کد خبر: ۳۹۶۳۵۳
زمان انتشار: ۱۸:۰۱     ۱۴ مهر ۱۳۹۵
جلسه اول/ سخنرانی آیت الله میرباقری حسینیه حضرت زهرا (محرم ۹۵):
ایشان در ابتدا به مناسبت شروع ماه محرم حدیث معروف ریان بن شبیب را در غالب چند نکته بیان کردند و پس از آن تفسیر سوره مبارکه علق را شروع کردند و فرمودند که این سوره را می توان در چهار فراز بیان کرد. فراز اول اشاره ای به دریافت وحی توسط پیامبراکرم صلی الله علیه و آله می باشد و در فراز دوم داستان انسانی مطرح می شود که از ماجرای وحی آگاه نیست و به همین خاطر طغیان می کند.
به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، متن زیر گزارشی تفصیلی از جلسه اول سخنرانی آیت الله میرباقری در دهه اول محرم 95 است که در حسینیه حضرت زهرا سلام الله علیها در منزل جناب شجاع فرد برگزار شده است. ایشان در ابتدا به مناسبت شروع ماه محرم حدیث معروف ریان بن شبیب را در غالب چند نکته بیان کردند و پس از آن تفسیر سوره مبارکه علق را شروع کردند و فرمودند که این سوره را می توان در چهار فراز بیان کرد. فراز اول اشاره ای به دریافت وحی توسط پیامبراکرم صلی الله علیه و آله می باشد و در فراز دوم داستان انسانی مطرح می شود که از ماجرای وحی آگاه نیست و به همین خاطر طغیان می کند. در فراز سوم به مانع شدن این شخص طاغی از عبادت رسول اکرم اشاره می شود که به همین خاطر خداوند متعال در فراز چهارم علاوه بر روشن کردن وظیفه نسبت به این برخورد با این شخص طاغی، او را تهدید و عواقب کارش را بیان می کند.

حدیث ریان بن شبیب از امام رضا و نکاتی پیرامون ماه محرم

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین. مرحوم صدوق در چند کتاب از کتب خود از ریان بن شبیب نقل می کند که: «دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ فَقَالَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ أَ صَائِمٌ أَنْتَ قُلْتُ لَا فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْيَوْمَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي دَعَا فِيهِ زَكَرِيَّا ع رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ‏ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ فَنَادَتْ زَكَرِيَّا وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‏ فَمَنْ صَامَ هَذَا الْيَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ كَمَا اسْتَجَابَ اللَّهُ لِزَكَرِيَّا ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِي كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا وَ لَا حُرْمَةَ نَبِيِّهَا لَقَدْ قَتَلُوا فِي هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّيَّتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَهُ فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ أَبَداً»(1) ریان بن شبیب می گوید بر امام رضا علیه السلام در روز اول محرم وارد شدم. حضرت به من فرمودند ای پسر شبیب آیا امروز را روزه گرفته ای گفتم نه. حضرت فرمود: امروز آن روزی است که حضرت زکریا از خداوند درخواست کرد که به او ذریه پاک و طیبه ای بدهد که قرآن در این رابطه می فرماید: «هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لي‏ مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَميعُ الدُّعاءِ»(آل عمران/38) خداوند دعای ایشان را مستجاب فرمود. سپس حضرت فرمود هرکس امروز را روزه بگیر و دعا کند خداوند همانند زکریا دعای او را استجابت می کند. محرم ماهی است که جاهلیت پیش از اسلام ظلم و جنگ و کشتار را در آن حرام می دانستند اما این امت حرمت این ماه حرام و پیامبر و ذریه ایشان را نگاه نداشتند و ذریه حضرت را به شهادت رسانندند و نساء ایشان را به اسارت گرفتند و دارایی و خیمه ایشان را غارت کردند. خداوند آنان را نیامرزد.

امام رضا(ع) در ادامه این حدیث چند دستور می دهند و می فرمایند: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ‏ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُونَ وَ لَقَدْ بَكَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَلَمْ يُؤْذَنْ لَهُمْ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ‏ غُبْرٌ إِلَى أَنْ يَقُومَ الْقَائِمُ ع فَيَكُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ‏ الْحُسَيْنِ‏ ع يَا ابْنَ شَبِيبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ الْحُسَيْنُ ص أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيراً يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ الْحُسَيْنَ ع يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ ص فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ» یعنی ای پسر شبیب اگر خواستی بر چیزی گریه کنی بر حسین بن علی بن ابی طالب گریه کن چرا که او همانند کبش ذبح شد -این جمله که امام رضا آن را در روز اول محرم فرمود دارای نکته ای است که در آن دستور به بکاء داده اند و باید به آن توجه شود- همراه حضرت 18 نفر از اصحابشان به شهادت رسیدند که مشابه ای نداشتند. آسمان های هفت گانه و زمین ها بر شهادت او گریستند. چهار هزار ملک برای یاری حضرت فرود آمدند اما وقتی رسیدند که حضرت به شهادت رسیده بود. این ملائکه تا قیامت غبار آلود و اندوهناک تا قیام امام زمان در آنجا می مانند تا هنگام ظهور حضرت، ایشان را یاری کنند و شعار آنان یا لثارت الحسین است.

پسر شبیب پدرم از پدرش از جدش برای من نقل کرده اند که هنگام قتل امام حسین(ع) آسمان ها خون و خاک قرمز باریدند. پسر شبیب اگر بر امام حسین گریه کنی تا اشک تو بر گونه ات جاری شود خداوند تمام گناهانت را می آمرزد خواه کوچک باشد یا بزرگ کم باشد یا زیاد. پسر شبیب اگر دوست می داری خداوند متعال را درحالی ملاقات کنی که گناهی بر تو نباشد، پس امام حسین را زیارت کن. ای پسر شبیب اگر دوست میداری در غرفه هایی که برای اولیاء خداوند ساخته شده و در کنار پیامبر باشی، پس قاتلان امام حسین را لعن کن. ای پسر شبیب اگر دوست داری ثوابی مانند شهدای در کنار حضرت داشته باشی هرگاه حسین را یاد کردی این را بگو که«یالیتنی کنت معهم فافوز فوزا عظیما»

در قسمت بعدی این حدیث شریف امام رضا علیه السلام به ریان می فرماید: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَقُلْ مَتَى ذَكَرْتَهُ‏ يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» یعنی اگر می خواهی در درجات عالیه بهشت در کنار ما باشی، چند کار را انجام بده: اول اینکه با حزن ما محزون باش و دیگر اینکه برای فرح ما شاد باش نیز و بر تو باد که محبت و ولایت ما را تحصیل کنی. سپس فرمودند: اگر کسی سنگی را دوست بدارد در قیامت با او محشور خواهد شد. بنابراین تو محبت ما را به هرقیمتی که شده تحصیل کن تا با ما محشور شوی.

سوره مبارکه علق و فرازهای چهارگانه آن

به مناسبت معارفی که در سوره مبارکه علق می باشد به بررسی این سوره می پردازیم. در ترتیب نزول، سوره مبارکه «اقْرَأْ» اولین سورهای می باشد که بر نبی اکرم(ص) نازل شده است. حضرت در غار حراء بودند که این سوره بر ایشان نازل شد و گویا آغاز بعثت حضرت با نزول همین سوره است. خداوند متعال در این سوره به پیامبر دستور می دهند: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِى خَلَق * خَلَقَ الْانسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْانسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ» در نگاهی ابتدایی این سوره چهار فراز دارد که پنج آیه ابتدایی فراز اول آن می باشد. خداوند متعال در تجلی اعظمی که به پیامبر شده است می فرماید بخوان به اسم پرودگارت که خالق است. او تمامی مخلوقات را آفرید و انسان را از خون بسته خلق کرد و او را تا این مقامات و مراحل رساند. بخوان به اسم پروردگارت که کریم است و بالاترین کرامت ها را نسبت به انسان فرموده است. یکی از کرامت های خداوند به انسان این است که به وسیله قلم انسان را تعلیم کرده است. خداوند به این وسیله به انسان آنچه را نمی دانست آموخت.

در فراز دوم می فرماید: «كلاَّ إِنَّ الْانسَانَ لَيَطْغَى * أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنىَ * إِنَّ إِلىَ‏ رَبِّكَ الرُّجْعَى» انسانی که خداوند متعال او را از دور دست ها آورده و به او بهترین کرامت ها را کرده و آنچه را نمی دانسته به او آموخته، هنگامی که گذشته خود و ربوبیت خداوند متعال نسبت به خود را نمی بیند و نسبت به آن غافل می شود و احساس استغناء می کند؛ طغیان می کند. اگر انسان نیازها و اضطرارهای خود را ندید این غفلت و احساس استغنای او موجب طغیانش می شود. انسان هنگامی خضوع و خشوع می کند که فقر و نیازهای خود به خدای متعال را مستمرا ببیند اما اگر غفلت کرد و توهم غناء به دست او داد -که استغنای انسان توهم غناء است چرا که انسان غنی نمی باشد- باعث طغیان او می شود که فرمود: «كلاَّ إِنَّ الْانسَانَ لَيَطْغَى * أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنىَ * إِنَّ إِلىَ‏ رَبِّكَ الرُّجْعَى» یعنی انسانی که چنین در برابر پروردگارش طغیان می کند، به سوی او رجوع و معادی دارد که این عبارت به نوعی تهدید است.

در فراز بعدی می فرماید انسان های طاغی نه تنها خودشان طغیان می کنند، بلکه می خواهند از صلاة و عبادت نبی اکرم(ص) نیز منع کنند که فرمود: «أَ رَءَيْتَ الَّذِى يَنهى‏ * عَبْدًا إِذَا صَلىَّ * أَ رَءَيْتَ إِن كاَنَ عَلىَ الهُدَى * أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى * أَ رَءَيْتَ إِن كَذَّبَ وَ تَوَلىَّ * أَ لَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى» شاید این عبارت توضیح حال همان بنده طاغی است که در فراز قبل اشاره شد. در این فراز می فرماید: آیا ندیدی کسی را که بنده در حال صلاه را نهی می کند. آیا این انسان نمی داند که خداوند این طغیان را می بیند؟!

پس از این فراز خداوند این فرد طاغی را که پیامبر را از عبادت منع می کند و راه را بر ایشان می بندد، تهدید می کند و می فرماید: «كلاَّ لَئنِ لَّمْ يَنتَهِ لَنَسْفَعَا بِالنَّاصِيَةِ * نَاصِيَةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ» یعنی اگر این فرد طاغی از کار خود دست بر ندارد، پیشانی دروغ گو و خطاکار را به شدت می گیریم. علامه طباطبایی می فرماید منظور از این دو صفتِ «دروغگو» و «خطاکار» که در آیه برای پیشانی ذکر شده است، صفت خود شخص است که بر این مبنا معنای آیه این می شود که: پیشانی کسی که در قول دروغ گو و در عمل خطا کار است را به شدت می گیریم. سپس می فرماید: « فَلْيَدْعُ نَادِيَهُ * سَنَدْعُ الزَّبَانِيَةَ» یعنی او نیز تمام طرفداران خود را صدا بزند ما نیز ملائکه موکل بر آتش را صدا می زنیم و او را به آنها می سپاریم. در آیه پایانی که آیه سجده است خداوند دستور می دهد که شما کار خود را انجام دهید و او را اطاعت نکنید. سجده کنید و با سجده خود مقرب شوید و عالم را به قرب الهی دعوت کنید.

فراز اول؛ تلقی وحی با فرمان «اقْرَأْ»

نظر مرحوم علامه طباطبایی در مورد فراز اول این سوره این است که «اقْرَأْ» ای که در آغاز وحی به نبی اکرم(ص) گفته می شود، به معنای دستور به تلقی و دریافت وحی می باشد. وحی امر عظیم و بسیار مهمی می باشد و قرار است با این وحی، عالَم راهبری شود. خداوند با دستور «اقْرَأْ» به پیامبر اکرم دستور می دهد که آماده دریافت وحی باش. این برداشت از کلمه «اقْرَأْ» به این خاطر است که قرائت به معنای جمع کردن حروف و کلمات با هم می باشد و به هر خواندنی قرائت گفته می شود خواه در ذهن بخواند، خواه به لفظ آوره و تلفظ شود و خواه اینکه شخصی کتابی را قرائت کند و به سمع دیگران برساند که این نوع از قرائت قرائتی خاص می باشد و از آن به تلاوت هم یاد می شود. اینکه خداوند متعال می فرماید: «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِه»(جمعه/2) یعنی کلمات الهی را به گونه ای تلفظ می کند که دیگران هم بشنوند.

