به گزارش پایگاه 598، حسین شمسیان طی یادداشتی در روزنامه کیهان
نوشت:«آن چیزی است که بنده مکرّر در مکرّر تذکّر میدهم به مسئولان مختلف و
به جهات مختلف؛ و آن عبارت است از نفوذ در مراکز تصمیمسازی و تصمیمگیری؛
آن عبارت است از نفوذ برای تغییر باورهای مردم؛ آن عبارت است از نفوذ برای
تغییر محاسبات. ما که مسئول هستیم و نشستهایم اینجا، یک محاسبهای داریم
برای کارهای خودمان، یک محاسبهای میکنیم؛ این محاسبه نتیجهاش این میشود
که اینجور موضع بگیریم؛ اگر محاسبه ما را توانستند تغییر بدهند،
موضعگیری ما تغییر پیدا خواهد کرد. یکی از کارهای اساسی آنها این است:
تغییر محاسبهها در مسئولین؛ تغییر باورها در مردم؛ تغییر در مراکز
تصمیمسازی و تصمیمگیری، مجموعههایی که تصمیمسازی میکنند و تصمیمگیری
میکنند. این آن کار خطرناکی است که تهاجم به مبانی انقلاب در آن هست،
تهاجم به بنیانهای حافظ و محافظ هست….در یک کلمه: تلاش در این جنگ نرم،
زمینهسازی برای تهی شدن نظام از عناصر قدرت است؛ میخواهند کاری کنند که
نظام اسلامی از عناصری که در درون او است و مایه اقتدار او است، تهی بشود
و خالی بشود. وقتی ضعیف شد، وقتی عناصر قدرت در او نبود، وقتی اقتدار
نبود، دیگر از بین بردنش و کشاندنش به این سَمت و به آن سَمت، کار مشکلی
برای ابرقدرتها نخواهد بود؛ میخواهند او را وادار کنند به تبعیّت...»
اینها بخشی از هشدار مهم و تکان دهنده رهبر عزیز انقلاب بود که ششم خرداد
ماه سال جاری در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان رهبری بیان شد و برگ
جدیدی از تهدیدات دشمن و پروژه نفوذ را ترسیم نمود.
انتظار عمومی و بخصوص نخبگان این بود که با این روشنگری و تبیین دقیق،
بلافاصله اتاق فکرهای مهم و مطلعی تشکیل و بنا را بر عملیاتی کردن این
هشدار بگذارند تا در قالب یک برنامه مدون،پروژه نفوذ در این مراکز،
شناسایی و خنثی شود. اما آیا آنچه اتفاق افتاده با آنچه که کشور و نظام ما
را تهدید میکند، متناسب و هماندازه است!؟
ابتدا به چند مصداق در حوزه نفوذ که پیش از این کیهان درباره بعضی از آنها مفصلا روشنگری کرده است توجه بفرمایید:
1- نظام آموزشی کشور، از مهمترین مبانی پیشرفت یا سقوط قلمداد میشود.
جامعه ما با میلیونها کودک و نوجوان،سالهاست در برزخ یک نظام آموزشی ملی و
اسلامی دست و پا میزند و فرجام همه تلاشها -خوب یا بد- همین است که جلوی
چشم پدران و مادران این مرز و بوم است. مقدمه این ساختار،مهد کودکها است.
از دوسال پیش،کیهان در گزارشهای مستند و متعددی،نسبت به بیبرنامگی و
فقدان راهبرد در این حوزه خطیر و نفوذ جریانی بسیار دقیق و هوشمند هشدار
داد. گفتیم و نوشتیم که ساختار مهد کودکهای ما با روش«مونته سوری»برپاست و
خبری از نسخه بومی و ملی این ماجرا نیست! نوشتیم که سامسونگ و همسر فلان
سفیر اروپایی و آسیایی برای کودکان دلبند ما، دایه عزیزتر از مادر
شدهاند و مهد کودک میسازند! از مناطق مرزی و محروم گفتیم که حساب شده و
هوشمند، بچههای ما را یکی یکی طعمه سیستمهای آموزشی خود کرده و میکنند
و... رهبر معظم انقلاب در همین خصوص فرموده بودند؛« هوشیار باشیم؛ من چند
روز قبل از این، گفتم که اینها در صدد نفوذند، درصدد رخنه کردن؛ این رخنه
از جاهای مختلفی ممکن است باشد؛ مواظب باشید. یک وقت آدم خبر میشود که فرض
بفرمایید فلان سازمان آمده یک بخشی از مجموعه فرهنگی ما را -مثلاً فرض
کنید مهدکودکها را- به یک شکل خاصّی دارد هدایت میکند؛ این را آدم
میفهمد، بعد که نزدیک میشود میبیند کار خطرناکی و کار بزرگی است [امّا]
آدم توجّه نداشته؛ اینها رخنه است؛ در زمینههای گوناگون؛ در زمینههای
اقتصادی، در رفتوآمدها، در همه دستگاهها...»
2- در سالهای قبل، از توطئه دشمن برای شناسایی و شکار نخبگان ایرانی
نوشتیم و هشدار دادیم که شبکهای هوشمند و حساب شده، دائما در حال رصد
دانشگاههای ماست تا بهترین فرزندان ایران را به شکلهای گوناگون شکار کند.
گاهی آنها را به دانشگاههای خود برای ادامه تحصیل میکشند و برای همیشه
نمکگیر سفره شوم خودشان میکنند. گاهی در این حد هم قابل نمیدانند! و در
عوض دعوت به کشورشان، با همکاری - آگاهانه یا غیرآگاهانه- برخی مسئولان
داخلی، ایدهها و خلاقیتهای جوانان نخبه و تحصیلکرده کشورمان به ثمن بخس و
به هیچ و پوچ در قالب فریبنده و اغوا کننده «استارتاپ ویکند» خریداری
میشود. چندین و چند نفر از مسئولان در سطوح مختلف آموزش عالی، رسما برای
شکارچیان خارجی تور بازدید از دانشگاهها و نمایشگاههای توانمندی آنها در
سراسر کشور برگزار کردند و حتی در برخی دانشگاهها کار به شکار در قالب
دفتر همکاریها و... رسید! کیهان در این باره فراوان نوشت و زنگ خطرها را
به صدا درآورد اما طبق معمول آنچه رخ داد ارسال تکذیبیهها و دیدارها و
... برای لاپوشانی حقیقت بود! رهبر عزیز انقلاب، در این باره نیز هشدار
داده و فرموده بودند؛ «این را هم من همینجا به شما بگویم که ما جلسات و
نمایشگاههایی داریم برای نمایش پیشرفتهای علمی و مانند اینها؛ این خیلی
چیز خوبی است منتها مراقب باشید که این کانونی برای معرّفی استعدادهای ما
به آدمهای بیگانه نباشد؛ شما بچّهها را اینجا معرّفی کنید، آنها شناسایی
کنند و بیایند بردارند [ببرند]؛ نه، قبل از اینکه او شناسایی بکند،
دستگاههای خودمان شناساییشان کنند. نمیشود اینها را پشت پرده پنهانشان
کرد، بالاخره آشکار میشوند، امّا دستگاههای داخلی خودمان قبل از دیگران
اینها را شناسایی کنند، اینها را جذب کنند، به اینها کار بدهند. هیچ جوانی
نیست که محیط زندگی خودش و خانواده خودش را ترجیح ندهد بر غربت؛ [آنها] در
کنار غربت، برایش یک امتیازی میگذارند، شما میتوانید حتّی کمتر از آن
امتیاز را به او بدهید و او را برای خودتان و برای کشورش مورد استفاده قرار
بدهید. من به شما عرض بکنم که بنده در دفاع از جامعه نخبگان و از حرکت
علمی کشور، تا نَفس دارم ذرّهای کوتاه نخواهم آمد، و میدانم که این حرکت،
حرکت بابرکتی است و انشاءالله عاقبتبهخیر است.»
3- نوشتیم که یک شرکت همه کاره همه فن حریف، با دهها و صدها شرکت ایرانی
قرارداد همکاری بسته است. برای آنها نرمافزار نوشته و در اصل چشم و گوش
بانکها، شرکتهای عظیم و مهم ملی، وزارتخانهها و ... شده است. نوشتیم که
رئیسان آن شرکت، مجریان پروژه نفوذ در ایرانند و سالهاست در کنار گوش روسا
و مدیران ارشد جاهای مختلف و به خصوص مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص
مصلحت نظام،حکم عقل منفصل را بازی میکنند و همه راهها را به سویی که
میخواهند میبرند و خاموش و بیصدا بر تصمیمات کلان ما اثر میگذارند.
کیهان«آتیه بهار» را با همه ابعاد ممکن آن معرفی کرد و درباره نفوذ این
سرطان خزنده و چراغ خاموش در همه مراکز مهم تصمیمساز و تصمیمگیر کشور
هشدار داد. زنگ خطرها را به صدا در آورد و تذکر داد که غفلت از این شبکه
نفوذ، باعث تکرار ماجرای«آچیلان» در ابعادی به مراتب وسیعتر و حساستر
خواهد شد به نحوی که جبران آن یا ممکن نخواهد بود یا مستلزم خسارات و
هزینههای فراوان خواهد بود. حالا و مدتها بعد از آن هشدار،حدود 200 موسسه و
بانک و شرکت مهم کشورمان با آتیه بهار، مهمترین قراردادهای خود را منعقد
کردهاند و آنها به عنوان چشم و گوش کشورمان؛ مشغول خدماترسانی هستند!
اینکه آثار و تبعات چنین ارتباطی چه خواهد بود و میزان خسارات آن چیست را
باید بعدها در قالب کارشناسیهای منصفانه و بیطرفانه بررسی کنیم.
4- در مقطعی پروژه آسیبهای اجتماعی، پر رنگ و محل توجه جامعه شد.
میدانیم که این، نقطهای مهم و در عین حال تاریک در کارنامه برخی مسئولان
ماست و باید هر چه زودتر و به بهترین شکل جبران شود. اما نگرانی بالاتر از
اصل آسیبهای اجتماعی، جریان هدفمندی است که برای این موضوع مهم و
حیاتی، برنامهنویسی و طراحی میکند. شخصی را در نظر بگیرید که پدرش در
زمره افراد رده بالای سازمان منافقین است و در جریان موشکباران اردوگاه
اشرف به هلاکت رسیده است، برادری دارد که کارشناس و مجری صدای آمریکاست و
مهمترین و بیپرواترین مواضع را علیه نظام مقدس اسلامی و مردم کشورمان
دارد، خودش هم در مقاطع مختلف،عناد و ستیزهجویی با مردم و نظام را به
نمایش گذاشته و از بیان و طرح آرزوها و اهداف براندازانهاش ابایی ندارد،
حال این شخص، نسخه رویارویی با آسیبهای اجتماعی، مواجهه با افراد آسیب
دیده و نقش و جایگاه نظام و بودجه و ... را مینویسد و به عنوان یک کارشناس
برجسته به برخی مسئولان در حوزههایی خاص میدهد! آنها آن طرح را از مجاری
قانونی عبور داده و تبدیل به برنامه اجرایی میکنند! آیا این برنامه، در
صدد اصلاح امور خواهد بود و به صلاح و صواب خواهد انجامید!؟ آیا چنین فردی
با چنین سوابق و وابستگیها، دلسوز و دغدغهمند برای مردم ما است!؟
آنچه خواندید، تنها نمونههایی اندک و مختصر از توطئه دشمن برای نفوذ در
ساختارهای تصمیمگیر و تصمیمساز ایران است. یقینا اهداف و برنامههای شوم
آنها به همین میزان محدود نبوده و نیست و نباید با سادهانگاری به ماجرا
نگریست.
اما جان کلام و منظور از نگارش این مصادیق،شرح و طرح این مسئله است که آنها
که باید، در مواجهه با این پلیدیها و ناراستیها چه میکنند؟ کشف و
شناسایی یکی دو عنصر نفوذی، خوب و درخور تقدیر است. محکومیت آنها هم قابل
تشکر است. اما ماجرا تمام میشود!؟بدون تعارف باید گفت که هنوز بر بخشهای
مهمی از متولیان امر،نفوذ معنایی جز یک جاسوس دوربین به دست یا یک
بمبگذار بد صورت، هویت و تعریفی ندارد و معتقدند اگر از این دو گذشت،به
چیزهای دیگر میتوان توجهی نکرد!
اینگونه است که بسیاری از افراد حرفهای و تربیت شده، با ظاهری بسیار موجه و
درستکار، بدون داشتن حتی یک فساد اخلاقی یا مالی یا سیاسی یا امنیتی و...
به یارگیری از داخل سیستم ما و افراد داخل حاکمیت میپردازند، طرحها و
حرفهای خود را با پوششی از زیباترین عبارات و حتی ظاهرا مزین به تعالیم
اسلامی و دغدغههای ارزشمند دینی و ملی به قلم و زبان مسئولان ما میآورند و
خود همچون ناظری خاموش و بیاهمیت در گوشهای به تماشای شاهکارشان مشغول
میشوند! در چنین شرایطی، تقلیل دشمن و دشمنی کینهتوزانه او به بمبگذاری و
حمله مسلحانه-که همیشه باید در برابر آن هوشیار بود- نشناختن میدان بازی
نیست!؟
این نگاه غلط در بین متولیان امر باعث شده که هر از چندی، شخص یا اشخاصی
بازداشت شوند، مدتی بهانه حقوق بشری دست دشمنان ما بدهند، برای آزادی آنها
انواع فشارها و تحمیلات به کشور وارد شود، آن افراد محکوم شده یا در
فرایندهای متعارف، مبادله شوند،یکی دومستند مستقل یا تلویزیونی درباره
نفوذ آنها تولید و پخش شود و .... شبکه آنها بیبرنامه و تدبیر به حال خود
رها شود! اینها میتواند به عنوان کارنامه و سرگرمی ارائه شود اما واقعا
علاج قطعی و حقیقی هم محسوب میشود!؟
اگر جز این است، چرا با دستگیری عامل یا عوامل نفوذی ،بازهم همان روشهای
قبلی ،همان برنامههای دیکته شده آنها و بدتر از همه،همان سرپلهای داخلی
آنها بر سر کارند و چیزی در محتوا تغییر نمیکند و تنها یک عنصر از عناصر
دشمن کم میشود؟!چرا این همه اسناد بالا دستی و برنامههای راهبردی
نمیتواند گرهای از کار مردم باز کند و لبخندی بر لبان آنها بنشاند!؟
شناسایی شبکه و رصد آن از اولین تا آخرین فرد، به مراتب، مهمتر و حیاتیتر
از حذف و محکومیت یک جاسوس به زندان و حتی اعدام است،کاری که بر اساس
شواهد، از آن غفلت شده است.