تقارن ایام روز دانشجو و ماه ربیع الاول بخصوص ولادت پیامبر رحمت (ص) بهانه خوبی است که به بازبینی جایگاه دانشگاه در جامعه مان و نسبت بین دانش و دانشجو بپردازیم. پیامبری که سخنان زیبا و متعددشان در وصف دانشجویی و اهمیت دانش پژوهی را شاید بارها و بارها شنیده باشیم، مثلاً "جوینده ی دانش، جویای مهر و لطف خداست. جوینده ی دانش رکن اسلام است و پاداش او به همراه پیامبران داده می شود." و "دانشجو میان مردم نادان بسان زنده ایست میان مردگان." حال سوالی که وجود دارد این است که آیا مردم به دانشجو بعنوان یکی از ارکان جامعه می نگرند و یا اینکه دانشی که دانشجو دارد می تواند آنها را به حیات و زندگی رهنمون سازد؟ اینجا است که نشانه هایی از انحراف صورت گرفته در مسیر دانش پژوهی و عملکرد دانشگاه های ما مشخص می شود. انحرافی که پیر فرزانه انقلاب چه زیبا نسبت به آن هشدار داده بود که "وصیت اینجانب به جوانان عزیز دانشسراها، دبیرستان ها و دانشگاه ها آن است که خودشان شجاعانه در مقابل انحرافات قیام کنند تا استقلال و آزادی خود و کشور و ملت خودشان مصون باشد." این انحرافات می تواند مصادیق بسیاری داشته باشد که شاید یکی انحراف در هدف بنیادی و اصلی دانشگاه بعنوان مرکزی در دانش پژوهی باشد. اگر در گذشته مدرک گرایی مدت ها از معضلات جامعه ما بوده است و همه ما بارها و بارها این مساله را درک کرده بودیم. ولی امروز گویا این مشکل برطرف شده است. سابقا تصور بر این بود که اگر کسی مدرک دانشگاهی نداشته باشد از شأن اجتماعی بالایی نیز برخوردار نیست. امروز حتی فراتر رفته ایم و مساله را با حذف صورت مساله به خوبی حل کرده ایم، به طوری که اگر کسی دانش هم داشته باشد چنان شان اجتماعی ندارد چه برسد به آنکه یکی از ارکان جامعه تلقی گردد. متاسفانه ساختارهای غلط، عدم شایسته سالاری، روابط اجتماعی ناهنجار ما (یعنی پارتی) و دردهای درمان نشده آن به صورت ناآگاهانه منجر به شکل گیری این معضل جدیدتر و به مراتب بغرنج تر شده است. امروزه کلماتی مانند مهندس، کارشناس ارشد و حتی دکترا به راستی بی ارزش شده است بطوری که حتی برای صاحبان آنها نیز منزلتی را بدنبال ندارد. سیاست های حاکم بر مراکز آموزشی و دانشگاهی که نگاهی سوداگرایانه و بنگاه محور به مساله علم و دانش دارند از یکسو و ارتباط غیرصحیح این مراکز با بخش صنعت، خدمات و کشاورزی در کنار تلاش سیاستمداران و مسئولین مربوطه در راستای افزایش آمار دارندگان مدرک بدون توجه به کیفیت آن سبب شده است تا رفته رفته جامعه برای کسب مدارک تحصیلی ارزش بیشتری قائل شده و نهایتا دانش روز به روز کم بهاتر و کم ارزش تر گردد. در واقع جای علت و معلول عوض شده است و مدرکی که معلول دانش است جای خود را به علت که دانش باشد داده است. علاوه بر این فروش مدرک که به همراه توسعه پدیده مدرک گرایی می آید نیز بر مصائب این معضل افزوده است. اگر در گذشته مدرک فروشی از طریق تقلب، خرید پایان نامه و جعل مدرک با پرداخت مبالغی به افراد صورت می گرفت. امروزه این کار به صورت کاملا قانونی انجام می گیرد. افراد می توانند با پرداخت پول وارد یکی از موسسات آموزش عالی شوند و در رشته مورد نظرشان تحصیل کنند. موسساتی که کمترین توجهی برکیفیت آموزش ندارند. آنچه در این بین مهم است توجه به این نکته است که مدرک فروشی در واقع فروش دانش و علم است و باید بدانیم که فروش آنها به معنای فروش عالم و دانشمند نیست. لذا می توان نتیجه گرفت کثرت و گسترش موسسات آموزشی پولی نه تنها بر تب مدرک گرایی دامن زده است، بلکه انگیزه برای تلاش و دانستن برای جستجوی علم را کاهش دادهو دانشجوی با استعداد و تلاشگر را ناامید می کند و بازخور آن در جامعه کاهش ارزش و منزلت استاد و جوینده دانش است. سؤال مهمي كه وجود دارد این است كه آيا همه دانشجویان امروز به دنبال كسب دانش و بالارفتن درك و فهم علمي خويشتن هستند؟ همه اینها از یک سو و از دیگر سو سیاست گذاری های غلط، سرسری و نامناسب وزارت علوم مبنی بر اجبار در بکارگیری هیئت علمی زبده، متناسب و به تعداد کافی مخصوصا در دروس علوم پایه و عمومی برای موسسات آموزش عالی خصوصی و بسنده نمودن به مدرسان حق التدریس خود تاییدی بر حمایت این وزارت از نگاه بنگاه محور بر عرصه دانش پژوهی می باشد. كافيست که نگاهي به شيوه جذب مدرسين حق التدريس این دانشگاه ها داشته باشيم. با بکارگیری اساتيدی با حق التدريس هاي کم و بدون آنکه با ارزيابي مناسبی جذب شوند طبیعتاً ديگر خبري از عشق و علاقه به آموزش وجود نخواهد داشت. طبیعی است که همه این شرایط نتیجه ای جز قرباني شدن علم، عالم و دانش پژوه نخواهد داشت که در دراز مدت صدمات جبران ناپذیری بر سرعت رشد و توسعه علم و فناوری کشور می گذارد. شایان ذکر است اگرچه کم نیستند اساتید علاقمند و دانشجویانی که با جدیت به اهداف آموزشی و پژوهشی می پردازند و يا اینکه هنوز هم وجود دارند موسساتی كه اهداف علمي و پژوهشي را دنبال مي كنند لکن ضرورت توجه به وضعیت رو به افت جایگاه و منزلت دانش، دانشمند و دانشجو بسیار مهم بوده و تداوم وضع موجود بسیار نگران کننده خواهد بود. تصحیح در سیاست گذاری های آموزشی، پژوهشی، مساله محوری، آمایش سرزمینی متناسب، شایسته سالاری، بومی سازی و ضابطه مند نمودن امور از راهکارهای اصلی در بهبود این وضع می باشد. به امید احیای نگاه ارزش محور بر دانش و دانش پژوهی.