متهم، پسری ١٧ ساله است که با درخواست قصاص از سوی اولیای دم، در آستانه حکمی سنگین قرار گرفته است. جلسه رسیدگی به اتهامات او نیز که صبح دیروز در شعبه هفتم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی خازنی برگزار شد، در حالی دو بخش علنی درباره جرایم «قتل و جنایت بر میت» و غیرعلنی پیرامون جرم «زنای به عنف» را در بر میگرفت که ارتباط جرایم رخ داده با یکدیگر، متهم را وا داشت تا بخشی از دفاعیات خود درباره تعرض را نیز بر زبان بیاورد.
در ابتدای جلسه، در حالی که پدر و مادر ستایش در سکوت کامل به قضات خیره شده بودند، نماینده دادستان متن کیفرخواست را قرائت کرد. در آن آمده بود: «متهم، امیرحسین [...] متولد ٢٥/ ٩/ ٧٨، فاقد سابقه کیفری، ٢٢ فروردین امسال همراه پدرش به کلانتری خیرآباد مراجعه کرد و گفت: «وقتی ساعت ١٢:٣٠ دیروز ستایش برای بازی با خواهرزادهام به خانهمان آمده بود، به قصد برقراری آزار و اذیت، با بهانه نشان دادن چند جوجه قناری او را به اتاقم در طبقه سوم کشاندم و به پشت سرش زدم. وقتی روی زمین افتاد، او را مورد تعرض قرار دادم. سپس کشتمش و جسدش را با اسید و آتش سوزاندم.»
گوشها به متن کیفرخواست تیز شده بود که ناگهان صدای زمینخوردن شدیدی نگاهها را به سمت اولیای دم چرخاند؛ مادر ستایش بیهوش شده و از روی صندلی به زمین افتاده بود. همسرش سعی داشت او را از زمین بلند کند اما زن، برای ثانیهای، کاملا از حال رفته بود. با درخواست یکی از قضات، زنی دیگر به کمکش شتافت و او را به بیرون منتقل کرد.
نماینده دادستان ادامه داد: «متهم اعتراف کرده وقتی تعرض کردم، در اتاق را بستم تا در پشت بام سیگار بکشم. ناگهان صدای زنگ خانه آمد. مادر ستایش بود. از صدای جیغ ستایش ترسیدم، برای همین او را به آشپزخانه کشاندم و با چاقو دو بار به گردنش زدم. وقتی مرد، خون روی زمین را با روزنامه پاک کردم، جسد را در جعبه (باند اکو) گذاشتم و سپس با اسید و آتش آن را سوزاندم.»
پس از قرائت کیفرخواست که با تاکید نماینده دادستان بر «سلامت عقلی متهم» پایان یافت، پدر ستایش خواستار قصاص متهم شد و گفت: «او بچه مرا کشته، برای همین تقاضای قصاص دارم. به خاطر تعرض هم باید اعدام شود.»
منشی دادگاه، تازه درخواست پدر ستایش را در برگهای صورتجلسه ثبت کرده بود که وکیل متهم، پروندهای در دست گرفت و با آن موکل خود را باد زد. پسر نوجوان دستش را روی قفسه سینهاش گذاشته و نفسهای عمیق، طوری که از آنها سیر نمیشد، میکشید. وکیلش گفت: «امیرحسین بیماری قلبی و کمی تپش قلب دارد. قرصهایش را هم نخورده، اگر اجازه دهید نشسته دفاع کند.»
با موافقت رئیس دادگاه و نوشیدن آب، متهم آماده دفاع شد. او با انکار دوباره تعرض، قتل در شرایط «سیاهمستی» را پذیرفت و گفت: «من فقط لحظه بریدن سر یادم هست اما اگر مصرف مشروب نبود، هیچ کدام از این اتفاقات نمیافتاد. من مست بودم.»
هنوز کلام متهم در زبانش خشک نشده بود که مادر ستایش به سختی وارد جلسه شد و با انگشت اشاره قاتل را نشان داد و با صدای بلند گفت: «برای چه این را (متهم را) زنده نگه داشتهاید؟» همسرش او را در آغوش گرفت اما زن، توان حضور در جلسه را نداشت و بار دیگر بیرون رفت. همزمان، پدر و مادر متهم نیز وارد جلسه شدند تا شنوای اعترافات پسرشان باشند. متهم ادامه داد: «از مدتی قبل برای دختر مورد علاقهام خواستگار آمده و اعصابم خرد شده بود. برای همین وقتی ساعت ١٢:١٠ دقیقه روز حادثه از مدرسه برگشتم، یکراست به طبقه سوم که در اختیار خودم بود رفتم و مشروب دستساز خوردم. تقریبا چهار لیوان شد. از حالت عادی خارج شده بودم و همه جا را بنفش و سیاه میدیدم. همان موقع، طرفهای ١٢:٣٠، ستایش را در حیاط خانهمان دیدم.»
پسر ١٧ ساله با تاکید بر اینکه تعرض را قبول ندارد، درباره آنچه در بازجوییها اعتراف کرده بود گفت: «در کلانتری تحت فشار گفتم به بهانه نشان دادن جوجه قناری، ستایش را به طبقه بالا بردم، بعد (مکث) تجاوز کردم (مکث و تکرار) تجاوز کردم.»
اعترافات متهم به سمت جرم تعرض پیش میرفت؛ موضوعی که اعتراض وکیل او را در پی داشت. او گفت: «این بخش ایراد دارد، قرار بود جرم تعرض غیرعلنی برگزار شود.» یکی از قضات اما با رد این ایراد، تاکید کرد: «شما با پریدن در حرف موکلتان، جلسه را قطع کردی و این ممنوع است. بگذارید ما کارمان را انجام دهیم.» و متهم ادامه داد: «بعد از تعرض، ستایش هنوز در اتاق بود. در خراب بود و نمیتوانست آن را باز کند. یکهو صدای زنگ خانه را شنیدم. {مادرش بود} از ترس اینکه بفهمند بچه شش ساله را آوردم خانه، چاقویی که روی آبگرمکن بود را برداشتم و با آن دو بار به گردنش زدم.» رئیس دادگاه میان حرف متهم آمد و چاقوی دستهقرمز کوچک، بدون اینکه لکهای خون روی آن باشد را به متهم نشان داد و گفت: «همین چاقو بود؟» متهم با تکان سر پاسخ مثبت داد و اعترافاتش را پی گرفت: «آن لحظه در حالت عادی نبودم و فقط میخواستم ستایش را ساکت کنم. اگر مقداری چسب آنجا بود {دهانش را با آن میبستم} اما جز چاقو، چیز دیگری جلوی چشمانم نیامد. بعد رفتم کمی آهنگ گوش دادم و با گوشی با دختر موردعلاقهام حرف زدم. فردا در مدرسه، برای دوستم ماجرا را تعریف کردم که گفت اسید بریزم. میخواستم اثر انگشتم از بین برود.» این اعتراف متهم در حالی است که براساس محتویات پرونده، او بخشی از جسد را نیز آتش زده است. با تذکر این بخش از سوی قاضی، متهم گفت: «شلنگ شعلهپخشکن کوتاه بود و به جسد نمیرسید. من فقط اسپند آتش زدم تا بوی اسید از بین برود.» پسر ١٧ ساله، تاکید چندبارهای بر مست بودن خود داشت: «من تقریبا در دو سال گذشته هر روز مشروب میخوردم اما این مشروب فرق داشت و نمیدانم چه چیزی در آن قاطی کرده بودند.» پدر متهم با شنیدن این حرف از زبان پسرش، سرش را پایین گرفت و تکانی داد، چهره مادر پسر نوجوان نیز همچنان پر از یأس بود و یک آن نیاز داشت تا اشکهایش سرازیر شود.
یک ساعت پس از آغاز رسیدگی، یکی از قضات پرسید: «آیا میدانستی اگر آدم بکشی، تو را میگیرند و اعدام میکنند؟ آیا میدانستی ارتکاب قتل حرام و گناه است؟» که متهم گفت: «می دانستم گناه است اما حرام نه، در حالت عادی کسی دلش نمیآید آدم بکشد. چند بار در فیلمها دیده بودم که قاتلها را میگیرند و فهمیده بودم که جدی است و اگر آدم بکشی، آدم را میکشند.»
با پایان دفاعیات متهم، وکیلش پشت جایگاه ایستاد و با تاکید بر «عدم رشد و کمال عقلی متهم» و «مست بودن او در روز حادثه» خواستار توجه به این دو عامل شد.
پس از او رئیس دادگاه، جلسه را غیرعلنی اعلام کرد تا رسیدگی به جرم تعرض را آغاز کنند. سه مامور پشت در شعبه ایستاده بودند و اجازه ورود نمیدادند تا ١٥ دقیقه بعد که جلسه به پایان رسید. متهم بار دیگر تعرض را رد کرد و از اولیای دم خواستار بخشش شد.