امیر سرتیپ احمد مهرنیا را هم مردان جنگ میشناسند و هم اهالی ادبیات. هشت سال جنگ را خلبان نیروی هوایی ارتش ایران بوده و پس از آتشبس به گردآوری خاطرات و اطلاعات خلبانهای ارتش که در دوران جنگ فعال بودهاند، اقدام کرده است. او در حال حاضر مسئولیت تدوین کتابهایی که به نوعی به دفاع هوایی ایران در برابر عراق مربوط است در چند انتشارات از جمله سوره مهر حوزه هنری را برعهده دارد.
او خودش هم چند کتاب در این زمینهها نوشته است و چند کتاب هم در دست انتشار و نگارش دارد. طبق روال همیشگی که خبر این دسته از کتابها را از او میگیرم، درباره روند پیشرفت آثار قبلی میپرسم که مثل همیشه پاسخگو است، ولی اینبار حرفهای جدیدی هم برای گفتن دارد که باعث میشود این خبر نه شکل خبرهای همیشگی را داشته باشد و نه بشود از کنارش به سادگی گذشت.
وقتی از او درباره مجموعه چندی جلدی «ستارههای نبرد هوایی» میپرسم، میگوید گرچه جلدهای اول و دوم تمام شده و برای چاپ به سوره مهر داده است، ولی این کتاب اگر دوستان و همکاران خلبانش بیشتر همکاری کنند میتواند تا 12 جلد ادامه یابد.
همکاری و همدلی خلبانها با وی در کتابهای قبلی و همچنین این مجموعه، نکتهای بود که همیشه مهرنیا بدان اشاره میکرد، ولی این بار از «اگر» صحبت میکند. از وی میپرسم مگر دوستان با شما همکاری لازم را ندارند. میگوید: همکاری و همدلی همیشه وجود دارد، ولی این روزها مشکلات زندگی به گونهای شده که دیگر انگیزهای برای آنها باقی نمانده است. همچنین اینها افرادی بودهاند که دارای شان و منزلت بالایی بودند، ولی این روزها کسی بدانها توجه نمیکند.
وی میافزاید: شما ملاحظه کنید که اختتامیه جشنواره فیلم فجر برگزار میشود و با چه تبلیغات و مراسمی از دستاندرکاران سینما تجلیل میکنند و جایزههای زیاد و حواله ماشین تحویلشان داده میشود، ولی وقتی یک خلبان چهره ماندگار هم میشود، کسی چندان به او توجه نمیکند. همه اینها به مرور باعث میشود انگیزههای افراد برای ثبت خاطراتشان کمتر و کمتر شود.
مهرنیا از تلاش کشورهای غربی برای ثبت خاطرات افرادی که به نوعی در جنگها دخیل بودهاند نیز مثال میآورد و میگوید: در موارد دیگری هم شاهد بودهایم که وقتی چند انگلیسی وارد آبهای ما شده و دستگیر شدند و پس از چندی به کشورشان بازگشتند، ناشران مختلف به آنها پیشنهادهای چند میلیون پوندی دادند تا خاطراتشان را برای چاپ در اختیار آنها بگذارند.
این خلبان روزهای جنگ میافزاید: بخش مهمی از خاطرات جنگ هشت ساله در ذهن خلبانهاست و اگر آنها را ثبت نکنیم همه این اطلاعات از دست میرود. اینها افرادی هستند که دیگر جایگزینی برایشان نیست. البته یک سرباز که حتی یک ماه هم در جبهه بوده است اگر پیش از ثبت خاطراتش از دنیا برود، گنجی است که از دست رفته است. به همین ترتیب خلبانها نیز بخش مهم و منحصر به فردی از خاطرات جنگ را در سینه دارند.
همه این حرفها که خلبان مهرنیا بدانها اشاره میکند درست است و هشداری است که اگر شنیده نشود قطعا بهایش را با از دست دادن روایت بخش مهمی از تاریخ معاصر کشورمان میدهیم، ولی وقتی از آمار خلبانهایی که از ابتدای سال تاکنون از دست دادهایم، میگوید عمق مساله بیشتر آشکار میشود.
وی میگوید: از ابتدای امسال تا 18 بهمن ماه، 13 خلبان جنگ از دنیا رفتهاند. این یعنی بخش مهمی از خاطرات جنگ را از دست دادهایم. حال شما به اینها مشکلات دیگری از جمله بیماریهایی چون آلزایمر که به آنها عارض میشود و بیانگیزگی را هم اضافه کنید. این یک ضایعه است برای تاریخ جنگ کشورمان.
مهرنیا در پایان از مسئولان کشور میخواهد که قبل از اینکه دیر شود، فکری به حال این شرایط بکنند و فرصتی فراهم کنند که حاضران در جنگ پیش از اینکه از دنیا بروند، خاطراتشان را ثبت کنند و شرایطی فراهم کنند که انگیزههای آنها برای ثبت خاطراتشان بیشتر شود.
در حال حاضر نگارش جلد سوم «ستارههای نبرد هوایی» به قلم احمد مهرنیا به نیمه رسیده و اطلاعات موجود به اندازهای هست که جلد چهارم آن هم نوشته شود، البته همانطور که وی اشاره میکند، اگر همکاری خلبانهای جنگ بیشتر باشد این مجموعه میتواند تا 12 جلد هم جلو رود.
در این مجموعه خلبانهایی که در دوران جنگ حضور داشتند، معرفی میشوند و در کنار زندگینامه خلبانان، چند خاطره و تعدادی از عکسهای این بزرگمردان را که در دفاع از کشورمان نقش بسزایی داشتند، آورده میشود.