به گزارش پایگاه 598، روزنامه «جوان» در یادداشتی از «محمدجواد اخوان» نوشت:
با انتشار اولین نتایج شمارش آرای انتخابات امریکا، بیشتر تحلیلگران و ناظران بینالمللی در بهت و حیرت فرورفتند. نتیجه انتخابات با پیشبینی بسیاری متفاوت بود و نظرسنجیها نیز بخت رقیب ترامپ را قویتر میدانست. اما نکته جالبتر گاف رسانهای شیفتگان غرب در داخل کشور ما بود. روزنامههای زنجیرهای داخلی که از هفتهها پیش به استقبال ریاست جمهوری کلینتون رفته بودند، در روزهای منتهی به انتخابات آشکارا سویه حمایتی از نامزد مطلوب خود گرفته و رقیب وی را مورد حمله رسانهای قرار دادند. البته اینجا کسی نبود تا از تحریریه این مطبوعات زنجیرهای سؤال کند که مگر پیروزی هر یک از کاندیداهای امریکایی چه نفعی برای یک روزنامه ایرانی دارد که برای وی «تیترسازی» میکند!
اما ماجرا به همینجا ختم نشد و اوج این گاف رسانهای در چهارشنبه 19 آبان، یعنی صبح روز اعلام نتایج انتخابات، بروز پیدا کرد. برخی روزنامههای زنجیرهای و وابسته به جریان شیفته غرب، رسماً از پیروزی کلینتون خبر داده و عکس یک خود را به تصویر بزرگ وی اختصاص دادند. آنهایی که با کار روزنامهنگاری آشنایی دارند، به نیکی میدانند که روزنامهها تا ساعات اولیه شب قبل آماده انتشار شده و برای چاپ و توزیع ارسال میگردند. میتوان این گاف رسانهای را به دلیل شتابزدگی یا ریسک غلط در انتخاب تیتر دانست، اما وقتی چند روزنامه زنجیرهای در یک حرکت همزمان، دچار این گاف بزرگ میشوند، احتمالاً مسائل دیگری نیز هست.
واقعیت آن است که گاف رسانهای زنجیرهایها، حاکی از ذوقزدگی مالیخولیایی است که جریان همکار داخلی غرب در انتخابات اخیر بدان مبتلا بود. جریانی که «شیشه عمر» خود را در کاخسفید مشاهده میکرد و سرنوشت خود را به لبخند امریکایی گرهزده بود. از یکی، دو سال پیش و در اوج مذاکرات هستهای، همیشه این پرسش مطرح بود که چه ضمانتی برای تداوم و بقای توافقنامه اجراییای که توسط رئیس قوه مجریه امریکا صادرشده است، وجود دارد. علاوه بر آن نگاهی که الگوی «توسعه وابسته» را ترویج و تجویز میکند، همواره منتظر یک امداد گرهگشا از سوی غرب بود که در طول این سه سال از آن خبری نبود.
جریانی که به دشمن اعتماد کرده و آشکارا از دادن فرصت به اوباما سخن میگفت، میدانست اگر ورق برگردد و چهره واقعی امریکا به جهانیان نشان داده شود، شبکه غربگرا در داخل به محاق میرود. حتی بسیاری پیشبینی میکردند که کلینتون به دلیل پیشینهاش، نیز مواضع بهمراتب خصمانه و تندتری در قبال ایران در پیش خواهد گرفت، اما زمانی که سرنوشت جریانی به بیرون گره بخورد، چارهای جز پذیرش شرایط را ندارد و آنها حتی به کلینتون نیز راضی شده بودند.
اینک اما بهجای 100 روز، نزدیک به 1200 روز گذشته و خبری از امداد امریکایی نبوده و جای آن را فعلاً «تقریباً هیچ» گرفته است. تا پایان دولت اوباما –که چیز زیادی هم از آن نمانده- نیز گشایش جدیدی محتمل نیست. اکنون آمدن ترامپ نیز، آب پاکی را روی دستها ریخت که دیگر پسازاین هم نباید منتظر گشایشی اینچنین بود. حتی برخی تحلیلگران، احتمال تشدید و اضافه شدن تحریمها را جدی میدانند.
با این حساب تکلیف برای جریان شیفته غرب روشنشده و نباید به امداد بیرونی چندان امیدوار باشد. شاید آخرین تیر ترکش این جریان «هراس افکنی از تهاجم» باشد و بخواهد با شعار «جلوگیری از جنگ» پایههای متزلزل خود در جامعه را همچنان سرپا نگه دارد. در اینجا ممکن است شعارهای توخالی ساکنان جدید کاخسفید نیز به کمک مرعوبان داخلی بیاید. اما واقعیت آن است که امریکا دیگر آن ابرقدرت پوشالی گذشته هم نیست. چنانکه هارولد رود، تحلیلگر وزارت دفاع امریکا (پنتاگون) صراحتاً اذعان میدارد: «ما امروزه در موقعیتی هستیم که نهتنها در جهان اسلام بلکه در کل دنیا، امریکا را بسان ببر کاغذی میبینند.» برژینسکی، مشاور اسبق امنیت ملی کارتر نیز بارها تأکید کرده: «امریکا دیگر ابرقدرت جهان نیست و واشنگتن باید به این موضوع اقرار کند.» شیفتگان و مرعوبان امریکا در داخل نیز باید بدانند، همانگونه که مالیخولیای چنگ زدن به امداد امریکایی، سرابی بیش نبود، دروغ «جلوگیری از جنگ خیالی» را نیز کسی باور نخواهد کرد!