تجاوز عراق به ايران در شرايطي آغاز شد كه ايران دوره انقلابي و بيثباتي را طي ميكرد. نظام سياسي ايران هنوز تثبيت نشده بود و در داخل و خارج با چالش هايي روبهرو بود. از بعد داخلي، در رأس حكومت ايران اختلافات اساسي وجود داشت. نظام جمهوري اسلامي در گوشه و كنار كشور با گرايشهاي تجزيهطلبي روبهرو بود. ارتش ايران بنابر ضرورت انقلاب مورد تصفيه قرار گرفته بود و هيچگونه آمادگي براي يك جنگ بيرون از مرزهاي ايران را نداشت؛ ضمن اينكه در ذهن سران نظام نوپاي جمهوري اسلامي چنين فكري كه خود را در بيرون از مرزها درگير نمايند خطور نميكرد در بعد خارجي، ايران به دليل تسخير لانه جاسوسي در تاريخ 1358.8.13 (بعد ضد استعماري انقلاب) به دست دانشجويان پيرو خط امام، تحريم تسليحاتي شده بود و كارشناسان نظامي آمريكا از ايران خارج شده بودند. به دنبال آن روابط ديپلماتيك آمريكا با ايران قطع شد. سپس محاصره اقتصادي ايران، حمله نظامي آمريكا به طبس، و چندي بعد طراحي يكي ديگر از تهديدهاي آمريكا را به شكل «كودتاي نوژه» كه قبل از اجرا، كشف و خنثي شد، شاهد هستيم. از سوي ديگر، به موازات چالشهاي داخلي و خارجي ايران، تقويت رابطه بازرگاني عراق و آمريكا (1359.5.1) و روند بهبودي مناسبات محور غرب و آمريكا با عراق به ويژه ملاقاتهاي رسمي مقامات بلندپايه آمريكا، انگليس و كشورهاي منطقه با اقدام و عناصر رسمي عراق را نظارهگر هستيم.
به اين ترتيب ايران در موقعيتي نبود كه آماده مواجهه با يك جنگ بزرگ باشد، در واقع صدام حسين، ديكتاتور حاكم بر عراق، با استفاده از چنين موقعيتي در روز 1359.6.31 به ايران حمله كرد و يك جنگ نابرابر را به ايران اسلامي تحميل نمود. اين جنگ را از آن جهت تحميلي ميخوانند كه عراق در چنين اوضاعي با تجاوز همهجانبه به ايران، آن را آغاز كرد و در واقع ايران قرباني اهداف توسعهطلبانه و تجاوزگرانه عراق شده بود و بدون آمادگي قبلي به يك جنگ فراگير و ناخواسته وارد شد شكستهاي اوليه ايران نيز ناشي از عدم آمادگي ايران براي جنگ بود ايران به طور غيرارادي وارد اين جنگ شد اما دشمن ايران، با قصد و برنامهريزي طولاني قبلي، اين جنگ را به ايران تحميل كرد تا به خواستهاي نامشروع خود دست يابد. بنابر اين چون ايران نقشي در شروع جنگ نداشت و به طور ناخواسته به اين جنگ كشيده شد، در ايران از اين جنگ تحت عنوان «جنگ تحميلي» ياد ميشود.
*مجاهدين افغاني در قبال جنگ ايران و عراق چه مواضع و عملكردي داشتند؟
مردم افغانستان بعد از آغاز حمله اتحاد جماهير شوروي سابق به اين كشور به مقاومت در مقابل ارتش شوروي برخاسته و گروههاي مجاهد افغاني هر يك با تجهيز خود سعي ميكردند به اشغال كشورشان پايان دهند. چند ميليون از مردم افغانستان نيز به كشورهايي نظير ايران و پاكستان مهاجرت نمودند و در اين كشورها سكني گزيدند. مواضع مجاهدين و مردم افغانستان در قبال جنگ ايران و عراق به طور خلاصه چنين بود.
