ما مخاطبان جوان زیادی داریم. اگر موافق باشید مصاحبه را با یک بیوگرافی خلاصه، مختصر و مفید از شما شروع کنیم.
بسیار عالی. من هوشنگ امیر احمدی، استاد دانشگاه رادکرز هستم. سال 1353 و
پیش از انقلاب از کشور خارج شدم. نمی دانم بگویم خوشبختانه یا متاسفانه اما
در انقلاب نبودم، البته از بیرون دستی بر آتش داشتم.
قبل از این که به آمریکا بروم مهندسی کشاورزی را در دانشگاه تبریز تمام کردم. چهار پنج سالی در ایران کار کردم و ستوان دوم بودم. در واقع در لاهیجان افسر ترویج بودم. در سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران استخدام شدم و مرا فرستادند به کارخانه قند چالانچولان در بروجرد و سپس به خرم آباد، الشتر و یاسوج رفتم. ۴ سال در میان لرها، بختیاری ها و قشقایی ها کار کردم. من خود را از عشایر می دانم و عاشق عشایر ایران هستم. ۴ سال آنجا زندگی و کار کردم. معاون و رئیس کارخانه چغندر چارمحال و بختیاری بودم. همان سال هایی بود که حزب رستاخیز شکل گرفت. در آن مقطع عوامل حکومت آمدند و گفتند آدم هایی که در سطح شما - یعنی رئیس بخش و معاون کارخانه و... – هستند، باید عضو رستاخیز بشوند. من گفتم عضو نمی شوم. گمانم آقای سالاری نامی بود که به دستور رئیس ساواک منطقه آمده بود. گفت آقای مهندس یا عضو می شوی یا استعفا می دهی. گفتم بنده استعفا می دهم و همین کار را کردم. چند ماهی به اروپا رفتم اما خوشم نیامد. برگشتم و دوباره به آمریکا رفتم.
در آمریکا یک فوق لیسانس در مدیریت صنعتی و یک دکتری در برنامه ریزی اقتصادی گرفتم. بعد هم آمدم در دانشگاه رادکرز در ایالت نیوجرسی استادیار شدم، بعد هم دانشیار و استاد تمام. مدتی رئیس بخش مطالعات خاورمیانه بودم. یک مرکز مطالعات ایران هم درست کردم. در نهایت هم موسسه ای به نام شورای آمریکاییان و ایرانیان تاسیس کردم که در آمریکا اسم و رسمی دارد.
بعد از انقلاب به کشور برگشتم و ۴۵ روزی در ایران ماندم. می خواستم ببینم سازمان گسترش مرا می خواهد یا نه؟ متوجه شدم که من را دیگر نمی خواهند چرا که من تحصیل کرده آمریکا هستم و آن ها هیچ دوست ندارند متخصصان تحصیل کرده در آمریکا این اطراف بگردند. به هر حال داستان عجیب و غریبی بود. در دانشگاه ها جو تند و انقلابی وجود داشت. بچه های مذهبی و غیرمذهبی، گروه های مختلف و نیروی های معتقد و انقلابی مرتب داشتند با هم بحث و دعوا می کردند. من همان موقع هم به بچه ها گفتم متاسفانه یک جریان تند و خطرناک در حال شکل گیری در کشور است. به هر حال من به آمریکا برگشتم و در دانشگاه استخدام شدم. تا سال 1365 درآمریکا ماندم تا این که نامه ای از دانشگاه تهران و از طرف آقای مهندس مهدی چمران - که الان رئیس شورای شهر تهران هستند - آمد که من را دعوت کرده بود در کنفرانس بازسازی شرکت کنم. ۳ سال پشت سر هم به این کنفرانس دعوت شدم و در آن شرکت کردم.
افتخارم حضور مستقیم و غیر مستقیم در جنگ تحمیلی است
در همان سال ها به جبهه رفتم. تمام این ۳ سال هر وقت که آمدم، مدتی را در
در جبهه گذراندم البته نه به عنوان سرباز جنگی، به عنوان فردی که می خواهد
مطالعه کند برای بازسازی. در آن موقع به خرمشهر، آبادان، سوسنگرد، هویزه،
دشت آزادگان، دزفول، اندیمشک، اهواز و ... سفر کردم و بیش از ۶۰۰۰ عکس و
اسلاید دارم. یکی از افتخارات من این است که مستقیم و غیر مستقیم در جریان
جنگ تحمیلی شرکت کردم. بعدها هم آرام آرام پایم به ایران باز شد. در
بازسازی زلزله بم فعال شدم. دعوت های مختلفی از من شد. آمدم و سخنرانی های
زیادی کردم.
همان زمان شروع کردم به انجام یک سری کارهای نظری. این که جنگ ایران و عراق دارد به کجا می رود؟ چه کار باید کرد؟ تئوری زور را مطرح کردم و گفتم که زور دیگر در دنیای جدید کاربرد مفید ندارد. این سخنرانی را در مرکز مطالعات راهبردی وزارت خارجه مطرح کردم که بعدها خیلی معروف شد و از آن مستقیم یا غیر مستقیم برای پایان دادن به جنگ استفاده شد. نمی خواهم بگویم من جنگ را پایان دادم، اما یک اثر کوچکی گذاشتم. یک بحث نظری داشتم که این جنگ پایان ندارد، برد ندارد و در تحلیل نهایی هر دو بازنده هستند. به هر حال بعد از آن هم در مدتی که داخل کشور بودم تحقیقات زیادی کردم و کتابی به زبان انگلیسی چاپ کردم. کتاب «گذار اقتصادی؛ تجربه ایران» که ترجمه شده است.
من دلال و جاسوس نیستم، دلال رابطه و جاسوس آمریکا داخل حکومت است
متعاقبا وارد رابطه ایران و آمریکا شدم و متوجه شدم که جنگ ایران و عراق و
بعدها مشکل ایران و آمریکا می تواند بیش از پیش فاجعه بار شود. جریانی
سرطانی را مطرح کردم و گفتم روزی این جریان سرطانی تمام بدن ایران را خواهد
گرفت و خراب کاری خواهد کرد. درباره این جریان کنفرانس گذاشتم و ادامه
دادم. آقای خرازی که من آن موقع با او آشنا شده بودم، رئیس تبلیغات جنگ بود
و من را دعوت کرده بود که درباره دفاع مقدس سخنرانی کنم. مشوق بود که من
دنبال این کار را بگیرم و کمک کرد که رابطه ایران و آمریکا را به عنوان یک
بحث مطرح کنیم و عملاً جلسه و کنفرانس بگذاریم.
از اینجا مسئله ایران و آمریکا به یکی از مهم ترین مسائل زندگی من تبدیل شد. ۲۷ سال عملاً متولی فکر و حرکت در این حوزه بودم. این موضوع برای من هم مثبت بود و هم صدماتی را به من وارد کرد و اتهاماتی چون دلال رابطه و جاسوس آمریکا را به من نسبت دادند. من این حرف ها را پشت گوش انداختم و سرم را پایین گرفتم و کار خودم را کردم. خوشبختانه بعد از برجام معلوم شد که نه تنها من دلال نیستم بلکه دلال داخل حکومت جمهوری اسلامی وجود دارد، بعد از برجام معلوم شد که نه تنها من جاسوس نیستم بلکه جاسوس ها هم درون همین سیستم حضور دارند. خوشحالم که رو سفید بیرون آمدم. صادقانه می گویم جزو روسفیدترین افرادی هستم که قبلا روسیاه بود!
سال 1376 از ناطق نوری حمایت کردم
متعاقبا جریان جدیدی را شروع کردم به عنوان جامعه مدنی. سه سال قبل از آمدن
آقای خاتمی مقالات مفصلی درباره جامعه مدنی در ایران نوشتم. آقای خاتمی و
بچه های مشارکت همین ایده را گرفتند و دولت و مجلس را تصاحب کردند. البته
بحث من این بود در بحث جامعه مدنی وقتی جامعه سیاسی نباشد، جامعه مدنی
سیاست زده و خراب می شود که متاسفانه همین طور هم شد. من آن موقع طرفدار
آقای ناطق نوری بودم و در مقابل آقای خاتمی قرار گرفتم. روی من فشار بود و
می گفتند چه معنایی دارد که تو از یک طرف درباره جامعه مدنی می نویسی و از
طرف دیگر طرفدار ناطق نوری هستی؟ پاسخ این بود که من آدم عقل گرایی هستم و
می بینم که جامعه مدنی هنوز رشد نکرده و نیروهاش بچه هستند، جوان هستند و
شور و حال انقلابی و دموکراسی خواهی دارند و نمی توانند کشور را اداره
کنند. علاوه بر این اعتقاد داشتم که اگر آقای ناطق موفق نشود پشت سرش
نیرویی می آید که انقلابی تر خواهد بود و دیدیم که آقای احمدی نژاد آمد. من
آمدن آقای احمدی نژاد را دقیقا پیش بینی کرده بودم. اسمی نیاورده بودم اما
پیش بینی کرده بودم و گفته بودم اگر ناطق نوری رئیس جمهور نشود، کسی می
آید که ناطق در مقابلش می شود دموکرات! همین هم شد و فردی انقلابی تر و
اسلامی تر وسط آمد و کاسه و کوزه آن ها را به هم زد.
احمدی نژاد نظریه جدیدی را مطرح کرد که من به آن «ملت گرایی» می گویم و اعتقاد دارم که نظریه خوبی است. هم ملی گرایی ایران و هم اسلام گرایی را با هم، همزمان در خود دارد. ملی گرایی ایران، جغرافیایی است و می گوید چون این گربه نباشه تن من مباد. اسلام گرایی هم بعد امتی دارد. ملی گرایی و اسلام گرایی به تنهایی هر دو ناقص اند. در داخل اسلام گرایی، جغرافیا نیست. در داخل ملی گرایی هم امت نیست. ملت گرایی هر دو را با هم جمع می کنم. ملت به معنای جغرافیا و مردم است، نه فقط یکی از این دو. این بحث مفصلی است که امیدوارم یواش یواش در کشور شکل بگیرد. این نظریه ای است که می تواند ایرانی ها و اسلامی ها را کنار هم بیاورد و در چارچوبی بسیار زیبا در یک صف قرار دهد تا ان شاءالله به کمک هم این کشور را بسازند.
این همان چیزی است که حسین شریعتمداری را مشکوک کرد!
آقای دکتر! شما این طور شناخته شده اید که 27 سال است به دنبال
اصلاح روابط ایران و آمریکا هستید. فارغ از اینکه گزاره اصلاح روابط بین
ایران و آمریکا را درست یا نادرست و عملی یا غیر ممکن بدانیم، به این سوال
جواب بدهید که جنابعالی به عنوان یک استاد دانشگاه اساسا با چه پشتوانه و
ظرفیتی به دنبال این مساله هستید؟ یک استاد دانشگاه مگر چه قابلیتی دارد؟
این همان چیزی بود که آقای شریعتمداری را مشکوک می کرد. من آدم خوش هدف و
خوش فکری هستم و نظریه دارم. استاد دانشگاه هستم. در آمریکا به آدم هایی
مثل من اهمیت می دهند. آمریکایی ها ارزش قائلند برای آدم هایی که فکر خوب و
نظریه خوب دارند و فعال هستند. من آدم استراتژیکی هستم و از فکرم خوب
استفاده می کنم. وقتی که دیدم رابطه ایران و آمریکا خراب است گفتم باید این
رابطه را درست کنم.