در رابطه کلمه «اقْرَأْ» نظر علامه طباطبای این است که این اقْرَأْ در آغاز وحی، دستور به خواندن قرآن برای دیگران نمی باشد. درست است که خداوند دستور داده تا پیامبر اکرم قرآن را برای مردم تلاوت کند که فرمود: «لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ»(اسراء/106) اما این دستور در آغاز وحی به معنای قرائت و تلفظ بر مردم نیست. بنابراین قرائت به معنای تلقی وحی است و در این آیه شریفه به این معناست کتابی که به شما عطاء می شود را بخوان و تلقی کن. گویا با خواندن، وحی در حضرت محقق می شود. در این آیه می فرماید: «اقْرَأْ» یعنی بخوان و تلقی کن این قرآن را که شاید منظور از «بِالتَّجَلِّي‏ الْأَعْظَمِ‏ فِي‏ هَذِهِ‏ اللَّيْلَةِ»(2) که در دعای شب مبعث آمده است، همین تنزل حقیقت قرآن و روحی است که بر وجود مقدس نبی اکرم(ص) نازل شده است که فرمود: «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمان»(شوری/52) در اینجا نیز چنین است که با این بیان اقْرَأْ می فرماید این وحی را تلقی و دریافت کن. این مرحله تلقی وحی و مبعوث شدن نبی اکرم(صلی الله علیه و آله)، مرحله جدیدی از حضور حضرت در عالم است.

خداوند متعال در ابتدای این فراز می فرماید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» یعنی ای پیامبر وقتی می خواهید وحی را بخوانید و تلقی کنید، با استعانت از اسم پروردگارتان آن را دریافت کنید. پروردگار تو کسی است که تمام عالم را آفرید که فرمود: «الَّذِى خَلَقَ». پروردگار تو خالق انسانی است که از خون بسته شده آفریده شده و او را به تدریج در خلق بعد از خلق به این مرحله از کمال رسانده است که فرمود: «خَلَقَ الْانسَانَ مِنْ عَلَقٍ». خداوند علاوه بر اینکه خالق ما می باشد، ربّ ما نیز هست. ربوبیت خداوند این است که فرمود: «رَبِّكَ الَّذِى خَلَقَ». در جایی دیگر می فرماید: «رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»(طه/50) یعنی پروردگار ما کسی است که هم می آفریند و هم اینکه موجود آفریده شده را در مسیر هدایت به سمت مقصدی که باید به آن برسد قرار می دهد. «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْانسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ». خداوند پس از دستور «اقْرَأْ» باز هم تاکید می کند که ای پیامبر ما وحی و کتاب ما را تلقی کن به اسم آن پروردگاری که به انسان کریمانه ترین عنایات را داشته و او ار از خون بسته شده آفریده و به مرحله تعلیم بالقلم رسانده است. خداوند متعال با این تعلیم به این انسانی که او را از هیچ آفرید، آنچه را نمی دانسته به اندازه ظرفیت و وسعت او عطاء کرده است.

تا اینجا اجمالی از فراز اول سوره علق بیان شد. علامه طباطبایی فراز اول را اینگونه معنا می کنند که خداوند به پیامبری دستور به تلقی وحی می دهد که به حسب ظاهر مکتب نرفته و استاد ندیده و قرار است معلّمِ کل شود و در این عالم، وحی الهی را که جامع و مهیمن وحی تمام انبیاء است دریافت کند. وحی امر بسیار عظیمی است که در شب مبعث برای پیامبر اکرم تجلی کرده است که در دعای شب مبحث می خوانیم: «بِالتَّجَلِّي‏ الْأَعْظَمِ‏ فِي‏ هَذِهِ‏ اللَّيْلَةِ». بیان علامه طباطبایی در این رابطه این است که گویا ممکن است دشوار به نظر بیاید پیامبری که به مکتب نرفته و استاد ندیده، کتابی را که در بر دارنده تمام حقایق است دریافت کند. به همین خاطر خداوند اینگونه به پیامبر خطاب می کند و امیدواری می دهد آن خدایی که این انسان را از آن راه دور آورد و به او که از خون بسته ای آفریده شده بود، تعلیم بالقلم کرد؛ این خدای متعال می تواند به شما وحی را القاء کند بنابراین شما نگران نباشید و با قوت این وحی الهی را دریافت کنید.