مجاهدين (گروههاي) افغاني شيعه: همه گروهها و مجاهدين افغاني شيعه به طور كامل از انقلاب اسلامي ايران و دفاع مقدس در مقابل عراق حمايت و پشتيباني مينمودند. اين مجاهدين هر چند كه خود از ايران كمك دريافت ميكردند و قادر به ارائه كمكهاي اقتصادي و نظامي نبودند ولي به علت قرابت مذهبي با ايرانيان و با توجه به اينكه جمهوري اسلامي ايران حمله شوروي به افغانستان را به شدت محكوم كرده بود، از ايران در مقابل عراق حمايت سياسي و معنوي ميكردند.
مردم افغانستان: افكار عمومي افغانستان نيز ضمن حمايت از ايران در مقابل عراق، خواهان حفظ جمهوري اسلامي ايران و جلوگيري از تضعيف آن به وسيله جنگ بودند. طبيعي به نظر ميرسيد كه مردم افغانستان نيز به تبع ايران خواهان تشكيل جمهوري اسلامي در اين كشور و خروج شوروي از افغانستان بودند و از اين نظر انقلاب ايران به عنوان الگويي از حكومت اسلامي براي آنها بود و اميد داشتند كه انقلاب پايدار بماند و از هر عاملي كه باعث تضعيف آن ميشد، متنفر بودند. بنابر اين مخالفت آنها با حمله عراق به ايران نيز به همين دليل بوده است، جمهوري اسلامي ايران نيز از بدو حمله شوروي سابق به افغانستان خود را با مردم افغانستان همصدا و همدل كرد و حمله شوروي را به شدت محكوم نمود كه اين واكنش ايران، در افكار عمومي افغانستان براي حمايت از ايران در مقابل عراق مؤثر بوده است.
مهاجران افغاني مقيم ايران: مهاجران افغاني مقيم ايران نيز همچون ديگر ايرانيان عمل ميكردند و حتي خود را مثل يك ايراني تلقي مينمودند كه كشور عراق به سرزمينشان ايران حمله كرده است. آنها حمله عراق را محكوم كردند و از ايران در مقابل عراق حمايت به عمل آوردند. حتي برخي از اين مهاجران داوطلبانه در جبهههاي جنگ عليه عراق شركت كردن و داراي شهيدان، جانبازان و اسيراني نيز هستند كه آمار آنها در بنياد شهيد جمهوري اسلامي ايران ثبت شده است.
مجاهدين سني افغانستان: اين مجاهدين بر عكس مردم افغانستاني و مهاجرين افغاني مقيم ايران و مجاهدين شيعه افغان، موضع شفافي درباره جنگ ايران و عراق نداشتهاند. به اين صورت كه آنها حاضر نشدند در مقابل عراق موضع مخالف بگيرند و از ايران پشتيباني نمايند، ولي آنها نيز خواست قلبيشان اين بود كه ايران در جنگ پيروز شود و انقلاب اسلامي ايران پايدار بماند، دلايل اين خواسته آنان چنين است:
1- چون جمهوري اسلامي ايران حمله شوروي به افغانستان را به شدت محكوم كرد و به دنبال نهادينه كردن احكام اسلامي (هر چند كه اسلام شيعي صددرصد مورد قبول آنها نميباشد) بود و از طرفي عراق بر عكس ايران، با شوروي پيمان دوستي ديرينه داشت و تهاجم اتحاد جماهير شوروي به افغانستان را محكوم نكرده بود، تمايل داشتند كه از ايران در مقابل عراق حمايت بنمايند و حداقل خواست قلبي آنها پيروزي ايران بوده است.
2- مجاهدين افغاني به اين علت كه از طرف عربستان پشتيباني مالي ميشدند و عربستان خود يكي از حاميان اصلي عراق در جنگ عليه ايران بود بنابر اين نميتوانستند به صورت علني از ايران در مقابل عراق حمايت نمايند. زيرا هرگونه حركتي در اين باره موجب قطع كمك مالي عربستان و همچنين آمريكا به اين گروهها ميشد. لذا آنها موضع شفافي در اين مسئله نداشتند و هر چند كه خواهان حمايت از ايران و موفقيت ايران بودند، ولي به عللي كه گفته شد نميتوانستند از ايران حمايت آشكار به عمل آورند.