همین طوری نرفتم رابطه را درست کنم. من درابتدا یارگیری کردم. اول با آقای خرازی صحبت کردم و بعد با دوستان دیگر. با یک آمریکایی صحبت کردم که قبلا این جا سفیر بود. یک تیم درست کردم. این تیم بیش تر آمریکایی بود. آمریکایی های خیلی قدرتمندی بودند از جمله وزیر امور خارجه کارتر. آن موقع فضا خالی بود. یک تابوت بود که هیچ کس جرئت نمی کرد برود داخلش اما من رفتم داخل آن. با جرئت و شهامت رفتم. اصلا نترسیدم چون ملی بودم، برای این که حرف درست می زدم. این جا هم با اینکه مخالف این کار بودند اما من را تحمل کردند. برای این که دیدند امیراحمدی جاسوس نیست.
خبرنگار همشهری پرسید کیهان به شما می گوید جاسوس و ضد انقلاب، چه پاسخی دارید؟
یادم هست یک بار کیهان ۲ صفحه درباره من نوشته بود و من را جاسوس و ضد
انقلاب نامیده بود. خبرنگار روزنامه همشهری آمد و به من گفت شما چه پاسخی
برای کیهان و آقای شریعتمداری دارید؟ گفتم اگر من جاسوس و ضد انقلاب هستم
پس وزارت اطلاعات و وزارت امور خارجه این کشور مشکل اساسی دارد. اگر من
رئیس کابینه باشم هر دو وزیر این وزارتحانه ها را برکنار می کنم. بعد هم
امیر احمدی را دستگیر می کنم و می فرستم اوین. به خبرنگار همشهری گفتم آقای
شریعتمداری به من می گوید جاسوس آمریکا و ضد انقلاب و هیچ دلیلی هم ندارد.
من هم به ایشان می گویم جاسوس و ضد انقلاب و هیچ دلیلی هم ندارم! اگر امیر
احمدی بدون هیچ دلیلی جاسوس و ضد انقلاب است، کسی هم که این اتهامات را می
زند می تواند جاسوس و ضد انقلاب باشد بدون هیچ دلیلی! به من می گفتند تو
با آقای احمدی نژاد و مشایی رابطه داری در حالی که من آقای احمدی نژاد و
مشایی را نمی شناختم. البته آقای شریعتمداری روزنامه نگار برجسته ای است و
جزو بهترین روزنامه نگاران ایران است.
خب! به مرور از مرحله جاسوسی و دلالی و ضدانقلاب بودن گذشتم و وارد مراحلی مهم شدم. من نه طرفدار نظام هستم و نه برانداز آن اما در تمام دوران زندگی ام مخالف تحریم ها بودم. همیشه هم به دنبال ایجاد یک درک بهتر بین ایران و آمریکا بودم. هنوز هم هستم و اعتقاد داشتم و دارم که رابطه ایران و آمریکا باید درست شود تا کشور بتواند از شر تحریم ها نجات پیدا کند. مخالفتم با برجام هم از همین جا ناشی می شود. برجام نمی تواند کاری را که من فکرش را می کردم انجام دهد. من قدرت داشتم چون نظریه پرداز، عمیق، دانشگاهی، صادق و شفاف بودم. آمریکایی ها دیدند که من شیله پیله ای در کارم نیست و اگر می خواهم رابطه را درست کنم برای این است که دو ملت به هم نزدیک شوند.
ببخشید آقای دکتر! من نمی توانم این حرف شما را درک کنم. این
که می گویید من آدم صادق و دانشگاهی هستم و شفاف و صادقم دلیل می شود برای
اینکه شما ظرفیت اصلاح روابط ایران و آمریکا را در خود ببینید و 27 سال از
عمرتان را برایش صرف کنید؟ فکر نمی کنید بیش از حد ساده انگارانه به نظر می
رسد؟!
ببینید! آمریکایی ها ملتی هستند که وقتی می بینند صادق هستی، کاری برایت
انجام می دهند. خدا نکند به آمریکایی ها نشان بدهی یا ثابت کنی که صادق
نیستی. مثل یک دستمال تو را دور می اندازند و هیچ گاه هم تو را نمی بخشند.
خوشبختانه در تمام این مدت آمریکایی ها به من اعتماد کردند. آمریکایی ها
اگر ببینند آدم درستی هستی می آیند و پشتت می ایستند. آقای خرازی می گفتند
که وقتی در حکومت از تو حرفی به میان می آید من پشتت می ایستم. در این ۱۷
سال که با تو کار می کنم همیشه آدم درست و صادقی بودی. ممکن است حرف
اشتباهی بزنی و با حرفت موافق نباشم اما صادق هستی.
عباس عبدی گفت ما جوان بودیم و یک غلطی کردیم!