فراز دوم؛ قرائت و تلقی وحی پیامبر عامل هدایت و تهذیب انسان

فراز دوم داستان انسانی است که این ماجرا را نمی فهمد و پیامبر آمده این انسان را از طغیان نجات دهد. پیامبر ما این قرآن را بر انسان بخوان. این انسان باید تهذیب شود و با قرائت تو این انسان تهذیب می شود که فرمود: «كلاَّ إِنَّ الْانسَانَ لَيَطْغَى * أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنىَ». اگر انسان خود را مستغنی دید، طغیان می کند. اما اگر تربیت شود، اضطرار و فقر خود و ربوبیت خداوند را نسبت به خود ببیند که اوست ما را از دور دست ها آورده که فرمود: «هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً»(انسان/1)؛ اگر کسی این فقر خود و ربوبیت خداوند را دید، در برابر خداوند متعال خاشع می شود. اما اگر انسان تعلیم نشد و وحی و تعلیم انبیاء به او نرسید، طغیان می کند. خداوند می فرماید: پیامبر ما این وحی را تلقی کن و از طریق این وحی بندگان خداوند را هدایت و دستگیری کن. پس ابتداء دستور به تلقی وحی و در قدم بعد از وحی، هدایت و دستگیری دیگران به وسیله این وحی است که در مواضع متعدد قرآن این دستور به دستگیری به وسیله وحی وجود دارد از جمله این آیه شریفه که می فرماید: «الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى‏ صِراطِ الْعَزيزِ الْحَميدِ»(ابراهیم/1). ما این کتاب را بر شما نازل کردیم تا شما به وسیله این کتاب که سراسر نور است این کتاب را القاء کنید تا مردم نیز آن را تلقی کرده و با نور آن نورانی شوند و با این کتاب آنان را به اذن پروردگارشان از ظلمات به سمت نور بیرون ببرید که یعنی آنان را با این کتاب به سمت خداوند عزیز حمید هدایت کنید.

 در این سوره شریفه نیز خداوند متعال به پیامبر دستور می دهد که وحی ما را تلقی کن. اگر این هدایت و حقایق وحی ما که بر شما نازل شده به این انسان نرسد، توهم غناء می کند. شما باید آنان را دستگیری کنی و آنان را به فقر و اضطرار خود و ربوبیت حضرت حق آگاه کنی. اگر انسان همراه شما به این نقطه رسیدند، خاضع و خاشع می شوند. اما «إِنَّ الْانسَانَ لَيَطْغَى * أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنىَ». انسان اگر توهم کرد که بی نیاز است، طغیان می کند. خداوند در این رابطه نیز می فرماید شما نگران طغیان آنان نباش چرا که: «إِنَّ إِلى‏ رَبِّكَ الرُّجْعى» یعنی اینگونه نیست که با طغیان آنان زمام عالم از دست برود چرا که بازگشت آنان به سوی خداست که این فراز دوم تهدید سنگینی نسبت به انسان های طاغی است.

این توضیحات ترجمه ای از فراز اول و دوم طبق بیان علامه بود. ایشان این نکته را تذکر می دهند که در این آیات این مطلب مورد توجه قرار گرفته که در زمان جاهلیت عده ای در ربوبیت خداوند متعال برای او شریک قائل بودند. هرچند که خداوند را خالق می دانستند اما برای تربیت و پرورش، کسانی را شریک خداوند می دانستند. یعنی می گفتند می شود که خالق یکی باشد و ربّ شخص دیگری باشد. مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند که خداوند به این نکته نیز اشاره می کند و می فرماید ربوبیت همان خالقیتی است که به تدریج انسان را در مراحل کمال خود و در مسیر هدف انسان را خلق می کند. بنابراین خالقیت و ربوبیت یک چیز است و منفک از هم نیستند. خداوند متعال با این بیان این تفکر را تخطئه می کند. بنابراین نمی توان گفت که خداوند خالق ماست و در عرض خداوند کسانی دیگر ما را تربیت می کنند که فرعون چنین بود و ادعای خالقیت نداشت اما ادعای پروردگار بودن را داشت که می گفت: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‏»(نازعات/24). گویا این عبارات هم توحید در خالقیت و هم توحید در ربوبیت را توضیح می دهد. وقتی دیگران به این نکته توجه نمی کنند، طغیان می کنند و مانند فرعون می شوند که خدا را خالق اما خود را ربّ می دانستند.

