به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، ما عمار را به مثابه یک «جشنواره سینمایی» درک میکنیم. حداکثر گمان میکنیم که عمار یک جشنوارهی سینمایی است که دربارهی معنای سینما و دیگر ابعاد مرتبط آن ایدههای متفاوتی دارد. این درک کم و بیش درست است اما امروز بیش از پیش نیازمند این توجه هستیم که عمار «بیش» از آنکه یک جشن سینمایی (جشنواره) باشد، یک شبه جنبش اجتماعی(جنبشواره) است. این مدعا دست کم دو بخش عمده دارد: یکی اینکه موضوع جشنوارهی عمار فراتر از سینما و امر هنری، امر اجتماعی است و دیگر این که توجه و پرداختی که عمار به این موضوع دارد، فراتر از یک جشن، به مثابه یک جنبش است. این یادداشت میکوشد بخش دوم این مدعا را اگر نه اثبات، که تا حدودی شرح دهد.[1] میکوشد فهم عمار به مثابهی یک جنبشواره اجتماعی را توضیح دهد و با کاربست آن به مثابه چارچوب فهم عمار، ابعاد بیشتری از پدیدهی جنبشوارهی عمار را فهم کند.
عمار یک جشنواره است؛ آنهم یک جشنوارهی سینمایی است اما جشنواره سینمایی بودن سطح حداقلیِ وجود اجتماعی این پدیده است. نشان آشکار این واقعیت این است که در جریان جشنوارهی عمار اتفاقاتی روی میدهد که عنوان مفهوم «جشنوارهی سینمایی» قادر به تبیین و توضییح آن نیست. چارچوب جشنواره بخش مهمی از پدیدهی عمار را توضیح میدهد اما بخش مهمتر و به مراتب بزرگتری از آن را ناگفته باقی میگذارد.
سطح جشنوارهبودگی عمار تنها به همان رویدادهایی راجع است که در بازهی افتتاحیه و اختتامیه و در یک سالن سینما در یکی از خیابانهای پایتخت روی میدهد. در حالی که برگزارکنندگان همین برنامه اذعان، و اغلب شرکت کنندگان اطلاع دارند که «عمار»، تنها آن چیزی نیست که در یک سالن سینما در یکی از خیابانهای پایتخت در حال برگزاری است. بخش دیگر و مهمتری از جشنواره، در بیرون سالن در جریان است.
در جشنوارهی عمار مفهوم «دور و نزدیک» به هم میریزد
این «بیرونِ سالن» احتمالاً از نزدیکترین مسجد، حسینیه، مدرسه، ایستگاه آتشنشانی به همان سالن شروع میشود و تا دورافتادهترین نقاط ایران ادامه دارد. در واقع جشنوارهی عمار از دو بخش تشکیل شده است: بخش درون سالن و بخش بیرون آن. مسئله اما این جاست که بخش بیرون سالن جشنوارهی عمار را نمیتوان حاشیهی آن دانست، بلکه به نوعی این نسبت معکوس است. سالن برگزاری جشنوارهی عمار، حاشیهی عقبهی بیرونی آن است: متن جشنواره آن چیزی است که در حاشیه رخ میدهد و حاشیه آن چیزی است که در سالن روی میدهد. هم از این روست که در جشنوارهی عمار مفهوم «دور و نزدیک» به هم میریزد.
شاید برای اکران فیلمهای جشنوارهی عمار در یک روستای در حاشیه کویر یا حتی حاشیهی کشور، از اصطلاح اکران در مناطق دور افتاده استفاده شود اما این یک کاربرد مجازی و ناشی از مشهورات زمانه است. برای این بخش از ادعا چه دلیلی می توان داشت؟ شاید بهتر باشد دوباره تأکید شود که در این یادداشت کمتر در پی اقامه دلیل و اثبات مدعی هستیم و بیشتر در پی تشریح ماجرا. غایت این بررسی عبارت است درونفهمی و مفهومسازی فهم درونی یک کنشگر عمار و مایل است این تبیین را فارغ از اثبات و نفی برای یک ناظر بیرونی انجام دهد. حاشیهبودگی متن و متنبودگی حاشیه احتمالاً از اولین برداشتهای هر کنشگر یا حتی مشاهدگر مشارکتیِ پدیدهی عمار خواهد بود.
نکتهی دیگر آنکه در جشنوارهی عمار این بیرون از سالن است که به اتفاقات دورنی سالن شکل میدهد. آنچه در جشن و سالن می گذرد تابعی است از معناهایی که در عقبهی این جنبش تولید شده است . به عبارتی دیگر آنچه در جشن عمار، در سالنی واقع در پایتخت روی میدهد، در واقع یک جریان و یک آیین سمبلیک است که میکوشد در تکتک اجزاء خود، جنبش خارج از سالن را نمایندگی و منعکس کند.
کنشهایی که متن عمار را می نویسد، چه معناها و کنشهایی است؟
با این توضیحات تا حدودی مسیر این بررسی روشن تر شده است: می خواهیم بپرسیم معانیای که جشن عمار را شکل میدهد و جشن عمار آنرا نمایندگی می کند؛ کنشهایی که متن عمار را می نویسد، چه معناها و کنشهایی است؟ جشنوارهی عمار چگونه این معانی و کنشها را نمایندگی میکند؟ وقتی اصطلاح جنبشواره را به کار میبریم میخواهیم به معانی و کنشهایی اشاره کنیم که به ظاهر در حاشیه و پیرامون جشنواره عمار هستند اما به واقع آن را شکل میدهند. ما میخواهیم بکوشیم در این بررسی از جشن و جشن واره عمار به جنبش و جنبشوارهی عمار راه یابیم.
آیین افتتاحیه و احتتامیهی جشنوارهی عمار سرشار از نماد و نشانههاست. از هدایا و نشانههای برگزیدگان تا پذیرایی از میهمانان، همگی وجهی از نمادگونگی و بداعت را در خود دارند. اجزای جشن آغازین و پایانی جشنوارهی کمتر سر جای معمول خود هستند. هنگامی که یک شرکت کننده در جشن اختتامیه شرکت میکند و یا یک برگزیده جایزهی خود را دریافت میکند؛ آن چه به دست آورده هیچ ارزش مادیای ندارد یا دست کم ارزش مادی قابل توجهی ندارد. این ارزش مادی نداشتن احتمالا یک جمله و تعارف کلیشه شده باشد اما در اینجا در مورد جوایز برگزیدگان و حتی پذیرایی از شرکتکنندگان، قضیهی فقدان ارزش مادی، حقیقتاً و ورای تعارف های متداول صادق است. شرکتکنندگان احتمالاً یک لقمه نان و پنیر، کلوچه و مانند آن دریافت میکنند و برگزیدگان احتمالاً یک جفت دستکش قاب شده و یا یک موزاییک و یا چیزی شبیه آن دریافت خواهند به علاوهی یک جایزه مادی خیلی کم و مختصر. همین وضع، یعنی عدم دریافت هرگونه ستاندهی مالی، در وجهی جدیتر در مورد اکرانکنندگان مردمی صادق است.
پرسش اما این است که با وجود این وضعیت، چرا تولیدکنندگان آثار شرکتکننده در جشنواره، شرکتکنندگان در اکرانها و جشنهای آغاز و پایان جشنواره و چرا اکران کنندگان، این بازی را به هم نمیزنند؟ چرا کنشگران عمار در این سه سطح، هنگامی که در ازاء کوششهای خود، با یک ستاندهی فاقد ارزش معمول و مادی مواجهه میشوند، باز هم اشتیاق دارند این کنش را ادامه داده و تکرار میکنند؟ یک پاسخ کلیشهای وجود دارد که «ارزش مادی این جایزه مهم نیست؛ مهم ارزش معنوی آن است». این جملهای است که معمولاً برگزیدهها هنگام دریافت سکهها و جوایز رنگارنگ جشنوارهها می گویند. این جمله به این معناست که جایزه دریافتی یک بعد مادی دارد که از ارزش مادی قابل توجهی برخوردار است اما از منظر فرد برگزیده، این بعد معنوی جایزه است که بر بعد مادی آن تفوق دارد. این معادله در عمار کمی متفاوت است: جایزهها اغلب اساساً بعد مادی ندارد و یا بعد مادی آن اصولاً قابل ملاحظه نیست. ما در اینجا و در پی معانی پشتوانهی جشنوارهی عمار، میخواهیم از معانیای بپرسیم که به جشن عمار را شکل میدهد؛ ما میخواهیم از این نظام معنایی بپرسیم و «ارزش معنوی» هدیههای جشنوارهی عمار را موشکافی کنیم.
جشنوارهها در عرصههای فرهنگی- هنری را میتوانن به مثابه جشن خرمن در کشاورزی دانست. کشاورز پس از کاشت و داشت، در جشن خرمن، برداشت خود را در میانهی میدان به نمایش گذاشته و پیرامون آن جشن میگیرد. جشنوارهی عمار میکوشد جشن خرمن حرفهایی باشد که کاشتههای و داشتههای فرهنگی مردمی انقلاب است. جشنوارهی عمار میکوشد نمایانگری باشد برای حرفهایی که تمام اصحاب انقلاب اسلامی در تمام سطوح بیان کردهاند: از «مش اسماعیل» تا دیگران. جشن اختتامیهی جشنوارهی عمار اما نمایانگری است از تمامی فرایند پهندامنهای که تحت عنوان «جشنوارهی عمار» در جریان است.
جشن اختتامیه عمار مملو است از اتفاقات غیر منتظره. از رویدادهای «بیبدیل».
در اینجا مقصود معنای اصطلاحی«بیبدیل» نیست، معنای لغوی آن است. هدف از بیبدیل خواندن این اتفاقات نه تمجید که تحلیل است. آنچه این رویدادها را متمایز کرده، تنها تمایز خلاقانهشان نیست بلکه وجه نمادگونگی این رویدادهاست. اختتامیه جشنوارهی عمار به مثابه یک «آیین» است. یک مناسکِ نمادین و حکایتگر از یک نظام معنایی خاص. بخشهای گوناگون این آیین در عین اینکه خود بخشی از مراسم جاری به شمار میآیند یک نماد نیز هستند. نمادهایی که از یکسو حامل معانیای تاریخی برای کنشگران اکنونی جنبشوارهی عمار بوده و از سوی دیگر حامل معانیای هستند برای عقبهی تاریخی این جنبش. برای کسانی که می خواهد تاریخ مورد نظرشان را برای ما روایت بکنند: معنا و پیامی حاکی از این که عمل انقلابی شما در هیاهوی زمانه گم نشده است و از منظری که ما به تاریخ معاصرمان نگاه می کنیم، در میانهی میدان دیده میشود. اما نشانههای آیین عمار چیست؟ در اینجا لازم است مروری داشته باشیم بر اجزاء جشنهای افتتاحیه و اختنامیهی عمار.
نشانههای آیین عمار
قرائت قرآن:
«چه کسی قرآن میخواند؟». قرائت قرآن یکی از کلیشهایترین بخشهای مراسم رسمی است. در جشنواره عمار اما کوششی در جریان است که این وضعیت کلیشهای بودن که منتهی به حاشیهای بودن قرائت قرآن شده است را تغییر بدهد. از این روی اگر در مراسمهای این جشنواره شرکت کرده باشید به احتمال زیاد خو دیدهاید که وحید جلیلی، دبیر شورای سیاستگذاری جشنواره با تمام شأنی که در تأسیس حرکت عمار دارد، به قرآن آغاز مراسم را قرائت میکند. یا دختر خردسال یک شهید مدافع حرم به جای قاریان حرفهای، آیاتی از قرآن را قرائت میکند. هنگامی که وجه بداعت در انتخاب قاری، به کوشش برای انتخاب آیات مورد نیاز حرکت عمار اضافه شود؛ مشاهده میکنیم که قرائت قرآن، از یک مقدمهی کلیشهای در مراسم رسمی، تبدیل شده است به رویدادی در جهت آشناییزدایی از قرائتهای معمول آغازین برنامهها ، آشناییزدایی کند. این آشناییزدایی اما بیش از هر چیز حاصل تلاشی است که عقبهی جنبشیِ جشنوارهی عمار تدارک میکند. وقتی بخش قابل توجهی از فیلمهای یک جشنواره در کلاسهای قرآن و مساجد اکران شود، طبیعی است نگاه به قرآن در جشنواره متمایز باشد.
چگونگی نشستن و دعوت میهمانها در سالن:
«نظم نشستن میهمانها در سالن برگزاری جشن چگونه باشد؟». محل نشستن میهمانها در یک برنامه به نوعی بر نظام توزیع منزلتی دلالت دارد که میزبان در ذهن دارند. وقتی در یک برنامه رسمی «مقام عالی وزارت» یا دیگر مدیران بر صدر مینشینند، این نشانهی جایگاه بلندمرتبهای است که برگزار کنندگان برای وزیران و وکیلان ومدیران در نظر دارند. شاید این امر در مراسمهای رسمی به یک پروتکل رایج تبدیل شده باشد اما در عمار این کلیشهی رسمی و رایج نیز تحمل نمیشود. همین عدم تحملهاست که جشنوارهی عمار را از مراسمهای به ظاهر مشابه متمایز میکند. در جشن عمار صف اول اختصاص دارد به مادران و پدران شهدا.
در عمار برای هیچ مسئول رسمی کارت دعوت رسمی فرستاده نمیشود، هیچگاه صف اول سالن برگزاری مراسم برای مسئولان رزرو نمیشود و هیچگاه هم این مسئولان در رأس هرم منزلتی جشن نمینشینند. خانوادههای شهدا که در نظامهای رسمی توزیع منزلت جزئی از نخبگان و مسئولان نبوده و آدمهایی کاملاً «معمولی» به حساب میآیند. به همین دلیل این بر صدر نشینی تلویحاً حامل این پیام است که جنبشوارهی عمار نگاه دیگری به منزلت اجتماعی دارد: چگونگی نشستنها در جشنواره در واقع نمادی است که به نحوی استعاری دلالت دارد بر موقیعت آدمهای معمولی و خانوادههای شهدا در نگرش اجتماعی جنبشواره عمار. نگرشی که در آن این انسانهای به ظاهر معمولی هستند که بر صدر مینشینند و ارج میبینند.
چرا که در منطق جنبشواره عمار معیار منزلت در اختیار داشتن ثروت و قدرت نیست، معیار منزلت میزان «گذشتن از داشتهها» است. همین امر معمولی و ساده باعث شده چینش میهمانان در سالن برگزاری جشنعمار به کل تغییر کند؛ تغییری که بعد از مدتی در برخی مراسم رسمی هم تقلید شد.
المانهای دکوراسیون:
«طراحی سن و دکور سالن برگزاری جشن چگونه باشد؟» یکی دیگر از عناصر و نمادهای جشن عمار که به واسطهی سطح جنبشبودگی عمار ایجاد میشود؛ المانها و نمادهایی است که در دکور کلی برنامه وجود دارد. به عنوان نمونه در یکی از جشنهای اختتامیه دیدیم که چند قاب آلومینیومی که به عنوان حجله بر مزار شهدا نصب است، روی سن مراسم قرار داشت. برای درک معنای این نمادِ موجود در سن جشنواره عمار، باید به سطح جنبشوارگی عمار رجوع کرد. جایی که کنشگران جنبشواره عمار سالهاست با مسئولان مربوطه بر سر ماجرای یکسانسازی مزار شهدا درگیر هستند. آنها نوعاً این استدلال را مطرح میکنند که تخریب مزار شهدا و یکسانسازی آنها، یعنی از میان بردن یک «دایرةالمعارف ایستاده» در باره نگرش شهدا و خانوادههاشان به جنگ، جامعه، مذهب و هستی. دایرهالمعارفی که با بخشنامه ساخته نشده است و بهتر است بگوییم اصلاً ساخته نشده و تصنعی نیست؛ بلکه به تدریج و مبتنی بر نگرش توأم با علاقهی مردم و خانوادههای شهدا به وجود آمده است. تک تک اشیائی که با بازماندگان شهدا به ویژه مادران و همسرانشان در نهایت سلیقه و دقت در این جعبههای آلومینیومی قرار میهند بازتاب دهندهی نوع نگرش انسانهای انقلاب اسلامی است. چرا این گنجینهی ارزشمند باید با بیتدبیری، بیتوجهی وبیمبالاتی مدیران ذیربط نابود شود؟ این عقبهی استدلالی و اعتراضی که در طول دههی اخیر در دهها مقاله، مجله، نشست، مستند و تجمع مطرح شده است از سطح جنبشوارهی عمار به سطح جشنوارهی عمار میآید و به مثابه یک نماد در سن مراسم برگزاری جشنواره قرار میگیرد. اغلب المانهای دیگر دکور جشنوارهی عمار، نیز به احتمال زیاد مسیری این چنین، از جنبشواره به جشنواره پیمودهاند.
شعر و موسیقی:
«در مراسم آغازین و پایانی جشنواره از چه موسیقیای استفاده شود؟ »رویدادهای سطح جشنوارگی عمار در عین اینکه مواردی خاص و بدیع هستند، با این حال خاصبودگی باعث نشده است تا جشنوارهی عمار از مرزهای یک «جشن» واقعی خارج شود. جشن عمار به واقع یک جشن است و استلزمات جشنبودگی را هم داراست، اگر چه میکوشد معنای خاص خود را به اجزای یک جشن بدهد. معنایی که از سطح جنبشوارگی عمار اخذ میشود.
موسیقی مورد نظر عمار جنبهی تخدیری ندارد
یکی از اقتضائات جشن عنصر موسیقی است. جشن عمار موسیقی دارد اما موسیقی در ساحتی که عمار تعریف می کند معنایی متفاوت دارد. موسیقی مورد نظر عمار جنبهی تخدیری ندارد. جشن عمار نمیخواهد با موسیقی انرژی جنبش عمار را تخلیه کند بلکه میخواهد به واسطهی موسیقی به جنبش عمار تحرک و انرژی بیشتری ببخشد. این تحرکبخشی را میتوان در تحلیل مضمون ترانههایی یافت که در جشنهای عمار اجرا شده است. به علاوه موضع تحلیلی جنبشوارهی عمار در عرصهی موسیقی برگرفته از خاستگاه وجودی خود، انقلاب اسلامی، یک موضع کنشگرایانه است. در سالهای دههی 40 و 50 که مباحث سنت و تجدد و دلبستگی و بسندگی به سنت یا تجدد به جای کوشش برای تغییر وضعیت اجتماعی باب بود؛ امام خمینی فراتر از جدالهای تئوریک از «امکان» و «ضرورت» عملی انقلاب اسلامی سخن گفت.
اولویت «کنش مبتنی بر بینش» بر «علم منهای عمل»
همین اولویت «کنش مبتنی بر بینش» بر «علم منهای عمل» را میتوان در اینجا هم دید: جنبشوارهی عمار جایگاه خود را در عرصهی موسیقی در مباحث «تحذیری از موضع سنت» و یا در «مباحث تخدیری از موضع تجدد» نمیجوید. جنبشوارهی عمار میگوید به جای سخن گفتن از «امکان» موسیقی در اسلام، به «وقوع» آن در انقلاب اسلامی توجه کنیم و تجربهی موفق موسیقی در فرایند انقلاب اسلامی در سال 57 را، در روندهای مرتبط با استمرار انقلاب بازتولید کنیم. همین نگاه است که اجرای موسیقی در جشنوارهی عمار را متمایز میکند. این تمایز فراتر از مضمون در آنجا پدیدار میشود که موسیقیهای خاطرهآفرین و یا حتی کمتر شنیده شدهی انقلاب بازآفرینی یا تکرار میشود. مداح/ خواننده یا ترکیبی از این دو بخش موسیقایی برنامه را اجرا میکند و معنای انقلابیبودن در هر موسیقیهای کلاسیک و پاپ تصرف میکند.
تقدیرکنندگان از چه کسی تقدیر کند؟
«چه کسی تقدیر بکند؟» در جشنوارهها اغلب این تقدیرشدهها هستند که مورد توجه قرار میگیرند اما بخش مهمی از موضع و ماهیت یک جشنواره را از بررسی تقدیرکنندگان میتوان فهمید: کسانی که در مراسم روی سن میروند و از برگزیدگان تقدیر میکنند، یک بخش کلیشهای از مراسم معمول است اما در اینجا از خصلت ضد کلیشهبودگی در جشنوارهی عمار در امان نمانده است.
گزینش «تقدیر کننده» به نوعی اشاره به یک پیشکسوت و شخصیت محترم دارد و در پیشفرض خود بر پاسخی متمرکز است که پیشاپیش به این پرسش داده است که «چه کسی قابل احترام است؟». در یک جشنوارهی رسمی احترام برگزارکنندگان تعلق میگیرد به پیشکسوتان در زمینهی موضوع جشنواره به علاوهی تعدادی از مسئولان مربوطه. جشنوارهی عمار اما متوجه این نکته است که با دعوت از تقدیرکنندهها در حال معرفی کاراکترهایی به تقدیرشنودههاست که میتواند و میباید برای آنها الگو و مورد احترام باشد.
این پیامی است که برگزیدگان عمار به خوبی آن را درک میکنند: وقتی یک برگزیده در یک حرکت غیر تصنعی، بر روی سن مینشیند، خم میشود و گوشهی چادرِ مادر شهیدی که از او تقدیر کرده است را میبوسد. تقدیرکنندههای جشنوارهی «مردمی» عمار صرفاً از ساحت مدیریت فرهنگی و سابقهی فرهنگی- هنری نمیآیند؛ بلکه اغلب از سطح جنبشوارگی عمار میآیند.
شرکتکنندگان
«چه کسانی در آیینهای اختتامیه و افتتاحیه، و در برنامههای سطح جشنوارگی عمار شرکت میکنند؟» این بخش از جشنواره عمار کاملاً متأثر سطح جنبشوارگی آن است. به احتمال زیاد بخش قابل توجهی از شرکتکنندگان در جشن اختتامیه و مراسمهای جشنوارهی عمار کسانی هستند که در اختتامیهی هیچ جشنوارهی سینمایی شرکت نمیکنند و حتی در طول سال هم چندان و یا هیچگاه، به سینما نمیروند. این فرضیهای است که با یک پیمایش ساده قابل بررسی و اثبات است. عمار از نقطه نظر جامعهشناسیِ مصرفِ سینما در ایران، یک مورد خاص است. جشنوارهی عمار مخاطبانِ سینما را بسط داده و به دایرهی آنها افزوده است.
امری که به احتمال زیاد در مورد هیچ جشنواره ی دیگری صادق نیست: اغلب، شرکتکنندگان در جشنهای سینمایی مخاطبان پر و پاقرص و یا دست کم مخاطبان عادی سینما هستند. عمار حتی اگر صرفاً از این نقطه نظر دیده شود نیز برای سینما یک ارزش افزوده مهم داشته است. اگر گرایشهای ایدئولوژیک ارباب سینما میگذاشت برای همین یک ویژگی به تنهایی، میبایست جشنوارهی عمار را پاس داشته م و از آن متشکر باشند. تشکری که به طور کل و بالمآل تعلق میگیرد به عاملیت تغییر در مرزهای مصرف سینما، به جنبشوارهی عمار.
پذیرایی و تهییه کنندهی پذیراییها
«از میهمانان جشنهای آغاز و پایان جشنواره چگونه پذیرایی شود؟» این جنبشوارهی عمار است که بخشها و اشیاء مراسم جشنوارهی عمار را ایجاد میکند و بدانها معنا میبخشد. این قاعده حتی میتواند شامل پذیراییها مراسمها شود. پذیراییهایی که بیش از آنکه بر قاعدهی عرف معمول استوار باشد، از ارادهی معطوف به کلیشهشکنی عمار سر چشمه گرفته است. همین اراده است که معین میکند پذیرایی از میهمانان یک جشنوارهی سینمایی «نان و پنیر» یا «کلوچه» باشد. نان و کلوچهای که «ننه عصمت» یا «زنان روستای خانوک» پختهاند. زنانی که در ایام دفاع مقدس در حد توان خود در فرایند مهمترین مسئلهی انقلاب اسلامی مشارکت داشتهاند. این پذیراییها بیش از وجه استثنائی بودنشان که ناشی از خلاقیت برگزارکنندگان جشن است به واسطهی معنای ارجاعیشان است که اهمیت یافتهاند. لقمههای نان و پنیری که در دست میهمانان یک سالن سینما است در واقع از معنایی حکایت میکند که در عمق و عقبهی تاریخی جنبشوارهی قرار دارد و درست از این باب است که اهمیت دارد.
هدایای برگزیدگان و تقدیرشوندگان
«هدایا و نشان یادبود جشنوارهی عمار چیست؟» هدیهی ویژه شاید به نوعی اصلیترین جایزه-المان یک جشنواره از جمله جشنوارهی عمار باشد. جایزهای که در جشنوارهی عمار فاقد ارزش مادی است. «ارزش مادی این جایزه مهم نیست؛ مهم ارزش معنوی آن است»؛ این تعارف کلیشهای در اینجا صادق نیست چون از اساس ارزش مادیای در کار نیست. پس چه چیزی باعث میشود که به عنوان نمونه داود میرباقری کارگردان صاحب سبک و پرمخاطب ژانر تاریخی با مخاطبان انبوهی که حتی در فرامرزهای ایران دارد، هنگام دریافت این جایزه بگوید: «احساسات من الان به غلیان در آمده است. خیلی خوشحالم در چنین جشنوارهای و با چنین ماهیتی در حضور مادران بزرگواری که همه مدیون آنها هستیم از من تجلیل میشود. این به عنوان یک شب به یادماندنی در زندگیام خواهد ماند، شک نکنید. باور کنید خستگی دو دهه کار طاقتفرسای تاریخی امشب از تنم بیرون رفت».
مهم ارزش مادی این جایزه نیست؛ این جایزه ارزش مادی ندارد اما شامل و حامل چه معنایی است که آن را با ارزش میکند؟ این جایزه ممکن است موزاییکی از مسجدی در یک شهرستان باشد که به واسطهی انعکاس تجسمی آرمان «مرگ بر آمریکا»ی مردم ارزش یافته است؛ یا یک جفت «دستکش» باشد که ننه عصمت آن را بافته است. زنی که در دههی شصت برای رزمندگان جبههها لباس گرم میبافت و امروز در وجهی نمادین برای رزمندگان جبههی فرهنگی همین کار را میکند. بدیهی است این «موزاییک» و «دستکش» نیستند که اهمیت دارند، مهم معنایی است که در عمق تاریخی جنبشوارهی عمار و با یک عملِ معطوف به انقلاب اسلامی خلق شده و این اشیاء نشانههایی هستند که به آن معنا ارجاع میدهند.
جمعبندی:
بررسی المانها جشنوارهی عمار را میتوان و میبایست در سطحی گستردهتر دنبال کرد و با تکنگاریها و پیمایشهایی آن را بسط داد. این بررسی به هر میزان بسط یابد به اثبات این فرضیهی کمک میکند که «تمایز» و به تبع «هویت» جشنوارهی عمار که در المانهای آن بازتاب یافته است مدیون و محصول سطح جشنوارگی عمار بوده است. مدیون ارجاعی است که به معنای تولید شده در سطح جنبشوارگی عمار و عقبهی تاریخی آن میدهد. این حقیقتی است که هویت و هستی عمار را شکل میدهد و مبین مسئولیتهای متقابلی برای کنشگران دو سطح جشنوارگی و جنبشوارگی عمار است: مسئولیت برگزارکنندگان جشنواره در اینباره که جشن و جهت جشنواره را معطوف به معانی بازتاب یافته از سطح جنبشواره سامان دهند و مسئولیت کنشگران و اکران کنندگان مردمی در اینباره که خود و کار خود را فراتر از نمایش فیلم در نظر بگیرند و به بازتولید و بازنمایی معانیای بپردازند که با کنش معطوف به انقلاب اسلامی، در طول تاریخ ما خلق شده است. هر سوی این دیالکتیک میان سطوح جشنوارگی و جنبشوارگی عمار به استلزامات موقعیت خود عمل نکند، هویت «مردمی» پدیدهی عمار است که در معرض نقصان قرار میگیرد.
مجتبی نامخواه