کد خبر: ۳۹۹۱۵۸
زمان انتشار: ۱۵:۰۹     ۰۶ آبان ۱۳۹۵
به خاطر سيماي زيبايش بارها براي بازيگري در تلويزيون دعوت شده بود اما او راه و رسم ديگري در پيش گرفته بود؛ بايد مي‌رفت تا به گونه اي ديگر بدرخشد و ستاره باشد.
به گزارش پایگاه 598، «علاء حسن نجمه» ملقب به نام جهادي (تراب الحسين)، رزمنده جوان و خوش سيمايي از سرزمين مقاومت يعني لبنان بود. او عشق به جهاد و شهادت را در زادگاهش شهرك «عدلون» آموخت اما شراب دلنشين شهادت را در كربلاي حلب سوريه چشيد.

«علا»ي ۲۵ ساله (متولد ۸/۱/۱۹۹۳ – ۱۸/۱۰/۱۳۷۰) يتيمي بود كه خود براي خواهر و برادران يتيمش پدري مي‌كرد. علاوه بر آنكه در كنار مادرش سرپرستي خواهر و سه برادرش را بر عهده داشت و در ترييبت آنها تلاش مي‌كرد، براي فرزندان دوستان شهيدش به ويژه شهيد «علي ناصر» نقش پدري دلسوز داشت كه همواره پيگير احوالات آنها بود و با رفتنش بار ديگر دو فرزند شهيد «علي ناصر» خود را يتيم ديدند.

سوپر استاري كه جور ديگر درخشيد!
 

«علا»ي شاد و بشاش به هنرهاي عكاسي، فوتوشاب، بازيگري و كارگرداني علاقه داشت و عكس بسياري از شهدا را به مناسبت‌هاي مختلف، طراحي و در صفحه‌هاي مجازي قرار مي‌داد . 

به خاطر سيماي زيبايش بارها براي بازيگري در تلويزيون دعوت شده بود اما او راه و رسم ديگري در پيش گرفته بود؛ بايد مي‌رفت تا به گونه اي ديگر بدرخشد و ستاره باشد؛ همچون نام خانوادگي اش: «نجمة».

 

شهيد «علاء» با وجود به پايان رسيدن دوران خدمتش، بعد از آنكه اطلاع يافت حمله‌اي جديد عليه تروريست‌ها در پيش است، از بازگشت به خانه خودداري كرد و بودن در صف رزمندگان در عملياتي ديگر را به استراحت و مرخصي ترجيح داد .

تنها آرزويش زيارت بارگاه و ضريح امام حسين (ع) بود اما هرگز به ديدار دوست نائل نشد تا اينكه كه به قافله شهداي مدافع حريم حرم حضرت زينب (س)عقيله بني هاشم پيوست و ميهمان امام و مقتدايش حسين (ع) شد؛ و چه شيرين است چنين ديدار و زيارتي.

 

«علاء» در جنگ‌هاي قلمون و قصير شركت داشت. او از مجاهدان و شخصيت‌هاي رسانه اي مستقر در خط مقدم و از افسران جنگ نرم بر عليه دشمن تكفيري - صهيونيستي به شمار مي‌رفت. او همچنين ار فعالان فيس بوكي محسوب مي‌شد كه تصاوير شهدا را منتشر و احوالات آنها را مي‌نوشت. 

اشك‌هاي جاري خود را آماده كنيد
 

آخرين نماز صبح «علاء نجمه» نماز وداع او بود، گويي ديگر دنيا برايش تنگ شده بود و فرصتي براي برآورده شدن آرزوي مادرش و ديدن او در لباس دامادي باقي نمانده بود.

كسي فكر نمي كرد متني را كه در صفحه شخصي‌اش در فيسبوك نوشته است وداع آخر قبل از شهادتش باشد و بعد از آن نوبت ديگران است كه درباره «علاء»  بنويسند. او چند روز قبل از شهادتش نوشت: «اشك‌هاي جاري خود را آماده كنيد». اين جمله را درباره استقبال از عاشوراي حسيني نگاشت. 

«علاء» آماده شهادت بود، آماده ديدار محبوب. روز شهادت «علاء» روزي بود كه حتي سنگ‌ها هم به حالش گريستند و خاك‌هاي زمين طاقت نداشتند تا روي زيبايش را بپوشانند. چه سخت بود وداع آخر مادر شهيدي كه تنها آرزويش داماد كردن پسر يتيمش بود در حاليكه بايد او را در لباس سفيد و كفن بدرقه مي‌كرد.



نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها