کد خبر: ۳۹۹۷۲۸
زمان انتشار: ۱۰:۱۱     ۱۱ آبان ۱۳۹۵
ارژنگ امیرفضلی همیشه در سایه نام پدر خود، هوشنگ امیرفضلی بوده اما خودش هم با حضور در مجموعه‌های طنزی مثل ساعت خوش و هژیرها به شهرت رسید و در ادامه فعالیت‌هایش در آثار کمدی و طنز زیادی بازی کرد که در برخی از آنها خوش درخشید و در بعضی‌ها هم در سایه قرار گرفت. بازی‌اش در اخراجی‌های یک و نقش معتاد به چشم آمد و خیلی‌ها بازی‌اش را تحسین کردند.
به گزارش پایگاه 598، «جام جم» با این بازیگر ۴۶ ساله درباره زندگی‌ و کارش گفت‌وگو کرده است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

* خیلی وقت است از شما خبری نیست. در تلویزیون هم کم دیده می‌شوید؟

تولیدات آثار کمدی و به خصوص سریال‌هایی که به نود شبی شهرت یافته بودند خیلی کم شده است. البته من هم مقداری در نوع انتخاب‌هایم تجدید نظر کرده‌ام و در کارهای آیتمی بازی نمی‌کنم چون در همان سال‌هایی که کارهای آیتمی در اوج بود، هر چه خلاقیت در این زمینه داشتم به نمایش گذاشتم و از وقتی احساس کردم، دارم به دام تکرار و کلیشه می‌افتم این‌جور نقش‌ها را نپذیرفتم. دوست ندارم مردم با دیدن نقش‌های تکراری از من دلزده شوند. شاید نقش‌های بد را قبول کنم اما زیر بار نقش‌های کلیشه‌ای نمی‌روم.

* چند هفته قبل عکسی متفاوت از شما در شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های خبری منتشر شد که شما را با موی سپید و پیرتر از سنتان نشان می‌داد. این عکس گریم بود یا عکس واقعی؟

من در اینستاگرام صفحه دارم و هر چند وقت عکس‌هایی از خودم در آن به اشتراک می‌گذارم. عکس‌های واقعی که خودم را نشان می‌دهد در این صفحه وجود دارد.

* صفحه‌تان در اینستاگرام را می‌بینم، فالوئر و دنبال‌کننده زیادی دارید، حدود ۳۸ هزار و ۸۰۰ نفر اما کسانی که شما آنها را فالو کرده‌اید و دنبال می‌کنید صفر است!‌ یعنی اینستاگرام هیچ کس را دنبال نمی‌کنید؟

نه! راستش زیاد حوصله این‌جور کارها را ندارم. خیلی‌ها بهم می‌گفتند مرا فالو کن یا گلایه می‌کردند که چرا مرا فالو نمی‌کنی به همین دلیل تصمیم گرفتم صفحه هیچ‌کس را دنبال نکنم! ‌انتظار هم ندارم کسی مرا فالو کند. اینکه ۳۸ هزار دنبال‌کننده دارم نشان‌دهنده لطف مردم است.

* حضور در شبکه‌های اجتماعی چقدر از وقت شما را به خود اختصاص می‌دهد؟

خیلی کم!‌ شاید نیم‌ساعت یا یک ساعت در روز. چشمانم را با زل‌زدن به صفحه گوشی تلفن خسته نمی‌کنم. حوصله حرف‌های بیهوده و تکراری که در کانال‌های تلگرامی گفته می‌شود را هم ندارم. در گروه‌های دوستی هم که مدام دارند با هم احوالپرسی می‌کنند که از این روش هم خوشم نمی‌آید! می‌خواهی حال کسی را بپرسی به او تلفن کن و حالش را بپرس، چه لزومی دارد در گروه‌‌های تلگرامی زمان زیادی را به احوالپرسی اختصاص بدهی؟!

* کمی دلگیرکننده شده که آدم‌ها حتی حوصله تلفن زدن به هم و پرسیدن حال یکدیگر را هم ندارند؟

این از قدیم بوده که آدم‌ها سراغ یکدیگر را کمتر می‌گیرند و به ندرت از حال هم باخبرند. از همان قدیم وقتی سر یک کار بودیم همه از هم شماره می‌گرفتند تا با هم در ارتباط باشند و حال یکدیگر را بپرسند اما همین که کار تمام می‌شد، خیلی زود همدیگر را فراموش می‌کردند. الان هم که تز دوری و دوستی بیشتر جواب می‌دهد!

* اما تز خوبی نیست!‌ آدم‌ها را بیشتر از هم دور می‌کند.

نه اتفاقا خوب است! ‌از بچگی پدر و مادرمان به ما این جمله را گفته‌اند و ما به مرور متوجه شده‌ایم که درست هم هست. آدم از بعضی‌ها دوری کند خیلی بهتر است.

* پسر هوشنگ امیرفضلی هستید. ‌از پدر چه چیزهایی را آموختید؟

جواب‌دادن به این سوال خیلی سخت است چون من دنیایی خاطره و آموزه از پدرم به یاد دارم و انتخاب یکی از آنها و بیانش دشوار است. فقط می‌توانم بگویم که از نظر روحیات فردی جا پای پدرم گذاشته‌ام اما از نظر اخلاقی پدرم خیلی بهتر از من بود.

* پدرتان آدم شادی بود و این را به دیگران هم منتقل می‌کرد. شما هم چنین ویژگی‌ای دارید؟

صدای پدرم دو وجهی بود؛ هم می‌توانست شادی را منتقل کند و هم غم را و من این ویژگی را از او به ارث بردم.

* در زندگی واقعی هم همین‌طور هستید؟

زندگی واقعی همه آدم‌ها شبیه به هم است؛ یک روز خوشحالند یک روز ناراحت. مسافرت خوشحالشان می‌کند، بی‌پولی ناراحت و ... یک‌سری ویژگی‌ها هست که فردی‌تر است، مثلا یک نفر به نواختن ساز علاقه‌مند است و دیگری به کتاب خواندن اما در کلیات همه مشترک هستیم.

* اما جزئیات زندگی هر فردی مختص خودش است ...

جزئیات زندگی من مثل یک مجموعه موسیقی است که در آن همه جور آهنگ و ترانه‌ای پیدا می‌شود و من بنا به حس و حالی که دارم برخی از این آهنگ‌ها را گوش می‌کنم. شاید زمانی فقط پاپ گوش کنم اما روزهایی را هم به گوش‌دادن آهنگ‌های سنتی اختصاص دهم. زندگی هم مجموعه‌ای از موسیقی‌های مختلف است که در هر موقعیتی یکی از آنها جذبت می‌کند.

* چه چیزهایی در زندگی آزارتان می‌دهد؟

اولین آزار این است که تهیه‌کننده‌ها دستمزد ما را یا نمی‌دهند یا خیلی دیر می‌دهند. از بی‌حرمتی هم خیلی آزرده می‌شوم، توقع‌‌های بی‌جا و اینکه بعضی از آدم‌ها جوری رفتار می‌کنند که انگار از ما خیلی بالاتر هستند در صورتی که هیچ‌کدام از ما از دیگری بهتر و خاص‌تر نیست. البته رانندگی‌های بد هم خیلی اذیتم می‌کند.

* وقتی سر کار نیستید، وقتتان را چگونه پر می‌کنید؟

فیلم می‌بینم. تا چند وقت پیش خیلی کتاب می‌خواندم اما الان کمتر می‌خوانم. خیلی دوست دارم بیرون بروم و در کوچه و خیابان راه بروم اما واقعیت این است الان این‌ کار را هم انجام نمی‌دهم چون مردم مدام می‌خواهند با بازیگرها عکس بگیرند و ...

* یعنی از شهرت خسته شده‌اید؟

بله! خیلی دوست دارم مثلا به بازار تجریش بروم و بین مردم راه بروم و خرید مردم را ببینم اما نمی‌توانم چون مردم مرا تماشا می‌کنند. زیر ذره‌بین بودن اذیتم می‌کند به همین دلیل بیشتر در خانه می‌مانم.

* اما خیلی‌ها دوست دارند بازیگر شوند تا به شهرت برسند؟

ما بازیگر نشدیم که مشهور شویم! به نظرم از سال ۷۲ موج شهرت‌طلبی به‌واسطه بازیگری رواج پیدا کرد. همه ما که سراغ بازیگری رفتیم به این دلیل بود که به این حرفه علاقه‌مند بودیم. بعد از برنامه‌‌های ساعت خوش و هژیرها و ... خیلی‌ها برای شهرت پیگیر این هستند که بازیگر شوند که غلط هم هست. اگر می‌خواهی بازیگر شوی باید به دانشگاه بروی و درس این حرفه را بخوانی. اگر می‌خواهی به شهرت برسی و در کوچه و خیابان تو را بشناسند اصلا لازم نیست بازیگر شوی بلکه اگر پول بدهی روی خیلی از مجلات عکست را چاپ می‌کنند و در مقطعی معروف می‌شوی.

* بازیگری پول دارد؟

در اوایلی که هم‌نسل‌های من بازیگر شدند، خوب بود. مثلا ماهی ۲۰ هزار تومان می‌گرفتیم که در زمان خودش خوب بود. برای ساعت خوش ماهی ۸۰ هزار تومان گرفتم که خیلی خوب بود. یک‌ سال پولم را جمع کردم و به اصطلاح پس‌انداز را زدم به زخم زندگی اما یک دوره‌ای به بیکاری خوردم که خیلی بد بود و به نان شبم هم محتاج بودم اما آن دوره هم گذشت و اوضاع بهتر شد. حدود ۱۰ سال است که اُفت کرده و همچنان سیر نزولی را طی می‌کند. الان نان شب دارم اما مثلا یک سال بیشتر است که تلاش می‌کنم پرایدم را تبدیل به یک ماشین بهتر بکنم اما نمی‌توانم! ‌آنقدر درآمد دارم که فقط خرج روزانه‌ام را تامین کنم. جالب اینجاست که بیشتر مردم فکر می‌کنند بازیگرها باید زندگی خاص و ویژه‌ای داشته باشند و زمانی‌که مرا پشت فرمان پراید می‌بینند، داد می‌زنند ماشین بنزت را کجا گذاشتی؟ مردم از ما توقع دارند زندگی شیکی داشته باشیم اما با این پول‌ها نمی‌شود شیک زندگی کرد.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها