به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه 598، چهارمین جلسه از سلسله جلسات تبیین مفهوم "برنامهریزی با نگاه الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت" است که در تاریخ 3 آبان 1395 توسط حجتالإسلام و المسلمین علی کشوری(دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی) و با موضوع " بررسی نظم پیشنهادی جریان توسعهگرا برای بخش اقتصاد (تشکیل سرمایه، مدیریت و اصل رقابت)" در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد.
سلامعلیکم و رحمة الله و برکاته. بسم الله الرحمن الرحیم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین لاسیّما علی بقیة الله فی الأرضین ارواحنا لآماله الفداء و عجّل الله تعالی فرجه الشریف.
در این دورهی جدیدِ بحثی، پایهی سؤالی که ما مطرح کردیم این بود که آیا میتوان بین نظامات اجتماعی و دینداری مردم ارتباط مفهومی برقرار کرد یا خیر؟ به اصطلاح فنیِ الگوی نظامسازی اسلامی - که در واقع این الگو در حکم روش ما برای تولید نظریات الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت هست – بررسی نسبت میان نظامات اجتماعی و دینداری مردم پایه سؤال است. پایه سؤال به معنای مفهومِ محوریای است که شما از آن برای تفاهم با طرف مقابل خودتان استفاده میکنید. همانطور که در جلسات گذشته عرض کردم ما در این دوره بحثی نسبتِ بین نظامات اجتماعی و دینداری مردم را پایه سؤال قرار دادهایم.
در جلسات گذشته عرض کردم که نظم مبتنی بر توسعه غربی چه در حالت بخشی خود و چه در حالت کلان خود آثار سوئی را بر روی دینداری مردم اعمال میکند. در دو جلسه گذشته آثار سوء نظم کلان پیشنهادیِ جریان توسعهگرا را خدمت شما تبیین کردیم. از امروز انشاءالله برخی از نظمهای بخشیای که جریان توسعهگرا برای اداره جامعه پیشنهاد میکند را تشریح میکنیم تا گزارهی اولیه ما در وضعیت بخشی نیز شفاف شود.
بنده فکر کردم که بهتر است ابتدا از نظم بخشیِ مسأله اقتصاد شروع کنیم. همانطور که در جلسات گذشته عرض کردم جریان توسعهگرا به دنبال تعدیل کلان جامعه حول بخش اقتصاد است و این، نظم کلیِ این جریان است. حالا از منظر فکر غربی در درونِ خود اقتصاد که محور توسعه غربی است نظامسازی به چه شکلی صورت میگیرد؟ این موضوع را مقداری توضیح داده و سپس آثار آن بر دینداریِ مردم و حفظ هویت شیعه - که مهمترین دغدغه ما در این دوره بحثی است - را نشان خواهم داد.
در مسأله اقتصاد به نظر بنده سهنقطه محوری وجود دارد که انشاءالله امروز هر سهنقطه محوری را محضر شما توضیح داده و نشان میدهم که هر یک از این سه محور باعث ایجاد یک نظم در بخشهای مختلف میشوند که هر سه نظمِ ایجادشده ضد هویت اسلامی عمل میکند.
محور اول و اصلیای که باید در اقتصاد به آن توجه کنیم مدل تشکیل سرمایه در اقتصادِ سرمایهداری است. مدل تشکیل سرمایه در اقتصاد سرمایهداری مبتنی بر تحریک اصل آهنین منافع شخصی شکل میگیرد؛ یعنی اگر شما توجه سادهای به بازارهای مالی و پولی و سیستم بانکی داشته باشید متوجه میشوید که بازارهای پولی و مالی و سیستم بانکی یک اصل محوری را در تمام اصول، قوانین و برنامههای خود جاری میکنند. این اصل چیست؟ تحریک منافع شخصیِ مردم، این محور فعالیتهاست. به عنوان مثال در بانکها وعده سود بیست درصدی را مطرح میکنند؛ یعنی حرص و منافع طرف مقابل خود را تحریک میکنند. این تحریک برای این است که چه اتفاقی رخ دهد؟ اینکه مردم در اثر این تحریک، پول خود را نزد بانک سپردهگذاری کنند و یک تجمیع سرمایه اتفاق بیافتد. ببینید! روح اصلی برنامههای مختلفِ بانک و مدل تشکیل سرمایه - به معنای عام آن - تحریک منفعت شخص مقابل است. البته اینجا نامگذاری کمی تغییر کرده است، اما واقعیت این است که آنها حرصِ جامعه را تحریک میکنند. این نقطه محوری در اقتصاد سرمایهداری است.
حالا اگر حرص جامعه تحریک شود چه اتفاقی رخ میدهد؟ در اصول کافی روایت معروفی از وجود مقدس امام صادق نقلشده است. ایشان میفرمایند: اصول کفر سه چیز است: حرص، حسد و استکبار؛ یعنی اگر کسی به هر بهانهای به این سه مسأله مبتلا شود حتماً کار او به انکار حقایق عالم ختم خواهد شد. البته محل بحث ما در محور اول این است که مدل تشکیل سرمایه در نظام سرمایهداری به محوریت تحریک حرص است؛ یعنی در واقع ما میخواهیم مشکل اقتصادیِ مردم را حل کنیم ولی به دلیل ندانمکاری و جهل از مدلی استفاده کردهایم که حرص را فربه میکند و در گام بعد، کفر فربه میشود.
شاید واژهی کفر مقداری نیاز به توضیح داشته باشد. به همین دلیل اجازه دهید بنده پیش از ادامهی بحث داخل پرانتز مقداری راجع به واژه کفر صحبت کنم. کفر در لغت عبارت از پوشاندن حق است. حرص چگونه منجر به کفر میشود؟ اثر اصلی تحریک حرص بر روی جامعه تحریک تقاضا بیش از نیاز واقعی است، این اثرِ حرص است؛ وقتی انسانها حریص میشوند بیش از نیازِ مورد نظر خود تقاضا میکنند. حالا اگر در طرف عرضه، این تقاضا به هر دلیل تأمین نشود چه اتفاقی رخ میدهد؟ چون اصلِ تقاضا باقی است صاحب تقاضای تحریکشده از پایه حرص به سمت استثمار منابع دیگران برای تأمین تقاضای خود میرود و تجاوز بهحق دیگران در رفتار او اصل میشود. این اتفاقی است که رخ میدهد. در نتیجه یکی از مصادیق بزرگِ پوشاندن و نادیده گرفتن حق اتفاق افتاده است؛ یکی از مصادیق حق [که پوشانده میشود]- در صورت نادیده گرفتن حق به کفر مبتلا میشویم – این است که شما نمیتوانید از حقوق دیگران چشمپوشی کنید [و به حق آنها تجاوز میکنید.] بنابراین در گام اول، تحریک حرص اتفاق میافتد و تحریک حرص باعث تحریک تقاضا در فرد میشود و چون تقاضاهای دائمالتزایدِ فرد از طرف عرضه تأمین نمیشود تجاوز به حق دیگران برای تأمین تقاضا اصل میشود و تجاوز به حق دیگران نیز یک مصداق مهم کفر است. از منظر نگاه اسلامی تجاوز به حق دیگران یا همان حقالناس، مهمترین مصداق کفر است.
بعضی از اوقات وقتی ما واژهها را توضیح نمیدهیم واژهها در ذهنها یک حالت فانتزی پیدا میکنند؛ یعنی افراد از طرفی میخواهند آن واژه را مقدس بدانند - چون گویندهی آن مقدس است - و از طرفی هم نمیتوانند آن واژه را تحلیل کنند. لذا تضادی در درون فرد اتفاق میافتد؛ با توجه به اینکه میل به گویندهی بحث دارد به حرفها نیز میل پیدا میکند ولی چون در درون خود نمیتواند چیستی آن حرف تحلیل کند یک نوع عدم اقبال ایجاد میشود. در اینجا گویندهی کلمه کفر، خداوند و پیامبران هستند و پیامبران انسانهای بسیار دوستداشتنی هستند و با توجه به اینکه پیامبر کلمه کفر را به کاربرده است ما علاقهمند هستیم که کافر نباشیم؛ اما تحلیل نمیکنیم که این کفر چیست.
در تحلیلی که بنده ارائه دادم مهمترین مصداق کفر حقالناس هست و کاملاً معلوم است که وقتی خدای متعال از کفر منع میکند یکی از مهمترین فایدههای آن این است که منافع خود انسانها را اصل قرار داده است؛ در واقع وقتی میگوید کافر نباش، در بطن این نهی منافع افراد را اصل قرار داده است. حالا وقتی بعداً در روایات درایه کردیم این مطالب را بیشتر توضیح خواهیم داد، فعلاً خواستم به صورت اجمالی توضیح دهم که چرا امام صادق از تحریک حرص منع میکنند. علت این منع، کفر است و اولین اثر کفر بر روی زندگیِ خود مردم ظاهر میشود. وقتی کفر را تحریک کردید مجبور هستید بگویید انسان گرگ انسان است، همانطور که جامعهشناسِ معروف غربی گفته است. اگر کفر را نادیده گرفتید تحریکِ استثمار اتفاق میافتد و این مسألهی بسیار خطرناکی است. بنابراین ما اجازه نداریم حرص افراد را تحریک کنیم. بنده به دوستان جریان توسعهگرا میگویم تحریک حرص، مساوی با به چالش کشیدن رفاه مردم است. مسأله آسایش مردم یک مسأله مهم برای دین اسلام است و وقتی شما تحریک حرص میکنید کفر رخ میدهد و نتیجهی کفر نیز حقالناسِ گسترده است، مردم در اثر کفر دائماً یکدیگر را به چالش میکشند. حالا شما میتوانید در فلان کتاب بنویسید که شاخصهی رفاه، درآمد خوب است! میتوان بر روی کتاب نوشت که شاخصهی رفاه درآمدِ خوب است ولی در عالم واقع و زندگی مردم، شاخصهی اصلی رفاه روابط انسانها با همدیگر است؛ یعنی اگر روابط انسانی را بهینه کنیم رفاه مردم بیشتر میشود.
لذا بنده خواستم توضیح دهم که ما یک توصیه فانتزی نمیکنیم که فقط کارکرد آخرتی داشته باشد یا قادر به تحلیل کارکرد آن نباشیم. یکی از کارکردهای جلوگیری از کفر - که یک مسأله حساس هست - ایجاد رفاه است. حتماً شما در کتب ضاله غربی که در دانشگاههای ما تدریس میشود مکرر خواندهاید که فلان جامعهشناس میگوید انسان گرگ انسان است، اصلاً آنها تعارض بین افراد را تئوریزه کردهاند. گزارهی بعدی این گزاره این است که اگر شما از حق خود با خشونت دفاع نکنید هستی شما به فنا میرود. اما ریشه این تعارضها چیست؟ تحریک حرصی است که جریان توسعهگرا ایجاد میکند. حالا آیا جریان توسعهگرا حرفهای خود را به این شکل توضیح میدهد؟ خیر؛ اتفاقاً جریان توسعهگرا میگوید ما برای ایجاد رفاه در جامعه به سرمایهگذاری نیاز داریم و سرمایههای خُرد کفایت سرمایهگذاری را نمیکنند و ما باید تشکیل سرمایه دهیم. دقیقاً آنها به اسم ایجاد رفاه، مسأله تشکیل سرمایه را مطرح میکنند. در حالی که بنابر شرحی که بنده دادم اگر تشکیل سرمایه بر مبنای تحریک حرص باشد - که هست - منجر به عدم رفاهی میشود که در ظاهر نزد جریان توسعهگرا هم مذموم است.
بنده از تحلیل کلمه کفر خارج میشوم و بحث را ادامه میدهم. بحث من این بود که قصد داشتم بگویم توسعهگرایان نظم اجتماعی را چگونه ساماندهی میکنند. نقطه شروع آنها تحریک منافع و به اصطلاح خودشان اصل آهنین منافع شخصی است؛ اصل آهنین منافع شخصی یعنی حرص. نقطه شروع که اینجا باشد یک نظام مالی و پولی شکل میگیرد.
