مقام معظم رهبری در خطبههای نماز جمعهی اخیر از مادیگرایی -به خصوص در میان مسؤولین- به عنوان اولین نقطهی ضعف در مسیر انقلاب اشاره کردند و فرمودند: «ما دچار اسراف و مصرف زدگی هستیم» و از آن به عنوان یک خطر یاد کردند. در خصوص ریشه یابی علل شیوع مصرف گرایی در جامعه و راهکارهای مقابله با آن با آقای دکتر «محمد خوش چهره» استاد اقتصاد دانشگاه تهران به گفت و گو نشستیم.
با توجه به اینکه رهبر معظم انقلاب از مصرف زدگی در کشورمان به عنوان یک خطر یاد کردند، لطفاً نظر خود را در خصوص دلایل گرایش مردم به این فرهنگ بفرمایید؟
بحث مصرفگرایی را به تنهایی نمیتوان تجزیه و تحلیل کرد. باید دید این بحث در چه فضایی و با چه نگرشی مطرح میشود. هر کشوری برای خودش یک جامعه ی مطلوب تعریف میکند که میخواهد در بلند مدت به آن برسد. جامعه مطلوب در ادبیات سیاسی و مکاتب فلسفی، از ابتدای تمدن بشری، تحت عنوان مدینه فاضله مطرح بوده است. در نگاه افلاطون مدینه فاضله جامعهای است که عقلا، فضلا و نخبگان هدایت آن را بر عهده دارند و فضایل و کرامات در حد مطلوبی در آن وجود دارد.
مدینه فاضله یا اتوپیا چیزی است که مکاتب و سلایق مختلف در پی آن هستند. انقلاب اسلامی یک تغییر نگرش اساسی نسبت به قبل ایجاد کرد. در نظام جمهوری اسلامی جامعه مطلوب آن جامعهای است که در آن معنویت و مادیّت توأم با یکدیگر باشند. در ادبیات الگوهای توسعه از این نوع زندگی تحت عنوان «حیات طیّبه» یاد میکنند.
برای تبیین این موضوع باید ببینیم جامعه مطلوب در نگاه دنیای معاصر چیست. مثلاً در جوامع غربی جامعه مطلوب، بر اساس آنچه توسط استراتژیستهای آنان به عنوان الگو مطرح میشود، جامعه مصرف انبوه است. این جامعه مبتنی بر توسعه و گسترش شهرنشینی است و افراد آن تلاش میکنند سطح رفاه مادیشان به حداکثر برسد. در این جامعه مصرف انبوه کالا و خدمات وجود دارد.
از سویی دیگر جامعه مطلوب در نظر سوسیالیستها و کمونیستها جامعه بیطبقهای است که در آن، بر اساس نظریه مارکس، هر کس به اندازه توانش کار میکند و به اندازه نیازش از منافع مادی جامعه بهره میبرد. ما در نظام ارزشی خودمان درست است که با نظامهای دیگر اشتراکاتی داریم و مثلاً رفاه مادی و تلاش برای عمران و آبادانی دنیا یا اصطلاحاً کشور در نگاه ما هم هدفی مطلوب است، اما در کنار آن به کمالات معنوی هم توجه داریم و این موضوع یکبعدی بودن را از بین میبرد.
خوشبختانه امروز دنیا خودش دارد به این موضوع پی میبرد، چون به صرف ارتقای رفاه مادی نتوانسته است آن آرامش و امنیت خاطر را برای انسان به وجود آورد. برعکس، بشر قرن بیستویکم در اوج فشارهای روحی، روانپریشی، آشفتگی و اضطراب قرار دارد که منجر به بزهکاری، خودکشی، مصرف مواد مخدر و مشکلاتی از این دست میشود. بنابراین ما در ابتدا باید ببینیم در چه فضایی راجع به این موضوع صحبت میکنیم. بین مصرف و افراط در آن، یا همان مصرفگرایی، تفاوت وجود دارد.
آیا فرهنگ مصرف گرایی در پیشینهی تاریخی نظام اجتماعی ایران جای دارد؟
مصرفگرایی متعلق به الگوهای غربی است. آنها به این دلیل که حیات و بقایشان به استمرار تولید انبوه وابسته است، اگر وقفهای در تولیدشان ایجاد شود، دچار بحرانهای بیکاری و مشکلاتی از این قبیل میشوند. بنابراین به طور دائم به تولید انبوه میپردازند. به این ترتیب در نظر آنها تهیسازی منابع طبیعی و خدادادی، آلودگیهای هوا و زمین، تخریب محیط زیست، غارت منابع کشورهای جهان سوم و امثال اینها دیگر قبیح نیست، چون تولید انبوه مهم است. پشت سر این تولید باید یک مصرفی هم اتفاق بیفتد. بنابراین آنها به سمت مصرفگرایی حرکت میکنند و با تبلیغات متعدد سعی دارند کالاهای قبلی را بیمصرف نشان دهند و همچنین در تولید به گونهای عمل میکنند که عمر مفید کالاها کاهش یابد تا مردم مجبور شوند کالاهای جدیدتر را بخرند.
