به گزارش پایگاه 598، روزنامه «کیهان» در سرمقاله شماره امروز خود نوشت:
1- دستمایه این نوشتار، «خطر برجامزدگی و در برجامماندگی» است. با وجود اهمیت برجام، موضوعاتی بسیار مهمتر از برجام درمیان است که در سایه برجامزدگی (موافق- مخالف) تبدیل به مسائل فرعی و حاشیهای شده و اغلب مورد اهتمام نیستند. رهبر معظم انقلاب، بلافاصله پس از اعلام توافق (تیرماه 94) بارها در جلسات خصوصی و عمومی، انگشت تاکید بر این مهم گذاشتند که برجام را باید رصد کرد اما نباید در برجام متوقف ماند و مسائل اصولی و اصلی- از جمله اقتصاد مقاومتی، گسترش فرهنگ و روحیه انقلابی در کشور، پاسداری از فرهنگ عمومی و مقابله با تحرکات دشمن برای نفوذ- را فراموش کرد. این تذکرات بارها به ویژه با دولتمردان مطرح شد. رهنمود مشفقانه به دولتمردان و سایر مسئولین و نخبگان برخاسته از فرموده امیرمومنان(ع) است که «چهار چیز بر انحطاط دولتها دلالت میکند: ضایع کردن اصول، پرداختن به مسائل فرعی، پیشاهنگ کردن اهل رذیلت (اراذل) و عقب راندن اهل فضیلت (افاضل)».
2- درباره برجام بسیار قضاوت شده است؛ از ادعای فتحالفتوح بزرگ، پیروزی بزرگتر از فتح خرمشهر و پدیده معجزهگونی که حل عمده مشکلات، متوقف آن است، تا تعبیر شیرینی آدامسی، یا اسباب و مقدمه تهدید. شاید از یک جهت دیگر نیز بتوان برجام را بازشناسی کرد و آن خاصیت غفلتآفرین، اختلافبرانگیز، غبارافکن، غلطانداز و شبههافکن برجام (یا برخی برجامیان) است. این ویژگیها، از جمله اوصاف فتنه است. برجام، 17 ماه پس از اعلام و 11 ماه پس از اجرا به نقطهای رسیده که میتوان صفتی دیگر از فتنه را در آن بازشناسی کرد. امیر مومنان چند جا میفرمایند فتنه که شروع میشود زیبا و دلرباست اما چون ادبار میکند و میرود، زشتیهایش نمایان میشود. حضرت از جمله در خطبه 151 نهجالبلاغه فرمود «آغاز آن چون نشو و نمای جوان، زیبا و دلربا و آثار آن، همانند آثار باقی مانده بر سنگ خارا، زشت است». خوشگمانترین افراد به برجام هم امروز اذعان میکنند برجام، آن پدیده دلربا و مدهوشکنندهای که تصویرش میکردند نبوده، بلکه گویا حتی مکانیزم و چیدمان آن هم بر علیه ما عمل میکند و اسباب فشارها و تهدیدهای تازه است. بیگمان هرچه زمان بگذرد، انگیزه پنهان در پشت آرزوی غرب برای برجامیزاسیون بیشتر ایران آشکار خواهد شد؛ همان که از زبان بدمستهایی مانند جان ساورز رئیس وقت سرویس جاسوسیMI6 انگلیس، به خلع قدرت انقلابی ایران تعبیر میشد.
3- بذر برجام به عنوان توافق با آمریکا و غرب، در زمینهای به غایت نامناسب افشانده شد. دولت و برخی حامیانش، عجله و هیجانی پوپولیستی را حتی قبل از انتخابات 92 به راه انداخته بودند که همان عارضه، اسباب چند سر خسارت را فراهم کرد. روند غلط پیروزی در انتخابات به هر قیمت، به مسیر توافق هرچه سریعتر و به هر قیمت منتهی شد. دولت در عمل با موجی که خودانگیخته بود و برخی مدعیان ناراست حمایت به آن دامن میزدند، در وضعیت سلب اختیار از خود پای میز مذاکره رفت. متاسفانه این ارزیابی و دریافت رادیو فرانسه در 19 مهر 92 (در آستانه توافق موقت ژنو)، ادراکی فراگیر از سوی رصدگران دیپلماتیک اطلاعاتی بود؛ «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند. بر پایه این جمعبندی اگر خریدار صبور باشد، شرایط فروشنده را دشوارتر میکند و در همان حال قیمت فروش را کمتر خواهد کرد»!
در نقطه مقابل، حریف نیازمند توافق ادعا میکرد توافق نکردن بهتر از توافق بد است و ما عجلهای برای توافق نداریم! آنچه رهبر معظم انقلاب اخیرا فرمودند مبنی بر اینکه عجله و غفلت از جزئیات موجب ایجاد رخنه و بدعهدیهای بعدی شد، ناظر به همین موضوع مغفول است. در حقیقت شتابزدگی و هیجان از همان روز اول، این پالس را به دشمن داد که میتواند از موضع بالاتر مذاکره کند و کمتر امتیاز بدهد و تعهداتش را شفافسازی نکند. خروجی روند 2 سال و نیمه آنچنانی، همین برجامی شد که به دفعات نقض شده است. اما در همین حال، تعلیق و انتظار و توهم نهفته نسبت به مذاکرات، رأسا به 3 سال رکود تدبیر و دست روی دست گذاشتن دامن زد.
4- رهبر حکیم انقلاب در تمام این دوره دشوار اولا بر سوق دادن هیجانها به سمت عقلانیت اهتمام داشتند، ثانیا کوشیدند با مدیریت شکاف میان موافقان و منتقدان، مانع از دودستگی در کشور و غفلت از نقشه دشمن شوند، ثالثا همه همتها و فرصتها و ظرفیتهای معطل مذاکرات را به موضوعات و مسائل اصلی نظیر «اقتصاد مقاومتی» و «پیشرفت اسلامی- ایرانی درونزا» رهنمون شوند و رابعا با وجود بیاعتمادی مطلق به شیطان بزرگ- به اقتضای همه شرایط- زمینه یک تجربه خطیر ملی را با هرچه کمتر کردن هزینههای قطعی آن فراهم سازند. بنابراین به اقتضای مسئولیت خطیر هدایت و راهبری، در تراز پدری دلسوز و حلیم و هوشیار و ناصح ظاهر شدند؛ برای فرزندی که گویا جز به تجربه، عمق خباثت دشمن بدعهد را تصور نمیکرد.
5- اگر تجربه اصرار جوانان برای خروج از مدینه و جنگ با دشمن در بیرون شهر با وجود بیمیلی پیامبر(ص) در جنگ اُحد را با فتنه «حکمیت در صفین» و اصرار به مذاکره کنار هم بگذاریم و آمیزهای از «هیجان» و «اضطرار برآمده از عملیات روانی دشمن» را در نظر بگیریم، میتوان به تصویر مشابهی رسید که همان زمینه «مذاکرات برجام» است. یک تصویر تاثربرانگیز و عبرتآموز، ماجرای جشن خیابانی بعد از توافق (بیانیه) لوزان (فروردین 94) است که ملغمهای از افراد متنوع - حتی پرچم جمهوری اسلامی- در حال شادمانی هستند و کسانی که پیشبینی کاهش ارزش دلار و برابری آن با اسکناس پانصد یا هزار تومانی را نشان میدهند... اکنون اما دلار 3300 تومانی قبل از برجام به 3920 تومان رسیده است! در چنین وضعیتی که برخلاف دوگانهنمایی دروغین، دموکراتها و جمهوریخواهان مجلس نمایندگان و سنای آمریکا (کنگره) با اتفاق آراء نقض صریح برجام و تمدید 10 ساله تحریم ISA (با بهانه هستهای و موشکی) تصویب میکنند، قطعا بیاخلاقی و فرار از مسئولیت است که ادعا شود هیچ قدمی در برجام برداشته نشد مگر با نظر رهبری!
بیتردید هشدارها و انذارهای مشفقانه رهبری در این دوره 2، 3 ساله به اندازه یک یا دو مجلّدمیشود که متاسفانه موارد مهم آن به اعتبار همان هیجانزدگی و عجله و حسن ظن به شیطان بزرگ مغفول ماند؛ مواردی که از جمله به هویت حریف و بدیهیاتی نظیر لزوم همزمانی، توازن و برگشتپذیری تعهدات طرفین یا تضمین کافی برای پذیرش برخی محدودیتها بازمیگشت. برخی مدیران دولتی که اکنون مایل به گریز از مسئولیت هستند، بهتر از هرکس میدانند که در بسیاری از این موارد مرتکب قصور و تقصیر و اهمال و غفلت شدند. «بل الانسان علی نفسه بصیرهًُْ ولو القی معاذیره».