در اینجا به شبهای پاسخ دهم. برخی میگویند در فلان کشور اروپایی سودِ بانکها صفر درصد شده است [و این به معنای عدم تحریک حرص است.] اولاً این مسأله عمومیت ندارد و کماکان تجمیع سرمایه بانکها، بر پایه تحریک حرص است، یعنی وعده سود میدهند، این مسأله مهمی است. ثانیاً در این کشورها تحریک حرص را از بانکها به بازارهای بورس و بازارهای سرمایهایِ جایگزین منتقل کردهاند. یعنی درست است که از طریق تجمیع سرمایه در بانک تحریک حرص نمیکنند اما از طریق بازار بورس و مصرفیکردن جامعه و اصل رقابت تحریک حرص میکنند. بنده در جلسات آینده قصد دارم چندین جلسه راجع به اصل خطرناک رقابت صحبت کنم. توسعهگرایان تحریک حرص را از طریق اصل رقابت و طرق دیگری انجام میدهند، این نکته مهمی است.
همانطور که میبینید در حوزه پولی و مالی یک نظم اجتماعی شکل گرفت که محور آن مسأله تحریک حرص است. گزاره بنیادین ما در کلِ این دوره چه بود؟ گزاره بنیادین و پایه سؤال ما این بود که قصد داشتیم اثبات کنیم نظامات اجتماعیِ مدرن، ضد هویت اسلامی عمل میکنند. این مصداقی از این موضوع است. بنده در این ده جلسهی نخست همین کار را انجام میدهم؛ یعنی نشان میدهم نظامات مدرنی که سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور و مرکز تحقیقاتِ مجمع تشخیص مصلحت نظام به دنبال حاکمکردن آنها در جامعه ایران هستند، ضد هویت اسلامی است. این جمله تمام فضای اصلی قسمتهای ابتدایی جلسات ما را به تصویر میکشد. ما در بخش اقتصاد نیز به تحریک حرص رسیدیم و کاملاً هم مشهود است که در روایات ما منع جدیای راجع به تحریک حرص صورت گرفته است؛ یعنی تمام دعوت پیامبران برای ارتقا ایمان و مقابله با مسأله کفر است و با این حال بنا به شرحی که عرض کردم نظام بانکیِ ما در حال ایجاد کفر در جامعه است. با این وجود چرا برخی هنوز به دنبال این هستند که برای حفظ دینداری مردم فقط تبلیغ کنند؟! مهمترین کار ما برای حفظ دینداری مردم این است که نظامات اجتماعی را بازتعریف کنیم. حال از جلسات دهم به بعد که بنده نظم مطلوب جامعه اسلامی و نظم پیشنهادی «الگوی پیشرفت اسلامی» را مطرح میکنم، مدل تشکیل سرمایه با نگاه الگوی پیشرفت اسلامی را شرح میدهم. ما در «اولین نقشه الگوی پیشرفت اسلامی» به نقد تنها اکتفا نکردهایم، بلکه مباحث جایگزین را هم ارائه دادهایم. منتهی در ده جلسه ابتدایی بنای ما این است که ثابت کنیم نظم اجتماعیِ موجود ضد هویت شیعی و اسلامی است. تحریک حرص یک مورد از این ضدیت است.
محور دومی که در حوزه اقتصاد ضد هویت شیعی و دینی عمل میکند، نحوه مدیریت روابط انسانی در بنگاههای تولیدی و بخش خدمات است. در علم اقتصاد یک سؤالِ پاسخ داده نشده وجود دارد که من از شما تقاضا میکنم آن را از اساتید خودتان بپرسید و اگر کسی جوابی داد آن جواب را برای من بیاورید؛ تاکنون در علم اقتصاد امروزی و تفکرات توسعه نتوانستهاند یک سؤال را پاسخ دهند و آن سؤال این است که چگونه روابط بین کارگر و کارفرما را در بنگاههای تولیدی مدیریت کنیم؟ در مباحثی که در علم اقتصاد بحثِ روز محسوب میشود یکی از کارها برای مدیریت این روابط آن است که سندیکاهای کارگری را راهاندازی میکنند. الآن در کشورهای توسعهیافته سندیکاهای کارگری یک هویت سیاسی پیدا کردهاند؛ یعنی این سندیکاها در انتخاب رؤسای جمهور و نمایندگان مجلس نقش پررنگی دارند، یعنی مسأله از یک تئوری گذشته و تبدیل به یک نهاد مدنی شده است و این نهاد مدنی هم به قدری طرفدار دارد که نقش سیاسی پیدا کرده است. سندیکاها در تعارض جدی بین حقوق کارگر و کارفرما، بخش تولید را موقتاً فلج میکنند. این مهمترین تدبیر سندیکاهای کارگری بوده و جزء ابزارهای مهم آنهاست. فعلاً بنده با اینکه این روش چه مقدار موفق هست یا نه کاری ندارم؛ - این بحث دیگری است که آیا این روش موفق بوده یا نه؟ - بحث بنده در این است که وقتی در کشورهای توسعهیافته مکانیزمِ تأمین حقوق کارگران سندیکاهای کارگری است، پیداست که در این کشورها کفر بزرگی اتفاق افتاده و حق بزرگی خورده میشود، یعنی حق کارگران نادیده گرفته میشود. به عبارت بهتر در مدل سرمایهداری و مدل بنگاههای تولیدی، اصطکاک دائمی بین طبقه کارگر و کارفرما وجود دارد که سندیکاها قصد دارند این اصطکاک را مدیریت کنند. بنابراین پیشفرض سیستم سرمایهداری این است که میان طرفین تعارضِ منافع وجود دارد. علت این تعارض آن است که در نظام سرمایهداری، بازار سرمایه اصل است. البته این حرف را در جلسات دیگری توضیح خواهم داد. اینکه اصطکاک میان کارگر و کارفرما اصل است یعنی نزاع دائمی در جامعه وجود دارد. جریان توسعهگرا الگوی اقتصادی ارائه کرده است تا مشکلات مردم حل شود [اما مشکلات مردم زیاد شده است.] شما میبینید که آقای رئیسجمهور در این روزها و کارشناسان و اساتید در سالهای گذشته نیز در جلسههای دانشگاه گفتهاند که اگر ما خصوصیسازی را جلو ببریم، مشکلات جامعه حل میشود. پیشفرضِ خصوصیسازی چیست؟ این است که بخش خصوصی صاحب بنگاه باشد. بخش خصوصی همان خانهای سابق است که فقط نام آن تغییر کرده است، درست مانند همانجا که نام حرص را تغییر داده و آن را اصل آهنین منافع شخصی نامیدهاند. قبلاً در روستاها خوانین در تمام منافع مردمِ روستا دخالت میکردند؛ یعنی اگر به عنوان مثال حوزه کشاورزی وجود داشت، مردم در این حوزه رعیت خان بودند و ابتدا سود خان از حوزه کشاورزی تأمین میشد و بعد مابقی سود به کشاورز میرسید. این موضوع در تمام حوزهها جاری بود و خانها بر منافع اقتصادی مسلط بودند. حالا همین امر در مدل بخش خصوصی تئوریزه شده است؛ در این بخش تا زمانی که منفعت شخص سرمایهدار تأمین نشود، منفعت طبقه کارگر تأمین نخواهد شد. لذا وقتی تعارض ایجاد میشود، سیاست تعدیل نیرو را پیاده میکنند. اگر جامعهی ما فقط روی مسأله تعدیل نیرو حساس شود میبیند که این موضوع در کشورهای توسعهیافته دهها برابر کشور ایران اعمال میشود. قرار بود بخش خصوصی منافع مردم را تأمین کند، یعنی اشتغال ایجاد کند تا در اثر ایجاد اشتغال ما به سمت رفاه برویم، وعده و شعار این بود؛ ولی این امر را به گونهای تأمین میکنیم که منافع سرمایهدار با منافع کارگر در تعارض قرار میگیرد و وقتی در تعارض قرار بگیرد، روابط انسانی به چالش کشیده میشود و عرض کردیم که طبق پیشفرض مباحث ما به چالشکشیدهشدنِ روابط انسانی مساوی با عدم رفاه و آسایش و تعالی است. بنابراین از ناحیه مدل تولیدی پیشنهادی نظام سرمایهداری اصطکاک بین منافع کارگر و کارفرما ایجاد میشود و این به معنای اصطکاک بین ارادههای اجتماعی است، یعنی همان نزاعی که که در قرآن میفرماید « وَ لاٰ تَنٰازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ » چون توسعهگرایان نمیتوانند روابط کارگر و کارفرما را با مدل دیگری تأمین کنند، یکی دیگر از شاخصهای هویت اسلامی نفی میشود. البته نه نزاع لحظهای؛ گاهی اوقات شخصی عصبانی میشود و این عصبانیت لحظهای است؛ [اما گاهی یک نزاع دائمی وجود دارد.] در روایت داریم که عصبانیت شعبهای از جنون است. حالا اگر کسی دائماً عصبانی باشد، یعنی جنون او دائمی است. الگوهای بخش خصوصی جنونِ سازمانی هستند. شما هرروز صبح که میخواهید به محل کار بروید، اولین بحثتان این است که چگونه اصطکاک خود را با همکاران و کارفرما مدیریت کنید. - این مباحث میتواند موضوع پایاننامه قرار بگیرد. - تمام بنگاههای تولیدی همینگونه هستند. لذا انسانها به زد و بند و بردگیِ یکدیگر کشیده میشوند و انسانهای ضعیفالنفس وقتی وارد این سیستم میشوند عوارض ناخوشآیندی را ایجاد میکنند. لذا اصطلاحاً میگویند فلانی آدم فلانی است. این موضوع در نظام سرمایهداری فراوان است. حال فرقی ندارد از رابینز ده کتاب در زمینه مدیریت نوشتهشده باشد و در دانشگاههای ما هم تدریس شود. هر بحثی گفته میشود ایراد ندارد؛ اما برای ما درسهایی که شما در کلاس درس دارید مهم نیست، بلکه برای ما این مهم است که آیا اصول هویت اسلامی با مدل پیشنهادی شما نقض میشود یا خیر؟ لذا مدل بنگاههای تولیدی توسعهگرایان هم به نزاع ختم شد، آنهم نزاع سازمانی در حدی که مجبور میشوند برای کنترل قضیه سندیکاهای کارگری راهاندازی کنند. نمونهی بارز این قضیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مشاهده میشود. بنده به آقای سریعالقلم پیشنهاد میکنم که ایشان مقالهای در زمینه اصول اخلاقی در توسعهیافتهترین کشور دنیا بنویسند. در این کشورها نزاع در حوزه سیاسی، اقتصادی و ... پیشفرض است. بنده نمیدانم چرا یک جامعه دائمالدعوا و دائمالنزاع را به عنوان یک جامعهی پیشرفته به ما معرفی میکنند. واقعاً برای بنده سؤال است که این جریانِ محترم تفکر هم میکند یا نه؟؟! آیا اگر ما مدلی را پیشنهاد دهیم که در بخش تشکیل سرمایه حرص را تحریک کند و در بخش تنظیم روابط انسانی اصطکاک را اصل قرار دهد، الگوی مطلوبی پیشنهاد دادهایم؟! اگر روی این قضایا فقط فکر شود در آینده میتوانیم جمعبندیهای خوبی داشته باشیم. حالا اجازه دهید بنده از جلسه دهم به بعد الگوی تولید خانوادگی و مدل تشکیلِ سرمایه مبتنی بر وقف را به صورت مفصل توضیح دهم تا متوجه میشوید که ارزش افزودهی این امور از ارزش افزودهی روش توسعهگرایان نیز بیشتر است. البته ما مکرر در جلسات گفتهایم که از منظر الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت، محاسبه سود اجتماعی اصل است؛ زیرا اگر سود اجتماعی در برنامهریزیها اصل شود یکی از نتایج آن نیز افزایش سود اقتصادی است. ما انشاءالله معادلات جدیدی را بحث خواهیم کرد. بنابراین این محور دوم بود. بنده دارم محورهای سهگانهی نظام سرمایهداری را بحث میکنم، محورهایی که هر سه مورد آنها به نوعی به نقض هویت شیعی و اصول اخلاقی که پیامبران برای آن مبعوث شدهاند ختم میشود.
