به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، مناظره در فرهنگ اسلام به عنوان یک فرهنگ مهم و تاثیرگذار، همواره مطرح بوده، هست و خواهد بود.
در عین حال چندی پیش بود که یکی از نویسندگان، تقاضای مناظره با مراجع معظم تقلید را مطرح کرد که در این بین، آیت الله جعفر سبحانی، ضمن استقبال از بحث و گفتوگوهای علمی، دکتر محمد محمدرضایی مدیر گروه فلسفه دین دانشگاه تهران را به عنوان فرد مورد اعتماد خود برای اینگونه مناظرهها معرفی کرد.
دکتر محمدرضایی پس از این بود که سه بار، تقاضای مناظره از سوی محمد مجتهد شبستری را پاسخ گفت و آمادگی خود را برای مناظره اعلام کرد که البته همچنان، از سوی تقاضاکننده مناظره بی پاسخ مانده است.
او در آخرین نامه خود، خطاب به محمد مجتهد شبستری نوشت:
«... احتراماً بدین وسیله آخرین پیام و دعوت به مناظره را خدمت جناب عالی اعلام میدارم. در صورت پذیرش مناظره، این فرصت، مغتنم بود که مبانی فلسفی و کلامی قرائت جدیدتان از کتاب و سنت مورد ارزیابی نقادانه قرار میگرفت و از این طریق به نقایص احتمالی آگاه و سپس به اصلاح و ترمیم آنها همت میگماشتید.
شما که بر اساس دیدگاه هرمنوتیکی خود، "هیچ قرائتی را از دین، قطعی الانطباق نمیدانید و معتقدید که هیچکس نمیتواند بگوید قرائت من قطعی الانطباق با قرائت پیامبر و ائمه است"، در عجبم که با این معیار شکاکانه، چگونه با قرائت مراجع عظام تقلید (دامت برکاتهم) از دین مخالفت میورزید و تنها قرائت خود را از دین انسانی و اخلاقی و سازگار با قرائت پیامبر و ائمه میدانید و از مسلمات تاریخ شیعه - به زعم خود - سخن به میان میآورید... .
این مناظره میتوانست تا حدی اصلاح مورد نظر شما را عملی سازد، زیرا در این قبیل مناظرهها، افکار، عقاید دو طرف مطرح و مخاطبین خود به قضاوت و گزینش میپردازند ... .
اینجانب به عنوان نماینده مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی سبحانی اصرار شما را بر عدم مناظره درک نمیکنم.
به هر حال، تقاضای مناظره از جانب شما و اصرار بر عدم مناظره نیز از جانب شما است.»
او در ادامه این نامه آورده است: «جنابعالی در بیانیه خود با عنوان "چرا مراجع تقلید را به مناظره طلبیدم و چرا آنان نیامدند"، یکی از احتمالات نیامدن مراجع را چنین مطرح کردهاید:
برای آقایان محترم (مراجع) معلوم نیست که من چه میگویم و مبناهای من چیست تا بتوانند درباره صحت و سقم استدلالهای من داوری کنند. در جواب آن به اجمال میگویم که برخی از مراجع از جمله حضرت استاد، آیت الله العظمی سبحانی در حوزه کلام جدید، هرمنوتیک، زبان دینی، تجربه دینی، پلورالیسم و قرائتهای مختلف از دین و ... چهار جلد کتاب با عنوان "مدخل مسائل جدید کلامی" نگاشتهاند که در آنها این موضوعات مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. از این رو، ادعای ناآگاهی و عدم اطلاع آقایان از مسائل جدید کلامی، ادعای بدون دلیل است.
"وَ لَا تَقفُ مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلم (اسراء/ 3) و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن."
... از این رو خواهشمندم که بیانات خود را واقعگرایانه و با تأمل و تأنی بیشتر مطرح کنید.
امید آن دارم که خداوند منان، توفیق فهم صحیح معارف حقّه اسلامی را به همه ما عنایت فرمایید. والسلام.»
به هر حال در این باره، توجه به چند نکته لازم و ضروری است.
نکته نخست این است که این نویسنده، در اظهار نظری شاذّ – که البته پیش از این نیز توسط برخی دیگر از نویسندگان اشاره شده و جواب آن هم داده شده است -، شرط مفهوم شدن یک کلام را بشری بودن آن میداند و بنابراین، قرآن کریم را "کلام نبوی" و "محصول وحی" میداند؛ نه خود وحی.
او مدعی است اگر قرآن کلام خدا باشد، قابل فهم و تفسیر نخواهد بود!
این ادعا البته ادعایی است که باید در بوته نقد قرار گیرد و از این رو، هر نویسنده و صاحب ادّعایی قطعاً باید از نقد استقبال کند تا بتواند دیدگاهها و اندیشههای خود را ارتقا و تعالی بخشد، بنابراین درخواست این نویسنده برای مناظره با مراجع معظم تقلید و نه در رتبهای پایین تر، درخواستی عجیب و غریب بود، چراکه به نظر میرسد هر نوع نقد علمی و منصفانهای از سوی هر نویسنده و پژوهشگری، میتواند برای صاحب یک نظریه یا ادّعا مغتنم باشد و لازم است تا به استقبال از آن بشتابد. همچنین با توجه به آنکه اینگونه نشستهای علمی مناظرهای غالباً زمان بر است و مراجع معظم تقلید هم مشغلههای متعددی دارند، از این رو سپردن بخشی از امور علمی و پژوهشی از سوی مراجع عالیقدر به نمایندگان و معتمدانشان، امری مرسوم است.
در مجموع استنکاف این نویسنده از مناظرهای که خودش درخواست آن را داده است؛ امری عجیب مینماید که در دنیای علم و فرهنگ، زیر سؤال است. همچنین جالب توجه است که در پی درخواست مناظره از سوی این نویسنده، برخی از فضلای حوزه علمیه قم و از جمله حجج اسلام عبدالحسین خسروپناه، علیرضا قائمینیا، ابوالفضل ساجدی و محمدتقی سبحانی هم آمادگی خود را برای مناظره با وی اعلام کردند که این اعلام آمادگی هم بی پاسخ مانده است.
نکته دوم، ضرورت توجه بیشتر حوزههای علمیه به توسعه و تعمیق فرهنگ مناظره و استقبال از کرسیهای نظریه پردازی و آزاداندیشی است.
تردیدی وجود ندارد که یکی از روشهای نوین آموزش در دنیای معاصر و بهویژه با توجه به انواع اشکالات و شبهه پراکنیها در دنیای امروز، توجه ویژه برای فراگیری روش مناظره و فرهنگ مناظره در سطح مجامع فقهی، فرهنگی و دانشگاهی است.
بر این اساس میتوان از مدیریت حوزههای علمیه و حوزه علمیه قم توقع داشت تا بخشی از سیستم آموزشی حوزه را از رهگذر برپایی مناظرات علمی و البته آموختن فرهنگ مناظره به طلاب علوم دینی سامان دهد تا سنت حسنه مباحثه در حوزههای علمیه، با مناظرات علمی و تحقیقاتی، بیشتر ظهور و بروز پیدا کند و بتوان بخشی از فرآیند آموزش را به شکل غیرمستقیم به مناظره و توجه به این شیوه مهم و تاثیرگذار سپرد.
نکته سوم هم این است که بر اساس مطلب اشاره شده در ابتدای این نوشتار، سنت و سیره حضرات معصومین (ع) و بهویژه امام صادق (ع) و امام رضا (ع)، سرشار از فرهنگ مناظره و توجه به این روش مؤثر است که مرور و بازخوانی آن، قطعاً در برنامه ریزی برای توسعه و ترویج فرهنگ مناظره مؤثر خواهد بود.
نکته چهارم و پایانی این نوشتار، توجه به این نکته است که امروزه و هر لحظه و ثانیه، اشکال و یا شبهه جدیدی مطرح میشود که انواع رسانهها و بهویژه شبکههای اجتماعی هم آن را پوشش میدهند و پشتیبانی میکنند. در عین حال مُتقن و مستدلّ بودن حوزه دین سبب میشود تا این اشکالات و شبهات، بیش از آنکه بخواهد تهدیدی برای حوزه دین تلقی شود، یک فرصت ایده آل است تا بر اساس استدلالات دینی، هم رفع شبهه و اشکال تحقق یابد و هم عملاً به شیوهای برای تبلیغ بیشتر دین منجر شود.
از این رو میتوان پیشنهاد داد که پاسخ مستدل این اشکالات و شبهات – و بهویژه اشکالات و شبهات رسانهای شده - حتی بدون برپایی عملی مناظره، توسط طلاب دغدغهمند حوزههای علمیه و از جمله طلاب اندیشمند حوزه علمیه قم رسانهای شود و مراکزی مانند مرکز پاسخ به شبهات هم فعالتر از گذشته در این راستا قدم بردارند.