آقای دکتر امیر احمدی! جسارتا جدی می گویید یا شوخی می کنید؟
برای من باورش سخت است که شما واقعا معتقد باشید یک استاد دانشگاه می تواند
با شیخوخیت و ریش سفیدی و شفافیت و صداقت شخصی رابطه یک نهضت انقلابی را
که قصدش نابودی نظم فعلی عالم است با حاکمان محافظه کار جهان امروز اصلاح
کند! باور کنیم که شما روابط بین الملل را اینطور فهم می کنید؟
ببینید من نمی خواهم رابطه را درست کنم. من کاره ای نیستم که رابطه را درست
کنم. رابطه را باید سران ایران و آقای اوباما یا رئیس جمهور بعدی درست
کنند. اصلاح رابطه بین دو کشور کار دولتی هاست. نقش من به عنوان فعال جامعه
مدنی این است که درک بهتری از این رابطه ایجاد کنم، کار من ایجاد فضایی
است که این ها با هم صحبت کنند و اینکه بگویم چه چیزی درست است یا نیست،
سیاست های طرفین را ارزیابی کنم، به آمریکایی ها بگویم، به خاطر کودتای ۲۸
مرداد عذرخواهی کنند، به خاطر تحمیل جنگ و حمایت از صدام عذرخواهی کنند، به
خاطر حمایت از شاه عذرخواهی کنند و ... . به این آقایان هم بگویم شما باید
در رابطه با گروگان گیری عذرخواهی کنید. یک بار آقای عباس عبدی را که از
جمله دانشجویان حمله کننده به سفارت آمریکا بود، به مدت 4 شبانه روز با یکی
از گروگان های آمریکایی در یک هتل رو به رو کردم. بعد از آن به آقای عبدی
گفتم این چه غلطی بود کردی؟ گفت آقا ما جوان بودیم و یک غلطی کردیم!
کار من این است، باید جریان سازی بشود بعد آقای ظریف یا دیگران بیایند و از درزی که من گشوده ام، استفاده یا سوءاستفاده کنند. بنابراین من نیامده ام رابطه را درست کنم بلکه می گویم اگه این رابطه درست نشود دچار سرطان می شویم. من هیچ وقت نخواستم که رابطه ایران و امریکا دوستانه بشود. هرگز! هیچ وقت از من نشنیده اید که بگویم که رابطه ایران و آمریکا دوستانه بشود. شوروی و امریکا در جنگ سرد دشمن بودند ولی بزرگترین سفارتخانه آمریکا در مسکو و بزرگترین سفارتخانه شوروی در آمریکا بود. ما با صدام ۸ سال جنگیدیم اما سفارتخانه هایمان تعطیل نشد. من می گویم وجود یک رابطه عادی بین دو کشور در حال جنگ، عادی است. ما در جبهه همدیگر را کشتیم تا فهمیدیم سر میز هم می شود مذاکره کرد. بعضی مسائل با تفنگ حل نمی شود اما سر میز مذاکره حل می شود.
در واقع الان شما می گویید که من بستر ساز و زمینه ساز برقراری این رابطه هستم؟
من می خواهم درک دو طرف نسبت به هم قوی تر، بهتر و بیشتر شود. می خواهم درک سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و فضایی برای مذاکره ایجاد کنم.
اگر سفارتخانه ای که شما مدنظر دارید، ایجاد بشود، چه اتفاقی می افتد؟
قبل از این که بجنگیم، با تلفن با هم صحبت می کنیم.
کار این آقایان دیپلماسی نیست، زیپلماسی است!
خب الان هم بدون سفارت همین اتفاق می افتد! آقایان ظریف و کری مرتبا ملاقات دارند...
نه! الان فقط سر مسائلی که امریکا می خواهد، مذاکره انجام می شود؛ مثل
برجام و ... . سر مسائلی که ما مدنظر داریم هیچ مذاکره ای صورت نمی گیرد.
ما در تله ای افتاده ایم که هرچه آمریکایی ها بخواهند، همان انجام می شود.
مثلا بعضی آقایان می گویند آزاد کردن سربازان متجاوز آمریکایی روز قبل از
توافق برجام، کار دیپلماسی بود. من گفتم نه! این کار دیپلماسی نبود. در
واقع امریکا از شما خواست و شما آزاد کردید. دیپلماسی یعنی به اوباما
بگویید که قانون ویزا را وتو کند و او هم بپذیرد. دیپلماسی یک طرفه، به سود
امریکایی هاست.ما به آمریکایی ها گفتیم مسئله ویزا را حل کنید و آنها هم
گفتند ببینیم چه کار می کنیم، کاری هم نکردند و پشت گوش انداختند. به این
نمی گویند دیپلماسی. به این کار آقایان باید گفت «زیپلماسی». یعنی این که
یک طرف نظرش را پیش ببرد اما طرف دوم مثل زیپ عمل کند و هیچ سودی از این
رابطه نبرد.
دلالان داخلی، دلال جنگ و تحریمند و به جای گرفتن عذر خواهی، خودشان عذرخواهی کردند
پیش از اینکه خدمت شما برسم نمی دانستم بحث دلالی را چگونه باید
باز کنم، حقیقتش اینکه از سن و سال شما حیا می کردم چون می دانم که از
شنیدن این واژه ناراحت می شوید. اما حالا که خودتان این بحث را پیش کشیدید و
گفتید دلال رابطه ایران و آمریکا و جاسوسان آمریکا در خود سیستم حضور
دارند، تقاضا می کنم بیشتر در این باره توضیح دهید...
اگر مردم ایران بنده را دلال صلح بپندارند، بنده به این تفکر افتخار می
کنم. دلالان داخل حکومت کسانی هستند که معاملات غیر معقول و نابرابر می
کنند. در نتیجه واژه دلال مناسب خودشان است. من دلال نیستم چرا که برای
مردم ایران از مقامات عالی رتبه آمریکا عذرخواهی گرفتم و هیچ کس در ایران
همانند کار بنده را انجام نداده است. من از خانم مادلین آلبرایت برای
کودتای 28 مرداد عذرخواهی گرفتم اما دلالان داخلی به جای گرفتن عذر خواهی،
خودشان عذرخواهی کردند. دلالان داخلی در حقیقت دلال جنگ هستند. دلال تحریم
هستند. دلال بدبختی کشور هستند. ما به ظاهر مرگ بر امریکا گفتیم اما در عمل
به فرمان آن ها بتن را داخل راکتور هسته ای ریختیم. آمریکایی ها ترجیح می
دهند که مرگ برآمریکای ایرانیان را بشنوند و به خواسته هایشان هم عمل شود.
آمریکا عملا به اهداف هسته ای خود در ایران رسیده است.
همیشه گفته ام اصلاح طلبان بد، غیر ملی و غیر وطنی عمل می کنند
علت مخالفت شما با برجام چه بود؟ حامیان دولت که می گفتند برجام
مهمترین زمینه برای اصلاح روابط ایران و آمریکاست، یعنی همان چیزی که شما
به قول خودتان به عنوان یک استاد دانشگاه و فعال جامعه مدنی شفاف و صادق و
عمیق، 27 سال به دنبال آن بودید...
من مخالف برجام نبودم و فقط منتقد آن بودم. فرق من با آقایان شریعتمداری،
نبویان و زاکانی این است که این افراد، بحث سیاسی با دولت روحانی دارند.
البته این به این معنا نیست که حرفهایشان غلط باشد. من همیشه گفته ام که
نیروهای اصلاح طلب در کشور خیلی بد و غیر ملی و غیر وطنی عمل می کنند. در
واقع نباید در مسئله مهمی مثل برجام به صورت جناحی عمل کرد، باید ملی و
آکادمیک و علمی عمل کرد. در واقع باید موارد درست و نادرست را در برجام با
دلیل بیان کرد. این که بگوییم برجام آفتاب درخشان و فتح الفتوح است یا
برجام هیچ است، حرف حساب علمی و آکادمیک نیست. برجام نه هیچ است و نه آفتاب
درخشان. وقتی گفتم برجام 90 درصد به سود آمریکا بود و 10 درصد به سود
ایران است، مورد انتقاد قرار گرفتم. این در حالی بود که من حداقل 10 امتیاز
برای ایران در نظر گرفتم اما آقای سیف رییس بانک مرکزی همین دولت گفت
نتیجه برجام تقریبا هیچ بود!
آیا آمریکایی ها به همان 10 امتیازی که به قول شما روی کاغذ دادند، در عمل متعهد بودند؟
در جواب شما باید بگویم برجام یک روح دارد، یک جسم و یک هدف. هدف برجام از
طرف ایران این بود که نظام حفظ شود که شد. قسمت دوم که تحریم بود عملی نشد و
شاید درآینده عملی شود. متاسفانه آقای روحانی به حماسه اقتصادی که رهبر
انقلاب مطالبه کردند، نتوانست عمل کند.
البته بنده روح برجام را که دیپلماسی و دیالوگ بود، قبول دارم. فکر می کنم اگر آقای ظریف، دیپلماسی را به جای برجام به عنوان دستاوردش معرفی می کرد، آن موقع انسان عاقل تری بود. البته هدف برجام از طرف آمریکا هم ایراد داشت به این دلیل که هدف امریکا خلع سلاح ایران بود که به منزله تحقیر و از دست رفتن عزت ایران است. خلع سلاح ایران توسط آمریکا چه با تحریم و چه با برجام موجب از دست رفت عزت ایران شد و هیچ ایرانی وطن پرستی نمیخواهد که از دست رفتن عزت کشورش را ببیند.
ظریف خائن یا دلال نیست اما عقل کل هم نیست
وضعیت تحقیرامیز ایران بعد از برجام، نتیجه ضعف دیپلماتیک بود یا محصول دلالی های موجود؟
آقای ظریف خائن یا دلال نیست اما عقل کل هم نیست. متاسفانه دولت آقای
روحانی خودش را عقل کل می داند. جلو و عقب طرف ایرانی در مذاکرات فقط 40
نفر بودند اما در پشت صحنه مذاکرات، طرف آمریکایی توسط 2000 کارشناس
پشتیبانی می شد. به این رقم اضافه کنید چند هزار نفر کارشناسی را که از
هیات های چینی، آلمانی، روسی، فرانسوی و انگلیسی حمایت کارشناسی می کردند.
در مذاکرات هسته ای عقل 40 نفر در مقابل عقل 40 هزار نفر قرار گرفت که
منطقی نبود. متاسفانه عقل کم در مقابل عقل زیاد قرار گرفت و از هیچ کس هم
کمک نگرفتند.
اگر تیم مذاکره کننده از شما کمک می گرفتند، آیا کمک می کردید؟
متاسفانه دولت آقای روحانی فکر می کرد که امیراحمدی نسبت به برجام نظر سوء
دارد. من حدود 40 سال در آمریکا زندگی کرده ام و از رییس جمهور تا
دانشجویان این کشور را به خوبی می شناسم و اگر در مذاکرات حضور داشتم امکان
نداشت کلاه بر سرم برود.
افتخار می کنم که مثل تیم مذاکره کننده نه یک شبه قهرمان شدم و نه یک شبه ضد قهرمان
آیا علاقه مند بودید که جزو تیم مذاکره کننده باشید؟
من علاقه نداشتم به طور رسمی عضو تیم مذاکره کننده باشم اما علاقه داشتم به
عنوان پشتیبان حضور داشته باشم. در مورد بنده کم کاری کردند اما دلخور
نیستم. من همان امیر احمدی هستم و افتخار می کنم که مسول مشکل برجام نیستم.
افتخار می کنم که مثل تیم مذاکره کننده نه یک شبه قهرمان شدم و نه یک شبه
ضد قهرمان. من یک آدم ملی هستم، برجام را نگاه می کنم و بدون این که نظر
شخص خاصی مثل آقایان شریعتمداری یا روحانی بنده را متاثر کند، نظر می دهم و
هر جا که با منافع ملی مغایرت داشته باشد صریحا رد خواهم کرد.
احمدی نژاد ایران را تا آستانه ساختن سلاح پیش برد و آمریکایی ها را مجبور به مذاکره کرد
اگر فکر کنیم 10 امتیاز آمریکا به ایران در برجام حقیقت داشته
باشد، چه میزان از این امتیازات را محصول مقاومت محمود احمدی نژاد و حمایت
او از پیشبرد سریع برنامه هسته ای ایران می دانید؟
بدون تردید بخش عمده امتیازاتی که آمریکایی ها دادند محصول تلاش های احمدی
نژاد است. آقای دکتر ظریف گفتند اگر امریکایی ها با ما سر میز مذاکره
نشستند به این علت بود که ما ثابت کردیم توانایی ساختن بمب هسته ای را
داریم. آقای احمدی نژاد کارهای بزرگ و خطرناک را با شجاعت انجام می داد و
من معتقدم انجام کارهای بزرگ و خطرناک بهتر از کارهای کوچک و الکی است.
دکتر احمدی نژاد ایران را جایی برد که آمریکایی ها اذعان کردند تا دو ماه
دیگر ایران قادر به ساخت بمب هسته ای خواهد بود و باعث ترس آمریکایی ها شد.
حق غنی سازی که آقایان مدعی هستند خودشان گرفته اند توسط اینها گرفته نشد.
در مذاکرات عمان و در دولت احمدی نژاد اوباما قبول کرد که غنی سازی در
ایران انجام شود. مذاکرات مسقط را ظریف و روحانی انجام ندادند بلکه توسط
نظام شروع شد. در واقع قرارداد ژنو در مسقط نوشته شد. مذاکرات مسقط در
زمان دولت آقای احمدی نژاد شروع شد و حق غنی سازی را آنجا به ایران دادند.
اسرائیلی ها جاده احمدی نژاد را در امریکا بستند
البته اقای احمدی نژاد در مذاکرات مسقط نقشی نداشت. آقای صالحی گفتند دکتر احمدی نژاد مخالف بود اما مانع هم ایجاد نکرد...
بله. آقای احمدی نژاد را از پرونده هسته ای کنار گذاشتند. به دو دلیل این
کار را کردند. احمدی نژاد مواضع تندی نسبت به اسرائیلی ها داشت و در نتیجه
اسرائیلی ها جاده احمدی نژاد را در امریکا بستند. دوم این که اقای احمدی
نژاد به دلیل روحیه انقلابی و تعصب نسبت به عزت ایران، سختگیرتر از بقیه
بود. کار به جایی رسید که روش آقای احمدی نژاد از نظر نظام مشکل ایجاد می
کرد. جالب است بدانید همان نیروهایی که از خارج و داخل، حکومت را از جنگ و
تحریم می ترساندند تا قبل از برجام خودشان طرفدار جنگ و تحریم بودند. در
واقع نیروهایی وجود داشتند که از یک سو خودشان آمریکا را تشویق می کردند به
تحریم بیشتر و از سوی دیگر خودشان نظام را از تحریم بیشتر می ترساندند.
حتی به آمریکا سفر و با مقامات این کشور دیدار کردند.
کسانی که آمریکا را به وضع تحریم تشویق کردند، در داخل، احمدی نژاد را بزرگترین خطر برای نظام معرفی کردند
روند تشویق آمریکا به تحریم بیشتر توسط عده ای از نیروهای سیاسی داخلی بعد از انتخابات 88 شروع شد؟
این مورد جزو مهمترین بخش های تاریخ ایران است که الان نمی خواهم بازگو
کنم. فقط به عنوان یک آدم مطلع که بخش عمده عمرش را در آمریکا سپری کرده و
دوستان آمریکایی زیادی در میان مقامات این کشور دارد، به شما می گویم که
نیروهایی از داخل ایران از یک طرف آمریکا را به تحریم بیشتر ایران تشویق می
کردند و از طرفی تحریم و احمدی نژاد را به عنوان بزرگترین تهدید برای
کشور، به نظام معرفی می کردند.
این افراد در داخل نظام هم مسئولیت داشتند یا صرفا فعالان سیاسی با نفوذ بودند؟
من نمی خواهم در این باره صحبت کنم.
اگر بگویند امیراحمدی بی خود می گوید، تشویق کنندگان آمریکا را با اسم و سند افشا می کنم
فعالیت نیروهای داخلی در تشویق امریکایی ها برای تحریم بیشتر تا چه حد در تشدید تحریم ها موثر بود؟
خیلی زیاد. آمریکایی ها برای تغییر در هر حکومتی از نیروهای همان حکومت
استفاده می کنند. این موضوع برایشان خوشآیند است که از نیروهای همان حکومت
برای تغییرش استفاده کنند. متاسفانه نیروهایی که بعدها در برجام فعال شدند
از همان دوستان تشویق کننده آمریکا برای تشدید تحریم بودند.
در چه صورت حاضر هستید اسامی تشویق کنندگان امریکا به افزایش تحریم ها علیه مردم ایران را به زبان آورید؟
از خدا می خواهم یکی از این افراد این جمله را به زبان آورد که امیر احمدی
بی خود می گوید تا نامش را با سند و مدرک فاش کنم. در این صورت حاضرم که
علاوه بر نام و مشخصات، نشانی، زمان و مکان ملاقات ها در آمریکا را از
تلویزیون ایران برای مردم فاش کنم.
بزرگترین دروغ تاریخ این بود که اگر برجام نبود آمریکا قطعا به ایران حمله می کرد
اجازه بدهید این جمله را هم بگویم: بزرگترین دروغ تاریخ این بود که اگر
برجام نبود آمریکا قطعا به ایران حمله می کرد. آمریکا هیچ وقت به ایران
حمله نمی کند مگر اینکه ایران به آمریکا حمله کند. حتی ایران با ساختن بمب
هسته ای هم مورد حمله آمریکا قرار نمی گرفت و فقط شدت تحریم ها افزایش پیدا
می کرد. به فرض محال حتی اگر حمله ای هم از طرف آمریکا صورت می گرفت، در
پرتاب چند موشک به فردو، نظنز و اراک خلاصه می شد؛ کاری که ما با دست
خودمان انجام دادیم!
