زندگي سرشار از مصيبتها
از نظر آموزههاي وحياني قرآن، نظامي كه دنيا براساس آن ساخته و مديريت
ميشود، عادلانه است و خداوند مقرر كرده تا هر چيزي را در جايگاه شايسته و
بايستهاش قرار دهد. از اين رو، دنيا داراي نظامي بسيار محكم و استوار و
براساس اصول بنيادين عدالت ساخته شده است.
اما در اين ميان اموري است كه انسان را با پرسشهايي مواجه ميسازد؛ زيرا انسان همواره در زندگياش مصيبتهايي رادر خود و خويشان و ديگران ميبيند كه توان ترجمان و تفسير آن را ندارد و نميتواند با هاضمه عقلي خويش آن را تجزيه و تحليل كرده و حل و فصل نمايد.
خداوند به عنوان آفريدگار و پروردگار هستي در آموزههاي قرآن پاسخي شايسته و در خور به اين پرسشها داده و سنت حاكم بر جهان و جان و جامعه انساني را تبيين كرده است. از سنتهاي حاكم بر هستي، سنت اراده و اختياري است كه به انسان داده شده است. اين امر موجب ميشود تا انسان برخلاف ديگر آفريدههاي هستي بتواند در محدودهاي همراه با محدوديتهاي جبري حاكم بر هستي، رفتارهاي متقابلي را با اراده و اختيار در پيش گيرد كه موجب به هم خوردن بخشي از اين تعادل حاكم بر هستي ميشود. پس انسان در نظام هستي تصرفاتي را با اراده و اختيار خويش دارد كه آثار و تبعات آن ميتواند مثبت و در راستاي عدالت حاكم بر هستي، يا منفي و برخلاف عدالت باشد و از مصاديق ظلم و ستم شمرده شود.
از آنجايي كه يكي از سنتها و قوانين حاكم بر هستي، سنت بقاي اعمال و آثار آن است و خداوند ميفرمايد: و نكتب ما قدموا و آثارهم؛ و ما هر آنچه كرديد و آثارشان را مينويسيم (يس، آيه 12)، بايد پذيرفت كه هر عملي كه انسان در جهان در جهت موافق و يا مخالف عدالت انجام ميدهد، بازتاب و آثاري دارد كه براساس عمل و عكسالعمل به خود شخص در وهله نخست و ديگران در وهله دوم باز ميگردد.
به سخن ديگر، هر كاري كه انسان انجام ميدهد در خط توليد ميافتد و توليدات ديگر و بازتوليدهايي دارد كه برخي از آنها جزو لوازم ذاتي و برخي ديگر از لوازم غير و بعيد آن خواهد بود؛ ولي با اين همه جزو بازتابها و پيامدها و به تعبير قرآني «ذنب» و دنبالههاي خواسته و ناخواسته آن است كه تنها خداوند بايد ما را از شر دنبالههاي آن نگه دارد. (فتح، آيات 2 و 3)
براساس آموزههاي قرآن، سنت ديگري كه برجان و جامعه انساني حاكم است، سنت فتنه (عنكبوت، آيات 2 و 3)، سنت ابتلاء (لنبلون فياموالكم و انفسكم: بقره، آيه 155؛ انسان، آيه 2)، امتحان با محنتها (حجرات، آيه 3) و گرفتار شدن به انواع مصيبتها (حديد، آيه 21 و 22؛ تغابن، آيه 11) است؛ به طوري كه روزي نيست كه انسان به يك يا چند مصيبت و ناگواري گرفتار نشود. البته در اين ميان مؤمنان و مدعيان اسلام و ايمان، بيشتر در معرض اين گونه سنتها هستند؛ زيرا هر كسي مدعي است بايد آماده امتحان و آزمون الهي باشد. خداوند ميفرمايد: عربهاي باديهنشين گفتند: «ايمان آوردهايم» بگو: «شما ايمان نياوردهايد، ولي بگوئيد اسلام آوردهايم، اما هنوز ايمان وارد قلبهاي شما نشده است»! (حجرات، آيه 14)
اما خداوند كافران و منافقان را كه شاگردان تنبل كلاس تربيتي دنياهستند، هر ساله يك يا دو بار امتحان ميكند و اما آنها كه در دلهايشان بيماري است، پليدي بر پليديشان افزوده و از دنيا رفتند در حالي كه كافر بودند. آيا آنها نميبينند كه در هر سال، يك يا دو بار آزمايش ميشوند؟! بازتوبه نميكنند و متذكر هم نميشوند! (توبه، آيات 125 و 126)
اين امتحانها و آزمونها در بيشتر موارد شامل مصيبتهايي است كه به روح و جسم خود شخص يا فرزندي كه عزيزتر از جان ميداند و يا همسر و خويشان و مال و منال وارد ميشود. اين گونه است كه روزي نيست كه دچار نقص و كمبودي نشود يا بلا و مصيبتي نبيند.
فلسفه مصيبتها و امتحانها
در آيات قرآن براي مصيبتها فلسفهها و اهدافي بيان شده كه از مهمترين آنها
ظرفيت بخشي به افراد است. انسانها در مصيبتها و مشكلات است كه به فكر
ميافتند تا آن را برطرف كرده يا جلوي آن را بگيرند تا دوباره گرفتار چنين
مصيبتي نشوند. انسان در هنگام مصيبت و پس از آن به فكر چاره و ساز وكاري
ميافتد كه موجب بهرهگيري از تعقل و تفكر ميشود. وقتي انسان به چيزي به
شكل ضروري و اضطرار نيازمند شد به فكر چاره ميافتد و اين گونه است كه
گفتهاند: احتياج مادر اختراع و ابتكار است.
دستيابي انسان به كمالات فردي و اجتماعي در گرو همين مصيبتها و عبور از
بحران و مشكلات است. خداوند پس از آزمونها و ابتلائات بسياري حضرت
ابراهيم(ع) را به مقام امامت رساند (بقره، آيه 124)
همچنين كساني كه ادعائي داشته باشند بايد در آزموني سخت بتوانند آن ادعاي
خود را اثبات كنند. از همين روست كه سنت ابتلا و امتحان از چنين افرادي در
دستور كار قرار گرفته است و خداوند به باديهنشينان عرب كه مدعي ايمان
بودند، ميگويد شما با شهادتين اسلام آوردهايد و تا رسيدن به مقام ايمان
بايد خطرها و مصيبتها را از سر بگذرانيد تا نشان دهيد كه واقعاً ايمان در
جان شما رسوخ كرده است يا نه؟ (حجرات، آيه 14)
البته برخي از مصيبتها بازتاب اعمال نادرستي است كه انسان انجام ميدهد؛ زيرا خداوند بر آن است تا انسان را در دنيا پرورش دهد و تزكيه كرده و به كمالات بايسته و شايسته برساند كه همان خلافت عمومي است. لذا او را دچار انواع مصيبتها ميكند كه پيامد اعمال و رفتار خود و ديگران است. خداوند ميفرمايد: ظهر الفساد فيالبر والبحر بما كسبت ايدي الناس ليذيقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون؛ فساد، در خشكي و دريا بخاطر كارهايي كه مردم انجام دادهاند آشكار شده است؛ خدا ميخواهد نتيجه بعضي از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوي حق) بازگردند! (روم، آيه 41)
در اين آيه بصراحت بيان شده كه مصيبتهايي كه انسانها در محيط زيست خويش با آن مواجهاند، نتيجه برخي از اعمال بدي است كه انجام دادهاند؛ و اگر خداوند ميخواست پيامدهاي همه اين اعمال بد را نشان دهد، وضعيت بشر بدتر از اين ميبود. پس خداوند به انسانها بسيار مهربان است كه اين گونه نكرده است.
در همين آيه همچنين تبيين شده است كه هدف از چشاندن برخي از پيامدهاي زشت عمل، در راستاي توبه و بازگشت انسان به مسير درست است. پس اگر انسان به مصيبتي گرفتار ميآيد براي آن است تا متذكر شده و رفتار و رويه خود را تغيير دهد.
سبكسازي مصيبتها و ناگواريهاي دنيوي
با آنكه مصيبتها داراي ابعاد و اقسام گوناگوني است و همه آنها به شكلي
براي انسان مفيد و سازنده است، اما انسان دوست ندارد كه همواره گرفتار
مصيبت باشد و اگر مصيبتي وارد شده و چارهاي نيست تا آن را تحمل كند، دوست
ميدارد به گونهاي شرايط باشد كه بتواند بار مصيبت را به آساني تحمل كند.
به سخن ديگر، براساس اصل حاكم بر هستي و سنت الهي، مصيبتها هيچگاه از زندگي بشر رخت برنميبندند و انسان تا در دنيا است به انواع واقسام مصيبتها گرفتار است. بنابراين، تنها چارهاي كه براي آدمي ميماند، سبكسازي و آسانسازي تحمل مصيبتها است به طوري كه بتواند به سادگي بار سنگين مصيبت را تحمل كرده وبيآنكه اندوه و حزني در دل داشته باشد بتواند از آن عبور كند و بدون اضطراب و افسردگي و ياس و نااميدي به زندگي خويش ادامه دهد.
امام هادي(ع) در تبيين راهآسانسازي و سبكسازي مصيبتها ميفرمايد: من كان علي بينهًْ من ربه هانت عليه مصائب الدنيا ولو قرض و نشر؛ هر كه بر طريق خداپرستي محكم و استوار باشد، مصائب دنيا بر وي سبك آيد، گرچه تكهتكه شود (تحف العقول، ص 511)
در اين راهكار اصل سبكسازي و آسانسازي به وجود بينهاي از پروردگار استناد داده شده است. پرسش اين است كه «بينه من ربه» چيست؟
در آيات قرآن، معجزات الهي و آيات روشن خداوند به عنوان بينات (بقره، آيه 99؛ اسراء، آيه 101؛ قصص، آيه 36) و بصائر (انعام، آيه 104؛ اعراف، آيه 203؛ قصص، آيه 43) مطرح شده است.
همچنين خداوند آيات قرآن را به عنوان آيات بينات مطرح كرده است (يونس، آيه 15)؛ زيرا اين آيات حقايق هستي را به شكل روشن تبيين كرده و ابعاد و جهات مختلف و متفاوت آن را بيان نموده است به طوري كه هر يك از اين آيات همانند قوانين فيزيك و شيمي، حقيقتي از حقايق هستي را روشن ميكند و انسان را نسبت به وضعيت خود، خدا و جهان و جامعه آگاه ميسازد و شناخت واقعي و حقيقي از هستي، خدا و نفس انساني به دست ميدهد و راههاي برونرفت و يا دستيابي به حقيقت را بيان كرده و ساز و كارهاي رسيدن به كمالات و رهايي از عيوب و نواقص را در قالب احكام تشريعي تشريح ميكند.
خداوند در آيات 22 و 23 سوره حديد در تبيين حقيقت مصيبتهايي كه برانسان وارد ميشود ميفرمايد: هيچ مصيبتي (ناخواسته) در زمين و نه در وجود شما روي نميدهد مگر اينكه همه آنها قبل از آنكه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است؛ و اين امر براي خدا آسان است! اين به خاطر آن است كه براي آنچه از دست دادهايد تأسف نخوريد و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد؛ و خداوند هيچ خيال باف متكبر فخرفروشي را دوست ندارد!
اين آيه تبيين ميكند كه هر چيزي كه از مصيبت به انسان در جان خود و فرزندان و خويشان ميرسد يا در زمين و اموال و مانند آنها با آن مواجه ميشود، از پيش تعيين شده است و هر كسي طبق يك برنامهريزي الهي بايد با اين امور مواجه شود و آن را از سربگذراند؛ زيرا تنها راه دسترسي هر كسي به كمال، اين راه است؛ چنانكه هر كسي اگر مدعي چيزي است يا ميخواهد به چيزي برسد بايد از اين راه بگذرد و با اين روش حجت بر او تمام ميشود و كسي نميتواند مدعي شود كه زمينه رشد يا بازگشت و توبه برايش فراهم نبوده است؛ زيرا خداوند با انواع و اقسام مصيبتها، هم او را ظرفيت بخشي ميكند و هم زمينه را براي بازگشت در صورت اشتباه و خطا و گناه فراهم ميآورد و هم پيامد برخي از اعمالش را در همين دنيا ميبيند تا در آخرت پاك و پاكيزه در پيشگاه خداوند حاضر شود.
اگر كسي به اين حقيقت شناخت علمي حصولي داشته باشد، ميتواند مصيبتها را آسانتر بر دوش كشد و بار آن برايش سبكتر خواهد بود.
البته اگر انسان به جايي برسد كه اين شناخت، شهودي و لدني باشد، در اين
صورت چون ملكوت (باطن) اعمال و مصيبتها برايش روشن است، بسيار آسان و
سبكتر ميتواند با مصيبتي مواجه شود.
اين مرتبه از علم كه از آن به علم شهودي و حضوري يا در مرتبه عالي علم لدني
تعبير ميشود، در روايت امام هادي(ع) به عنوان «بينه من ربه» تعبير شده
است.
ممكن است گفته شود كه بسياري از مردم در اين مرتبه نيستند و نميتوانند مصيبتها را براي خويش سبكسازي و آسانسازي كنند؟ ولي بايد توجه داشت كه راه رسيدن به اين مرتبه و مرحله براي همگان باز است؛ زيرا خداوند در آيات قرآن راه رسيدن به آن را عبادت خالصانه و قلب و نيتي پاك ميداند كه شخص با اعمال صالح عبادي خويش راه تقوا را براي خويش باز ميكند (بقره، آيه 21) و با بهرهگيري از اين تقوا زمينه را براي تعليم مستقيم الهي فراهم ميآورد؛ زيرا خداوند فرموده است: واتقواالله و يعلمكم الله؛ تقواي الهي پيشه گيريد تا خداوند افزون بر چيزهاي ديگر، به تعليم شما نيز بپردازد (بقره، آيه 282).
پس راه سبكسازي از طريق دستيابي به «بينه من ربه» براي همگان باز است. از سوي ديگر دانستن همين حقايق قرآني كه در آيات بينات بيان شده به انسان كمك ميكند تا بتواند مصيبتها را آسانسازي كند و با درك حقايقي چون وجود مصيبتها در زندگي انسان و ابتلاء همگاني و نيز دانستن فلسفهها و اهداف وجود مصيبت، ميتواند مصيبت را سبكسازي كرده و تحمل آن را براي خويش آسان سازد.