البته دوستان در سازمان مدیریت - بنده مکرر در نماز جماعت¬شان شرکت کردهام؛ آنها نماز هم می¬خوانند، اما معنای نماز را نمیفهمند – به این سمت میروند که نزاع را در جامعه به صورت بنیادین اصل قرار دهند. چه ظلم بزرگی روزانه در جامعه به طبقه کارگر وارد می¬شود؟! حقوق¬شان که کمترین حقوق است، بدترین رفتارها با آنها می¬شود و حتی در بسیاری از موارد قرارداد هم با آنها امضاء نمی¬کنند؛ نظام سرمایه¬داری این همه ظلم را به بدنه مردمِ ما وارد می¬کند و در نهایت خودش را هم به عنوان تدبیر و راهکار حل مشکلات مردم معرفی می¬کند. این موضوع است که خیلی انسان را ناراحت می¬کند! حالا همان¬طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند: دوران، دوران جهاد کبیر است و باید تبیین کنیم؛ باید دائم جلسه بگذاریم، گفت¬وگو کنیم و توضیح دهیم که نهایت الگوهای توسعه غربی چیست؟ بنابراین دو محور را توضیح دادم.
حالا اشارهای به محور سوم بکنم و بعداً آن را به صورت تفصیلی بحث کنم. یک اصل دیگری در نظام سرمایه¬داری یا توسعه غربی وجود دارد به نام "اصل رقابت". همان¬طور که وعده دادم اصل رقابت را در سه یا چهار جلسه بحث خواهم کرد ولی اجمالاً در این جلسه آن را توضیح خواهم داد اصل رقابت اصلاً از کجا آمده است؟ در معرفی اصل رقابت گفته می¬شود که اگر در جامعهای اصل رقابت وجود داشته باشد، کالاها با قیمت کمتر و با کیفیت بالاتر در اختیار مردم قرار می¬گیرد. - این دو وجه را به عنوان فایده اصلیِ اصل رقابت معرفی می¬کند. - بنده سال¬های پیش به جلسهای در مجمع تشخیص مصلحت نظام رفته بودم و چندساعت با یکی از وزرای محترم جلسه داشتم و درباره¬ی این مسائل با هم بحث می¬کردیم. ایشان می¬خواست به بیان ساده اصل رقابت را توضیح دهد. برای توضیح این امر ایشان گوشی تلفن¬ خود را به بنده نشان داده و گفتند: تلفن همراه و خط آن چندسال پیش حدود یک میلیون تومان ارزش داشت. ما در کنار اپراتور اول، چند اپراتور را طراحی کردیم و اتفاقی که حاصل شد این بود که قیمت سیمکارت به پنج تا ده هزار تومان رسید. ایشان می¬گفتند رقابت یعنی این. اگر رقابت نباشد، قیمت¬ها این¬طور ارتقاء پیدا می¬کند. کاهش قیمتها فایده رقابت است. ایشان این فایده را به بیان تمثیل توضیح میدادند.
بنده هم به بیان تمثیلی و به سادگی خودش برای ایشان توضیح دادم و گفتم: شما دو اپراتور را کنار اپراتور اول طراحی کردهاید و در گام اول قیمت¬ها اُفت کرده است. در نتیجه کار شما، رقابتی بین این اپراتورها شکل گرفته است و آنها برای اینکه سودشان از دست نرود دائماً در حال طراحیِ خدمات جدید هستند. یعنی نتیجه اصل رقابت، طرح¬ها و خدمات جدیدی است که رقبا دائماً در حال اجرا آنها هستند تا سود بیشتری بدست بیاورند. این رقابت¬ها در همین جامعه خودمان آنقدر شدید میشود که اپراتورها بجای اینکه نیاز مردم را رفع کنند مجبور میشوند با تبلیغات فراوان نیازسازی کنند – نیازهای کاذب - تا با ایجاد این نیاز کاذب خدمت¬شان مقبول مردم بیافتد و سود ببرند. بنده به آن آقای وزیر محترم توضیح دادم که چقدر ساده فکر میکنند. حالا شما این تمثیل بنده از اصل رقابت را در تمام حوزه¬های دیگر جاری کنید؛ یعنی اگر نیازهای انسان¬ها صد حوزه داشته باشد - از نیازهای مربوط به ارتباطات تا نیاز به خوراک، پوشاک، مسکن و غیره - و در همه اینها اصل رقابت جاری باشد در همه این حوزه¬ها نیازسازی کاذب اتفاق می¬افتد. این موضوع لازمه اصل رقابت است؛ چون اگر شرکتهای مختلف پَتنتها، برنامهها و خدمات جدید ارائه نکنند سطح درآمدشان ثابت می¬ماند. بنابراین مجبور می¬شوند دائماً خدمتِ جدید ارائه کنند. بعنوان مثال در مواد خوراکی دائماً به سمت بازتولید مزه¬های جدید می¬روند و شما دائماً در تلویزیون تبلیغاتی را تحت عنوان مزه¬ی باور نکردنی، مزه جوانی و مزه¬ی پیرمردی میبینید. آنها تبلیغات فراوان می¬کنند – البته وقتی مصرف میکنید میبینید که مزهها تفاوت زیادی ندارند- و با این تبلیغات به شما القاء کنند که من ویژه هستم و شما نباید به سراغ رقیب من بروید. بنابراین اصل رقابت در گام بعد، با سیستم تولید جامعه کاری می¬کند که بجای تأمین نیاز، نیاز¬سازی کاذب رخ میدهد.
اگر نیازسازی کاذب رخ دهد، چه نتایجی به همراه دارد؟ وقتی سطح زندگی در اثر این نیازسازیِ کاذب تغییر کرد، انسانها مجبور می¬شوند برای تأمین هزینه¬های زندگی بیشتر کار کنند، چون نیازمند درآمد بیشتری هستند و بنابراین باید فعالیت بیشتری انجام دهند. در غیر اینصورت نیاز آنها تأمین نمیشود. در نتیجهی این مباحث چه اتفاقی رخ می¬دهد؟ انسان اکنومیک(Economic) می¬شود؛ انسانی که سطح زندگی او به دلیل نیازهای کاذب ارتقاء پیدا کرده است به سطح درآمد بالاتری احتیاج دارد. این سطح درآمد بالاتر را باید از چه طریق تأمین کند؟ از طریق کار بیشتر. در نتیجه باید وقت بیشتری را اختصاص دهد، فکر بیشتری بکند. تا به حالا یک شغل داشته است و وقت و فکر او به اندازه همان یک شغل مشغول می¬شد اما حالا باید دو شیفت کار کند و در نتیجه به همان میزان وقت و توان فکری او مصروف اقتصاد می¬شود. بنابراین انسانی که در این نظام سرمایهداری حضور پیدا می-کند به انسان اکنومیک تبدیل می¬شود؛ انسانی که فقط اقتصاد برای او اصل است. اجازه میدهید بنده تعبیر قرآن را بکار ببرم؛ «أُوْلَـئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ». این تعبیر راجع به برخی از انسان¬ها بکار می¬رود. «أُوْلَـئِكَ كَالْأَنْعامِ» چهارپایان چه ویژگی¬ای دارند؟ این موجوداتِ خدا دائماً در حال مصرف هستند و وقتی زندگی آنان را تحلیل میکنید میبینید سیکل زندگی فقط بر روی خوردن و دفع کردن استوار است. در اثر اصل رقابت این اتفاق رخ میدهد. ولی ابتدا آقای وزیر چیز دیگری به بنده میگفتند؛ ایشان میگفتند: اصل رقابت باعث میشود کالاها ارزانتر در اختیار قرار گیرد. ولی حال که این بحث¬ها را انجام میدهیم میبینیم که اصل رقابت باعث فربهشدنِ دائمی نیازهای مادی می¬شود در حالی¬که اگر این اصل رقابت نبود، نیازها به این مقدار فربه نمیشد. حالا بعداً در بحثهای اثباتی توضیح خواهم داد که چگونه در بازار اسلامی کیفیت را بالا برده و قیمتها را منصفانهتر کنیم.
فعلاً تلاش میکنم تا اصل گزارهی بنیادین دوره شفاف شود. بنده در جلساتِ گذشته گفتم که توسعه غربی نظمی را ضد هویت اسلامی پیشنهاد میکند. ابتدا بنده سطح کلان این نظم را شکافتم و توضیح دادم که ضد هویت اسلامی عمل میکند و الآن هم داریم این ضدیت را به صورت بخشی میشکافم. توسعه غربی از طریق مدل تشکیل سرمایه به سمت تحریک حرص و تقویت کفر حرکت کرد. از طریق نحوه تنظیم روابط انسانی در بنگاههای تولیدی به سمت گسترش نزاع و اصطکاک در جامعه حرکت نموده و هویت اسلامی را نقض کرد. از طریق اصل رقابت نیز به بهانه کاهش قیمت و افزایش کیفیت به سمت نیازسازی و اکونومیککردن انسانها حرکت کرد. با این توضیحات بنده سؤال دائمی خود را از تمام نیروهای انقلاب در سراسر کشور میپرسم؛ آیا وقتی نظم مبتنی بر توسعه غربی دائماً شاخصهای هویت اسلامی را نقض میکند، ما میتوانیم به تبلیغ دین اکتفا کنیم و انتظار داشته باشیم که جامعه دیندارتر شود؟ در ادامه نشستها نشان خواهیم داد که چگونه رقابت منجر به تمرکز خواهد شد و سپس تمرکز، مسأله حمل و نقل و ارتباطات را ایجاد خواهد نمود و در نتیجه آنها ترافیک و دولت الکترونیک و (Smart City)ها ایجاد خواهند شد.
انشاءلله پس از پایان تشریح بخش اقتصاد به صورت کامل خواهیم فهمید که چگونه نظم حول اقتصاد - که جریان توسعهگرا، آن را برای اداره جامعه پیشنهاد میکند - منجر به از بین رفتن هویت شیعی خواهد شد. پس از پایان تشریح این بخش، نظم حوزه آموزش، نظم حوزه قانونگذاری و قضایی را نیز به بحث خواهیم گذاشت تا کاملاً مفهوم ظلماتٌ فوق ظلمات آشکار گردد؛ شایسته است که برای تفکرات توسعهگرا از لفظ ظلمات فوق ظلمات استفاده کرد، تفکرات توسعهگرا ظلمات چند لایه است. گاهی انسانها به واسطه یک گزاره غلطِ ذهنی گمراه هستند. میشود در مورد کسی که در یک مورد به صورت غلط فکر میکند بگوییم دچار ضلالت شده است؛ اما گاهی همه گزارهها در همه ابعاد، ظلمانی میشوند و در نتیجه قرآن در این مواقع از لفظ ظلمات فوق ظلمات برای برخی از کفار استفاده میکند؛ یعنی عبور از هر لایهی ظلمت مساوی است با ورود به لایه ظلمانی دیگر. بنده علاقه داشتم که تعداد این جلسات به صد جلسه برسد تا با آرامش و طمأنینه به شرح مباحث بپردازیم و نشان دهیم که جریان توسعهگرا چه پیشنهادی میدهد؟ گاهی اوقات بنده به حال برخی روحانیون و مؤمنین افسوس میخورم؛ همه آنها در حال تلاش هستند، روایات معصومین را میخوانند، جلسات امام حسین را اقامه میکنند و راجع به نورانیت و رفاه واقعی انسانها صحبت میکنند؛ اما به محض اینکه مردم از این جلسات خارج شده و وارد نظم مدرن میشوند، آثار نورانی این جلسات به چالش کشیده میشود. پس باید زمانی را اختصاص داده و نشان دهیم که کینز و آدام اسمیت و غیره چه گفتهاند؟ بنده به دوستان دانشگاه امام صادق پیشنهاد دادم که چهل جلسه به نقد نظریه منکیو بپردازیم؛ چون در ایران، نئوکینزیها نسبت به مکاتب دیگر توسعه، رشد بیشتری پیدا کردهاند. ویژگی بارز نئوکینزیها، سیاستهای پولی و مالی آنهاست و همانطور که اشاره کردم سیاستهای پولی و مالی موجب تحریک حرص خواهند شد. به لطف خداوند متعال این مباحث باید ادامه یابد و مباحث توسعه نقد شوند و آنگاه دهها برابر این نقدها از میان روایات، مکانیزمهای اجرایی را برای بخشهای مختلف پیشنهاد میکنیم. این موضوعات جزء بحثهای ابتدایی است. دریایی غنی از روایات وجود دارد که میتوان در مورد آنها بحث کرد. چهار دهه پس از انقلاب اسلامی مشکل جامعه ما این است که مؤمنین در بهترین وضعیت فقط حاضرند در ده شب محرم جلسات تفقّه را برگزار کنند. در ماه رمضان که جلسات سی روز ادامه پیدا میکند، همه خسته میشوند. در روایات است که امام صادق فرمودند: اگر خیلی گرفتار بودید و وقت نداشتید روز جمعه را روز تفقه قرار دهید. اولین تغییر در در زندگی مؤمنین باید ناظر به زمان تفقه باشد به گونهای که زمان تفقه را به هیچ وقت دیگری اختصاص ندهند. حتی اگر سردار بودند و به عنوان مثال در جبهه سوریه و یمن در حال مدیریت جنگ هستند باید نیروها را جمع کنند و تفقه را اصل قرار دهند. در حال حاضر به علت عدم انجام این فعالیتها درک ما از دین حداقلی میشود و در گام بعد هر نوع تئوریای را به عنوان تئوریهای دینی میپذیریم. بنده مدتها در بانک مرکزی جمهوری اسلامی رفت و آمد داشته و با کارشناسان این نهاد صحبت کردهام. در بانک مرکزی جمهوری اسلامی - که باید در چند جلسه راجع به فعالیتهای ضد هویت شیعیِ آن بحث کنیم - از اسلام یک بسم الله الرحمن الرحیم و چند تابلو از آیات آیة الکرسی و عکس امامین انقلاب وجود دارد و تمامی فعالیتهای دیگر این نهاد، ترجمه شدهی از غرب است. این موضوعات چهار دهه پس از انقلاب اسلامی در حال رخ دادن است. چهار دهه پس از انقلاب اسلامی، تئوریهای غربی در حال جولان دادن در این مملکت هستند و موجب ناکارآمدی و نارضایتی میشوند و سپس به نام اسلام تمام میشود و میگویند نظام جمهوری اسلامی ناکارآمد است. باید راجع به این بحثها گفتوگو کنیم. بنده به همه دوستان سراسر کشور اعلام آمادگی میکنم. اگر وضعیت نشستها در کشور طوری باشد که در تمام طول سال هر روز نیازمند برگزاری سه جلسه باشیم، مجموعه ما اعلام آمادگی میکند. - فقط نیازمند تقویم منظم هستیم تا جلسات تداخل پیدا نکنند. - بحث الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت باید در همه دانشگاهها، مساجد و وزارتخانهها جدی گرفته شود. اگر این کار را نکنیم جریان توسعهگرا نظم اجتماعی ما را تدوین کرده و سپس میگوید جامعه ایران در حال پیشرفته شدن است. انسان به یاد پهلوی دوم میافتد که جشن شیراز را برگزار کرد و در آن سخنرانی گفت: کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم و راه پیشرفت را ادامه میدهیم! امروز در سال 1395 سخنرانی برخی از اعضای جریانهای توسعهگرا که مسئولیت نیز دارند شبیه همان سخنرانی است. قرار است ما وارد دروازه تمدن بشویم و با کدخدا تعامل کنیم. علت بیان این حرفهای غربی بعد از گذشت چهار دهه از طرح فکر انقلاب همین یک کلمهای است که بنده میگویم: مؤمنین برای تفقهِ متناسب با اداره جامعه شرح صدر ندارند! دوستان به بنده مکرر گفتهاند شما میخواهید چهل جلسه راجع به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت صحبت کنید!! دوستان حوصلهی شنیدن مباحث را ندارند. اُف بر شما با این حرفتان، چقدر این حرف بد است! برادران عزیز الآن دورهی انقلاب اسلامی است و تمام مستضعفین عالم، تمام شیعیان عالم چشم به این پرچم برافراشتهای دوختهاند که به برکت خون شهدا و نسل قبل از ما در ایران بلند شده است. آن شما میگویید حوصله کار فکری برای پیشبرد این انقلاب را نداریم. والله تضعیف کار فکری برای انقلاب اسلامی، جزء گناهان کبیره است. انشاءلله خدای متعال کمک کند تا بتوانیم در راستای زمینهسازی ظهور قدم برداریم.
و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمد
پرسش و پاسخ:
یکی از حضار(1): ........مانند حرص و بر پایهی این حرص اقتصاد خود را شکل میدهد، رابطه و پایه قراردادن حرص در اقتصاد با ناکارآمدی در حوزهی اقتصاد - با قیامت و این موضوعات کار ندارم- چیست؟
استاد کشوری: در جلسهی دیگری به این مورد اشاره کردیم ببینید اگر از همهی جریانهای توسعهگرا سؤال شود که هدف از توسعه چیست؟ پاسخ خواهند داد؛ رفاه، این یک گزارهی همگانی است که همه هم از اینکه اینها چنین ادعایی را مطرح میکنند با خبر هستند. ما در بحث نشان دادیم که وقتی تحریک حرص اتفاق میافتد تحریک طرف تقاضا نیز فربه میشود. حرص در درون انسان باعث افزایش میل به دنیا میشود. به اصطلاح علم اقتصاد تحریک تقاضا فربه میشود. اگر تحریک تقاضا فربه شد در این صورت سمت عرضه نخواهد توانست تقاضاهای فربه شده و دائمی را تأمین کنند. لذا تقاضاهای تحریک شده برای تأمین خود به سمت سلب منافع و منابع دیگران خواهد رفت. لذا اصطکاک را اصل قرار میدهد و هنگامی که در یک جامعه اصطکاک اصل قرار گرفت، نزاع برای حفظ منافع به یک اصل تبدیل خواهد شد. در این صورت چه اتفاقی خواهد افتاد؟ انسانها رفاه و آسایش خود را از دست خواهند داد. رفاه و آسایش بیش از اینکه محصول درآمدِ انسان باشد، محصول روابط انسانی است. خودِ همین دوستانی که در جلسه حضور دارند، هنوز هم مزهی محبتهای پدر و مادر را درون شخصیت خود احساس میکنند؛ یعنی کسی که پدر و مادر خوبی داشته است کاملاً آرامش ناشی از این پدر و مادر خوب را در طول عمر خویش احساس میکند. ببینید اگر قرار است رفاه تأمین شود باید روابط انسانی تأمین شود؛ همیشه ما در بحثهای الگوی پیشرفت عرض کردهایم که همت بنده بر این است که آثار اجتماعی احکام شریعت را شرح دهم؛ آثار آخرتی هم دارد که آن سر جای خود؛ این یکی از آن مصادیق بود. دهها مصداق دیگر وجود دارد که إنشاءالله عرض خواهیم کرد.
یکی از حضار(1): خودِ مسألهی اقتصاد چه؟
استاد کشوری:[آنچه عرض کردیم ] خودِ مسألهی اقتصاد بود، هدف اقتصاد تأمین رفاه بود.
یکی از حضار(2): آیا حوزهها چیزی را به عنوان اقتصاد ارائه دادهاند؟
استاد کشوری: ببینید راجع به بحث حوزه چندین مجموعه وجود دارد که کارهای خوبی انجام دادهاند؛ بنده به این دوستان تشکلها همیشه پیشنهاد دادهام که اگر فقط و فقط یک کار انجام دهند یعنی این فرصتِ بحثها را باز کنند، به نظر بنده برای حوزهی اقتصاد طرحهای خوبی همین الآن میتوان مطرح کرد. خود ما نیز در نقشهی راه بحث تجمیع سرمایه حول مسألهی وقف را مطرح کردهایم که إنشاءالله این را در جلسات، شرح و توضیح خواهم داد که نمونهای باشد.
یکی از حضار(3): ببخشید چند موضوع وجود دارد که فکر نمیکنم در این جلسه فرصت پاسخ دادن به آن وجود دشته باشد اما بنده عرض میکنم اگر صلاح دیدید در جلسات بعد در مورد آن صحبت کنید. وقتی رهبر انقلاب روی اصل 44 قانون اساسی تمرکز نمودند به این دلیل بود که اقتصاد را از دست دولت خارج کرده به نهادهای خصوصیِ مردم محور سپرده شود. آیا این مسأله با بحث خصوصیسازی متفاوت است؟ یا اگر تفاوت ندارد آیا با یکدیگر قابل جمع است یا خیر؟ بالأخره اصل 44 قانون اساسی است و رهبر انقلاب نسبت به آن حساسیت ویژهای دارند. این یک نکته و نکته بعد اینکه در خصوص اصول 24 گانهی اقتصاد مقاومتی این گونه مطرح میشود که باید اقتصاد سالم برای رشد اقتصادی اتفاق بیفتد این بحث رقابت سالم با آن بحث رقابتی که شما فرمودید چگونه قابل تفکیک یا جمعپذیر خواهد یود؟
استاد کشوری: خب سؤال اول فنیتر از سؤال دوم است؛ همانطور که شما میفرمایید سه بحث است؛ یکی اقتصاد دولتی که ما از آن دفاع نمیکنیم، دیگری اقتصاد خصوصی که آن را مضرتر از اقتصاد دولتی میبینیم و یکی هم مردمی شدن اقتصاد. لذا انقلاب به دنبال مردمی شدن اقتصاد است. حال این مردمی شدن اقتصاد چگونه محقق میشود؟ به نظر ما مثلا ًیک بخش آن الگویهای تولید خانوادگی است. این یک بحث است و بحث دیگر اینکه به هر حال در کشور ما نه خصوصی وجود دارد نه دولتی وجود دارد و نه مردمی وجود دارد - که آقایان میگویند خصولتی (قاطی) است - و چون در اقتصاد جمهوری اسلامی کار فکری را نمیپذیریم به یک ملغمه تبدیل شده است. تازه به نظر بنده خصولتی هم نیست؛ - نمیدانم گفتن این چیزها درست است یا نه - مثلاً یک نمایندهی مجلسی یک دفعه سر میز غذا یک طرحی به ذهنش رسیده است بعد هم به قانون تبدیل شده است. یعنی نه خصوصی است نه دولتی است بلکه اقتصادِ بعد از نهار است(خنده حضار) به این معنا که واقعاً کار کارشناسی برای آن صورت نگرفته است. این یک وضعیتی است برای جمهوری اسلامی، حال چگونه باید از این وضعیت خارج شویم؟ به نظر بنده در سیاستهای اصل 44 یک نوع خروج وجود دارد؛ فهم بنده از سیاستهای اصل 44 این است؛ - که البته باید آن را توضیح دهم -. در ادامه هم راجع به اقتصاد مقاومتی بحث خواهم کرد که چگونه باید باشد. اما به هر حال مسلّم این است که ما نمیتوانیم به بهانهی تنظیم مسائل اقتصادی رفاه مردم را به چالش بکشانیم. رفاه، از منظر بهبود روابط انسانی که مد نظر اسلام است. اینها را چگونه میتوان بحث کرد؟ تنها راه موجود در کشور متراکم کردن گفتوگوها است. با یک جلسه و دو جلسه نمیتوان این کار را کرد، باید نهضت ملی گفتوگو راجع به الگوی پیشرفت اسلامی راه بیفتد. همهی این موارد به همراه صد سؤال دیگر، سؤالاتی است [که باید شرح داد شوند.] بنده مدتی است که روی بندِ 2 سیاستهای اقتصاد مقاومتی تمرکز کردهام و در یک نامهای هم به یکی از نمایندگان مجلس یک راه حلی را پیشنهاد دادهام. اگر این گفتوگوها فربه شود بعداً ما میتوانیم از این وضعیتِ بد خارج شویم. بنده خودِ سیاستهای اقتصاد مقاومتی را در همین زمینهی خروج از این اقتصادی که جریان توسعهگرا و تکنوکرات حاکم کردهاست میبینم وگرنه آقا در یکی از جلسات درس خارج فرمودهاند باید یک فکری هم به حال اقتصاد کرامتی بکنیم - یک روایتی را میخوانند و توضیح میدهند. - لذا همهی اینها بحث نیاز دارد که إنشالله به آن خواهیم پرداخت.
اللهم صل علی محمد و آل محمد