شاید نوشتن و خواندن متنی در رابطه با مقوله
پارتی و تقابلش با شایسته سالاری بسیار گزنده، خسته کننده، تلخ و نا امید کننده به
نظر برسد و شاید همین ها موجب شده جراید، مجلات و سایت های خبری از توجه به آن و
نتایجش غفلت کرده و بدست فراموشی سپرده شود، لکن اتفاقا همین قبیل تلنگرها است که
می تواند سبب رشد و توسعه گردد. پارتی و پارتی بازی واژه هایی هستند که سال هاست
با زندگی جامعه ما عجین شده و بعلت عدم توجه جدی به آن رفته رفته جزئی از فرهنگ
مردم ما شده است بطوری که مقابله با آن بسیار هزینه بر و زمان بر شده است. آسیبی
که از فرهنگ شدن مقوله پارتی بر جامعه ما وارد می شود می تواند منجر به رشد و شیوع
انواع معضلات فرهنگی و فسادهای اقتصادی، اجتماعی و ... گردد که در دراز مدت خروجی
آن بحرانی در امنیت ملی می باشد. شاید همه ما بارها و بارها به این معضل برخورد
کرده باشیم و شاید بارها حقوق مان یا حقوق اطرافیان مان به دلیل عدم وجود آن ضایع
شده باشد. چه بسا حقوق ضایع شده ای که مسیرهای زندگی بسیاری را عوض کرده باشد و
همه این ها سبب شده است بسیاری وجود پارتی را امری لازم و ضروری در موفقیت بدانند.
در قرآن و سنت پیامبر(ص) به خوبی اهمیت شایسته سالاری و پرهیز از پارتی بازی تبیین
شده است. وقتی روایت
ابوذرغفاری را می خوانی به خوبی بر اهمیت این موضوع از دیدگاه پیامبر(ص) پی می بری.
صحابی بزرگی که پیامبر(ص) بارها و بارها او را به بهترین خصال ستوده و در موردش
آمده است: «منا اهل البیت». هنگامی که این صحابی بزرگ، مخلص و وفادار روزی به پیامبر(ص)
عرض می کند: آیا مرا به مسوولیتی نمی گماری «الاتستعملنی؟»، حضرت دستی بر شانه اش
می زنند و می فرمایند: تو را دوست می دارم و هر آن چه را که برای خود می پسندم
برایت نیز می خواهم لیکن مسوولیت ها امانت است و اگر انسان درست از عهده آن
برنیاید مایه خواری و پشیمانی در قیامت می باشد. تو را در مدیریت ضعیف می بینم،
بنابراین هیچ گاه امارت حتی بر دو نفر را نپذیر و ولایت بر مال یتیم را بر عهده
مگیر «انی اراک ضعیفا فلاتامرن علی اثنین و لاتولین مال یتیم»[1]. و نیز هنگامی
که در آیات قرآن، داستان بنی اسرائیل و طالوت را مرور می کنی لزوم توجه به شایسته
سالاری و پرهیز از سلیقه محوری را عمیقا درک می کنی. آن هنگام که بنی اسرائیل از
«اشموئیل» پیامبرشان درخواست معرفی فرماندهی برای جنگ با ستمگران کردند و اشموئیل
از جانب خداوند، طالوت را به فرماندهی آن ها برگزید. بنی اسرائیل با آن معیارهای
مادی بر این انتصاب اعتراض کردند که: "قالوا انی یکون
له الملک علینا و نحن احق بالملک منه و لم یوت سعه من المال; چگونه او بر ما حکومت
داشته باشد با این که ما از او شایسته تریم و او ثروت زیادی ندارد.[2]" آنگاه پیامبرشان فرمود: "ان الله اصطفیه علیکم
و زاده بسطه فی العلم و الجسم; خداوند او را بر شما برگزیده و علم و قدرت جسمی به
او داده است.[3]"
طالوت بعلت دو ویژگی اساسی علم و توانایی جسمی برگزیده شده است و این یعنی شایسته
سالاری. از این قبیل در قرآن و روایات موارد متعددی وجود دارد که در اینجا به دلیل
اجمال صرفا به همین دو مورد اشاره شد. حال سوالی که ایجاد می شود این است که با توجه به این همه روایات و آیات
متعدد در این زمینه و با توجه به اهداف سند چشم انداز 20 ساله آیا تا بحال فکری برای
رفع این مشکل شده است؟ آیا اصلا این معضل دغدغه مسئولان بوده و چه راهکارهایی برای
حل این مساله عملیاتی شده است؟ آیا خروجی این راهکارها رصد و ارزیابی گردیده است؟ چرا
هنوز پس از این همه سال، این معضل به صورت نمایان تری در جامعه ما هویدا می باشد، بطوری
که این شائبه را ایجاد می کند که ما بر خلاف سنت پیامبر(ص) و قرآن شاید اصلا پارتی
را به عنوان معضل نمی شناسیم! و یا هیچ نگاهی از منظر امنیت ملی به آن نداریم! و
نیز هیچ ارتباطی بین آن و احقاق سند چشم انداز نمی بینیم!. در اینجا است که برای
هر فرد بینا و بصیری سوالاتی ایجاد می شود که پاسخ به آنها می تواند راهگشای این
مساله باشد، سوالاتی از قبیل؛
آیا پارتی سبب خدشه دار شدن عدالت اجتماعی نیست و آیا آن منجر به ایجاد نا امیدی در جامعه نمی شود؟ مگر رشد شاخصه عدالت اجتماعی یکی از
خروجی های سند چشم انداز 1404 نمی باشد. آیا پارتی منجر به فرار نخبگان، سرخوردگی
نخبگان یا حداقل حذف تعدادی از نخبگان و شایستگان نمی گردد؟ آیا با این وجود اصلا اميدی
به رشد و شكوفايي نخبگان و ظهور استعدادهاي آنها در جهت پیشبرد اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی می باشد؟ و باز مگر حفظ سرمایه های اجتماعی و
افزایش کرامت انسانی از اهداف سند چشم انداز 20 ساله نمی باشد؟ چرا ضابطه ای به
نام "معرف" در شروع بررسی صلاحیت افراد قرار داده شده است؟ آیا
"معرف" همان آشنا و پارتی نیست؟ مگر به روش ها و سنجش های علمی در بررسی
شایستگی افراد توجهی نمی شود؟ شاید اصلا برای آن هیچ سیستم سازی شناسایی صورت
نگرفته و لذا هیچ گونه سیستم علمی راه اندازی نشده است یا شاید به علت تنبلی و
راحت طلبی سازمانی به روش هایی چون شناسایی افراد توسط معرف اعتماد شده است. مگر کشف
و بهره برداری از توانمندی های افراد در یک مجموعه به وجود مکانیزمی در شایسته سالاری
نیاز ندارد؟ مگر وجود سیستم مانعی در برابر سلیقه محوری، فردگرایی، خویشاوند سالاری،قبیله گرایی و حزب سالاری نمی باشد؟ به امید آنکه با ایجاد تحول و نگرشی
مبتنی بر سیستم سازی از طریق شایسته سالاری به دنبال راهی در جهت حل معضلات جامعه
و پیشرفت کشورمان باشیم.