به گزارش پایگاه 598، نشريه آمريكايي فارين افرز در گزارشي به بررسي سوابق و فعاليت هاي جبهه النصره و اهداف تغيير نام اين گروه پرداخته و نتيجه مي گيرد اين تغيير نام، اقدامي صوري است تا به تطهير گروهي كه آمريكا را در مقابله با ايران ياري مي كند، بيانجامد.
ابومحمد جولاني، فرمانده جبهه النصره سوريه كه وابسته به القاعده است، در تاريخ 28 ژوئيه، خبر مهمي را اعلام كرد. اگرچه وي به ستايش ايمن الظواهري و اسامه بن لادن سلف وي كه از امراي مهم القاعده به شمار ميروند، پرداخته، امّا؛ به نظر ميرسد كه تغييرات سازماني آشكاري را اعلام كرده است.
براي اولين بار او اعلام كرد كه جبهه النصره چيزي جز سازمان جولاني نيست و با نام جبهه فتح الشام (JFS)، شناخته ميشود. جولاني در همين خصوص اعلام كرد كه نام سامان تغيير كرده است و بدون هيچ وابستگي به عوامل خارجي فعاليت ميكند.
رسانههاي عربي و غربي با انتشار اين خبر از سوي جولاني، اعلام كردند كه وي از سازمان القاعده جدا شده است، امّا؛ بررسي اظهارات جولاني نشان ميدهد كه واقعاً اين اتفاق رخ نداده است. به ويژه بررسي دقيق بيانيه منتشره از سوي جولاني نيز تأييد ميكند كه تفسير جدا شدن جبهه فتح الشام از القاعده واقعي نيست. البته، برخي از چهرههاي مهم جبهه فتح الشام اعلام كردند كه ميان جولاني و القاعده شكاف رخ داده است، امّا؛ صحت داشتن اين موضوع جاي ترديد دارد.
اين تلقي كه جولاني به وسيله ايجاد جبهه فتح الشام از القاعده جدا شده، در نتيجه ناديده گرفتن استراتژي بلندمدت القاعده رخ داده است. واقعيت اين است كه القاعده تجزيه و تحليل خود را از پيام جولاني در مورد تأسيس جبهه فتح الشام در رسانههاي عرب زبان، مانند ال-مصرا (Al-Masra)، در عربستان سعودي منتشر كرده است. به طور كلي، شواهد موجود نشان ميدهد كه تغيير نام النصره به جبهه فتح الشام ، يك انشعاب واقعي از القاعده نيست و تنها نشانهاي براي بازگشت به نقشه القاعده براي سوريه محسوب ميشود.
ارتباط با القاعده، اتحاد گروههاي تروريستي را دشوار ميكند
براي درك تحركات اخير النصره، دانستن اين نكته مهم است كه القاعده تمايلي به اجراي بيپرده نقشههايش در جنگ داخلي سوريه ندارد. از سويي ديگر، القاعده قصد دارد كه در درازمدت يك اسلامگراي اماراتي را به جاي بشار اسد در سوريه به قدرت برساند و اين موضوع نياز به صبر استراتژيك دارد.
به اين ترتيب، القاعده در چارچوب سياستهاي تعريفشدهاش، در طول دو سال اول جنگ سوريه، كاهش نظارت بينالمللي عمال ارشد در صفوف النصره و ديگر سازمانهاي جهادي را در دستور كار خود قرار داد
در همين خصوص، الظواهري و معاونان وي قصد داشتند كه به طور مخفيانه و بدون آنكه رسماً نامي از القاعده به ميان آورده شود، به هدايت گروههاي تروريستي مانند جبهه النصره و اتحاد با ديگر تروريستها بپردازند.
الظواهري و همكارانش اعتقاد داشتند كه اگر نام القاعده به ميان بيايد، اتحاد ميان گروههاي تروريستي مختلف، سخت ميشود. با توجه به واقعياتي كه گفته شد، درك اين موضوع كه القاعده نميخواهد جهانيان در مورد نقش آن در جنگ داخلي سوريه اطلاعاتي داشته باشند، اهميت مييابد.
النصره زاده داعش است
مهم اينكه؛ جبهه النصره از داخل گروه تروريستي-تكفيري داعش كه رهبر آن ابوبكر البغدادي است، بيرون آمده است و از آنجائيكه، جولاني به الظواهري اعلام وفاداري كرده، يعني به البغدادي وفادار است. از سويي ديگر، در سال 2012، جبهه النصره به عنوان نام مستعار سازمان ابوبكر البغدادي كار خود را شروع كرد و به نظر ميرسد كه در سوريه به موفقيتهايي دست يافته است.
پس از اعلام وجود جبهه النصره، نيويورك تايمز گزارش داد كه برخي پلاكاردها مانند اينكه "مداخله آمريكا بس است؛ جبهه النصره از ما حمايت ميكند" ديده ميشد كه نشان دهنده قدرت گرفتن النصره در سوريه بود و اينكه به تنهايي ميتواند براي براندازي اسد فعاليت كند.
در 8 آوريل 2013 البغدادي يك پيام صوتي منتشر كرد كه طي آن خواستار انحلال جبهه النصره شد، ولي واقعيت اين بود كه هدف، گسترش جبهه النصره در قالب دولت اسلامي عراق و نه از بين رفتن آن بود.
البغدادي اعلام كرد كه جولاني، صرفا يكي از سربازان القاعده است و ما به سربازان و عوامل خود و كساني كه از ما حمايت مالي ميكنند، مديون هستيم. از آن زمان به بعد، البغدادي موجوديت يافتن "دولت اسلامي عراق" را اعلام كرد و جبهه النصره به عنوان يك نهاد واحد با عنوان "دولت اسلامي عراق و الشام " معرفي شد.
دو روز بعد و در تاريخ 10 آوريل، جولاني دستور البغدادي را براي لغو جبهه النصره رد كرد و طي يك پيام صوتي اعلام كرد كه جبهه النصره همچنان به صورت مستقل فعاليت ميكند. جولاني اعلام كرد كه او و هوادارانش به طور مستقيم به الظواهري وفادار هستند، به اين ترتيب، جولاني در زنجيره فرمانبرداري، البغدادي را دور زد.
اين اولين بار بود كه النصره به عنوان بخشي از القاعده، چنين ادعاهايي را عليه البغدادي مطرح ميكرد، مهم اينكه؛ در ماههاي پس از آن، مشخص شد كه البغدادي برخي از بهترين جهادگران كهنهكار خود مانند ابو الفراس را براي رهبري جبهه النصره به سوريه فرستاده است. چند هفته بعد، ظواهري بروز اختلاف بين بغدادي و جولاني را اعلام كرد و در نامهاي كه در تاريخ 23 مي 2013، منتشر گرديد، خواستار حل و فصل مشكلات پيش رو شد. وي در همين خصوص گفت: بايد هواداران البغدادي به عراق بازگردند و تحت عنوان دولت اسلامي عراق فعاليت كنند.
برنامه اين بود كه جبهه النصره به عنوان يك نهاد مستقل و به صورت يك شاخه منطقهاي القاعده در سوريه فعاليت كند و در مقابل فرماندهي كل القاعده، پاسخگو باشد. سخنان الظواهري كه در نامه وي عنوان شد، نوعي توبيخ البغدادي محسوب ميشد، امّا؛ طي آن جولاني نيز مورد انتقاد قرار گرفت كه چرا رابطه خود را با القاعده عيان كرده و به وفاداري به آن اعتراف نموده است. البته، البغدادي، از دستور الظواهري در مورد اتحاد النصره و داعش، سرپيچي كرد و در تابستان سال 2013، رقه را از كنترل النصره و ديگر گروههاي شورشي خارج كرد. در نتيجه بزرگترين رقابت در طول تاريخ، ميان گروههاي تروريستي به وجود آمد و داعش به تسخير سرزمينهايي در عراق و سوريه دست زد و پيروزيهاي ديگري نيز در سراسر جهان به دست آورد.