بیان چند نکته تکمیلی

در این سوره سؤال ها و نکات مهمی وجود دارد. نکته اول: پیامبری که پیش از آمدن به این عالم برای ملائکه و انبیاء پیامبر بوده است، گمان این است که نزول اجلال ایشان در این عالم برای شفاعت و هدایت و دستگیری دیگران است نه برای اینکه خود به کمال برسند. این نکته بسیار مهم است که تمام کارهای پیامبر اکرم(ص) -هدایت ها، عبادات، تلقی وحی و...- تماما در مقام هدایت و شفاعت است.
نکته دوم که نکته ای قابل تامل است این می باشد که خداوند متعال ربّ العالمین است و تمام عوالم را تربیت می کند اما تمام این ربوبیت ها بر مدار ربوبیت خداوند نسبت به پیامبر اکرم است. خداوند متعال خالق و رب پیامبر اکرم است و تمام عالم را ذیل ایشان و برای عبادت ایشان خلق کرده است. بنابراین ربوبیت خداوند متعال نسبت به نبی اکرم، اساس ربوبیت عالم است و اینگونه نیست که خداوند ربّ پیامبر باشد و در عرض ایشان رب ما نیز باشد. پس ربوبیت خداوند نسبت به پیامبر اکرم اساس ربویت است و تمام ربوبیت به آن بر می گردد. اگر به پیامبر اکرم وحی می شود، این وحی در مسیر پرورش پیامبر است هرچند که هنگام وحی به پیامبر ما نیز بر سرِ سفره پیامبر قرار می گیریم و هدایت می شویم.

نکته سوم اینکه هرگاه برای وجود مقدس پیامبر که مدار عالم و مؤیَّد به جبریل و میکاییل و مسومین از ملائکه می باشد و تمام کائنات نگین انگشتر اوست، اتفاقی بیافتد، تمام کائنات تحت تاثیر قرار می گیرند. بنابراین هنگامی که به پیامبر دستور داده می شود «اقْرَأْ»، قرائت ایشان قرائتی عادی و مانند قرائت ما نمی باشد. حتی اگر ما لایق باشیم و با قرائت خود قرآن را تلقی کنیم و همچون کربلایی کاظم ساروقی شویم که قرآن را تلقی کرد، با تلقی ما در عالم اتفاق مهمی نمی افتد. اما هنگامی که به پیامبر وحی می شود اتفاق عظیمی در عالم می افتد. عالم با خواندن پیامبر وارد مرحله ای جدیدی از بلوغ خود می رسد. این امر در مدار ربوبیت خداوند متعال نسبت به نبی اکرم که این ربوبیت محور تمام کائنات می باشد اتفاق افتاده است چرا که فرمود: «اقْرَأْ باسِم ربِّک» و مثلا نفرمود: «اقْرَأْ باسم ربّ العالمین» که این تعبیر به «اقْرَأْ باسِم ربِّک» به همین نکته اشاره دارد که ربوبیت خداوند نسبت به نبی اکرم محور تمام ربوبیت عالم است. رب تو کسی است که آفرید. یعنی در مدار ربوبیت تو کائنات را آفرید و کرامت او نسبت به تو است که موجب «عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْانسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ» می شود. بنابراین تمام این اتفاقات بر مدار ربوبیت خداوند به نبی اکرم(ص) حاصل شده که در این اتفاق مرحله ای جدید از ربوبیت خداوند متعال نسبت به نبی اکرم با این دستور «اقْرَأْ» اتفاق می افتد و می فرماید: ای پیامبر تو نیز با استعانت از اسم رب خود که خداوند در اختیار تو قرار داده است وحی را تلقی و دریافت کن. بنابراین تمام مساله در این وحی، مسأله ربوبیت خداوند نسبت به نبی اکرم است و خدایی که تمام عالم را ذیل پیامبر اکرم آفرید و با ربوبیت ایشان، مردم را به کمال و مرتبه تعلیم و علم رساند، می خواهد عالم را وارد مرحلهای جدید کند. این مرحله جدید همان تلقی وحی و قرائت پیامبر اکرم است که فرمود: «اقْرَأْ باسم ربک». شما هستی که باید با قرائت خود عالم را تربیت کنی و این قرائت شما عالم را وارد مدار جدیدی می کند.

پی نوشت ها:

(1) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 299
(2) البلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص: 183

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۲
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها