به گزارش پایگاه 598 به نقل از نسیم آنلاین، این روزها مسالهای نقل محافل خبری و رسانهای شده است و تقریبا هیچ کس از فعالان سیاسی، رسانه ای و فرهنگی نیست که واکنش تندی به آن نداشته باشد. نامه سی تن از اپوزیسیون خارج نشین جمهوری اسلامی به ترامپ و دعوت او به تحریم بیشتر و بیشتر ایران. نامه ای که یکبار خواندن آنهم برای دست دادن تاسف و خشمی عمیق به آدمی کافی است. نامهای آنچنان تهوع آور و سخیف، که آدمی میماند چه تعابیری برای وصف نویسندگانش بکار ببرد.
تلاش و تحلیلی بیشرمانه برای خراب کردن آوار حماقت و تندروی یک رئیسجمهور خلاف آمد عادت، بر سر ملتی که رگ و ریشههای آنانند. رگ و ریشههایی که صد البته در این روزها تقریبا همه کار میکنند تا ننگ انتساب این تعداد رجاله سیاسی وطن فروش را از خود پاک کنند و صغیر و کبیر و راست و چپ و مذهبی و سکولار و ... در این امر همصدایند. اما آیا برای آن سی نفر پیشبینی فضای فکری-سیاسی ایران و مردمش در واکنش به چنان امری، کاری دشوار بوده است.
نگارنده معتقد است که آنها تقریبا می دانستهاند که از هموطنانشان چه واکنشی خواهند دید و اگر چه این درست است که آنها رجالههایی بیش نیستند ولی تا حد فهم فضای پدید آمده توان تشخیص داشتهاند و این نیست که در فضایی خالی از شناخت از ایرانیان چنین کرده باشند در این شرایط باید گفت که این حرکت آنها بر اساس کینهای تلویحی از ملت قابل درک است. کینهای که از شناخت خوب آنها از ملت و آنچه در دل دارند و بر اساس آن مسائلشان را فهم و عمل میکنند، ناشی میشود.
کینهای از ملت به دلیل آنچه آنان در دل و ذهن، حماقت و جهل ایرانیان میدانند که چرا ملت ایران مانند ما فکر نمیکنند و هر چقدر هم که از شرایط ناراضی باشند باز با آنچه ما راهکار نجاتشان میدانیم، همراه نمی شوند؟ چرا ملت قدر ستیزه جوی و نفی کنندگی ما نسبت به جمهوری اسلامی را ندارند و چرا در بسیاری موارد با توسل به انگارههای خرافی! مذهبی، راه را بر روندهای مطلوب ما میبندند.
خشم و نفرت تلویحی آنها از ملت از این پرسششان ناشی می شود که چرا باید شاهد روزهایی مانند نه دی باشیم؟ صد البته پاسخ آنها در این ورطه ناامیدی، حمله به مردم و طرز فکرشان و جاهل و احمق خواندن آنان است و هنگامی که گروهی اینچنین از مردم مایوس و ناامید شود و از سمت آنان بارها طرد شود، نهایتا کارش به جایی میرسد که با صرف نظر کردن کامل از ملت و خواستهها و طرز نگاهشان به زندگی و جهان، کم کم تبدیل به فرقههایی شوند که غیر خود مابقی را جاهلانی منحرف و نفهم فرض می کنند. صغیرانی که منفعت خود را تشخیص نمیدهند و باید برای ایجاد آرمانشهرهای فرقهای آنها کنار گذاشته شوند و در راه حلهای سیاسی-رویای آنان به باد نسیان سپرده شوند.
هنوز بسیاری از ایرانیان میانسال در خاطر دارند که مجاهدین خلق که دقیقا به همین شکل از سوی مردم طرد شده بودند در میانه جنگی نابرابر بر علیه جان و مال و ناموس ملتشان به آغوش دشمن لغزیدند و تا آنجا که میتوانستند به بهانه تلاش برای سرنگونی حکومتی که نمیپسندیدند، در قتل و نابودی ملت خود به دشمنانشان یاری رساندند. منافقین دقیقا ملت را جاهل و نادان و ناآگاه از آرمانشهر مالیخولیایی مارکسیستی التقاطی خود میدانستند و این دقیقا جرم ملت ایران بود. بعلاوه اینکه ملت به مقدار زیادی از جمهوری اسلامی ایران به عنوان دستاورد انقلابش حمایت میکرد و اینها دلائل عمده یاس نفرت آلود تلویحی منافقین نسبت به ملت بود. منافقین در این راه از آغوشی به آغوش دیگر درغلطیدند و در همه این سالها ملت همانی که بودند ماندند.
در ایام فتنه 88 هم آنجا که کمکم التهابات فرونشست و واقع امر برای بسیاری از ملت روشن شد، دوباره طرد و نفی همه انواع شذوذات سیاسی از جانبشان شروع شد و در نه دی ماه به اوج خود رسید و بعد از آن هر چه از جانب این فرقهها و گروههای سیاسی گفته شد، مردم نشنیدند و همه آنها را با یک چوب راندند. راندنی که ناامیدی و نفرتی پیشتر تکرار شده برای همه ساختارشکنان خارج نشین به ارمغان آورد. این نامهنگاری ها و دم تکان دادنها برای اربابان آمریکائی و صهیونیستشان هم همه در راستای همین ناامیدی از مورد توجه قرار گرفتن توسط ملت و همچنین توجیهی برای حفظ ممر معاششان به عنوان آلترناتیوهای سیاسی! جمهوری اسلامی ایران است، آلترناتیوهای خیالی و موهومی که تنها کار ویژهای که دارند، خرج کردن بودجههای ضدایرانی غربیها و تکرار راه حلهای سیاسی آنان به عنوان نگاه و نظر ملت ایران است. ملتی که هنوز هم در غربت دستمایه نان این خائنین و رجالههای سیاسی است.