6- بیتردید نظام دوحزبی آمریکا درباره هر موضوعی اختلاف داشته باشد، بر سر خصومت و بدعهدی و تشدید فشار علیه ایران اتفاق نظر دارد؛ چه اینکه تحریمهای داماتو در سال 1996، در دوره دموکراتها (کلینتون) تصویب شد و تحریمهای فلجکننده کذایی را نیز همین تیم اوباما- کلینتون برقرار کردند. هیئت حاکمه آمریکا بیشک هر قدر بتوانند حربه تحریم و سختگیری را به سیاق همین 5-6 ماه گذشته اعمال خواهند کرد. چاره چیست؟ اهتمام درونزا به اقتدار اقتصادی تا آنجا که حریف را ناامید کند و ملت ما را در برابر فشارها ضدضربه سازد. آسیب برجامزدگی و در برجامماندگی همین جا خود را نشان میدهد. یقینا باید روند اجرای برجام را رصد کرد و نقض را با تدبیر قاطع پاسخ گفت اما گره مشکلات اقتصادی - چنان که تا به حال برای سهلاندیشترین و خوشگمانترین افراد هم معلوم شده- با «برجامزدگی» و «برجامماندگی» گشوده نمیشود. بیتردید سهلاندیشانی- ولو در قواره نایب رئیس- که میگویند «20 دقیقه هم برای تصویب برجام زیاد بود»(!) مرد این میدان نیستند و نباید با قبیل آنها درباره ضرورت عقل و عقلانیت و همت و مجاهدت ملی سخن گفت.
7- اما باید برای افکار عمومی و نوع مسئولان دلسوز معلوم شود که دو مسیر بیشتر وجود ندارد؛ یک مسیر، بیعملی و امید به ترحم دشمن است که سهل مینماید و باب طبع تنآسایان است اما راه به مقصد آبادگری و پیشرفت نمیبرد؛ «کی میتوان رسید به دریا از این سراب». مسیر دوم، هرچند صعب و سخت مینماید و زحمت میطلبد، ماندگار و خوشعاقبت است. این مسیر، بستن منافذ هرزرفت منابع و فرصتهای ملی است. «اسراف» به عنوان یک آسیب راهبردی، راهزن بسیاری از فرصتها و منابع است. قرآن حکیم در آیه 28 سوره غافر از یک قاعده خطیر خبر میدهد و میفرماید «انّ الله لایهدی من هو مُسرفًُ کذّاب». خداوند به اقتضای تباهکنندگی نهفته در ذات اسراف، خبر داده که هیچ- فرد یا جامعه- اسرافکاری را به سمت نجات و رستگاری رهنمون نخواهد کرد. «مدیریت اشرافی تجملطلب»، آن بیماری خطرناکی است که هم منابع را غارت و تباه میکند و هم به اعتبار تربیت عملی، جامعه را به تباهی منابع با وجود کمیابی آن میکشاند؛ دقیقا شبیه کاری که قارون تجملطلب میکرد و مدعی بود «این اموال را با علم و ذکاوت خویش به دست آوردهام»! مردمانی هم بودند که تجمل او را ببینند و بگویند «کاش برای ما هم بود مانند آنچه به قارون داده شد» (آیات 78 و 79 سوره قصص).
8- سپری کردن و ازکف دادن بسیاری از فرصتها در همین 3 سال گذشته به امید اینکه غرب برای ما کاری خواهد کرد، یک جفا و اسراف بزرگ در حق مردم بود و چنین جفایی، با مدیریت اشرافی و حقوق و پاداشهای نجومی مدیرانی شدت پیدا کرد که مقامات حامی دولت شمار آنها را 3 هزار، 900 و 397 نفر اعلام کردند اما سرانجام دولت جز با 10 نفر آنها برخورد - محدود و تشریفاتی- نکرد. در همین دوره تحریم و مضیقه بود که حقوقهای دهها و صدها میلیونی برای سالها پرداخت و دریافت شد و در همین دوره فلان مدیران بانکی در سفرهای خارجی، هر وعده غذای 600 هزار تومانی میل کردند و محل اقامتهای 500 متری و خودرو لیموزین اجاره نمودند و... سرانجام هم سرمایههای کشور خطاب شدند؛ تا معلوم شود که به تعبیر رهبر معظم انقلاب «گویا آسیبهای ناشی از مستی اشرافیگری درست شناخته نشده است». به راستی سهچهار مدیر چهقدر نیاز به پول داشتند که در صندوق ذخیره فرهنگیان به فساد چندهزار میلیاردی دامن زدند؟ آیا با چنین زدوبندها و حیف و میلهایی میشود امید داشت منابع برای رونق اقتصاد جمع شود حال آن که برخی شکافها و منفذها نمیگذارد در این استخر عظیم، منابع انباشته شود؟ آیا نباید بپرسیم در وضعیت ادعای تورم 8 درصدی، چرا «هزینههای جاری» دولت ظرف 3 سال 3/2 برابر (300 درصد) افزایش پیدا کرده است؟ تا این رهاشدگی هزینهکردها از منابع و فرصتها متوقف نشود، کار به سامان نخواهد رسید. و شرط سامان و بهبود همان است که امیرمؤمنان(ع) درباره ادبار و اقبال دولتها فرمود.
*محمد ایمانی