بعد از ماجراي خانهنشيني رئيسجمهور و شانه خالي
كردن او از پرچمداري نهضت سهتير، علاقمندان به اسلام و انقلاب در مورد سرنوشت
جريان اصيل سومتير ابراز نگراني ميكردند.
جريان اصيل انقلابي كه تجربههايي مانند
انتخابات سهتير 84 و بيستودوي خرداد 88 را پشتسر گذاشته و فتنه 88 را با قيام
9دي و 22 بهمن 88 پاسخ داده و به اين حد از بصيرت و رشد رسيده، سزاوار نبود كه
دوباره به قالبهاي سنتي و تاريخ مصرف گذشته باز گردد.
از طرفي هم حيف بود كه اين جريان اصيل، زير پرچم كساني سينه بزند كه در عين ادعاي ولايتمداري، وقتي آقا عمارها را ميخواند، خود را در كوچهپس كوچههاي بيخيالي گم و گور كردند و الان هم بهخاطر آنچه آراء خاكستري ميپندارند، با مواضع دوپهلوي خود، در حال آلوده كردن ساحت اصولگرايي به نفاق هستند.
اين شد كه جريان اصيل اصولگرايي بعد از فتح دولت بهوسيله
جريان انحرافي، خود را مجددا ساماندهي كرد و با تشكيل جبهه پايداري انقلاب اسلامي،
بار ديگر برق اميد را در چشم دوستداران اسلام و انقلاب درخشاند.
شكلگيري اين
جبهه، از سوي ديگر، عيش دشمنان و منافقان بهخاطر بيراهه رفتن احمدينژاد را خراب
كرد و شيريني موفقيت جماعت انحرافي را در كام آنان بدجوري تلخ كرد.
تا ديروز جبهه
سهتيري در مقابل آنان بود كه جماعت انحرافي هم خود را به آن الصاق كرده و دائم
دست مخالفان گزك ميداد، اما امروز جبههاي تشكيل شده كه محتوايش همان آرمانهاي سهتير
است ولي ديگر منحرفان در آن نيستند تا مخالفان دستآويزي براي تخريب آن داشته
باشند.
باور اين موضوع براي آنان خيلي سخت بود. از اين رو بود كه در برابر جبهه
پايداري انقلاب اسلامي، جبههاي تشكيل شد كه يك سر آن خواص مردود، همانهايي كه
ساحت اصولگرايي را به نفاق آلوده كردند بود و سر ديگر آن، فتنهگران.
زياد هم ناهمگون نبود تركيب خبرآنلاين، تهرانامروز، شرق و اعتماد و بيبيسي در يك صفّ. پايگاههاي تبليغاتي دشمن در داخل و خارج تنها يك هدف را ميزدند و آنهم جبهه پايداري بود. اما مگر گناه جبهه پايداري چه بود؟ جبههاي كه براي حفظ اسلام، انقلاب و نظام و با تاييد بزرگاني همچون حضرات آيات عظام، مصباحيزدي، محمد يزدي، خوشوقت و... شكل گرفته بود و برخلاف اتهامات پايگاههاي تبليغاتي دشمن، قصدش «وحدت اصولگرايان» حول محور اصولگرايي اسلامي بود. جبهه پايداري از همان اول هم ارادت عميق خود را به ساير بزرگان اصولگرايي همچون آيتا... مهدويكني نشان داده بود، ولي از همان اول هم از سوي جبهه مقابل، متهم به تكروي، ايجاد انشقاق، ارتباط با جماعت انحرافي و... ميشد. مگر تاكيد بر اصولِ اصولگرايي در ميان اصولگرايان جرم بود كه اينگونه مورد حمله و تخريب قرار ميگرفت؟
مدعي اند كه جبهه پايداريها همان جماعت انحرافي هستند و پايگاه مردمي ندارند. خوب اگر چنين است كه ميگوييد پس ديگر چرا اين همه سروصداو هياهو ميكنيد؟ مگر شما مدعي داشتن پايگاه اجتماعي نيستيد، پس از چه نگرانيد؟ چرا هيچكدامتان در برابر تشكيل وِرژن تقلبي جبهه پايداري موضعگيري نكرديد؟ اصلا چرا اقرار نميكنيد كه بعد از فتنه جماعت منحرف ميخواستيد پشتوانه تودههاي مردمي اصولگرا را رِندانه از آنِ خود كنيد ولي جبهه پايداري همه معادلات شما و منحرفان و فتنهگران را برهم ريخت و با منطق قويّ خود، تودهها را بهسوي خود جلب كرد؟ اگر منطق 8+7 قوي بود، چرا بر دل بدنه اصولگرايي ننشست؟ ديديد كه با حلوا حلوا كردن، دهان شيرين نميشود؟ با دادن سهم ويژه به اين و آن از مردودين فتنه، دل بدنه اصولگرايي را خون كرديد و بعد هرچه خواستيد در وصف اين تركيب ناموزون سخن رانده و آن را وحي منزل خوانديد، غافل از آنكه بهقول سعدي «مُشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطار بگويد.»
چه زيبا حكم ميكنند عقلاء كه «تُعرَف الاشياء بأضدادها». وقتي صف مخالفان جبهه پايداري كه عليه آن بددهاني ميكنند را مينگريم، از كشتهسازان فتنه 88 و ساكتين و مردودين فتنه كه همهشان لباس اصولگرايي پوشيدهاند در آن هست تا جماعت انحرافي و فتنهگران و... ولي در ميان مخالفان، يك آدم خوشنام هم ديده نميشود؟ خوشنامهايشان نهايتا مانند طلحه و زبيرها هستند كه در كنار بنياميه در صف مقابل ايستادهاند، ولي اين طرف، بدريّون، خيبريّون و از همه مهمتر عمّاريّون پا در ركابند.
ماه رمضان را يادتان هست كه دانشجويان به آقا گفتند ما نگران از بين رفتن ارزشهاي اصولگرايي در تركيب چندبهاضافهچند كميته وحدت اصولگرايان هستيم و آقا فرمودند به وقتش درباره آن سخن ميگويم؟ حتما اين را هم ميدانيد كه مردم شريف استان كرمانشاه همين روزها قرار است ميزبان آقاي ما باشند. شايد وقتش فرارسيده كه اين گره با دست تدبير مولاي ما باز شود.