی اكرم
«مصدقا لما بين يديه»- همه انبيا اين طور بودند پيشينيان را تصديق می
كردند، نسبت به آينده هم وعده و بشارت می دادند و همه انبياء هم تحقيقاً
بلااستثنا وعده به دوران غلبه حق و دوران عصر ظهور می دادند كه يك آينده
روشنی پيش روست كه بعد از يك حوادث طولانی آن آينده اتفاق خواهد افتاد.»
رئیس
فرهنگستان علوم اسلامی قم با توضیح وضعیت فلسفه تاریخ در رویکرد های تفکر
مادی، ضرورت الهیات تاریخ را اینگونه توضیح دادند: «اگر انديشه شما در حوزه
فلسفه تاريخ نتواند تكامل تاريخ را براساس اراده الهی و براساس نزول اديان
تعريف كند. بنابراين ديگر جايی برای دفاع از حكومت دينی و برنامه ريزی
اجتماعی مبتنی بر دين باقی نمی ماند. لذا اگر ما بخواهيم در مسير تمدن
اسلامی حركت كنيم و معتقد باشيم كه واقعاً دين، تمدن ساز است و می شود
مبتنی بر دين اسلام تمدنی برای بشر تعريف كرد، قاعدتا بايد يك فلسفه تاريخ
اسلامی را تعريف كنيم كه اين از مبانی برنامه ريزی برای تمدن اسلامی است.»
استاد
حوزه علمیه قم، تفاوت فلسفه تاریخ مرسوم و الهیات تاریخی را اینگونه بیان
کرد: « اگر ما در باب تاريخ اجتماعی بشر بحث می كنيم و می خواهيم سرنوشت
تاريخ اجتماعي بشر را به دست بياوريم و از آن در برنامه ريزی های كلان
استفاده كنيم رجوع كنيم به منابع دينی و وحی و اگر عقل را هم به كار می
گيريم و از تجربه و روش های تجربی هم استفاده مي كنيم در زير چتر دين و
آموزه هاي دينی باشد، بر همين اساس گمان مي كنم اگر ما بحث از تاريخ هم می
كنيم، بحث مان بحث الهياتی باشد كه به لحاظ روش تحت تاثير تعليمات دينی است
و صرفا بحث عقلی محض نيست روش صحيح تر و قابل دفاع تری است.»
وی در
قسمتی دیگر از سخنرانی خود به ویژگی های الاهیات تاریخی اشاره کرد:
«الهيات تاريخ اجتماعی بشر گرچه خودش نسبت به دانش های بعدی يك دانش پيشينی
است اما مبتنی بر يك مقدمات و يك دانش هايی است كه بنيان های فلسفه تاريخ
را شكل می دهند يك بخش از اين مبانی ای كه هر انديشه فلسفه تاريخ بايد
مبتنی بر آن شكل بگيرد انديشه هايی است كه نگرش نسبت به جهان را تبيين می
كنند، ما نمی توانيم تاريخ اجتماعی بشر را مستقل از نگرشی كه نسبت به جهان
داريم تحليل بكنيم. بر اين اساس بی ترديد در حوزه اديان الهی در حوزه تفكر و
انديشه اسلامی حتما تفكراتی كه در حوزه فلسفه تاريخ شكل می گيرند و دانشی
كه در اين زمينه شكل می گيرد بايد مبتنی بر جهان نگری اسلامی باشد.»
از
دید استاد میرباقری یکی از ویژگی های الاهیات تاریخی بعد از جهان نگری
اسلامی، نگاه ویژه به بحث اراده هاست که اینگونه توضیح داد: « اين طور نيست
كه حركت تاريخي حيات اجتماعی بشر يك حركت كاملا جبری و فارغ از اراده های
ما است، می توان تاريخ را اين گونه تحليل كرد بگوييم اصلا اراده های ما هيچ
نقشی در حركت تاريخ ندارند. ولی اين درست نیست، براساس معارف دينی هم
اراده های مخلوقات و هم اراده های انسانی موثر در حركت تاريخ و مسير حركت
تاريخ اند. کما این كه جبر مادی بر تكامل تاريخ حاكم نيست و ما مجبور به
جبر مادی نيستيم جبر الهی هم بر رفتار ما و بر رفتار تكامل تاريخ اجتماعی
ما حاكم نيست و به تعبير ديگر گرچه عالم ذيل ربوبيت حضرت حق تعريف می شود
ولی خدای متعال برای ما اراده ای قرار داده و ما می توانيم با تولی نسبت به
حضرت حق در ساخت تاريخ اجتماعی بشر حضور داشته باشيم.»
عضو خبرگان
رهبری در ادامه به طیف های اراده پرداخته و اینگونه عنوان داشت:« اولاً
اراده های انسانی يكسان نيستند، برخي از اراده ها، محور تكامل تاريخ هستند،
آن اراده ها، اساس تكامل تاريخ اجتماعی بشرند، ظرفيت آن اراده ها ظرفيت
تاريخ ساز است و محور حركت تاريخ هستند، مثل انبياء و اولياء الهی در
محورشان بر اساس انديشه معارف اهل بيت وجود مقدس نبی اكرم و اهل بيت شان
هستند كه محور تكامل تاريخ هستند. اراده هايی هستند كه تاريخ سازند، تصرفی
كه می كنند تصرف معطوف به تاريخ است و ذيل اين تصرف است كه تاريخ شكل می
گيرد و اين بخشی از حوزه اختيار و اراده معصومين عليهم السلام هست. غير از
اين كه به اذن الهی بر تكوين حكومت می كنند بر تاريخ اجتماعی بشر هم حكومت
می كنند.»
استاد حوزه علمیه قم در تشریح الاهیات تاریخی با تاکید
بر نقش تمامی اراده ها هر چند در تناسبات مختلف، به این نکته اشاره کرد که
هر فرد مسلمی باید جایگاه خود را درنظام اراده ها شناخته وانجام وظیفه
نماید، وی افزود: « ما مي توانيم به يك معنا حاضر در صحنه عاشورا باشيم به
يك معنا حاضر در صفين و جمل باشيم و به يك معنا حاضر در ركاب امام زمان
باشيم به ما اين اذن را دادند اين اجازه را دادند كه در آنجا حضور پيدا
كنيم در روايات فرمودند اگر كسی منتظر باشد مثل كسی است كه در اردوگاه حضرت
است. مثل كسی است كه در ركاب نبی اكرم شمشير می زند، در واقع يك جبهه است،
ما می توانيم در اين جبهه تاريخی حضور پيدا كنيم. اول جايی كه به ما
اختيار دادند و اراده به ما دادند و اراده ما موثر است اين است كه می
توانيم جزو يكی از دو جامعه بشويم می توانيم جزو جامعه حق باشيم می توانيم
جزو جامعه باطل باشيم.»
سیر بحث در الاهیات تاریخی با تبیین چگونگی
جهت گیری ادامه پیدا کرد و استاد این تقسیم بندی کلان تاریخ را اینگونه
توضیح داد:« الوهيت حضرت حق حاكم بر كل عالم است و ما نسبت به آن می
توانيم موضع بگيريم ، اين موضعي كه نسبت به الوهيت حضرت حق گرفته می شود و
بر اساس همين موضع گيری دو سير در عالم شكل می گيرد، مسير رشد و مسير غی،
ما در حركت در مدار مسير رشد و غی آزاديم، بر همين اساس دو جريان تاريخی در
تاريخ اجتماعی بشر شكل گرفته، تاريخ جريان ايمان و جريان كفر، جريان رشد و
غی، جريان نور و جريان ظلمت، جريان نار و جريان جنت، اين جريان های مختلفی
است كه با ادبيات های مختلف در معارف دينی توضيح داده شده و هر كدام از
چهره ی اين جريان پرده بر می دارند. دو جور اراده انسان ممكن است شكل بگيرد
گاهي ممكن است اراده بر پرستش خداي متعال، خضوع و تواضع و خشيت شكل بگيرد و
نیز ممكن است بر استكبار و تفرعن و انانيت نفس و خودپرستي و نفس پرستی و
امثال اين ها شكل بگيرد. دو مسير تاريخي هم شكل گرفته است.»
آیت الله میرباقری جهت گیری اراده ها را ختم به شکلی گیری جریان
های کلان تاریخی واجتماعی می داند و اینگونه تبیین کرد: « بر همين اساس ما
دو نوع جامعه هم داريم، جامعه مومنين و جامعه كفار، جامعه مومنين اراده هاي
ايمانی ای است كه با همديگر پيوند می خورند، حول اراده اولياء الهي نظام
پيدا می كنند، با همديگر يك پرستش مشاع اجتماعی می كنند، جامعه كفار هم
جامعه ای است كه ارواحی كه استكبار نسبت به حضرت حق داشتند با همديگر
ارتباط برقرار مي كنند، يك نظم بزرگ درست می كنند، كأنه يك روح بزرگ پيدا
مي شود بر محور اولياء طاغوت و فراعنه و مستكبرين و كفر مشاع دارند؛ دنيا
پرستی مشاع دارند، شيطنت مشاع دارند همين در مقياس تاريخ هم هست، تاريخ
اجتماعی بشر هم يك تاريخی است كه در آن يك قطب هدايت وجود دارد قطب ضلال
وجود دارد، در اين عالم كه آمديم اين دو جريان كاملا به هم آميخته شده اند.
اين آميختگی يك مسير بسيار عجيبی ايجاد كرده در عالم، مومنين و كفار با هم
زندگی مي كنند اين آميختگی رنگ كفار را به مومنين داده، مدل لباس، پوشاك،
خوراك، مسكن، روابط اجتماعي و حمل و نقل مان به شدت هم رنگ با كفار شده
است. اين ناشي از اختلاط است، حتي بعضي از صفات رذيله آن ها گاهي در مومنين
ديده مي شود، به عكس گاهي صفات حميده مومنين در آنها ديده مي شود اختلاطي
كه بين دستگاه حق و باطل در تاريخ اجتماعی بشر بوده، اين اختلاط و آميختگی
يك بستر عظيم تاريخي درست كرده، كه يك درگيری تاريخی عظيم بين اين دو جبهه
اتفاق افتاده، دو دستگاه اراده ای كه آمدند يكی می خواهد بندگی بكند، ديگري
می خواهد طغيان بكند در يك محيط هم به هم مرتبط شدند، در يك دنيا با هم
زندگی می كنند.»
در قسمت پایانی بحث آیت الله
میرباقری به وظایف جریان الهی اشاره ای کرده و افزود: «جامعه مومنين در اين
درگيری، چند كار را بايد انجام بدهند، يكي تولی و تبری است؛ يكی صف و
درگيری و قتال است و آخری سازندگی است؛ هر سه كار را بايد بر مدار ولی حق
انجام بدهند. اين دو جريان ها، دو جريانی نيستند كه كاملا عالم هاي جدايی
داشته باشند بلکه ممکن است اين كار را خداي متعال بكند ولی اين كار را
نكرده، حالا اين به بيان هاي مختلفي در معارف ما آمده در قرآن و روايات
البته علتش هم توضيح داده شده كه چرا اين اتفاق افتاده است و بعد حوادثی كه
براي تفكيك پيش مي آيد، اين احاديث توضيح داده شده، در ذيل سوره آل عمران،
وقتی در جنگ احد، مسلمانان شكست ظاهری ای تحمل كردند توضيح می دهد، بوسیله
همین موضوع، خدای متعال صف ها را از هم جدا كند، که اگر مثل احد نباشد صف
ها از هم جدا نمی شوند، در احد است كه معلوم می شود، در صفين است كه وقتي
به نقطه اوج خودش می رسد فرق مالك اشتر و شمر معلوم می شود و الا در ابتدای
جنگ صفين كه مالك اشتر و شمر هر دو يك جا ايستادند.»
اخرین نکته ای
که استاد میرباقری در انتهای جلسه افزودند: « ممكن است بگوييد چرا خداي
متعال از اول اين دو عالم را جدا نكرد؟ عالم امتحان است ديگر، آن ها هم
مدعی اند، خداي متعال اين ها را آورده در عالم امتحان می كند، امتحان هم
موضوعش توحيد است، در همين آميختگی است كه امتحان معنا دار مي شود، وقتي
امتحان اتفاق افتاد خداي متعال صحنه را در امتحان به گونه ای طراحی می كند
كه آرام آرام صفوف از همديگر متمایز گردند.»