کد خبر: ۳۹۴۲۲
زمان انتشار: ۱۴:۵۹     ۲۰ بهمن ۱۳۹۰
رجا نیوز، مهدي آذرپندار: روز ششم در حالی از راه می‌رسد که بعد از پنج روز، به علت دیدن فیلم‌های به شدت ضعیف و عجیب و غریب کاملاً خسته و سرخورده شده‌ایم و مدام به این موضوع فکر می‌کنیم که سرنوشت سینمای ایران در سال 91 با این به اصطلاح «فیلم»‌ها چگونه خواهد بود؟ چرا که امسال فیلم‌ها نه از حیث محتوا -که از جنبه‌ی محتوایی سال‌هاست که از این سینما ناامید شده‌ایم- که از جنبه‌ی فنی هم هیچ حرفی برای گفتن ندارند.

اما روز ششم، با اعلام رسمی آغاز به کار سازمان سینمایی توسط وزیر ارشاد آغاز شد که به‌خاطر همین سخنرانی آقای وزیر، فیلم‌ها با یک ساعت تآخیر اکران شدند. اما این تنها بی‌نظمی روز ششم جشنواره نبود. در حالی که از صبح به امید دیدن دو فیلم «ملکه» و به خصوص «قلاده‌های طلا» در دو سانس آخر لحظه شماری می‌کردیم، ناگهان از اواسط روز اعلام شد که «قلاده‌های طلا» اکران نخواهد شد و به‌جای آن، «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» روی پرده خواهد آمد. هیچ دلیلی هم برای این جابجایی اعلام نشد تا بازار شایعات داغ شود.

به هر حال در روز ششم، به ترتیب فیلم‌های «پل چوبی»ساخته‌ی مهدی کرم‌پور، «دزدان خیابان جردن» به کارگردانی وحید اسلامی، «من همسرش هستم» ساخته‌ی مصطفی شایسته، «ملکه» به کارگردانی محمدعلی باشه‌‌آهنگر و «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» ساخته‌ی روح‌الله حجازی اکران شدند که در ادامه‌ی گزارش، به هر یک از این فیلم‌ها خواهیم پرداخت.

پل چوبی؛ چگونه حرف فیلم را توی صورت مخاطب پرت کنیم؟

مهدی کرم‌پور در آخرین فیلمش ملغمه‌ای از بحث‌های سیاسی (حوادث سال 88 و بازداشت‌های متعاقب آن و حوادث 18 تیر 78)، اجتماعی (مهاجرت نخبگان، محدودیت‌های بی‌خود برای روابط دختر و پسر) و عشقی را ردیف کرده است. البته خودش می‌گوید قرار بوده یک رومنس(عاشقانه) بسازد؛ اما نیت هر چه که بوده، «پل چوبی» به خصوص در نیمه‌ی دوم فیلم، به یک فیلم کاملاً شعاری تبدیل شده است که می‌خواهد در تمام حوزه‌های گفته شده (سیاسی، اجتماعی و عشقی)  به مخاطبش پیام بدهد؛ آن هم با شعاری‌ترین و مستقیم‌ترین شکل ممکن. به نحوی که بعضی از جملات کلیدی فیلم چند بار به شکل دیالوگ یا نریشن در فیلم تکرار می‌شود.

به‌طور کلی می‌توان گفت که نریشن فیلم یا صدای بهرام رادان هیچ کارکرد مثبتی  ندارد و  بسیاری از شخصیت‌های فیلم هم اضافه هستند. کلیشه‌هایی مثل اخراج از دانشگاه به دلایل سیاسی، عشق‌های دوران دانشگاه، پدر مذهبی سخت‌گیر و امثال آن در فیلم به وفور وجود دارد که باعث کهنگی مضمون شده است. از همه بدتر اینکه روایت فیلم در باب ماجرای عشقی نازلی و امیر خیلی الکن است و بسیاری از سکانس‌های بین این دو نفر  با آن دیالوگ‌های مطنطن شعرگونه، موجب خنده می‌شود؛  چنانکه بسیاری از اهالی رسانه در سالن برج میلاد چندیدن بار به این سکانس‌ها خندیدند و به نشانه‌ی اعتراض چندباری برای سکانس‌های مضحک فیلم کف زدند.

دزدان خیابان جردن؛ شانه‌تخم‌مرغی‌ها در میلاد

فقط چند سوال از مسئولین جشنواره: آیا اکران شصت و خورده‌ای فیلم در جشنواره‌ی فجر این قدر مهم است که هر مزخرفی به اسم فیلم در سالن اهالی رسانه اکران شود؟ آیا اکران آخرین محصول کمپانی شانه‌تخم‌مرغی سازی داریوش بابائیان در شأن جشنواره‌ی فجر است؟ اصلاً بگذارید خلاصه کنم: در مورد «دزدان خیابان جردن» همین بس که تقریبا بعد از یک ربع، فیلم داشت برای صندلی‌های خالی برج میلاد اکران می‌شد!

قبل از اینکه به فیلم بعدی برسیم، بگویم که بعد از ترک سالن در حین نمایش «دزدان ...» به همراه تعداد زیادی از اهالی رسانه –که برای تماشای یک فیلم مستند تعدا قابل توجهی بود- به تماشای مستند «شیخ شوخ کاشی» نشستیم. مستندی با محوریت زندگی «حجت الاسلام و الامسلمین محسن قرائتی» که از حیت فنی خیلی قوی نبود، اما خود کاراکتر آقای قرائتی به قدری این مستند را جذاب کرده بود که حیف‌مان آمد به آن نپردازیم. بنابراین به دوستداران دنیای مستند توصیه می‌کنیم که «شیخ شوخ کاشی» را از دست ندهند.

من همسرش هستم؛ فارسی‌وان روی پرده!

بعد از دیدن این فیلم به فکرمان رسید که برای اولین کارگردانی که بتواند فیلمی درباره‌ی زندگی طبقه‌ی متوسط بدون شک‌های خاله زنکی و داستان‌های فارسی‌وانی روایت کند، جایزه تعیین کنیم. چرا که پرداختن به موضوع خیانت در فیلم‌های امسال همانند سال گذشته بیداد می‌کند.

در واقع امسال نام بسیاری از فیلم‌ها را به سبب زوم کردن روی این موضوعات می‌توان مانند فیلم استاد فرحبخش گذاشت «زندگی خصوصی»! به هر حال از آقا مصطفی شایسته خیلی بیشتر از این انتظار نمی‌رفت. اما نکته‌ی آخر؛ شما می‌دانید که چه بلایی بر سر بازی نیکی کریمی آمده؟ آیا او تمام شده است؟

ملکه؛ آقای باشه‌آهنگر! بابت«ملکه» ممنون!

این قطعاً بهترین فیلمی بود که از ابتدای جشنواره دیدیم. کارگردانی، بازیگری و به ویژه فیلمبرداری علیرضا زرین‌دست به شما اجازه می‌دهد یک تجربه‌ی سینمایی ناب را به تماشا بنشینید. اگرچه ریتم فیلم در نیمه‌ی اول، به شدت کند است، اما قوت دیگر نقاط فنی کار باعث شده تا این ضعف کمتر به چشم بیاید. البته این کند بودن ریتم فیلم، با حذف برخی سکانس‌ها کاملاً قابل اصلاح است.

«ملکه» نسبت به بسیاری از فیلم‌های دفاع مقدس، سوژه‌ی تازه و کمتر پرداخته شده‌ای دارد. ضمن اینکه نیمه‌ی دوم فیلم به شدت درگیر‌کننده است. از سوی دیگر، حسن بزرگ فیلم «ملکه» این است که ضمن داشتن یک نگاه انسانی، به دام محتوای «ضد جنگ» نمی‌افتد و این مرهون یک ربع پایانی فیلم (سکانس‌های بعد از بستن قطعنامه و حمله‌ی عراق به ایران پس از آتش‌بس) است. ضمن اینکه پیرنگ مربوط به زنبورداری سیاوش، در پایان فیلم به نتیجه‌ی عمیقی منتهی می‌شود و اشاره به ماجرای پایداری ملکه و فدا شدن سربازان، به شدت دقیق و متناسب با فضای فیلم است.

از سوی دیگر، باید از همین الان برای تمام بازیگران فیلم «ملکه» شانس برنده شدن سیمرغ قائل بود. بازی میلاد کی‌مرام، حمیدرضا آذرنگ و حسین‌باشه آهنگر به غایت عالی است. به خصوص اگر بدانیم که اکثر بازیگران این فیلم، هیچ تجربه‌ی سینمایی ندارند. به هر حال، در این جشنواره و با این فیلم‌های ضعیف، باید قدر «ملکه» را دانست و از کارگردانش بابت ساخت این فیلم تشکر کرد. آقای باشه‌آهنگر ممنون!

زندگی خصوصی آقا و خانم میم؛ پاشنه‌‌ی آشیلی به نام حاتمی کیا!

ایده‌ی «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» حاکی از وجود یک دغدغه‌ی ارزش‌مند در نزد کارگردان، تهیه کننده و فیلمنامه‌نویس کار است. فیلم می‌خواهد نشان دهد که چگونه‌ای عده‌ای با نداشتن شناخت کافی، وارد نوع جدیدی از زندگی همراه با الزامات غربی می‌شوند که در بدایت امر جذاب هستند، اما به تدریج متوجه می‌شوند که با بسیاری از اتفاقات این نوع زندگی نمی‌توانند خود را سازگار نمایند.

بعضی بازی‌های فرمی کار هم به شدت حرفه‌ایست. مثل بازی کارگردان با شیشه‌ی اتومبیل که تیتراژ فیلم هم روی آن قرار می‌گیرد و قرار است نوع نگاه آقا و خانم میم را به نوع زندگی جدیدشان نشان دهد. (با آن دو نمای مختلفی که در ابتدا و انتها از شیشه ماشین می‌بینیم؛ یکی پر از رنگ و زرق و برق و دیگری تاریک و زشت)

اما فیلم دو اشکال جدی هم دارد. اولاً فیلم در بیست دقیقه‌ی اول هیچ جذابیت داستانی ندارد و مخاطب را عاصی می‌کند. دوم اینکه در پازلی که فیلمنامه نویس چیده است، باید مخاطب از کاراکتر گوهریان (با بازی حاتمی‌کیا) متنفر شود که این مهم به علت کاریزمای حاتمی کیا اصلاً محقق نمی‌شود و این به محتوای کار هم لطمه‌ی جدی زده است. اما فارغ از همه‌ی این بحثها، آخرین فیلم روج الله حجازی در مقایسه با دیگر فیلم‌هایی که به موضوع خیانت می‌پردازند، یک گام رو به جلو از حیث محتواست و باید در بخش مسابقه قرار می گرفت. امان از این بدسلیقگی هیئت انتخاب!
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها