«اعوذبالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم»
«الحمدلله رب العالمین، و صل الله علی محمد و اهلبیته الطیبین الطاهرین.»
خوب این دعای ندبه مصادف است با اول دوره امامت آقا امام زمان علیه السلام. مدت امامت تا کنون هزار و صد و هشتاد و دوسال است. هجده سال دیگر می شود هزار و دیویست سال. اما علائمی که در زمان ما دارد ظاهر می شود؛ هیچ قابل مقایسه با دورهای قبل نیست. هر چند کسی نمی تواند وقت خاصی برای این ظهور تعیین کند اما خوب این علائم را گذاشتند برای چه پس؟!
انسان فرصت داشته باشد خودش را تخلیه کند، خودش را آزاد کند بعد نگاه کند دو مقطع زمانی را با هم مقایسه کند. شهریور هزار و سیصد و بیست را با الآنتان مقایسه کنید. سوم شهریور هزار و سیصد و بیست تا حالا که الان [سال] 95 هست. حدودا هفتاد و پنج سال بیشتر نمی شود. هفتاد و پنج ماه و سه ماه و چند روز.
هفتاد و پنج سال قبل ما کجا بودیم؟ در سوم شهریور هفتاد و پنج سال قبل روس ها از شمال، آمریکایی ها و انگلیسی ها از جنوب وارد کشور ما شدند؛ تهدید هم کردند؛ مجلس بعد از تهدید آن ها اعلام تسلیم بلاشرط کرد. باز قانع نشدند؛ گفتند شما باید با آلمان اعلام جنگ کنید. باز با آلمان هم اعلام جنگ کردند؛ هر چه خواستند عمل کردند. این ها مستولی شدند بر کل مملکت، مملکت در اشغال آنها قرار گرفت. پهلوی را که در بازداشت کردند؛ بردند جزیره موریس. پسرش را خودشان نصب کردند. ما این گونه بودیم. یک مستعمره ی حسابی! مستعمره های دیگر شب یک جلسه محرمانه می گیرند یک روکشی از حالت مردمی به کار می دهند بعد یکی را می برند و یکی را می آورند. حالا ما در هفتاد سال پیش بدون روکش و روپوش بودیم. یعنی استعمار برهنه. در بیست و هشت مرداد هزار و سیصد و سی دو یک حرکات مردمی تا آن موقع پیش آمده بود؛ این ها دیدند ممکنه از دستشان در برود، آن حرکت مردمی را منقرض کردند [و] دوباره استیلای روشنتری پیدا کردند. از بیست و هشت مرداد هزار و سیصد و سی دو تا نیمه خرداد هزار و سیصد و چهل دو یعنی ده سال. این دوره ی تسلط مجدد آمریکا و انگلستان بر کشور ما و از طرف دیگر دوره بیداری علما و حوزه ها و این ها است. حوزه ی منقرض شده! ریشه کن شده! دوباره در این مدت با آقای بروجردی جان گرفته است، چیزی شده است. این ها منتظرند آقای بروجردی از دنیا برود و بعد برنامه هایشان را علنی کنند. ایشان از دنیا رفتند و این ها علنی کردند، درگیری شد. آن موقع شما یک حرکت ضعیفی بودید. در گوشه ی این مملکت. روحانیونی صدایی می دادند و اعتراضی می کردند. "همین". چیزی دستشان نبود. اما یک چیز داشتند. انتظار داشتند. خودشان را زیر سایه امام زمان علیه السلام می دانستند. این علما را به احترام امام زمان، احترام می کردند. یعنی همه اش صحبت امام زمان بود. این را داشتید شما! عربستان این را نداشت. کشورهای دیگر اسلامی این را نداشتند. یعنی نام امام زمان علیه السلام روی علمای شما است.
امام وسط این علما درخشید. به خاطر این که ساختار شکنی کرد. یعنی علما ملاحظه می کردند، یک نکته ای می گفتند، یک تذکری می دادند، ایشان نه، صریح، روشن، موضع گیری [می کردند] مثل کسی که می خواهد شاه را براندازد این گونه عمل می کرد. دیگران از موضعی که مبادا بد است و بدتر بشود، احتیاط می کردند. مردم بین این گروه که احتیاط می کردند و امامی که می گفت این ها باید ریشه شان کنده بشود حرف امام را باور کرده بودند که راه همین است که ایشان می گوید.
خیلی خوب؛ این حرکت در نیمه خرداد چهل و دو یک زوری زد، آن ها هم می خواستند این ها بیایند راهپیمایی کنند تا این ها را ریشه کن کنند، بشناسند، ببینند چه کسانی هستند، چگونه است، ریشه شان را، قالشان را بکنند. نوبت افتاده بود دست آنها. که از چهل و دو به این ور آن ها کار کنند. امام هم تقیه نمی کرد! یک جریان جدید پیش آمده بود. امام صریح حرف می زد. زندان شد، آزاد شد، محکم تر صحبت کرد. از نیمه خرداد چهل دو تا بیست و دو بهمن پنجاه و هفت. پانزده سال. مردم در زندان ها چقدر شلاق خوردند خدا می داند. چه شکنجه هایی، چرخ فلک ها، چه دستبند قپونی ها، ذره، ذره دنبال آنها می گشتند. آن ها با تمام وجود کردند. به طوری که خود ایرانی ها کفاف نمی دادند برای بازجویی مبارزین. از سازمان اطلاعات و امنیت اسرائیل یک عده ای را آوردند برای آموزش ساواکی ها، آموزش بازجویی، آموزش زدن و این ها. آموزش شکنجه، آموزش اقرار گرفتن. آموزش از بازجویی ها چه نتیجه ای گرفته اند این ها. دوره دیده بودند. من هم سال چهل و پنج گرفتار شدم یک وقت گفتم خدایا ماها گرفتاریم هر چه صلاح بدانی.
اما خوب ما به دست که گرفتاریم؟! انگلستان است، آمریکا است، بهائی ها روی کارند، روس ها روی کارند، توده ای ها هستند، در ظاهر، سلطنتی ها هستند این چگونه است؟ شب خواب دیدم در محله کلیمی ها هستم، دیوار ها بلند است هر جا می خواهم بروم بیرون راهی ندارم. بیدار شدم متوجه شدم به من جواب دادند. گفتند این برنامه ها زیر نظر یهود است.
حالا ببین! امروزه چه وضعی داری؟ این علامات نبود. از بیست و دو بهمن پنجاه و هفت تا الان نود و پج است می شود چند سال؟ سی و هشت سال. خیلی خوب تو این مدت مدید می دانید چقدر وضع عوض شده است؟ این حرکت که یک حرکت ملی بود سال ها است که تبدیل به یک حرکت بین المللی شده است. دوره امام این حرکت ملی بود، با حمله صدام حالت بین المللی پیدا کرد. الان جنگ از داخل کشور شما وارد سوریه و عراق و یمن و بحرین و این ها شده است. آرام، آرام وارد کشورهای دیگر می شود، این گونه دارد می شود!
حالا ببینید هواداران امام زمان علیه السلام، چگونه مدیریت می شوند؟ این هایی که به امام زمان علیه السلام معتقد نیستند این ها چطور؟! این هایی که به امام زمان علیه السلام معتقد نیستند این جور نیست که کشته نداده اند! بیشتر [کشته] نداده اند کمتر [هم کشته] نداده اند.
دقت بکن! داعشی ها از همین گروه مسلمان ها هستند که تکفیری هستند و تکفیرشان به این صورت تبرض پیدا کرده است. این است دیگر. این ها همه چیز از اسلام دارند یک چیز ندارند. "امام زمان ندارند" نماز می خوانند، روزه می گیرند، حج می کنند، کتاب می خوانند، قرآن می خوانند، روایات پیغمبر را به کار می برند، فقیه دارند، مجتهد دارند، معلم دارند، همه چیز دارند، یک چیز ندارند، " امام زمان ندارند"
ببینید امامت!
یک تسبیح بدهید تا من این را صحبت بکنم.
ببینید این تسبیح صد و یک دانه دارد با این [نخ] درست است. همه ی این صد و یک دانه باشد و این نخش را من از درونش در بیاورم! من اگر این نخ را کشیدم این ها چطور می شود؟ عالم اسلام این گونه است. تشیّع نخ با او هست. این تفاوت این است. ببینید «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقی» [1]همین [نخ تسبیح] عروه است. این [نخ] «عروه الوثقی» است. «لاَ انْفِصامَ لَها»[2] تسبیح می پکد اما این بنده نمی پکد. چه کسانی هستند که می روند سر این بند؟ اول کفر به طاغوت. دین از راه زور پیش نمی برد. «لا اکراه فی دین» با کشتن کسی مسلمان نمی شود. «لا اکراه فی دین» این کشتن ها دفاع است. کشتن ها آداب مسلمان کردن نیست. کشتن ها برای «لا اکراه» را جا انداختن است. آن ها می خواهند اکراه کنند انسان را به فساد، به کفر، به گناه، به فسق. این ها دست هایشان را قطع می کنند تا مردم آزاد بشوند.
جنگ امام زمان علیه السلام جنگ برای ایمان آوردن مردم نیست. جنگ برای زمینه ی ««لا اکراهی» فراهم کردن است. مگر شما الان در موضع «لا اکراه» هستید؟ ابدا این طور نیست. شما دقیقا در موضع اکراه هستید. آمریکا اکراه می کند اهدافش را، اسرائیل اکراه می کند، انگلستان اکراه می کند، اکراه می کنند در شما بیکاری را، اکراه می کنند فسق را، اکراه می کنند فجور را، شما نگاه کنید. وقتی اشتغال شما را بردارند، جوان شما سیزده سال، پانزده سال لیسانس گرفته است در خانه هست هیچ کاری گیرش نمی آید هر جایی می زند کار گیرش نمی آید، آخر چه می شود، خسته می شود بعد یک قاچاقچی می گوید بیا این کار را برای ما بکن این محموله را از اینجا بردار بگذارش آن جا. می کندش قاچاقچی، می کندش معتاد، اکراه می کنند این ها را که می کنند معتاد. این ها زمینه فراهم می کنند برای فسق و فجور. تو فضای مجازی این ها از این راهها بچه ی نادان، بچه کم اطلاع، به او هجوم می آورند تا شستشوی مغزیش می دهند، بعدش این را در خانه ی خودش منحرف می کنند. «لا اکراه» این نیست که. «لا اکراه» این است که اگر آنها فضای مجازی دارند مؤمنین هم فضای مجازی داشته باشند. اگر یک زوری می شود برای بی دینی، یک قدرتی برای دین دار شدن در فضای مجازی باشد. نیست. اگر یک سینمایی از هالیوود برای شکستن خطوط ایمان و خط قرمزها دارد زیر، زیر کار می کند خوب، یک هالیوودی هم باید در اسلام باشد که بتواند اسلام را معرفی بکند. نداریم! وقتی دوتایی باشند می شود «لا اکراه» اگر دوتایی هم زور باشند می شوند «لا اکراه». یعنی کفر کارش را بکند، اسلام هم کارش را بکند. فطرت ها بین این دو تا انتخاب بکنند. کسی اهل فطرت است دین را انتخاب بکند کسی که اهل طبیعت و دنیا است آن طرف را انتخاب بکند. این طور باشد می شود «لا اکراه»
اما حالا که این گونه نیست! این سازمان ملل سرتا سر برای اکراه به کفر است. شما ببینید برای اسرائیل و موجودیتش چگونه تلاش می کنند؟! فلسطینی ها هم آدمند چه کسی برای آن ها کار می کند؟ این ها به چه کسی پناهنده بشوند؟ پول ها دست چه کسی است؟ پول ها دست کفر است. دست اسلام چیزی نیست. شما تمام داریتان نفت است، داریتان را می دهید چه چیزی می گیرید؟ کاغذ می گیرید به نام دلار. و این کاغذ را در عالم با آن جنس هایی را که می خواهید بخرید، کاغذ است که دست به دست می شود. او هر چه می خواهد کاغذ چاپ کند. شما به عنوان پول نفت، عربستان و شما همه هر چه دارید می دهید کاغذ می گیرید. دارایی آن ها از این قبیل است. «لا اکراه فی دین» کجا هست؟! همه اش اکراه به کفر است. امام زمان قیام به سیف می کند برای براندازی این حالت اکراه به کفر است. بیاردش در «لا اکراه» کو تا ما برسیم به «لا اکراه». چقدر باید جنگ ها بشود تا ما به «لا اکراه» برسیم. حالا در این وضعیت نگاه به عالم اسلام بکن، نگاه به جان دادن گروهایی که معتقد به امام زمان نیستند بکن، به خودت هم نگاه بکن. آن ها صرف چه چیزی می شوند، این هایی که معتقد به امام زمان نیستند؟ می شوند داعشی. داعشی چگونه کار می کند؟ زشت، یک پادگانی را می گیرد، یک صحرا شیعه در این پادگان بوده است عکسش را در تلویزیون آورده است نشان داده است همه این ها را کشته است. جنازه این ها یک صحرا پر بود. روزی این ها پادگان را گرفته بودند تمام این ها را اعدام کرده بودند. الان هر جا را که از موصل کشف می کنند یک قبر دسته جمعی یک عده زیادی داخلش هستند. این ها می خواستند با کشتن شیعه براندازی کنند، اما فقط شیعه یک چیز داشت. تسبیح بند کرده بود. آن ها همه چیز از اسلام داشتند بند تسبیح نداشتند. سر بند نبودند. ببینید هر چه تو داری از این بند است. به خاطر این بند تسبیح که تو داری هر شهیدی که می دهی چند تای دیگر می آیند پای شهادتش می ایستند. یعنی این گونه دارد زمینه پیش می آید، مردم دارند روحیه می گیرند، اما طرف مقابل دارد روحیه از دست می دهد. آمریکا و اروپا ثروتشان زیاد است [اما] این نخ را ندارند؛ همه چیز دارند این [نخ] را ندارند.
من می خواهم بگویم این که شما یک دعای ندبه می خوانید، دور هم جمع می شوید، یک گریه ای می کنید، حیاتتان به این [بند ولایت] است. این [بند و ریسمان الهی] را برای خودان حفظ کنید. نمازتان اگر می خواهد بماند باید مثل بند تسبیح، نگاه این نماز تو این گونه بشود، نمازت را سر بند کن. روزه ات را سر بند کن، فعالیت سیاسیت را سر بند کن. هر چه سر بند نباشد از دستت می رود. گاهی نشده بند تسبیح شما در خیابان بپکد؟ بعد می خواهی این دانه ها را جمع بکنی. تا بیایی جمع بکنی، پنج تا شش تایش می بینی گم شده است. من می گویم اگر به جای تسبیح با این بند شما صد تا دانه تسبیح در جیبتان بود و با این ها ذکر می خواندی، مدام دانه، دانه از این جیبت برمی داری و می گذاری در آن جیبت که شماره اش را بدانی. این بند چکار می کند؟ صد تا را می کند یکی. صد تا هست اما چون سر بند است شده است یکی. این که من بعد از صحبت ها دعوت می کنم افراد با همدیگر معانقه کنند برای این است که بروید سر بند. ببینید اگر شما سر بند باشید معنایش این است که از این [دانه های دیگر تسبیح] جدا نیستی. سر یک نخ هستید. دیگر نمی توانید با همدیگر دشمن بشوید. آن ها نه سر نخ نیستند. شما این نختان را در دعواهای سیاسی این نخت پاره نشود. طرفداران امام زمان علیه السلام باید یکی باشند، باید یک مجموعه باشند، ما نمی توانیم بگوییم این [عده در یک مجموعه نخ تسبیح یا در یک مجموعه متمسک به ولایت امام زمان علیه السلام] طرفدار امام زمان هستند اما [همین مجموعه واحد] با همدیگر دشمن اند. من چگونه می توانم هم بگویم این دو تا امام زمانی اند، هم بگویم این دو تا همدیگر را قبول ندارند؟! دشمن هم هستند! من چگونه می توانم این دو تا را با هم جمع کنم. بگویم این دو تا لعنت به همدیگر می کنند اما در عین حال مال امام زمان هستند. "نه نیستند" قدر این ارتباط با [نخ] را بدانید. تو تا زمانی که سر نخ هستی در اسلام هستی اگر از این سر نخ رفتی این نیست که از امام زمان بریده باشی اما در اسلام بمانی. نه. اسلام و امام زمان با هم یکی هستند.
«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ» [3] نیامدی سر این نخ [ولایت]. آن ها [طاغوت] سر نخت می کنند. نخ ولایت طاغوت است. آن وقت تسبیح هم درست می کنند شما را می گیرند سر دست. القاعده اگر یک تسبیح باشد، بندش دست آمریکا است. داعش اگر یک تسبیح باشد بندش سر دست آن ها است. آن ها اداره اش می کنند.
من امروز این جلسه را به خاطر این که روز شروع امامت آقا بود خواستم درباره این امامت صحبت کنم. آن وقت می بینی همه عالم کمک به صدام کردند آخرش شد هیچی. امام قبول قطعنامه را کرد، دیروز گفته بود جنگ، جنگ تا پیروزی امروز گفت قبول می کنم. اما سر بند بود. هر شخص دیگری جای امام بود آبرویش رفته بود. می دانید به او چه می گفتند؟ می گفتند تو هشت سال ما را سر کار گذاشتی، گفتی جنگ، جنگ تا پیروزی؛ جنگ، جنگ تا رفع فته؛ جنگ، جنگ تا آخرین نقطه، تا آخرین خانه، تا آخرین قطره خون. حالا امروز می گویی صلح می کنم. تو دیروز گفتی صلح با صدام این دفن اسلام است. چطور [این کار را] می کنی؟! امام گفت: "من" این کار را می کنم مسئولیتش را هم خودم [به عهده] می گیرم و این جام کشنده تر از زهر را من سر می کشم. بعد چطور شد؟ شما در روز غدیر آمدید به نفع امام راهپیمایی کردید. یعنی تجدید بیعت با او کردید. به خاطر این که سر بند بود و تو هم سر بند بودی. فهمیدی چرا. با این که دیروز گفته بود جنگ، جنگ تا پیروزی. امروز گفت [قطعنامه را] قبول می کنم. می دانی چه گفتی؟ گفتی نائب امام زمانمان است دیروز گفته است جنگ، جنگ تا پیروزی. امروز می گوید صلح می کنم. هر چه امام زمانم بگوید قبول دارم. تو رابطه ات با امام زمان این گونه است. بگوید، دیروز گفته است این طور امروز بگوید این طور. می گویی باشد.
"همین رهبر" امروز یک حرف بزند فردا یک چیز دیگری بگوید؛ می گویم مال امام زمان است. او بهش گفته است بگو.
شما نگاه کن. شما جمعیتتان هر چه هست من یک آدم سیگاری می دهم به شما، شما با نصیحت، با تشویق، با تنبیه، با هر کاری که می توانی سیگار را از او بگیر. یک ماه، دو ماه هم فرصتتاان می دهم. شما مجموعا می توانید یک سیگاری را برگردانید؟! بعد دو ماه می گویی نشد. حالا می خواهی بدانی سر بند بودن یعنی چه؟! میرزای شیرازی نوشت امروز استعمال دخانیت در حکم محاربه با امام زمان است. [مردم] چپق ها را گذاشتند زمین. یک مک نزدند. قلیان ها را انداختند دور. شما اگر آن زمان بودی می دید چه جوی به وجود آمد به خاطر همین نخ، به خاطر این امامت است. امامت کار می کند. هر چه که علیه این ها [امامت] کار می کنند. این ها رشد می کنند.
آقای اوباما گفت موی سر من را سفید کرد مسئله سوریه. یعنی من می خواهم به آقای بشار بگویم نصف سوریه مال تو و نصفش هم مال این مخالفای تو. تجزیه اش کند که فکر اسرائیل راحت بشود. نتوانستند. تمام اروپا دنبال این است که اینجا را تجزیه کند. نتوانستند. اخیرا که دارد کار تمام می شود اروپایی ها زنگ زدند به آقای بشار گفتند یک تکه ای از خاکت را بده برای این ها. ما آن یک تکه را به هر پولی که تو بگویی می خریم، هرچه می خواهی پولت می دهیم. [بشار] گفت نه این ها باید بروند. به خاطر چه هست؟
"آمریکا کم دولتی نیست حرف می زند نمی شود"
شما از این جریان برجام و امثال این ها تا این رهبر را دارید واهمه نکنید. به قول ما شیرازی ها چیزی درونش نیست. یک چیزی روی کاغذ است. شما در سر این نخ [ تسبیح ولایت] هستی هیچ غصه ای نخور. یک روزی می آید اگر این به ضررت هست آن ها می آیند نقضش می کنند و خودشان هم این عهدنامه را آتش می زنند. وقتی [آتش] زدند تو آزاد می شوی. اگر به نفع تو باشد آن ها می زنندش به هم. این شورهایی که می زنی نزن. من وقتی که امام رفته بود پاریس دلم شور امام را می زد. گفتم یکدفعه نکشندش، یک غذای سمی به او ندهند. کاری نکنند. یک آقای روحانی بلند قدی دیدم متوجه بودم این اهل معنا است. نه با او آشنا بودم نه چیزی اما دیدم عبور می کند از کنار قم نو و می رود. ناراحتیم را به او مطرح کردم در راه که می رفتم. با او صحبت کردم.
سلام علیکم.
سلام علیکم.
من می خواستم با شما یک چیزی را درد و دل کنم
گفت: بفرمایید.
گفتم: امام الان در پاریس است کاری سرش نیاورند. اینقدر قشنگ جواب من را داد.
گفت: نه پسر جان، نه، آن ها هم به ذهنشان می آید اگر این را بکشند به ضررشان است از این جهت برایش محافظ هم تعیین می کنند مواظب هستند یک مو از سرش کم نشود، بعد هم بر می گردد مملکت.
راست می گفت. آن ها می گفتند اگر از بین برود بدتر می شود. با خودش می توانیم یک جوری کنار بیاییم.
من می خواهم به شما این را بگویم عالم در دست این بند صاحب بند است. امام زمان علیه السلام یعنی کسی که منظومه شمسی هم در دستش هست. من همین طور که این تسبیح در دستم هست، این خورشید و ماه و ستاره این ها سر بند آقا امام زمان هستند. امام یعنی این. این ها[استکبار] چه چیزی هستند. شما بزرگترین عبادتتان همین است که در روز جمعه به دور هم جمع می شوید یک اشکی برای آقا می ریزید این اشک قیمت دارد. وگرنه تو وقتی می خواهی پیاز پوست بگیری ده تای این اشک می ریزی، اشکی که با پیاز خورد کردن می آید که ارزش ندارد. ارزش اشک این است که برای چه چیزی می ریزی. از دوری او می ریزی. و شما هم بدان این هزار سال چرا شما برنگشتی از ایشان؟ به خاطر این که سر بند هستی. این بند شدن یعنی این که این سوراخ [دانه تسبیح] را می بینی پایینش است و یک سوراخ بالایش است و اول تا آخرش سوراخ است. این بنده از سرت بیاید و از پنجه پایت در بیاید. اگر این شد این مال امام زمان است. فهمیدید! این نخ از سر من بیاید و از پایین من رد بشود، بعدش من می توانم امامتی باشم. امامت این است که در جان انسان رسوخ کند. در فکر انسان رسوخ کند. «إِنَّ صَلاتي وَ نُسُکي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» [4] این ها مظهر «لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» هستند. این ها مظهر «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ» هستند. پس قدر این ارتباطت و تشیّعت را بدان. قدر هم تشیّعی خودت را هم بدان.
یوسف با دوتای دیگر زندانی شده بود می گوید «یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ»[5] آی هم بندی من! خوب او به زندانی می گویی هم بندی با این که نمی داند، نمی شناسدش، در زندان مشترک است. می گوید: ««یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ» حالا تو برادرت را در آغوش بگیری و بگویی هم امامی من زیاد است! تو می گویی آقا این سر بند است. مثل من است. ما سر بندی ها همدیگر را در آغوش می گیریم پا شوید سر بندی ها و همدیگر را در آغوش بگیرید و با یکی دو تا اکتفا نکنید و هر چه بیشتر بهتر.
[1]- در گرایش مردم به دین اجبارى نیست، زیرا راه درست به خوبى از راه نادرست مشخص شده است. پس هر کس به طاغوت ها کافر شود و به خدا ایمان بیاورد، قطعاً به استوارترین دستاویز که براى آن گسستن نیست چنگ زده است، /بقره/ 256
[2]- که گسستن ندارد/ بقره/ 256
[3]- خداوند دوست و سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند ، آنها را از تاریکی ها ( ی جهل و کفر و فسق ) به سوی نور ( علم و ایمان و تقوا ) بیرون می برد/ بقره/ 257
[4]- همانا نماز و طاعت و تمام اعمال من و حیات و ممات من همه برای خداست که پروردگار جهانیان است./ انعام/ ا62
[5]- ای دوستان زندانی من/ یوسف/ 39