به گزارش
سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، متن پیش رو سخنرانی آیت الله میرباقری در ایام عید سعید غدیر است که به تاریخ 9 مهرماه سال 94 در هیات ثارالله قم برگزار شده است و پیرامون ولایت امیرالمؤمنین ع بحث شده است. ایشان در ابتداء با بیان این احتمال که یکی از وجوه نام گذاری سوره مائده به این نام ذکر شدن دستور به ابلاغ ولایت در این سوره است، بحثی را پیرامون موضوع ولایت امیرالمؤمنین(ع) آغاز می کنند و بیان می دارند: خداوند مائده و طعام نورانی ولایت حضرت علي(ع) را در سفره غدیر قرار داد تا تمام عالَم با مهمان شدن بر سفره ولایت که حقیقت و باطن تمام نعمت های دنیوی و اخروی است، از برکات ایشان برخوردار شوند.
ولایت نبأ عظیم و کلید فهم تمام معارف می باشد. نگرانی پیامبر(ص) از ابلاغِ دستور به پذیرش ولایت امیرالمؤمنین، به خاطر خوف از عدم فهم و پذیرش مردم نسبت به این خبر بزرگ بود که خداوند با نزول قرآن این نگرانی را برطرف کرد. پس از ابلاغ این دستور، علاوه بر ظهور نور ولایت در عالم، دستگاه ابلیس به مقابله با این تجلی نور پرداخت و با به راه انداختن سقیفه، تجلی کامل نور ولایت را تا ظهور امام زمان(ع) به تأخیر انداخت.
ولایت امیرالمؤمنین(ع) مائده آسمانی
أعوذُ باللهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بِسمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحیم الحمدُ لله ربِّ العالمین و صلّی اللهُ علی سیِّدنا و نبیِّنا محمدٍ و آلِهِ الطاهرینَ و لعنةُ اللهِ علی أعدائِهم أجمعین. یکی از دو آیه ای که در سوره مائده پیرامون امر ولایت آمده است مربوط به پیش از غدیر، و دیگری پیرامون پس از آن می باشد. در آیه اول، به وجود مقدس نبی اکرم(صلّی الله علیه وآله) دستور داده شده است که امر ولایت را ابلاغ کنند و اینگونه به پیامبر خطاب می کند: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ»(مائده/67)
و در آیه دیگر که بعد از ابلاغ امر به تبلیغ ولایت نازل شده است می فرماید: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا»(مائده/3)
گرچه شاید وجه تسمیه این سوره به مائده، به خاطر آیات آخر سوره می باشد که حواریون به حضرت عیسی(ع) گفتند: «هَلْ يَسْتَطيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماء»(مائده/112) یعنی آیا پروردگارت می تواند مائده ای آسمانی بر ما نازل کند. حضرت عیسی در ابتداء آنان را توبیخ کردند. حواریون عرضه داشتند که این درخواست ما به خاطر تردید و شک نیست. بلکه به این علّت این تقاضا را داریم تا از آن تناول کنیم و به اطمینان قلب برسیم. حضرت هم از خداوند متعال درخواست کردند: «اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَيْنَا مَائدَةً مِّنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لّأِوَّلِنَا وَ ءَاخِرِنَا» خداوند متعال نیز مائده آسمانی را با آن تشریفات بر آنان نازل کرد. حضرت عیسی از خدا درخواست کردند که این مائده آسمانی نازل شود و این روز عید آن ها باشد. ظاهر مطلب این است که بخاطر این آیه مبارکه و این داستان، این سوره به مائده نامیده شده است. اما شاید این نام گذاری وجه دیگری دارد و آن وجه این باشد که در این سوره، آن مائده حقیقی آسمانی - که ولایت امیرالمؤمنین می باشد- تجلی کرده است. ولایت امیرالمؤمنین، حقیقتا مائده آسمانی است. هیچ مائده ای آسمانی تر و سمائی تر از این مائده ولایت امیرالمومنین نیست.
زیارت امین الله، زیارتی جامعه است که تمام ائمه معصومین، به ویژه امیرالمؤمنین علیهم السلام با آن زیارت می شوند. این زیارت مشتمل بر سه فراز است. فراز اول، فراز کوتاهی است که در آن سلام هایی به وجود مقدس امام معصوم عرضه می شود. فراز دوم پس از آن سلام ها قرار دارد که مشتمل بر 13 دعا است. در آن دعاها از خدا تقاضا می کنیم به ما نفسی عطاء کند که این 13 صفت را داشته باشد. آن 13 صفت را اینگونه از خدا می خواهیم: «اللَّهُمَ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَ دُعَائِكَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِيَائِكَ مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلَائِكَ شَاكِرَةً لِفَوَاضِلِ نَعْمَائِكَ ذَاكِرَةً لِسَوَابِغِ آلَائِكَ مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِكَ مُتَزَوِّدَةً التَّقْوَى لِيَوْمِ جَزَائِكَ مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِيَائِكَ مُفَارِقَةً لِأَخْلَاقِ أَعْدَائِكَ مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيَا بِحَمْدِكَ وَ ثَنَائِك»(1). این سیزده صفت، صفتی است که برای نفس، در محیط ولایت امیرالمؤمنین حاصل می گردد. اگر کسی به حضرت علي(ع) متصل شد، صاحب چنین نفسی می شود. بنابراین در فراز اول سلام می دهیم و در فراز دوم دعا می کنیم. در فراز سوم از این زیارت، اینگونه خدا را حمد می کنیم: «اللَّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِينَ إِلَيْكَ وَالِهَةٌ وَ سُبُلَ الرَّاغِبِينَ إِلَيْكَ شَارِعَةٌ وَ أَعْلَام الْقَاصِدِينَ إِلَيْكَ وَاضِحَةٌ وَ أَفْئِدَةَ الْعَارِفِينَ مِنْكَ فَازِعَةٌ وَ أَصْوَاتَ الدَّاعِينَ إِلَيْكَ صَاعِدَةٌ وَ أَبْوَابَ الْإِجَابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ وَ دَعْوَةَ مَنْ نَاجَاكَ مُسْتَجَابَةٌ وَ تَوْبَةَ مَنْ أَنَابَ إِلَيْكَ مَقْبُولَةٌ وَ عَبْرَةَ مَنْ بَكَى مِنْ خَوْفِكَ مَرْحُومَةٌ وَ الْإِغَاثَةَ لِمَنِ اسْتَغَاثَ بِكَ مَوْجُودَةٌ وَ الْإِعَانَةَ لِمَنِ اسْتَعَانَ بِكَ مَبْذُولَةٌ وَ عِدَاتِكَ لِعِبَادِكَ مُنْجَزَةٌ وَ زَلَلَ مَنِ اسْتَقَالَكَ مُقَالَةٌ وَ أَعْمَالَ الْعَامِلِينَ لَدَيْكَ مَحْفُوظَةٌ وَ أَرْزَاقَكَ إِلَى الْخَلَائِقِ مِنْ لَدُنْكَ نَازِلَةٌ وَ عَوَائِدَ الْمَزِيدِ إِلَيْهِمْ وَاصِلَةٌ وَ ذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرِينَ مَغْفُورَةٌ وَ حَوَائِجَ خَلْقِكَ عِنْدَكَ مَقْضِيَّةٌ وَ جَوَائِزَ السَّائِلِينَ عِنْدَكَ مُوَفَّرَةٌ وَ عَوَائِدَ الْمَزِيدِ مُتَوَاتِرَةٌ وَ مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِينَ مُعَدَّةٌ وَ مَنَاهِلَ الظِّمَاءِ مُتْرَعَة». در این فراز به گونه ای خاص خدا را حمد می کنیم و رابطه خدا با بندگانش را توضیح می دهیم. به خدا عرضه می داریم: خدایا قلوب آن هایی که به مقام اخبات و انکسار رسیدند واله و شیدای تو است. خدایا راه ها باز است. خدایا دعای دعا کنندگان مستجاب است. گناه استغفار کنندگان بخشیده است. و سایر حمدهایی که در مدح خداوند متعال عرضه می داریم. البته حمد خدا در این فراز از زیارت به گونه ای دیگر است. چرا که گاهی انسان خدا را برای این که زمین و آسمان و سایر موجودات را آفریده حمد می کند. اما گاهی هم مانند حمدی که در فراز سوم از این زیارت آمده است، حمد بر رابطه بین خدا و بندگان خاصش است که فرمود: «اللَّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِينَ إِلَيْكَ وَالِهَةٌ وَ سُبُلَ الرَّاغِبِينَ إِلَيْكَ شَارِعَةٌ وَ أَعْلَامَ الْقَاصِدِينَ إِلَيْكَ وَاضِحَةٌ وَ أَفْئِدَةَ الْعَارِفِينَ مِنْكَ فَازِعَةٌ وَ أَصْوَاتَ الدَّاعِينَ إِلَيْكَ صَاعِدَةٌ». ما در این زیارت، خدا را بر عنایت و لطف و کرمی که نسبت به آن بندگان خاص خودش دارد حمد می کنیم. در واقع این حمد دو طرف دارد. یک طرف بندگان خدا، و طرف دیگر لطف و عنایت خدا به آن ها و حالاتی که این بندگان خدا دارند می باشد. این عطاء خدا به بندگان خاص خود و حالات آنان، ظاهر داستان کسانی است که در محیط ولایت امیرالمؤمنین وارد می شوند.
بنابراین در فراز سوم، خدا را بر إنعامی که نسبت به دوستان امیرالمومنین دارد حمد می کنیم. چرا که تمام این صفات، صفات شیعیان امیرالمؤمنین و الطاف خدا به آنان می باشد. به عنوان مثال، «إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِينَ إِلَيْكَ وَالِهَةٌ» مقام شیعیان است. یا عبارت «سُبُلَ الرَّاغِبِينَ» یعنی راه های آنان که مقام رغبت دارند، بازهم سخن از مقام محبین حضرت علی (ع) است. و سایر مقاماتی که در این فراز از زیارت ذکر شده است. در پایان این حمد ها، با این دو عبارت خدا را حمد می کنیم: «وَ مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِينَ مُعَدَّةٌ وَ مَنَاهِلَ الظِّمَاءِ مُتْرَعَة». یعنی خدایا، آن هایی که اهل طعام خواهی و طالب طعام تو اند، برای آن ها مائده های آسمانی آماده است. آن هایی که به عطش رسیدند و تشنه معارف وعلوم و حقایق هستند، آن معارف برای آنان آماده است. سرچشمه ها برای آنان می جوشد. خداوند متعال برای دوستان و محبّین امیرالمؤمنین که طالب آن مائده ها هستند، در محیط ولایت و حرم امیرالمؤمنین، آن مائده های آسمانی رابرای تشنگان این معارف، آماده نموده است. سرچشمه ها، برای آنان می جوشد. بنابراین همانگونه که در این زیارت آمده است، و این زیارت را خطاب به اهل بیت به ویژه حضرت علي(ع) می خوانیم، شیعیان امیرالمؤمنین خوستار طعام و مائده ولایت و تشنه معارف آن هستند که فرمود: «وَ مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِينَ مُعَدَّةٌ وَ مَنَاهِلَ الظِّمَاءِ مُتْرَعَة»
ولایت باطن و حقیقتِ تمام نعمت ها
باطنِ تمام نعمت های ظاهری و طعام هایی که ما در اختیار داریم، حتی طعام های بهشتی، ولایت امام است. در روایتی آمده: حلال در ظاهر قرآن همین حلال هاست و در بطن قرآن ولایت ما ائمه است. بنابراین باطن همه نعمت هایی که داریم و طعام هایی که روزی ما می شود، ولایت ائمه می باشد. منظور از طعام، تمام انواع آن است. چرا که برخی از طعام ها، طعام جسم، برخی طعام فکر و برخی طعام روح می باشد. قرآن کریم می فرماید: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»(عبس/24). ظاهر آیه این است که به همین طعامی که در اختیارش قرار می گیرد توجه داشته باشد. در ادامه می فرماید: «أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا * ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا * فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا * وَ عِنَبًا وَ قَضْبًا * وَ زَيْتُونًا وَ نخَلا * وَ حَدَائقَ غُلْبًا * وَ فَاكِهَةً وَ أَبًّا»(عبس/25-31). یعنی توجه کنید که ما چگونه این نعمت ها را برای شما فراهم کرده ایم. ابرها می آید، آسمان می بارد، سپس زمین می روید و همین طوری و با غفلت لقمه را به دهان نگذارید بلکه: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ». اما در ذیل این آیه، روایتی آمده که مقصود از طعام را روشن می کند. از امام باقر ع نقل شده است که در مورد این آیه فرمودند: «عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ عَمَّنْ يَأْخُذُهُ»(2). یعنی طعام انسان، آن علمی است که به انسان می رسد. باید بنگرد که از چه کسی آن را دریافت می کند و ما به ظاهر تشنه این آب هستیم که در زیارت امین الله اقرار می کنیم: «مَنَاهِلَ الظِّمَاءِ مُتْرَعَة». اما حقیقت این است که معارف بالاتری وجود دارد که قلب ما تشنه آنان است که قرآن کریم می فرماید: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً»(جن/16). امام باقر(ع) ذیل این آیه می فرمایند: «يَعْنِي لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِهِ علیهم السلام وَ قَبِلُوا طَاعَتَهُمْ فِي أَمْرِهِمْ وَ نَهْيِهِمْ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقاً يَقُولُ لَأَشْرَبْنَا قُلُوبَهُمُ الْإِيمَان»(3). یعنی اگر بر طریقه؛ که منظور از آن ولایت اهل بیت است؛ استقامت می کردند و از امر و نهی آن ها تخطی نمی نمودند، آن ها را با آب گوارا سیراب می کردیم. که حضرت در ادامه فرمود: آب گوارا ایمان است. آب گوارا علم مستفاد از امام است. آب گوارا علمی است که انسان از امام تعلم می کند که امام صادق(ع) در مورد این آیه فرمود: «لَأَمْدَدْنَاهُمْ عِلْماً كَيْ يَتَعَلَّمُونَهُ مِنَ الْأَئِمَّة»(4)
پس ما غیر از عطش ظاهری، نسبت به ایمان و معارف حقیقی نیز عطش داریم و قلب ما تشنه این حقایق است و در زیارت امین الله اقرار می کنیم: «مَنَاهِلَ الظِّمَاءِ مُتْرَعَة». به همین خاطر است در روایات ما آمده و علمای بزرگ از جمله مرحوم مجلسی ذکر کرده اند که باطن تمام نعمت های بهشتی، حقیقت ولایت است. ظاهرش حور و قصور و آب و نهرهای جاری و امثال این موارد است. اما باطنش چیزی جز حقیقت ولایت نیست. لذا تمام طعام هایی که به مومن می رسد -که طعامی نورانی و پاک است- خواه طعام ظاهری باشد یا طعام باطنی، خواه در دنیا باشد یا در آخرت، همگی تجلیات یک نعمت، یعنی ولایت است. لذا آن مائده حقیقی که مائده ای جامع و آسمانی می باشد و از فوق سماوات در عالم ما تنزل پیداکرده، حقیقت ولایت امیرالمؤمنین است. بنابراین شاید علت نام گذاری این سوره به مائده، این است که در آن حقیقت ولایت، که مائده آسمانیست تجلی پیدا کرده است. زیرا همانگونه که بیان شد، در این سوره، هم آیه قبل از ابلاغ ولایت و هم آیه بعد از ابلاغ ولایت آمده است. لذا آن طعامی که خدا برای ما نازل کرده، آن حقیقتِ اطعامی که در این فرصت نورانی اتفاق افتاده است و آن مائده ای که از آسمان آمده است، مائده ایست که تمام نعمت های دیگر، بهشت و تمام نعمت های بهشتی نازله آن حقیقت است. شاید تعجب کنید که چگونه می شود چیزی که بهشت نازله آن است در دنیای ما آمده باشد. اما جای تعجب نیست. چرا که این امر اتفاق افتاده است. هنگامی که امام در دنیا می آید، در حقیقت، آن چه که فوق سماوات می باشد در عالم ما آمده است. و لذاست که اولیاء خدا همچون سلمان، وارد در دنیا می شوند. با دقت در مطلب فوق دانسته می شود که در رجعت، علت این که تمام مؤمنین کامل بر می گردند، این است که پس از عصر ظهور، هنگامی که ولایت در عالم ظاهر می شود، تمام کسانی که در عوالم بالا می باشند احساس میکنند حقایقی در این عالم وجود دارد که باید بیایند و زندگی جدیدی را در این عالم آغاز کنند. پس با رجعت به این عالم می آیند و از آن حقایق استفاده می کنند و این همان حقیقت ولایت است.
برای فهم و بیان نمونه و مصداقی از این تنزّل و آمدن حقیقت ولایت در عالم دنیا، می توان به روایتی که در کتاب شریف کامل الزیارات آمده است اشاره کرد که: «عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَمَّا أَتَى الْحِيرَةَ هَلْ لَكَ فِي قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع قُلْتُ وَ تَزُورُهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ وَ كَيْفَ لَا أَزُورُهُ وَ اللَّهُ يَزُورُهُ فِي كُلِّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ يَهْبِطُ مَعَ الْمَلَائِكَةِ إِلَيْهِ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ وَ مُحَمَّدٌ أَفْضَلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أَفْضَلُ الْأَوْصِيَاءِ- فَقَالَ صَفْوَانُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَتَزُورُهُ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ حَتَّى تُدْرِكَ زِيَارَةَ الرَّبِّ قَالَ نَعَم»(5). صفوان جَمّال می گوید در حیره بودیم. امام صادق(ع) فرمود: آیا می آیی به زیارت سید الشهداء برویم؟ صفوان می گوید به حضرت عرض کردم: شما نیز ایشان را زیارت می کنی؟ و به تعبیر من، صفوان گفت: شما امام معصوم می باشید. تمام ملائک و ملکوت عالم در خدمت و اختیار شما می باشد. مگر شما هم زیارت می روید؟ و به عبارتی دیگر، اینکه امام معصوم به زیارت برود چه معنایی می تواند داشته باشد. حضرت پرده ای از معارف را کنار زدند و فرمودند: شبهای جمعه، خداوند متعال به کربلا هبوط می کند -به هر معنایی که هبوط دارد و در اینجا مقصود است که منظور از هبوط در اینجا، هبوط جسمانی نمی باشد- شبهای جمعه در کربلا، بر محور امام حسین اتفاقی خاص به وقوع می پیوندد که تمام انبیاء و اوصیاء آنان(صلوات الله علیهم) از سماوات می آیند. به فرموده حضرت در این روایت، 124 هزار پیامبر و اوصیاء آنان از جمله ما اهل بیت، به کربلا می آییم. صفوان به امام عرض کرد: «فَتَزُورُهُ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ حَتَّى تُدْرِكَ زِيَارَةَ الرَّبِّ قَالَ نَعَم». یعنی پس شما هم ملاقاتی با پروردگار دارید؟ امام فرمود بله. یعنی وقتی امام حسین در کربلا می باشند و آن اتفاق افتاده است، در این ظرف -که به حسب ظاهر عالم دنیا می باشد- برای ائمه، با خداوند متعال لقایی اتفاق می افتد که انبیاء و اولیاء برای حقیقتی که این جا می باشد از سماوات سرازیر می شوند. وقتی امام به عالم دنیا می آید و ولایت امام نازل می گردد، آن حقایق، آن مائده های آسمانی که بهشت نازله ای از آن و تمام نعمت های بهشتی تجلی آن است، به عالم دنیا می آید. بنابراین غدیر آن فرصتی است که این مائده آسمانی در آن تنزل پیدا کرده و در اختیار ما قرار گرفته است. و بنا بوده که ما بر سر این سفره بنشینیم.
غدیر سفره ای گسترده برای مائده بزرگ ولایت
غدیر «تَكُونُ لَنَا عِيدًا لّأِوَّلِنَا وَ ءَاخِرِنَا» می باشد. اینکه غدیر «عِيدُ اللَّهِ الْأَكْبَر»(6) می شود به این خاطر است که مائده ولایت در آن نازل شده است. اگر نزول یک مائده آسمانی برا تمام امت حضرت عیسی(ع) مبدا عید می شود، باید نزول این مائده آسمانی؛ یعنی حقیقت ولایت؛ که تمام نعمت های بهشتی یک تجلی آن است؛ برای تمام انبیاء عید باشد. پس چنین مائده ای که حقیقتِ ولایت است، «تَكُونُ لَنَا عِيدًا لّأِوَّلِنَا وَ ءَاخِرِنَا» می شود. لذا هنگامی که غدیر کاملا محقّق می شود، خورشید ولایت که در روز غدیر طلوع کرده است، بالا می آید و به نور افشانی کامل می رسد. چرا که تحقق غدیر به تأخیر افتاده است و در زمان ظهور امام زمان ع به تحقق کامل می رسد. امام صادق ذیل آیه «وَ الشَّمْسِ وَضُحاها»(شمس/1) می فرماید: «الشَّمْسُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ ضُحَاهَا قِيَامُ الْقَائِم»(7) یعنی شمس وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع)، و ضحای شمس، یعنی هنگامی که ظهر می شود و خورشید بالا می آید، قیام حضرت مهدی است که پرتویی از امیرالمؤمنین است. بنابراین، هنگام ظهور امام زمان، تمام حجابها کنار می رود و ضحای خورشید ولایت، که قرار بود طلوع کند اما به تأخیر افتاد، محقق می شود.
پس شمس امیرالمؤمنین و ضحی پرتو امیرالمؤمنین یعنی ظهور امام زمان می باشد. هنگامی که حضرت حجت ظهور می کنند، حجاب ها کنار می رود و حقیقت ولایت تجلی می کند. هنگامی که تجلی نمود، انبیاء از آسمان سرازیر می شوند و مقربین نیز می آیند و در یک کلام رجعت اتفاق می افتد. پس سفره ای که خدا در شب غدیر پهن کرد چنین سفره عظیمی بود. لذا مقدمات و موخراتی دارد. مقدمه آن در آیه: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»(مائده/67) بیان شده است. در کتاب کافی این روایت آمده است: «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها قَال لَمَّا نَزَلَتْ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ اجْتَمَعَ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا تَقُولُونَ فِي هَذِهِ الْآيَةِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنْ كَفَرْنَا بِهَذِهِ الْآيَةِ نَكْفُرُ بِسَائِرِهَا وَ إِنْ آمَنَّا فَإِنَّ هَذَا ذُلٌّ حِينَ يُسَلِّطُ عَلَيْنَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ فَقَالُوا قَدْ عَلِمْنَا أَنَّ مُحَمَّداً صَادِقٌ فِيمَا يَقُولُ وَ لَكِنَّا نَتَوَلَّاهُ وَ لَا نُطِيعُ عَلِيّاً فِيمَا أَمَرَنَا قَالَ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها يَعْرِفُونَ يَعْنِي وَلَايَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ بِالْوَلَايَةِ». یعنی امام صادق از پدرش و او از جدش عليهم السلام نقل ميكند كه راجع بقول خداى عز و جل: «نعمت خدا را مي شناسند و انكار مي كنند»(نحل/83) فرمود: چون آيه «سرپرست شما فقط خداست و پيغمبر و كسانى كه ايمان دارند، همانها كه نماز گزارند و در حالت ركوع زكاة دهند»(مائده/55) نازل شد، جمعى از اصحاب رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در مسجد مدينه جمع شدند. بعضى از آنها ببعض ديگر گفتند: در باره اين آيه چه می گویید؟ بعضى گفتند: اگر اين آيه را انكار كنيم، آيات ديگر را هم انكار كردهايم، و اگر به اين آيه ايمان آوريم و آن را بپذيريم اين خود خوارى ماست، زيرا پسر ابى طالب بر ما مسلط مىشود. پس گفتند: ما يقين داريم كه محمد در آنچه ميگويد راستگوست، ولى ما از او پيروى مي كنيم و از على نسبت بآنچه دستورمان مي دهد فرمان نمي بريم. آنگاه اين آيه نازل شد: «نعمت خدا را مي شناسند و باز انكار مي كنند» يعنى ولايت على بن ابى طالب را مي شناسند ولى بيشترشان نسبت بولايت كافرند(8).
عظمت مقام پیامبر و اهل بیت(ع)
خداوند متعال با نازل کردن آیه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(59) اطاعت از پیامبر و اولی الامر، یعنی اهل بیت(ع) را واجب کرد و در کنار اطاعت خودش قرار داد. این مقام پیامبر اکرم و اهل بیت، مقام بسیار بزرگی است. چرا که اطاعت مخصوص خداوند متعال است. هیچ کسی واجب الإطاعه نیست. فقط خداوند متعال واجب الإطاعه است. او خالق است و ما مخلوق. او اله است و ما بنده. تنها اطاعت از او واجب است. بنابراین اگر کسی در مقامی قرار بگیرد که أمر او، أمر خداوند شود و در کنار أمر خدا قرار بگیرد، این مقام بسیار عظیمی است و به عبارتی دیگر، اصلا قابل ذکر و بیان نمی باشد. لذا در قرآن از مقام واجب الإطاعه بودن به ملک عظیم تعبیر و به آن تفسیر شده است(9).
در روایت دیگری امام باقر(ع) فرمودند: «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَهُ حَيْثُ يَقُولُ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا يَعْنِي الْأَئِمَّةَ مِنَّا»(10). توضیح و ترجمه این عبارت از روایت که حضرت فرمودند: «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ» کار ساده ای نیست. اما شاید بتوان اینگونه آن را سر بسته توضیح داد که: به گونه ای عنایات خداوند در آنان ظاهر شده است که گویا با خدا یکی هستند. البته خیلی دقت شود که می گوییم گویا با خدا یکی هستند نه اینکه حقیقتا یکی هستند. پس از آنجا که گویا با خدا یکی شده اند، آنان نیز ولی و سرپرست ما شده اند و در نتیجه اطاعت از آنان بر ما واجب شده است و خدا می فرماید: «أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنكم». و دستور خدا، پیامبر و اهل بیت، سه أمر و دستور و به اصطلاح، در عرض أمر و دستور خدا نمی باشد. چرا که ما در عرض طاعتِ خداوند، به هیچ طاعتِ شخص دیگری ملکف نیستیم. والّا اگر در عرض طاعتِ خداوند، به طاعت شخص دیگری مکلف بودیم، موجب شرک می شود و معنا ندارد که خداوند متعال به بت پرستی دعوت کند. أصحاب سقیفه می گویند ابلیس از همه موحِّد تر بود. چون بر غیر خدا سجده نکرد. آن ها خداوند را متهم می کنند که ملائکه را به شرک دستور داد و تمام ملائکه همچون جبرئیل و میکائل مشرک شدند و تنها ابلیس موحد بود!. در حالی که خداوند متعال به هیچ وجه دستور به شرک نداده و نمی دهد. دستور به سجده بر حضرت آدم هم به این خاطر بود که تعظیم آدم، عین سجده و عبادتِ خداست و دوگانگی در کار نیست. در زیارت جامعه کبیره می خوانیم: «مَنْ أَطَاعَكُمْ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه»(11). با این دستور به سجده بر آدم، بنا نبود که آدم را بپرستند. بلکه بنا بر این بود که در برابر آدم تواضع کنند و این تواضع عین اطاعت خداست. بنابراین به وضوح می توان فهمید که انسان در چه مقامی قرار میگیرد که أمر او، أمر خدا می شود و این همان مقام ملک عظیم است. این همان مقامی است که فرمود: «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ».
نگرانی پیامبر(ص) از عدم فهم مردم و تحمل ولایت
امام باقر(ع) می فرمایند: هنگامی که آیه «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»(مائده/55) نازل شد و نبی اکرم مأمور به ابلاغ ولایت أُولی الأمر شدند، خداوند متعال به ایشان مأموریت داد همانگونه که شما معنا و لزوم حج و صوم و زکات و صلات را برای مردم تبیین کردید، باید ولایت را نیز برای مردم تبیین و تفسیر کنید. در این هنگام پیامبر اکرم نگران إنکار، إعراض، إختلاف و درگیری مردم بودند که این آیه از سوره مائده نازل شد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»(12) در این آیه معارف بسیاری نهفته است که در مقام بیان آنها نمی باشیم. اما این نکته از آن قابل توجه است که این جمله: «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» به این معنا نیست که پیامبر اکرم نگران خودشان بودند. بلکه همانگونه که در روایت اشاره شد، این نگرانی حضرت، از فهم و درک مردم نسبت به این أمر مهم بود. همانگونه که نگرانی حضرت موسی که در آیه «فَأَوْجَسَ في نَفْسِهِ خيفَةً مُوسى»(طه/67) به آن اشاره شده است، نسبت به فهم مردم در رابطه سحر جادوگران بود. پس اینکه حضرت موسی نوعی خوف در دل خود احساس کرد به خاطر ترس از جادوی ساحران نبود. بلکه بنا به فرموده مولا امیرالمؤمنین در این رابطه، ایشان از جادوی جادوگران نمی ترسید. بلکه از این می ترسیدند که مردم تفاوت سحر و معجزه را نفهمند(13) و به عبارتی آن دو را در کنار هم قرار دهند و یک نوع بپندارند. بنابراین هنگامی که نبی اکرم به بیان حقیقت ولایت مأمور شدند، نگرانی ایشان از تفاوت در فهم امر ولایت و سایر دستورات الهی بود. چرا که امر ولایت، سرِّ اعظم است. ایشان نگران این بودند که چگونه آن را بیان کنند تا مردم آن را بفهمند و انکار نکنند. چرا که این دستور، همچون دستور به نماز خواندن نیست. دستور به نماز آسان است. هرچند به فرموده قرآن نماز سخت است: «إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ»(بقره/45) اما دو رکعت نماز ابلیس، 4 هزار سال طول کشیده است.
امر ولایت همچون دستور به نماز و حج و مانند این دستورات نیست. امام صادق(ع) می فرمایند: «إِنَ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَب»(14). یعنی فهم و تحملِ حقیقت ولایت ما، سخت و دشوار است. پیامبر اکرم نیز از بابت فهم و تحمل مردم نسبت به امر ولایت نگران بودند که خداوند برای رفع این نگرانی فرمود: «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» که نگران نباش. خدا تو را از مردم حفظ می کند. لذا امام رضا ع در پاسخ به نقل قول سخن عروة بن زبیر که پیامبر اکرم تا آخر عمر تقیه می کرد و در حالی که تقیه می کرد از دنیا رفت، فرمودند: این سخن درست نمی باشد. تقیه پیامبر اکرم تا زمانی بود که خداوند آیه «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» را نازل نکرده بود. اما نزول این آیه، تمام تقیه ها را کنار گذشت(15). و حقیقت را فاشِ فاش بیان کردند. به همین خاطر، پیامبر اکرم در خطبه غدیریه بسیار بی پرده و آشکار، حقایق را بیان کرده اند. این خطبه همانگونه که مشهور است، متواتر است. حتی اهل سنت هم خطبه غدیریه را به تواتر نقل کرده اند و در کتاب الغدیر، بیش از صدها سند برای آن ذکر شده است. در کتاب طبقات الانوار نیز سندهای آن بیان شده است. اما به طور معمول خطبه ای که اهل سنت نقل کرده اند، ابتر و ناقص و در آن به قسمتی از خطبه اکتفاء شده است و نهایت خطبه به یک صفحه و نیم می رسد. در حالی که مکرر با مانند این عبارت: «خَطَبَ رَسُولُ اللَّه» نقل شده که پیامبر اکرم خطبه خوانده اند و از اینکه نقل شده که ایشان سخنرانی کرده اند روشن می شود سخنان ایشان طولانی بوده است. در خطبه غدیر، أسرار ولایت بیان شده است. لذا توصیه می شود خطبه غدیریه را مطالعه کنید. همانگونه که امام رضا(ع) فرمودند، پس از نزول آیه ابلاغ، پیامبر تقیه را کاملا کنار گذاشتند. پس پیامبر هنگام انجام این دستور الهی، با تمام وجود به بیان آن پرداخته اند. به همین خاطر، توصیه می شود به این خطبه مراجعه کنید و ببینید پیامبر اکرم به چه شکلی به بیان مواردی همچون: مقامات امیرالمؤمنین، بیان و اشاره به دشمنان و اینکه پس از من ائمه نار چنین و چنان می کنند و سپس به بیان درکاتِ جهنم دشمنان و مخالفین امیرالمؤمنین و درجات محبین ایشان می پردازند. در ادامه، بحث به سمت ظهور کشیده و در آن چندین بار بحث ظهور به صورت مفصّل مطرح می شود. حضرت با کنار زدن پرده هایی از معارف، به بیان و تبیین مسأله ولایت و چیستی و معنای آن پرداختند.
نکته اینکه با توجه به روایتی که از امام باقر نقل شد که در آن حضرت فرمودند پیامبر اکرم همانگونه که مأمور به بیان حج، صلات، زکات و امثال آن شدند، مأمور به بیان امر ولایت شدن؛ می توان فهمید که لازمه این دستور به بیان و تبیین ولایت، بیان و بررسی کامل تمام مسایل و جوانب ولایت می باشد. چرا که مشخص و معین کردن مصداق ولی امر، که در روز غدیر حضرت علی و اولاد ایشان معرفی شدند، تنها یک مسأله از مسائل ولایت می باشد. پس علاوه بر معین کردن مصداق أولی الأمر باید جوانب دیگر مسأله ولایت، همچون: معنای اولی الأمر، تبیین چگونگی ولی أمر و واجب الاطاعه شدن یک شخص به گونه ای که اطاعت او اطاعت خدا می شود نیز مطرح شده باشد. روشن است که تبیین کامل این دستور الهی، بیان کردن تمام جوانب آن است که به تمامی آن مطالب در روز غدیر اشاره شده است. با توجه به اهمیّت این خطبه و محتوای آن، بر ما ضروریست که کلماتی همچون این خطبه را که در بردارنده معارف سنگین و مهمی است، بارها با خضوع و ادب، مطالعه کنیم تا به مرور و تکرار آن، تدریجا درهایی از این حقایق نورانی بر ما گشوده شود. کلامی که سراسر نور و رشد است که فرمود: «كَلَامُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْد»(16).
دو اتفاق پس از دستور به ابلاغ ولایت
قسمت اول و اولین اتفاقی که پیرامون این دستور افتاد، بیان و تجلی حقیقت ولایت است که پبامبر اکرم با کنار زدن پرده ها، درهایی از معارف حقیقت ولایت را بر مردم گشودند و همانگونه که بیان شد، از این مائده آسمانی به برکت وجود نبی اکرم در این روز پرده برداری شد و از عوالم بالا که فوق سماوات و جنت است این حقیقت تنزل پیدا کرد و در اختیار ما قرار گرفت. در عید غدیر این سفره پهن گشت و بنا شد که همه میهمان سفره امیرالمؤمنین شده و از برکات حضرت برخوردار شوند که بهشت هم یک جلوه از جلوه های حضرت است که به واسطه باز شدن این سفره نصیب مردم می شود. پس تا اینجا روشن شد که این سفره توسط نبی اکرم گشوده و پهن شد و ایشان با کنار زدن پرده ها و موانع، به تبیین امر بسیار دشوار و بسیار مهم ولایت پرداختند که به خاطر سنگینی و دشواری آن، نگران فهم و تحمل مردم بودند و خداوند ایشان را حفظ کرد و فرمود: «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ». غدیر ظرف تبیین این حقیقت بوسیله نبی اکرم است و در آن روز این باب بر مردم گشوده شد. باطن دین هر پیامبری، ولایت امیرالمؤمنین بود و به اندازه ظرفیتش این ولایت را به همراه خود می آورد و مردم را بر سر سفره ولایت دعوت می کرد.
این مطلب در روایات متعددی بیان شده است. به همین خاطر امام باقر(ع) فرمودند: «الْقُرْآنُ نَزَلَ أَثْلَاثاً ثُلُثٌ فِينَا وَ فِي أَحِبَّائِنَا وَ ثُلُثٌ فِي أَعْدَائِنَا وَ عَدُوِّ مَنْ كَانَ قِبَلَنَا وَ ثُلُثٌ سُنَّةٌ وَ مَثَل»(17). آن چه در باب مؤمنین گذشته در قرآن بیان شده، داستان دوستان و شیعیان امیرالمؤمنین است. آنچه حضرت ابراهیم، حضرت عیسی و سایر پیامبران برای أمّت خود آورده اند، بدون تردید از سر سفره امیرالمؤمنین است. آن ها بخشی از این مائده آسمانی را که حقیقت ولایت امیرالمؤمنین است، همراه خود آورده اند و به اندازه خودشان سفره پهن کردند. اما هنگامی که نبی اکرم سفره ولایت را پهن می کنند، که این ولایت همان ولایت الله و ولایت خودشان است، به اندازه ظرف خودشان که مهیمن بر تمام انبیاء می باشند این سفره را پهن کردند. پس غدیر یعنی پرده برداری از ولایت و سرِّ الهی و تنزل و فرود آمدن آن حقیقت از فوق سماوات و نزول مائده آسمانی و برپا شدن این میهمانی الهی برای مردمی که وارد دنیا می شوند تا آنان بر سر این سفره بنشینند و از این مائده استفاده کنند. ادامه این میهمانی در برزخ و رجعت و قیامت دنبال می شود که مجال بیان آن نیست. قسمت و اتفاق دوم پس از ابلاغ ولایت، مربوط به جبهه مقابل این دستور، یعنی ابلیس و لشگریان او می باشد که با ایجاد سقیفه، باعث به تأخیر افتادن تجلی کامل غدیر تا ظهور امام زمان شدند. در پایان مطلب به این قسمت اشاره می شود.
نبأ عظیم ولایت، کلید فهم تمام معارف
بنابراین قسمت نخست دستور ولایت، ابلاغ و بیان حقیقت آن بود. چرا که ابلاغ ولایت، تنها بیان یک لفظ نبود بلکه بیان حقیقت ولایت بود و به سبب این بیان حقیقت و تجلی اعظم در عالم واقع و برپا شد. همانگونه که هنگام مبعوث شدن رسول الله، تجلی اعظم در عالم اتفاق افتاد. در دعای شب 27 رجب آمده است: «بِالتَّجَلِّي الْأَعْظَمِ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّم»(18). آن تجلی اعظم در عالم واقع شده است و آن حقیقت از پرده بیرون آمده است. در غدیر هم از نبا عظیم پرده برداشته شده است. در مورد تفسیرِ «نَبأ» که قرآن کریم می فرماید: «عَمَّ يَتَسَاءَلُون * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ» مواردی از جمله معاد و توحید ذکر شده که همگی درست است. اما به صورت مکرر در روایات آمده است که نبأ عظیم، امیرالمؤمنین(ع) است(19). یعنی کلید فهم تمام حقایق، حضرت امیرالمؤمنین است. پس اگر کسی از این حقیقت بی خبر بود از تمام اخبار غیبی دیگر بی خبر است. چرا که این خبر، نبأ عظیم و کلید تمام اخبار است. در آیات ابتدایی سوره نبأ معارف متعددی وجود دارد که مجال بیان تفصیلی آن نمی باشد. اما لازم است به برخی از آن نکات اشاره شود.
خداوند متعال می فرماید: «عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ * الَّذِى هُمْ فِيهِ مخُتَلِفُونَ * كَلاَّ سَيَعْلَمُون * ثُمَّ كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ * أَ لَمْ نَجعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا * وَ الجِبَالَ أَوْتَادًا * وَ خَلَقْنَاكُم أَزْوَاجًا * وَ جَعَلْنَا نَوْمَكُم سُبَاتًا * وَ جَعَلْنَا الَّيْلَ لِبَاسًا * وَ بَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعًا شِدَادًا * وَ جَعَلْنَا سِرَاجًا وَهَّاجًا * وَ أَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثجَّاجًا * لِّنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَبَاتًا * وَ جَنَّاتٍ أَلْفَافًا * إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كاَنَ مِيقَاتًا * يَوْمَ يُنفَخُ فىِ الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا»(نبأ/1-18). در ابتدای این سوره، سخن از نبأ عظیم است. سپس از برخی نعمت های دیگر سخن به میان می آید و پس از بیان نعمت های الهی، بحث معاد مطرح می شود. به عبارتی دیگر، سخن از خلقت تا معاد ادامه دارد و پس از آن به بیان چگونگی داستان معاد می پردازد. تمام این مطالب، که از خلقت تا معاد بود، ذیل و تحت نبأ عظیم آمده است. کلید فهم این سوره نبا عظیم است و نبأ عظیم وجود مقدس امیرالمؤمنین است. اگر این سرِّ نبأ عظیم برای کسی روشن نشد، «أَ لَمْ نَجعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا» را نمی فهمد. کدامیک از کفّار، با وجود این مقدار زیاد از دانش های ظاهری، به این معرفت و دانش دست می یابند که خداوند متعال زمین را برای ما مهد قرار داده است. این حقایق توحیدی برای چه کسی رمز گشایی می شود. انسانی که توحید محور است، هرگاه که بر زمین قدم می گذارد، احساس میکند و متوجه می شود که بر روی گهواره الهی راه می رود. و این درجه از معرفت و علم، مختص کسانی است که همراه با ولایت می باشند. اگر کسی به معیّت و همراهی با امام رسید، اگر کسی این نور در قلبش تجلی کرد و با نور امام به عالم نگاه کرد، همیشه با نور امام راه می رود و همچون مرحوم علامه طباطبایی می شود که یکی از شاگردان ایشان نقل می کند: مرحوم علّامه طباطبایی، شبهای جمعه در منزل مرحوم انصاری شیرازی درس خصوص داشتند. منزل مرحوم انصاری شیرازی در کوچه های یخچال قاضی قرار داشته است که در حال حاضر هم تاریک اند. حدود 50 سال پیش بود که مرحوم علامه، شبهای جمعه برای برگزاری این درس خصوصی، از آن کوچه های تاریک به منزل آقای انصاری شیرازی می آمدند. ایشان می گوید: ما از بابت تاریکی نگران شدیم و گفتیم شما نیایید. ما به منزل شما می آییم. چرا که در این کوچه های تاریک، خوف آسیب رسیدن به شما وجود دارد. مرحوم علامه در پاسخ فرمودند: مگر ما در طول روز با نور خورشید راه می رویم. و به عبارتی دیگر، یک نور دیگری ما را هدایت می کند که همان نور امام است. بله اینچنین است که باید با نور امام راه برویم. در روایتی از امام باقر(ع) آمده است: «لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِين»(20). اگر نور امام در قلب کسی تجلی کرد، از خورشید روشن تر است. به همین خاطر است که مؤمن در پنج نور قرار دارد که حضرت علی(ع) می فرماید: «الْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُورٌ وَ مَنْظَرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى النُّورِ»(21). این نور که مؤمن در آن است، همان نور امام است. لذا امام صادق(ع) فرمود: هنگامی که ظهور واقع می شود «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ اسْتَغْنَى الْعِبَادُ مِنْ ضَوْءِ الشَّمْس»(22) یعنی زمین با نور امام روشن می شود و مردم از نور خورشید بی نیاز می شوند. و در واقع زمین همچون بهشت می شود که سراسر نور است. اما نوری که از ماه و خورشید نیست بلکه نور امام است. قرآن کریم می فرماید: «لا يَرَوْنَ فيها شَمْساً وَ لا زَمْهَريراً»(انسان/13) یعنی اهل بهشت نه آفتاب را در آنجا مىبينند و نه سرما را.
خلاصه اینکه، اتفاقی که در غدیر افتاد این بود: این خورشید ولایت تجلی کرد. پیامبر(ص) پرده را کنار زدند و در عالم اتفاق عظیمی افتاد و این خورشید طلوع کرد. اگر کسی به این خورشید رسید، برای او از این نبأ عظیم پرده برداری شده است. بنابراین اگر کسی به امام رسید می تواند خدا را در عالم ببیند. اما اگر کسی همراه امام نبود و با نور امام به عالم نگاه نکرد، تمام عالم برای او حجاب می شود و در همیشه در شک و تردید است. در مقابل، کسی که نور امام همراه اوست و او همراه با امام است، هر چه می بیند آیات خداست. یقین رزق آن کسانی است که با امامشان راه می روند. اگر از نبأ عظیم امیرالمؤمنین پرده برداشته نمی شد، هیچ خبری از توحید در عالم نبود. تمام اخبار توحیدی فرع بر امیرالمومنین می باشد. در نتیجه انسان به اندازه ای که با این خبر و این سرّ عظیم آشنا می شود، اسرار توحید را در عالم می فهمد. و الّا شخص بی خبر می آید و بی خبر می رود. اینکه می گویند: ای بی خبر بکوش تا صاحب خبر شوی، یعنی خودت را به امیرالمؤمنین برسان. اگر کسی به حضرت رسید، تمام عالم برای او آیات الله می شود. به هرکجا که بنگرد توحید است. و الّا اگر این نور نبود، انسان در ظلمات قرار می گیرد و تمام اشیاء حجاب می شود. اشیائی که آیات الله هستند حجاب می شوند و شخص به گونه ای می شود که زمین می بیند ججاب می بیند. خورشید می بیند ججاب می بیند. هنگامی که در عالم اسباب و مسببات قرار بگیرد، نه اهل توکل، نه اهل یقین و نه اهل رزق می شود. و در یک کلام به هیچ جایگاهی نمی رسد. اگر کسی آن نبا عظیمی را که تمام اخبار دیگر با آن معنی دار می شوند نفهمید، حتی یک خبر از قرآن را نمی فهمد. با توجه به سخن حضرت باقر(ع) به دو تن از علمای بزرگ اهل سنت: «شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَلَا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِيحاً إِلَّا شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ»(23) روشن می شود که آنهایی که از امام جدا هستند، حتی یک حرف از قرآن را هم نفهمیده اند. زیرا تمام قرآن با امام فهمیده می شود. انسان اگر به امام نرسید، از قرآن مهجور است.