این فضای انحرافی حاکم بر جهان چگونه به کشور ما منتقل شده است؟ و چه آسیب هایی را برای جامعه در پی خواهد داشت؟
این فضا متأسفانه به وسیله تبلیغات، الگوهای تقلیدی افراد، خطای نظام تصمیمگیری، سیاستگذاری، برنامهریزی و قانونگذاری به کشور ما هم سرایت پیدا کرده است. در واقع نیازهای واقعی و ارتقای سطح رفاه یک مقوله است و اینکه برای این مصرف ما چه الگویی را به کار میبریم بحثی دیگر است. ما شاهدیم که در دنیا کشورهایی که مصرف فراوان دارند متناسب با آن تلاش، کوشش و تولیدشان هم افزایش یافته است، اما متأسفانه در کشورهای جهان سوم، به خصوص کشورهای نفتخیز، این تناسب وجود ندارد. در این کشورها درآمدهای حاصل از فروش نفت صَرف تجمل، مصرفگرایی افراطی و حتی اشرافیت میشود.
بنابراین، ضمن اینکه آن مدل خودش زیر سؤال است، انحراف دیگر این است که تناسبی بین تلاش و کوشش و مصرف در کشور ما وجود ندارد. در حالی که در همان کشورهای غربی هم افراد به اندازهای که در تولید نقش دارند از مصرف و رفاه برخوردار میشوند، اما در کشورهای نفتی، مخصوصاً کشورهای عربی، بخشی از جهان سوم و تا حدودی هم ایران تناسبی بین تولید و مصرف وجود ندارد و حتی بخش زیادی از کالاهای مصرفی ما وارداتی هستند.
علیرغم اینکه بعد از جنگ سه دولت با سلایق مختلف سر کار آمدند و قاعدتاً این سلایق سیاسی باید در رفتارها و کارکردهای اقتصادی هم تأثیر میگذاشتند، میبینیم که متأسفانه الگوهای مصرف تقریباً یکسان بودهاند. شاهد این مدعا هم حجم بالای واردات است که هر دوره نسبت به دوره قبل افزایش یافته است. تا جایی که امروز ما بالغ بر 70 میلیارد دلار واردات از راههای قانونی و حدود 20 میلیارد دلار واردات غیرمجاز و قاچاق داریم.
بنابراین انحراف جامعه ی ما در زمینه مصرفگرایی در دو بخش قابل بررسی است: یکی عدم تناسب تولید و مصرف و دیگری عدم تطابق این سبک زندگی با نگرشهای آرمانی و اصولی ما. باید اشاره کنم که درست است بعضی از آثار نامطلوب رژیم گذشته در زمینه مصرفگرایی در ابعاد اجتماعی و فرهنگی ما ریشه دواندهاند، ولی نباید غافل شد که تبلیغات و هجمه جهانی قطعاً در این خصوص تأثیراتی جدی دارند.
تبلیغات خیلی از کالاهای غیرضروری را ضروری و متعاقباً کالاهای قدیمی را ناکارآمد و دِمُده نشان میدهند. این موضوع تأثیرات گستردهای در نوع مصرف ما دارد. مخصوصاً در زمینه پوشاک، ظروف و وسایل تزئینی شما میبینید که به راحتی با دِمُده کردن آنها باعث میشوند این وسایل کنار گذاشته شوند، در حالی که هنوز چند سال از عمر مفیدشان باقی مانده است. به این ترتیب افراد به جایگزینی آنها مبادرت میکنند.
بنابراین با شناحت فضای حاکم بر اقتصاد جهان میتوانیم تشخیص دهیم که در مقابل چه هجمهای قرار داریم. در واقع بخشی از وضعیت موجود حاصل همین تهاجمات اقتصادی است که آن را زیر مجموعه تهاجم فرهنگی هم میتوان قرار داد. در مجموع میتوان گفت دنیا امروز اسیر تبلیغات کالاهای مصرفی است. خوشبختانه امروز جنبش والاستریت هم به مقوله مصرفگرایی میپردازد و اعتراض خودش را در رابطه با این موضوع اعلام کرده است.
فراتر از این مباحث موضوعی که جای تأمل دارد و دغدغۀ مقام معظم رهبری هم بود این است که امروز در کنار وجود اصول بنیادی و نگرشهای متفاوت نسبت به نظام گذشته، بعضاً خطاهایی جدی در نظام تصمیمگیری، برنامهریزی و قانونگذاری ما اتفاق میافتد که فعالان عرصههای اقتصاد امنیتی، استراتژی توسعه و مدیریت استراتژیک بخشی از این اتفاقات را جریانات سازمانیافتهای میدانند که با تهاجم تفکر و مدل در حوزۀ تصمیمگیریهای اقتصادی انحرافاتی را ایجاد میکنند و از طریق کارشناسان و افراد وابستهشان نظام اقتصادی ما را به اصطلاح بازی میدهند.
متأسفانه بعضی از سطوح نظام تصمیمگیری ما، ضمن اینکه ارزشی فکر میکنند، به روشها و نسخههایی روی میآورند که نه تنها برای ما شفابخش نیستند، بلکه این بیماری و وابستگی را تشدید میکنند. به نظر من ریشه خیلی از اختلالات موجود در حوزه مصرفگرایی را باید در نظام تصمیمگیریهای کلان یا میانی جستوجو کنیم. همان طور که در آموزههای دینی ما به این موضوع اشاره شده است، اگر روحیه مصرفگرایی در ردههای بالایی نظام تصمیمگیری وجود داشته باشد و آنها به اسراف و تشریفات بپردازند، این روحیه در طول مدیریتهای میانی و پایینی هم ایجاد میشود و در ادامه آثار و تبعات آن به مردم هم میرسد.
در کنار این موضوع باید به مسایلی اشاره کنم که موجب تشدید فضای موجود شده است. برای مثال، در ابتدا ایجاد بازارهای مرزی و مناطق آزاد در ایران با هدف توسعه صادرات صورت گرفت، اما در عمل میبینیم که این هدف محقق نشده است. امروز در دنیا کشورهایی مثل چین و آلمان که صادرات برجستهای دارند حدود دو یا سه منطقه آزاد بیشتر ندارند و آنها هم با کارکردهای اقتصاد برونگرا و متکی بر صادرات راهاندازی شدهاند.
این در حالی است که امروز ایران رکورددار مناطق آزاد و ویژه تجاری در دنیاست. در حال حاضر 33 منطقه آزاد و ویژه تجاری در ایران وجود دارد که متأسفانه، به جای اینکه کارکرد صادراتی داشته باشند، مبادی ورود کالا به کشور هستند. همان طور که اشاره کردم، سالانه حدود 70 میلیارد دلار کالا از راههای قانونی وارد کشور میشوند که بخش قابل توجهی از آنها مصرفیاند، هرچند که در میان آنها کالاهای سرمایهای و واسطهای هم وجود دارد.
به طور کلی سیاستهای اقتصادی جاری به طور مستقیم و غیرمستقیم تشویق به واردات کالا میکنند. حتی در مدیریت شهری هم این موضوع قابل مشاهده است. گسترش بیرویه مراکز خرید یکی از مشخصههای این موضوع است. همان طور که میدانید، در مدیریت شهری یک معیار عقلانی برای سرانۀ فضاهای شهری وجود دارد.
این معیار مشخص میکند که چه میزان از شهر باید به فضای سبز، مراکز آموزشی و درمانی، مناطق مسکونی و غیره اختصاص یابد. در تهران متأسفانه با زمینههایی که پیش از انقلاب وجود داشت شاهد هستیم که اکثر فضاهای سبز، تفریحی، آموزشی، فرهنگی و غیره زیر سرانۀ متعارف شهرسازی در دنیا و مخصوصاً متناسب با کشور ما قرار دارند، در حالی که سرانۀ فضای تجاری و مراکز عرضه کالاهایی که اکثراً وارداتیاند چند برابر درصد متعارفی است که باید باشد. بدیهی است که فضاسازی در اقبال مردم از مصرف بسیار مؤثر است و تأثیرات مخربی دارد که میتواند به ترویج و گسترش مصرفگرایی در میان آنها منجر شود.
بنابراین ریشهی این انحرافات را باید در دو سطح مورد بررسی قرار داد: اول آن سطحی که بسترساز است و دوم آن سطحی که به این بسترسازی آلوده میشود که همان مصرفکنندهها هستند.
به اعتقاد من، این مصرفگرایی و اسراف در الگوهای مصرف نه تنها در میان افراد جامعه، بلکه متأسفانه در بعضی از سطوح نظام تصمیمگیری و سیاستگذاری هم دیده میشود. تشریفاتی عمل کردن، استفادۀ بیرویه از کالاهای مصرفی برای انجام وظایف، از جمله نوع خودروها و تعداد آنها، و امثال اینها شرایطی را پیش آورده است که متأسفانه در فضایی نامتناسب با جایگاه ارزشی خودمان قرار گرفتهایم. شاید اگر این نوع تشریفات را با کشورهای نفتی همسایه مثل قطر، بحرین، امارات و غیره مقایسه کنیم، بتوان وضع موجود را توجیه کرد، ولی این شرایط با آرمانها، ارزشها و مخصوصاً ظرفیتهای نسبی تولید ما تناسبی ندارد.
اگر پول نفت وارد اقتصاد نمیشد، قطعاً امکان چنین بهرهبرداریهایی وجود نداشت. استفاده از پول نفت برای تشریفات و مسائلی از این دست شاید در کشورهای دیگر توجیه داشته باشد و به عنوان یک رویه قابل قبول باشد، اما قطعاً با منطق علمی، مذهبی، اعتقادی، ارزشی و مخصوصاً اصول انقلاب ما در تعارض آشکار است.
چه راهکارهایی را برای مقابله با فرهنگ مصرفگرایی در جامعه پیشنهاد میکنید؟
برای درمان یا ارایهی راه حل در ابتدا یک تحلیل محتوایی یا اصطلاحاً آسیبشناسی منطقی از پدیده لازم است. من در ابتدای صحبتهایم آسیبشناسی این موضوع را مطرح کردم؛ یعنی، دلایل ایجاد انحراف و بیماری را گفتم. معمولاً با آسیبشناسی و تشخیص درست بیماری راه درمان هم مشخص میشود. بخشی از راهحل تعدیل نگرشها و رویههایی است که در نظام تصمیمگیری و سیاستگذاری ما وجود دارد.
همین امروز مثلاً شهرداریها و شوراهای شهر به زیباسازی شهر کمک میکنند و خدماتی را ارائه میدهند، اما در زمینۀ کسب منابع لازم برای ارائه این خدمات به انحراف افتادهاند؛ یعنی، با فروش شهر، تغییر کاربری و دادن مجوزهای بیرویه تجاری که تناسبی با شاخصهها و استانداردهای معماری ندارد این کار را انجام میدهند. قویاً باید جلوی این خطا گرفته شود و قطعاً شورای شهر باید تغییر روش دهد.
راهحل دیگر بازنگری در قوانین و مقررات مربوطه است. مثلاً مجلس در سال گذشته گمرک واردات خودرو را کاهش داده بود. این کار نه تنها به تولید ملی ضربه میزد، بلکه فضا را برای ورود بیرویه خودروی خارجی فراهم میکرد. این اتفاق مبین انحراف در نظام قانونگذاری است. برخی از سیاستهای اجرایی دولت هم متأسفانه به معضل مصرفگرایی دامن میزند. مثلاً به کسانی که از کشور خارج میشوند ارز ملی داده میشود و به جای اینکه با جذب گردشگر ارز وارد کشور شود، به خروج ارز و مصرف آن برای تفریح در کشورهای دیگر و به تبع آن ترویج مصرفگرایی و مدگرایی پرداخته میشود. این موضوع باید در مقررات، قوانین و سیاستها مد نظر قرار گیرند.
حتی صدا و سیما با پخش شاخصههای اشرافیگری، تجملات شهری و القای مصرفگرایی در سریالهایی که از شبکههای سراسری پخش میشوند فضایی را ایجاد کرده است که ساکنان شهرهای دیگر تصور میکنند در تهران همه در این سطح از رفاه هستند و این گونه مصرف میکنند.
همه این موضوعات جای بحث و بررسی دارند. شورای انقلاب فرهنگی، دولت، مجلس، صدا و سیما و همه نهادهای مربوطه باید به این مسایل توجه کنند. در مجموع باید به مقوله مصرف، ایجاد کالاهای بادوام که جلوی مصرف غیراقتصادی را میگیرند، شیوههای توزیع و مسایلی از این دست یک نگاه اصولی، منسجم و جامع داشته باشیم. آن زمان قطعاً مردم هم تحت تأثیر چنین فضایی قرار میگیرند.
متأسفانه این وضعیت موجب شده است که افراد با توجه به سطح درآمدشان نمیتوانند آن مقدار که مطلوبشان هست مصرف کنند و بعضاً به خرید اقساطی و موارد مشابه روی میآورند. معمولاً انحراف در مصرف این است که طبقات متوسط طبقات بالایی و طبقات کمدرآمد طبقات میانی را الگوی خودشان قرار میدهند. این رویهای است که امروز در کشور گسترش پیدا کرده است، اما همه اینها را با تشخیص درست و راهحلی که در دل همین تشخیص درست وجود دارد به سادگی میتوان تغییر داد و اصلاح کرد.
منبع : برهان