تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين.
یکی از مسائلی که ما در زمینهی منظومهی تفکر عدالتخواهانه با آن مواجهیم این است که ما اغلب معنای عدالت را در مقابل «فساد» تصویر کردهایم. علو و برتری طلبی که جانمایهی اشرافیت است، ممکن است به فساد هم ختم نشود ولی باید هدف مقابلهی ما باشد که تا کنون کمتر بوده است.
ما از مبارزه با فقر و فساد و تبعیض تنها مبارزه با فساد را گرفتیم. مبارزه با تبعیضِ ما کجاست؟ روشن است که منظور تبعیضی است که هنوز منتهی به فساد نشده است. مبارزه با فقر ما کجاست؟ دقت کنید «مبارزه با فقر» تفاوت میکند با «کمک به فقیر». کمک به فقیر، مواجه شدن با معلول است. اگر چه خوب و لازم و واجب است اما اگر منهای «مبارزه» با فقر دیده شود در واقع به نوعی سرویس دادن به روابط ناعادلانه است. به عبارت دیگر که جای بحث بیشتر دارد، مبارزه با فقر مبارزه با تکاثر است.
مسئله اینجاست که گویی ما در عدالتخواهیمان دچار بدقوارگی شدهایم. همین امر منتهی شده به این که منتفعان تبعیض بشوند مدعیان عدالت و مبارزه با فساد. ما مبارزه با استکبار جهانی را دیدیم و به مقاومت در برابر آن اندیشیدیم ولی مقاومت در برابر اشرافیت داخلی و استکبار ایرانی را توأمان و به آن اندازه ندیدیم. مقاومت به این معنا شاید یک مفهوم و تئوری در عرصهی سیاستخارجی باشد اما یک معنای جامع نیست.
یک مثال بزنم، ببینید ما همین مسئله حقوقهای نجومی یا واگذاری املاک را به مثابه یک «فساد» میفهمیم؛ به همین خاطر فقط بخشی از ماجرا که تحت این عنوان باشد را میبینیم اما از بخش مهمتر و بزرگتر مسئله هیچ تصویر روشنی نداریم. در همین ماجرای حقوقهای نجومی و واگذاری املاک توجیههای دو طرف چه بود؟ این پرداختها و واگذاریها مطابق ساز و کارهای قانونی بوده است. قانونی بوده یعنی فساد نبوده ولی تبعیض که بوده و هست.
در گزارش دیوان محاسبات آمده بودند حقوقهای بیش از 20 میلیون را بررسی کرده بودند! در حالی که طبق قانون مدیریت خدمات کشوری تا هفت برابر به رسمیت شناخته شده است. البته همان بیست میلیون که میشود حدود 25 برابر حقوق یک کارگر و هم هفت برابر، هر دو غیر قابل قبول و تبعیضآمیز است که اینجا اصلا بحث ما نیست. بحث ما چیست؟ این است که ما در اینجا با دو مسئله مواجهیم: یکی حقوقهای نجومی، دیگری متن قانون یا رویهی نهادهای نظارتی که تبعیض را به رسمیت میشناسد. ما در برابر اولی حساسیم ولی نسبت به دومی بیتفاوت. در حالی که این «علو» است که به «فساد» میانجامد.
نقد ما باید به خودمان باشد؛ چرا ما در برابر پرداختها و واگذاریهایی که مصداق فساد میدانیم معترضیم و «محاکمهی مردمی» برگزار میکنیم، اما در برابر تبعیضها ساکتیم؟ چرا عدالتخواهی ما شامل مبارزه با تبعیض نمیشود؟ شامل علو و برتریطلبیها نمیشود؟ شامل فَأَمّا حَقَّ الضُّعَفاءِ فَضَيَّعتُم ، وأمّا حَقَّكُم بِزَعمِكُم فَطَلَبتُم نمیشود؟
شاید این وضع را بتوان بدقوارگی عدالتخواهی خواند. یک گونهی عدالتخواهی که در آن فساد رقیب سیاسی برجسته است. اگر هم بخواهیم خوشبینانه تحلیل کنیم؛ این عدالتخواهی ما، یک عدالتخواهی اجمالی است. به هر حال همین اجمال یا بدقوارگی در عدالت خواهی بوده است که امروز، رسانههایِ وابسته به اشرافیتی که همیشه در نظام جمهوری اسلامی مدیر هم بودهاند، پُر شده از تیترهای عدالتخواهانه و مبارزه با فساد؟ اینها عدالتخواه شدند یا ما عدالتخواهی را بد تعریف کردیم؟ بخشی از ماجرا این است که امروز بر خلاف یک و نیم دهه قبل، عدالتخواهی یک ارزش شده ولی بخشی هم نقص تعریفی است که ما از عدالتخواهی داشتهایم. ما مبارزه با «فقر» و «تبعیض» را ندیدیم در حالی که نقش این دو در ایجاد اشرافیت قطعاً بیشتر از نقش فساد است. خصوصا وقتی قانون بازیچهی دست منتفعان از تبعیض بشود.
چاره چیست؟
فرمود: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا»؛ چاره، بازایمان است. باید از این «عدالتخواهی اجمالی» به «عدالتخواهی تفصیلی» برسیم. توسُّع در عدالتخواهی که شامل مبارزه با فقر و فساد تبعیض هم بشود.این توسع و بازایمان از بیرون گود نشستههایی که همان کنشهای عدالتخواهانهی اجمالی را هم نداشتهاند بر نمیآید. آنها جهادی نداشتند که به راههای جدیدی هدایت شوند: «الَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا»؛ اما شمایی که در میدان عدالتخواهی بودید میتوانید برگردید، الهیات عدالتخواهی را مرور مجدد کنید؛ استدلالهای رهبران و متفکران انقلاب را بازخوانی کنید و تجربههایی که داشتهاید را بازخوانی کنید و به یک توسع نظری در عدالتخواهی برسید. این درست است که امروز شعار عدالتخواهی به حربهی تبلیغاتی رسانههای 99 درصدی تبدیل شده و عمل عدالتخواهانه، مصادیقی تکراری و کلیشهای یافته است؛ چارهی کار اما عبور از عدالتخواهی نیست. چاره کار در «یايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا» نهفته است: «ای عدالتخواهان عدلتخواه شوید!»