ويژگي خاص خلافت امويان تشريفات و تجملات درباري خلفا بود، به گونهاي كه آنها بر خلاف زندگي ساده و بيتكلف خلفاي راشدين و بويژه امام علي(ع) دمشق را به شهري شاهانه تبديل كردند و با موروثي كردن مقام خليفه، خلافت اموي را به نوعي سلطنت و پادشاهي مبدل ساختند. خلفاي اموي در طول 90 سال حكومت خود به هيچ عنوان وقعي به تعاليم و دستورات اسلامي ننهادند و از هر گونه ظلم و ستمي به مردم كشورهاي تحت حاكميت خود فروگذار نكردند. آنان از ابتدا رويه خصمانهاي را نسبت به ايرانيان نيز در پيش گرفتند و از آنجا كه گروه زيادي از مردم ايران به تشيع گرويده بودند به آنان به چشم دشمنان جدي خود مينگريستند. يزيد دومين خليفه اموي با به شهادت رساندن امام حسين(ع) ننگ جاوداني براي خود و كارگزارانش بر جاي نهاد و كينه و نفرت وصف ناپذيري بين او و مردم ايران كه امام سوم شيعيان را سخت گرامي ميداشتند بوجود آمد. اين دشمني و خصومت در دوره خلفاي بعدي اموي ادامه پيدا كرد و آنان با موالي وبنده خواندن غير اعراب و بويژه ايرانيان همواره مردم ايران را مورد اهانت و تحقير خود قرار ميدادند. اوج فشار و ظلم خلفاي اموي بر مردم ايران در دوره حكومت عبدالملك بن مروان بود و با وجود تلاش فراوان وي براي بيرون راندن ايرانيان از امور ديواني دستگاه خلافت، در اين امر توفيقي نيافت.
وي حاكمي خونريز، سركش و خونخوار به نام حجاج بن يوسف را به سمت فرمانرواي عراق عرب و عراق عجم يا به عبارتي تمام سرزمينهاي غربي و مركزي ايران منصوب نمود. اين حاكم خونريز در طول دوران زمامداري خود گروه زيادي از ايرانيان را كشت و قيامهاي آزاديخواهانه ايرانيان را با قساوتي بيسابقه سركوب كرد. شدت عمل او بر عليه مردم ايران و بويژه شيعيان به حدي بود كه برخلاف نص صريح قرآن از مسلمانان غيرعرب نيز جزيه ميگرفت و دهها نوع ماليات و خراج بر كشاورزان و پيشهوران روستاها و شهرهاي ايران وضع كرده بود.
در دوره خلافت امويان بر ايران، مردم سختيهاي فراواني را متحمل شدند و عمال بنياميه علاوه بر اخذ مالياتهاي گوناگون به چپاول و غارت اموال و مردم نيز ميپرداختند.
آنان در دوره حاكميت خود قبايلي از اعراب مناطق شمالي و جنوبي عربستان را به ايالات مختلف ايران كوچ دادند تا از اين طريق كنترل بيشتري بر مردم ايران داشته باشند ولي پس از چندي همين امر موجب تشديد درگيري در مناطق مختلف ايران شد چرا كه اين قبايل كه ريشه در عصيبت جاهلي خود داشتند درگير اختلافات طايفهاي و قبيلگي شده و به تشنج در اين مناطق دامن زدند.
در دوره امويان سب و لعن حضرت علي(ع) و خاندان او در سرتاسر خلافت اجباري شمرده ميشد و ايرانيان كه به خاندان اهلبيت عشق ميورزيدند با چشمي پرخون شاهد اين توهينها بودند و هر از چند گاهي با قيامهاييخونين خشم خود را به خلفاي اموي نشان ميدادند.
بهترين و عادلترين خليفه اموي عمر بنعبدالعزيز بود كه سب و لعن علي وآل علي(ع) را متوقف كرد و از بار فشارهاي تحميلي بر مسلمانان غير عرب به نحو محسوسي كاست ولي مخالفان خليفه طي توطئهاي پس از دو سال او را به قتل رساندند.
ايرانيان در دوران خلافت اموي جداي از جنگها و شورشهاي گوناگون سياسي، درگير جنگ فرهنگي با امويان بودند و با براه انداختن نهضت ادبي شعوبيه در تلاش برآمدند تا گذشته پرافتخار خود را به رخ اعراب كشيده و برتري خود را بر آنان ثابت كنند.
آنان همچنين در امور ديواني نيز نقش مهمي را به خود اختصاص دادند و عليرغم نفرت خلفا و كارگزاران آنان، ايرانيان در ساختار و شالوده اصلي حكومت بنياميه به سختي نفوذ كردند. امويان در دوران خلافت خود به قدري به ايرانيان محتاج بودند كه سليمان خليفه اموي در اين باره گفته بود: (عجبا ايرانيان هزار سال حكمفرمايي كردند و ساعتي بما احتياج پيدا ننمودند و ما صد سال خلافت كرديم و يكساعت بيمساعدت آنها نتوانستيم زندگاني كنيم).
ايرانيان در نهايت كينه خود را بر امويان كارگر ساختند و ابومسلم خراساني سردار بزرگ ايراني سرانجام به حكومت آنها پايان داد.