ماجرای ملاقات با شائول موفاز
ماجرای دیدار شما با شائول موفاز چه بود؟ موفاز صهیونیست
سرشناسی است که سمت هایی چون معاون نخستوزیر، وزیر راه و ترابری، رئیس
ستاد کل فرماندهی و عملیات ارتش و وزیر سابق دفاع اسرائیل را تجربه کرده
...
حتما می دانید که شائول موفاز یک فرد ایرانی و اصفهانی است که در سن 13
سالگی از ایران خارج شد. یک بار در جایی با او رو به رو شدم و او از من
خواست تا پیامی تهدید آمیز را برای سران ایران ببرم. او گفت: آقای دکتر
امیر احمدی! به مقامات ایران بگو که اگر دست از سر اسرائیل برندارند به آن
ها حمله می کنیم. من به او گفتم آیا مطمئن هستید که می خواهید این پیام
تهدید را به مقامات ایران منتقل کنم؟! پرسید چرا این سوال را می پرسی؟! به
او گفتم آیا یزید را می شناسی؟ گفت: بله. پرسیدم امام حسین (ع) را چه طور؟!
گفت: می شناسم. گفتم عزاداری ایرانیان در ایام محرم را زمانی که در ایران
بودی به خاطر می آوری؟ گفت بله. به او گفتم پس می دانی که مسلمانان ایران
1400 سال است که به دنبال یزید و یزیدیان می گردند تا انتقام خون امامشان
را بگیرند. اگر آمادگی دارید که برای حداقل 1400 سال مردم ایران در
تعقیبتان باشند، پیام شما را به مسئولان ایرانی منتقل می کنم. آقای موفاز
کمی تامل کرد و گفت نیازی نیست.
نظر آقای ظریف درباره سرکوب بابی ها به دست مبارک امیرکبیر چیست؟!
بعد از برجام وقتی دیدید رسانه های دولتی، آقای ظریف را با مرحوم دکتر مصدق و مرحوم امیرکبیر مقایسه می کنند، چه احساسی داشتید؟!
این مقایسه بسیار احمقانه است از نظر من کسانی که این قیاس را انجام دادند
احمق هستند. اولا آقایان ظریف، مصدق و امیرکبیر در دو دنیای متفاوت زندگی
کرده اند. امیرکبیر یک درباری بود که با انگلستان بر سر منافع ملی مشاجره
کرد. امیر کبیر فردی بود که با دستان مبارکش هزاران بابی را تکه و پاره و
سرکوب کرد. می خواهم بپرسم آقای ظریفی که با امیرکبیر مقایسه می شود،
درباره سرکوب بابی ها توسط آن مرحوم چه نظری دارد؟ آیا می تواند کلامی در
این باره بگوید؟ از طرف دیگر مصدق یک شاهزاده بود که بارها به عنوان
نماینده از سوی مردم انتخاب شد. ولی اقای ظریف همه سمت هایش انتصابی بوده و
هرگز توسط مردم انتخاب نشده است. آقای مصدق سیاستمدار بودند، البته اقای
ظریف آدم خوبی است و با هم دوست هستیم اما او سیاستمدار نیست و فقط یک
دیپلمات است و خودش بهتر می داند که این مقایسه تا چه اندازه غلط است.
مشکل نامه های احمدی نژاد این است که همیشه در موضع نصیحت قرار می گیرد
نظر شما درباره نامه اخیر آقای احمدی نژاد به اوباما چیست؟
نامه های اولیه آقای احمدی نژاد واقعا سنت شکنانه بود. این چنین نامه نگاری
هایی باید انجام شود. در مورد نامه اخیر باید بگویم که ایشان سیاست مدار
بزرگی هستند و به آمریکایی ها رو دست زدند. در واقع ایشان به آقای روحانی
به اندازه کافی فرصت دادند تا این نامه را بنویسد اما در نهایت خودشان
مجبور به نوشتن نامه شدند. هر شهروند ایرانی حق دارد و می تواند برای
اوباما نامه بنویسد. مشکلی که آقای احمدی نژاد دارند و البته زیاد هم کوچک
نیست این است که همیشه در موضع نصیحت گر قرار می گیرند. آقای احمدی نژاد
بهتر است نامه هایش را در مقام سیاست گذار بنویسد.
تنها راه نجات از برجام، ثانویه کردن آن است که آقای احمدی نژاد این کار را خوب بلد است
به نظر شما اگر احمدی نژاد در سال 96 رئیس جمهور شود، چه اتفاقی برای برجام میفتد؟
احمدی نژاد می تواند برجام را ثانویه و تبدیل به مساله ای فرعی کند. تنها
راه نجات از برجام، ثانویه کردن آن است که آقای احمدی نژاد این کار را خوب
بلد است.
حرف عباس عبدی غلط است، برجام نقطه قوتی برای بازگشت احمدی نژاد است
آقای عباس عبدی اخیرا در اظهارنظری گفته بود که برجام سد بازگشت
احمدی نژاد است و با وجود برجام روی کار آمدن دوباره احمدی نژاد غیرممکن
است.
برجام ربطی به آقای احمدی نژاد ندارد. برعکس، اتفاقا چون برجام تاثیر مثبتی
بر اقصاد کشور نداشته نقطه قوتی برای بازگشت آقای احمدی نژاد است. بنده در
مدت 15روزی که در ایران هستم و با مردم صحبت و معاشرت می کنم حتی یک مورد
را هم پیدا نکردم که از برجام ابراز رضایت کرده باشد، هیچکس را ندیدم که
معتقد باشد وضعیت کشور با مذاکرات بهتر شده است. در سفری که به زادگاهم
داشتم، همه مردم از احمدی نژاد می گفتند و طرفدار او بودند. احمدی نژاد
طرفداران بسیار زیادی در کشور دارد، علاوه بر مستضعفین و شهرستانی ها که
طرفداران سنتی و پر و پا قرص او هستند، برجام باعث شده است که لایه های
جدیدی به حامیان احمدی نژاد اضافه شود و روز به روز هم بیشتر می شوند.
مطمئن هستم اگر احمدی نژاد وارد رقابت شود، قطعا رئیس جمهور آینده خواهد
بود.
همیشه دوست داشتم با ژنرال های سپاه پاسداران گفت و گو داشته باشم
به خاطر فعالیت هایتان در آمریکا، هیچوقت تحت پیگرد نهادهای
امنیتی این کشور قرار نگرفتید؟ CIA درباره شما چه فکری می کند؟ هیچوقت
احضار نشدید و از شما توضیح نخواستند؟
این اتفاق بارها افتاده و من هم به صورت شفاف برایشان توضیح داده ام. چیزی
برای پنهان کردن ندارم. CIA امیل ها و مکالمه هایم را به مدت 8 سال کنترل
کرد اما چیزی پیدا نکرد.
در ایران چطور؟ هیچ وقت با نهادهای امنیتی در ارتباط نبودید یا از شما سوال و جواب نکردند؟
گاها توضیحاتی خواسته شده و من هم به طور شفاف توضیح داده ام. همیشه دوست
داشتم با ژنرال های عالی رتبه سپاه گفت و گو داشته باشم اما این سعادت
هیچوقت نصیبم نشده. هوشنگ امیر احمدی به عنوان یک مسلمان وطن پرست حتما
سپاه پاسداران را بسیار دوست دارد. ارتش های کشورهای پیشرفته جهان همیشه
نقش مهمی در پیشرفت علمی و صنعتی کشورشان داشته اند. من نمی دانم سپاه به
جز دفاع از کیان مرزها و امنیت ایران در این حوزه هم نقشی دارد یا نه. اگر
روزی مطلع شوم که سپاه در پیشرفت علمی و صنعتی ایران هم نقش دارد، علاقه ام
به این نهاد دو برابر می شود.
ترامپ برای ایران بهتر از کلینتون است
تحلیل شما از انتخابات آمریکا چیست؟ در ایران این طور القاء می
شود که روی کار آمدن خانم کلینتون برای ایران بهتر از ریاست جمهوری دونالد
ترامپ است و او راه اوباما را ادامه می دهد.
هر دو برای ایران بد هستند اما یکی از آن ها برایمان بدتر است. هیلاری
کلینتون اگر رئیس جمهور شود بسیار مداخله جو و قلدر خواهد بود. هیلاری
کلینتون از آنجایی که یک زن است، ناگزیر است در همان ماه های ابتدایی برای
اینکه ژنرال ها، اعضای کنگره و چهره های با نفوذ را مجبور به تبعیت کند و
ثابت کند زن بودنش برایش نقصی نیست، حتما دست به مداخله جویی و تنش آفرینی
های جدی در سطح بین الملل خواهد زد. هیلاری کلینتون برجام را کنار نخواهد
زد، در عوض به سرعت سراغ تحمیل برجام های دو و سه می رود و بلافاصله پرونده
موشکی ایران را روی میز می آورد. گزینه مداخله مستقیم نظامی در سوریه هم
یکی از دم دستی ترین موارد برای او محسوب می شود تا اقتدارش به هیات حاکمه
آمریکا برای 8 سال آینده تحمیل کند.
در مقابل دونالد ترامپ یک بساز بفروشِ نژاد پرست است. البته او هم برجام را پاره نخواهد کرد. نگاه ترامپ بیشتر اقتصادی است و کمتر میل به مداخله جویی دارد که از همان خصلت بساز بفروشی اش نشات می گیرد. اگر دونالد ترامپ رئیس جمهور شود از آنجایی که چهره اش در جهان به عنوان یک نژادپرست جا افتاده، بر خلاف اوباما نمی تواند علیه ایران اجماع درست کند، او حتی میلی هم به دخالت در سوریه نخواهد داشت چون در آن منفعت اقتصادی نمی بیند.
تصور اینکه خانم کلینتون راه اوباما را ادامه می دهد کاملا احمقانه است
در مجموع باید بگویم برای ایران روی کار آمدن ترامپ بهتر از کیلینتون است.
البته فعلا کلینتون از ترامپ پیش است و خود جمهوری خواهان هم به طور کامل
از ترامپ پشتیبانی نمی کنند، هر چند نتیجه غیر قابل پیش بینی است. این را
هم به شوخی بگویم که برای اولین بار منافع ایرانیان مقیم آمریکا در تقابل
با منافع جمهوری اسلامی قرار گرفته است. برای منِ امیر احمدیِ مسلمان و
ایرانی و سایر هموطنان ایرانی ساکن آمریکا، روی کار آمدن ترامپِ نژادپرست
فاجعه خواهد بود و مشکلات زیادی ایجاد خواهد کرد. این در صورتی است که
کلینتون خصلت نژاد پرستی و آزار مسلمانان را ندارد و روی کار آمدنش در
آمریکا به نفع امثال بنده است.
تصور اینکه خانم کلینتون راه اوباما را ادامه می دهد یا رفاقت او با اوباما باعث می شود نرمش بیشتری در برابر ایران به خرج دهد، کاملا احمقانه است. در آمریکا برخلاف ایران، روسای جمهور و مسئولان بعد از پایان مسئولیت می میرند و کمترین اثری بر سیاست های این کشور ندارند.