به گزارش پایگاه 598، تساوی در شنیانگ. این خبر بدی نیست، البته برای کسانی که بازی را
ندیدهاند. بازی مسالههای دیگری را با ما در میان میگذارد، ما را دچار
حسرت میکند، اینکه چه فرصتی را در خاک چین از کف دادهایم. راه روسیه
میتوانست آسان جلوه کند، حتی با این بازیهای پرانتقاد، با این نمایشهایی
که پس از بیست و چند روز اردو هیچکس را به تمجید وانمیدارد.
از فوتبالی که تیم ملی در ورزشگاه تاج بلورین نمایش داد، سانترهای بیهدف
به یاد مانده و فشاری که چینیها را ترسانده بود و ما را در حمله دگم جلوه
میداد. اصرار به سانترهای پرتعداد و بیتوجهی به بازیهای دیگری که با
جهانبخش، شجاعی، امیری و بعدها با ترابی و قوچاننژاد میتوانستیم بسازیم،
آخرش کار را رساند به جایی که اگر داور اردنی پنالتی چین را نادیده
نمیگرفت، با دست خالی به ایران برمیگشتیم.
کارلوس کیروش تا آخر پای ایدهاش ماند و هر چه به در بسته خورد و سانتر
بیکیفیت تماشا کرد، بازهم از راهکار دیگری پرده برنداشت و این سوال را
پررنگتر کرد که آیا اردوی بلندمدت تیم ملی، صرف تمرین همین سانترهایی شده
که جهانبخش دقتی هم در اجرایش خرج نمیکرد؟
کیروش برای پرخاشهای آنچنانیاش فرصتی پیدا نکرد و اگر آن خطای دقیقه 85
حوالی دروازه ما رخ میداد، فریاد کیروش به آسمان میرفت و ما هم از
مافیای کنفدراسیون فوتبال آسیا و داوران عرب داستانها میساختیم و از
خودمان نمیپرسیدیم که با آنهمه سانتر قرار بود به کجا برسیم. تیم ملی اگر
جانمایه فوتبالش همین سانترهای بیکیفیت نبود و تمام امیدش با تصویرسازی
چند ضربه سر سردار آزمون در روستوف شکل نمیگرفت، آن وقت برای پیروزی در
شنیانگ هزار راه نرفته دیگر هم پیدا میشد. در بازی علیرضا جهانبخش
دمدستیترین ایده این است که از او سانترهای پیدرپی بخواهیم و جهانبخش
یک مثال است برای اینکه بدانیم تیم ملی دم دستیترین ایدهها را انتخاب
میکند. مثال دیگرش همان سردار آزمون که سرزدنش تنها امیدمان بود.
برگردیم به اردوی تیم ملی در فلورانس و تهران. تیم ملی با این اردوی
بلندمدت، از دور دل میبرد و از نزدیک نگرانمان میکند. اگر به نتایج نگاه
کنید، برای تیم ملی کف میزنید و هورا میکشید و اگر بروید وسط زمین و به
رفتار فنی تیم توجه کنید، همه چیز فرو میریزد و هزار سوال پدید میآید،
نگران میشوید و نقد خواهید داشت، سوالاتی مثل این: تیم ملی چرا در اردوی
بلند مدتش به ترکیبی ثابت نرسید و در بازی دوم این همه تغییر داشت؟
خوش اقبالی دقایق پایانی مقابل قطر، خوش اقبالی مواجه شدن با این تیم ملی
چین که انگار 3 امتیاز را میخواست پس از تعظیم چینی تقدیم ما کند و
خوشاقبالی ما در نادیده گرفتن پنالتی چین در دقیقه 85 و وابسته نبودن داور
عرب به مافیای خیالی علیه فوتبال ایران، همه و همه خوشاقبالی ماست و
مبارک ما باشد، اما حواسمان نیز باشد که این 4 امتیاز را مدیون چه عواملی
هستیم و دوباره حواسمان باشد که مقابل قطر و چین چه فوتبال نازلی را ارائه کردهایم.
منتظر بمانیم و ببینیم تیم ملی ایران در دو بازی آیندهاش در حالیکه
احتمالا اردوی بلندمدت نخواهد داشت، کیفیت فنی بهتری را مقابل ازبکستان و
کرهجنوبی (حریفانی شاخصتر از قطر و چین) ارائه میدهد؟ اگر چنین شد، به
این اردوها شک کنیم و از سینهچاکهای کیروش در فضای مجازی نترسیم و تردید
داشته باشیم. فوتبال بازی مجازی نیست، روی زمین بازی میشود و کیفیت نازلش
را به رخ میکشد؛ چنان که در دو هفته اخیر.