آنچه در ادامه خواهيد خواند وصيت نامه اين شهيد عزيز است.
بسمه تعالي
خداوندا از تو خواهانم كه مرگم را شهادت در راه خودت قرار دهي.
از تو خواهانم كه دشمنان تو و پيامبرت را به دست من نابود گرداني.
اينك به جبهه آمدم و آمادهي حمله بر سپاه كفر ميشوم، البته نه براي انتقام بلكه به منظور احياي دينم، تداوم انقلابم و براي ادامهي راه شهدا. اكنون ميرويم تا به ياري خدا و رهبري حضرت مهدي (عج ا...)، پرچم لا له الا الله محمد رسول الله را بر فراز قدس عزيز و كاخ كرملين و تمام بلاد غير مسلمين بر افرازيم.
ما دست از مبارزه بر نخواهيم كشيد تا آن روز را شاهد باشيم و يا اگر خداوند نظر لطفي بر اين بنده حقير و ناتوانش داشته باشد و فوز عظيم شهادت را در اين راه مقدس نصيبم فرمايد در آن هنگام قطرات ناچيز خونم با پيوستن به درياي بيكران خون ديگر شهيدان اسلام راهگشاي عبور كشتيهاي انقلاب اسلامي خواهد بود كه ثمرهي خون هزاران شهيد و معلول و مجروح است.
و شما اي كساني كه در مجالس روضه خواني امام حسين (عليه السلام) با ريختن اشكهاي فراوان فرياد بر ميآوريد كه اي كاش من هم در صحراي كربلاي حسيني بودم و پسر پيغمبر را ياري ميكردم. اينك به هوش باش و بپا خيز! كه اگر لحظهاي به خود نيايي، ديگر تا ابد متوجه نخواهي شد. پس بدان اي برادر و آگاه باش و اگر ميداني حركت كن و به پا خيز كه لحظهاي ديگر دير است. هم اكنون تو در برههي آزمايش قرار گرفتهاي، پس اسلام را ياري كن، امروز تمام كفار و منافقين چه غربي و چه شرقي عليه اسلام و مكتب و شرف انسانيت ما برخاستهاند و بدانيد كه اگر اين نهضت، خداي نكرده شكست بخورد، همان طور كه امام عزيزمان فرمود ديگر نميتوان از اسلام سخن بگوييم.
و اگر پيروز شويم، كه ميشويم، انشاءالله و يقين داريم براي ابد كفر و نفاق را نابود ساختهايم. تو اي مادر عزيزم كفنم را بياور تا بپوشم. خون من از خون امام حسين (عليه السلام) و علي اصغر (ع) به خون خفته، رنگينتر نيست. به شرق و غرب بگوييد كه اگر خانهام را به آتش بكشند و قلبم را سوراخ كنند، آرزوي اظهار ضعف و شكست اسلام و دينم را به گور خواهند برد و اگر پيكرم را زنده زنده قطعه قطعه و پاره كنند و پاره هاي تنم را بسوزانند باز فرياد خواهم زد : اسلام پيروز است! كفر و منافق نابود است!
اي خداي مهربان! ديگر خسته شدم. تا كي زنده بمانم و شاهد باشم كه بهترين ياران امام و دوستاني هم چون بروجردي، ناصر كاظمي، علي قمي، محمود كاوه، امير عباسي، ولي نژاد، يزداني، كشميري، منفردي، بي غم، رضا ابوطالب زاده، احمد صفرزاده، سرابي، توكلي و ديگران در كنارم شهيد ميشوند و دم نزنم؟ و هميشه اين راه طولاني از جبهه تا منزل را بپيمايم، و در هر عملياتي ياوري را از دست بدهم همين طور احمد، پسر خواهرم، كه ياري با ارزش براي من در جنگ با ضد انقلابيون بود، شهيد شد و مرا تنها گذاشت.
پدر و مادر عزيزم! از شما خواهشي كه دارم اين است كه شهادت را افتخاري بس بزرگ براي من بدانيد و در شهادت من اشك نريزيد، همانند امام كه در سوگ فرزندش اشك نريخت. و من را ببخشيد چون فرزند خوبي براي شما نبودم، شماها را هميشه اذيت ميكردم. برادران خوبم، با چه زباني از شما تشكر كنم به خاطر راهنماييهايتان در زندگيام، هر چند كه دقيقا نميدانم كه آيا شهادت نصيبم خواهد شد يا نه، ولي همين قدر ميدانم كه در كنار فرزندان مظلوم امام به خاطر اسلام شهيد خواهم شد. هر چند كه دشوار است شهادت مرا بپذيريد، ولي اين خواست خداست و آرزوي من است. چند سال پيش در خواب ديدم كه برادر كاوه به من گفت برو وسايلت را جمع كن، كه برويم جبهه. يك روز بعد از آن عازم جبهه كردستان شدم، از خوشحالي در پوست خود نميگنجيدم و همان وقت با خود عهد كردم كه يا زيارت كربلا يا شهادت.
خواهرانم، همسرم، دخترم زينب!
شما بايد همچون زينب، اين داغ ديده صحراي سوزان و گرم كربلاي حسيني، از دستاوردهاي انقلاب حسيني دفاع كنيد و شهادت من تاثيري در روحيهي انقلابي شما عزيزان نگذارد. و با گامهاي استوار به جهانخواران شرق و غرب بفهمانيد كه اسلام تنها مكتب شهادت طلبي در راه خداست.
در پايان جسد من اگر به دستتان رسيد، در كنار شهداي گمنام، در بهشت رضا (عليه السلام) دفن كنيد. اگر كسي از من طلبكار است طلب او را بدهيد. هر كس از من طلبي داشته مديون است كه از پدر يا برادرانم وصول نكند. در ضمن 2000 تومان بابت تلفنهاي شخصي به سپاه بدهيد.