قرآن کریم می فرماید: «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم»(عنکبوت/49) یعنی قرآن نشانه هایی روشن در دل های کسانیست که به آنها علم داده شده است که امام صادق فرمودند: منظور از «الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم» اهل بیت(ع) می باشند(24). بنابراین قرآن در قلب امام است و فهم آیات، اخبار و اسراری که در قرآن می باشد، به اندازه ای است که انسان به امام می رسد و به اندازه ای که به امام می رسد، سر سفره قرآن می نشیند و سفره قرآن برای او، که این سفره به فرموده پیامبر اکرم(ص): «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ مَأْدُبَةُ اللَّه»(25) این قرآن سفره الهیست، برای او گشوده می شود و از مائده آسمانی استفاده می کند. والّا از قرآن و اخبار آن محروم می گردد. امام نبأ عظیم است. آن اتفاقی که در غدیر افتاده همین است که این سفره باز و از این نبأ عظیم پرده برداری شده است. بنا بوده است که مردم از این نبأ با خبر شوند. چرا که اسرار عالم بر ملا شد. لذا پس از ابلاغ نبأ عظیم، این آیه نازل شد: «الْيَوْمَ يَئِسَ مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»(مائده/3). دقت کنید که مقصود از «الَّذينَ كَفَرُوا» کفار معمولی نمی باشند. چرا که آنان به اصطلاح عامیانه، سر در آخور خود دارند. بلکه منظور از کفار در این آیه، دشمنان نشان دار می باشد. کسانی که می فهمند در عالم چه اتفاقی می افتد. روایتی که در سطرهای بعدی می آید، ناظر به همین دشمنان است.
مقابله دستگاه ابلیس با ولایت، دومین اتفاق پس از ابلاغ دستور ولایت
در روضه کافی و در تفسیر علی بن ابراهیم ذیل آیه شریفه «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ ظَنَّه»(سبأ/20) با سند صحیح و با اندکی تفاوت، پیرامون دشمنان نشان دار ولایت که به آن اشاره شد، روایتی آمده است. در روضه کافی آمده است: هنگامی که غدیر برپا شد و پیامبر اکرم امیرالمؤمنین را معرفی کردند، ابلیس ناله ای زد که از ابتدا تا آن زمان چنین ناله هراس انگیری نزده بود. تمام فرماندهان ابلیس به سمت او سرازیر شدند و گفتند چه اتفاقی افتاده است؟ گفت پیامبر(ص) کاری کرد که اگر محقق شود هیچ کسی معصیت نمی کند(26). در نقل علی ابراهیم هست که این شیاطین خاک بر سر خود می ریختند که واویلا شد. تمام تلاش های ما به هدر رفت. ابلیس به آن ها گفت: نگران نباشید.
بعضی از مردم به من قول داده اند و از عهد خود نمی گذرند(27). در ادامه روایتی که در کتاب کافی نقل شده، آمده است هنگام برگزاری سقیفه، ابلیس لشگریانش را صدا زد و در حضور آنان تاج پادشاهی بر سر گذاشت و گفت بروید خوشحال باشید و عیاشی کنید. بنابراین اتفاقی که در غدیر افتاده، چنین حادثه عظیمی است و همانگونه که اشاره شد، هنگامی که پیامبر(ص) امر ولایت را ابلاغ کردند و این سرّ از پرده برون افتاد، دو اتفاق افتاد: اتفاق اول اکمال دین بود که فرمود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم». در این آیه توضیح می دهد که خدا چه چیزی را به شما عطاء کرده است. اتفاق دوم نیز در جبهه مقابل یعنی دستگاه ابلیس افتاد که در این مورد هم در آیات قرآن توضیحاتی بیان شده است. یکی از این آیات، آیه «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْليسُ ظَنَّه»(سبأ/20) است که مختصراً توضیح آن گذشت. آیه ای دیگر«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ»(ابراهیم/28) می باشد که این آیه هم توضیح و تبیین طرف مقابل غدیر می باشد که در طرف آنان چه اتفاقی افتاده است.
یکی دیگر از این آیات، آیه نخست سوره لیل است که می فرماید: «وَ الَّيْلِ إِذَا يَغْشى» که پس از غدیر، شب فراگیر شد و مانع از تجلی کامل آن شد. و آیاتی دیگر که توضیح اتفاقات پس از غدیر در جبهه دشمن است. در غدیر خورشید تجلی کرد که فرمود: «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا» قرار بود که در ظهر، روز کاملا پدیدار و ضُحَی و بالا آمدن پرتو خورشید محقق شود تا همه با نور امام زندگی کنند و هنگامی که با نور امام زندگی کردند، به یقین برسند و تمام عالم آیات الله بشود و نه تنها عالم مُلک، بلکه مَلکوت را ببینند و ملکوت هم برای آنان آیات الله گردد. قرار بود این اتفاق محقق شود. اما این تجلی کامل به تأخیر افتاد و پس از این مرحله و اتفاق اول، اتفاق دوم در جبهه مقابل و سقیفه بود که مانع آن گشت. بیان و توضیح اتفاقات پس از سقیفه و اینکه سیر تاریخی رقم زده شده توسط حضرت علي(ع) در جهت قرار گرفتن تاریخ در مسیر ظهور به چه شکلی محقق شد و سپس اتفاقاتی نزدیک ظهور در جلسه بعد بیان می شود ان شاءالله. السلام علیک یا امیرالمومنین علیه السلام.
پی نوشت ها:
(1) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 738
(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 50
(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 220
(4) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج24، ص: 29
(5) كامل الزيارات، النص، ص: 113
(6) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج1، ص: 476
(7) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 777
(8) الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 427
(9) الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 186
(10) الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 146
(11) من لا يحضره الفقيه، ج2، ص: 617
(12) الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 289
(13) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 51 و بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج29، ص: 562
(14) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج1، ص: 26
(15) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص: 130
(16) من لا يحضره الفقيه، ج2، ص: 616
(17) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج89، ص: 115
(18) البلد الأمين و الدرع الحصين، النص، ص: 183
(19) الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 207
(20) الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 194
(21) الخصال، ج1، ص: 277
(22) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج52، ص: 330
(23) الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 399
(24) الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 214
(25) وسائل الشيعة، ج6، ص: 168 نقلا عن مجمع البیان
(26) الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص: 344
(27) تفسير القمي، ج2، ص: 201