به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، در روایات متعدد از معصومین داریم که در سیره این بزرگواران بخشش و عفو بروز و ظهور شایانی داشته است و بارها به کسانی که ایشان را با بیادبی و هتاکی مورد خطاب قرار دادند یا حتی زبان به ناسزاگویی گشودند، با روی خوش و رفتار حسنه و کریمانه پاسخ دادند.
اما همین اهلبیت(ع) گاه در مواردی به شدت با هر نرمشی مخالفت کرده و افراد را به رفتارهای سلبی دعوت میکردند؛ برای نمونه درباره تعاون و همکاری با حکام جور و طواغیت به هیچوجه کوتاه نمیآمدند. در این راستا، داستان صفوان جمال مشهور است که حضرت به او هشدار دادند به اندازه چند روز برای بازگشت اموالش که به دست دستگاه حاکمه امانت داده بود، نباید آرزوی طول عمر برای طاغوت داشت!
نمونه دیگر برخورد اهلبیت با جریان انحرافی واقفیه است.
واقفیه کسانی بودند که در زمان حضرت موسیبنجعفر(ع) از ایشان حکم داشتند و کارهای شرعی و دینی مردم را رتق و فتق میکردند؛ اما پس از شهادت امام هفتم برای آنکه اموالی که نزدشان بود به امام بعد تحویل ندهند؛ امامت امام رضا(ع) را منکر شدند و در امام کاظم(ع) توقف کردند و اعلام کردند ایشان همان قائمآلمحمد(عج) است که به غیبت رفته است. از آنجایی که اینان بزرگان و نزدیکان امام موسی(ع) بودند، سخنانشان در عدهای، به ویژه جوانان اثر کرد و فتنهای در میان شیعیان راه انداختند که تا سالها ادامه پیدا کرد.
محمد بن عاصم می گوید: حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: به من خبر رسیده است که با واقفیه همنشین هستی. عرض کردم: فدایت شوم من با آنها همنشین هستم ولی با آنها هم عقیده نیستم. حضرت فرمود: با آنها همنشین مباش، خداوند عزّ و جلّ می فرماید: در کتاب بر شما نازل شده است که چون شنیدید به آیات الهی کفر می ورزند و مسخره می کنند با آنها منشینید تا به سخن دیگر پردازند و گرنه شما هم مثل آنها خواهید بود و منظور از آیات الهی، اوصیا هستند که واقفیه به آنها کفر ورزیدند. (بحارالانوار، ج48، ص264.)
علت برخورد تند اهل بیت(ع) با این افراد مشخص است؛ جرم کسانی که در مکتب و مذهب ایجاد انحراف و فتنهگری میکنند؛ به هیچوجه قابل چشمپوشی نیست.
حضرت آیتالله مجتبی تهرانی در اینباره میفرمایند: «اگر ما به این مسائل ورود نداشته باشیم، مطلب را نمیفهمیم و میگوییم این رفتارها دوگانه است؛ اما این حرفها به خاطر این است که ما در این موضوعات از مسائل اساسی و مبنایی بیخبریم و از آنها اطلاع نداریم.
در جایی که حضرات کوتاه آمدهاند بخشش و عفوشان نقش سازندگی داشته است؛ اما آنجا که دست از حقشان برنداشته و خیلی محکم در مقابل ظلم ایستادهاند، موردی بوده که اگر کوتاه میآمدند عفو و بخشش آنها نقش تخریبی داشته است. آنجا که پای دین پیش میآمد و بحث اسلام مطرح بود، حساس بودند حتی برای گرفتن حقشان از دیگران کمک گرفتهاند.»
بر فرض اینکه اینان مورد عفو قرار گیرند، یقیناً عقلایی نیست که آنها را به امور حساس گماشت و از آنان در مناصب مهم استفاده کرد. انسانی که سابقه درخشان داشته و در کارنامه خود تأیید امام معصوم را دارد و با حکم امام، به امور مسلمین میپرداخته؛ اما در بزنگاه حساس عنان از کف داده است و اسیر هوای نفس شده و اساس امامت و اسلام را منکر شده است و به نوعی سابقه انحراف و فتنهگری دارد، چگونه باید مورد اعتماد باشد؟!
از اینرو احتیاط حکم میکند این فرد مانند سایر افرد امت اسلامی از حقوق اولیه برخوردار باشد؛ منتهی نباید انتظار داشت او را در حکومت و مناصب حساس جای داد، چه آنکه هر لحظه ممکن است بار دیگر در ورطه فتنه و لغزش افتاده و اینبار ضربات مهلکتری به پیکره اجتماع وارد کند؛ بنابراین برای حفظ جامعه و دوری از خطرات این دست افراد باید آنها را از قدرت دور کرد. کسانی که به ظاهر برای چنین افرادی دل میسوزانند و مدام ادعای رأفت و رحمانیت میکنند، اگر همچون خود آن افراد فتنهگر و خائن نباشند، غافلانی هستند که توجه ندارند چه درخواست دور از عقلانیت و منطقی دارند.
از سوی دیگر، باید توجه داشت همانگونه که در علم رجال شیعه واقفیه مذمت و اقوالشان مورد قبول نیست، فتنهگران توبه کرده نیز اگر چه نباید به کذب متهمشان کرد، ولی نباید به سخنان و خاطراتشان هم وقعی نهاد و آنها را توثیق کرد. در نتیجه کسانی که سابقه فتنه دارند، اگر توبه نکنند و همچنان به فتنهگری و ایجاد جریانهای معاند و انحرافی مشغول باشند، باید منزوی باشند و افراد را از مجالست با آنها بر حذر داشت و اگر هم توبه کردند، نباید بار دیگر آنها را به مناصب حاکمیتی مهم گمارد. (هفته نامه صبح صادق شماره 781)