داعش براي القاعده مشكلساز شد
موفقيتهاي داعش، مشكلاتي را براي القاعده در همه جا از غرب آفريقا تا جنوب آسيا به وجود آورد و البته بدترين آسيب به منافع استراتژيك القاعده در سوريه وارد شد. در نهايت، به جاي نفوذ مخفيانه، القاعده در حال حاضر يك شاخه رسمي از النصره است و يك رقيب تروريستي سركش براي داعش محسوب ميشود. اين شرايط چيزي نبود كه الظواهري و ديگر استراتژيستهاي همكار او ميخواستند.
القاعده، تلاش دارد تا جايي كه ممكن است از جبهه النصره فاصله بگيرد و قصد دارد كه به اين استراتژي از طريق بازتعريف مجدد النصره شكل دهد. اين موضوع به نظر ميرسد كه به خوبي در مقاله اخيري كه در خبرنامه هفتگي ال مصرا (Al-Masra)، منتشر شده، عنوان شده است.
گفتني است؛ در تاريخ 9 اوت، مقالهاي تحت عنوان "نامهاي درباره جدايي جبهه النصره از القاعده"، در خبرنامه هفتگي مورد بحث منتشر شد. اين مقاله توسط اسامه بن صالح كه به احتمال زياد يك نام مستعار است، نوشته شده و با توجه به اسناد و اظهارات القاعده به توضيح طرحهاي اين گروه در سوريه ميپردازد.
در بخشي از اين نوشته با عنوان "ايستاده نه"، نويسنده به عدم تمايل القاعده براي اعلان رسمي فعاليتش در سوريه اشاره ميكند. در همين ارتباط، وي به ويديويي كه در ماه مي سال 2014، توسط الظواهري منتشر شد، اشاره ميكند. الظواهري در اين ويديو، خواستار عدم اعلام حضور رسمي در سوريه شد و گفت كه برادران ما در عراق (گروه البغدادي منظور است) نيز نبايد به فعاليت علني بپردازند.
الظواهري ادامه ميدهد كه ما در مورد اعلانهاي عمومي كه صورت ميگيرد، شگفت زده هستيم. وي تصريح ميكند كه اعلان عمومي مواضع گروههاي جهادي فعال در سوريه، فرصتهايي را در اختيار آمريكا و بشار اسد قرار ميدهد. وي همچنين با اشاره به شكلدهي به داعش اعلام ميكند كه البغدادي نيز در حال اقدام (شايد ناخواسته) عليه گروههاي جهادي است.
بن صالح در ادامه به نامه آگوست سال2010 كه از سوي بن لادن براي احمد گودان، فرمانده گروه تروريستي الشباب در سومالي فرستاده شد، اشاره ميكند. در اين نامه بن لادن به گودان اعلام كرد كه القاعده و الشباب ميتوانند در سومالي با يكديگر همكاري كنند، در مورد ارتباط بين دو طرف ميتوان در سومالي اطلاعرساني كرد، امّا؛ نبايد وفاداري رسمي الشباب به القاعده علني شود.
وي ادامه داد: اگر توضيحي درباره رابطه الشباب و القاعده لازم بود، بايد گفته شود كه يك ارتباط ساده و برادري است و چيزي جز اين نيست، به اين ترتيب، نه ارتباط ميان القاعده و الشباب رد و نه اثبات ميشود. انتشار نامه بنلادن به گودان در حال حاضر نشان ميدهد كه الشباب بخشي از القاعده در آن زمان بوده، امّا؛ به عقيده بن لادن ابهام در مورد رابطه الشباب و القاعده يك مزيت استراتژيك بوده است. بن لادن طي نامه خود به گودان اعلام كرده بود كه روشنسازي رابطه القاعده و الشباب موجب تشديد خشم دشمنان و بسيج آنان ميشود.
اگرچه بن لادن اذعان نمود كه دشمنان در نهايت رابطه القاعده و الشباب را ميفهمند و نميتوان اين موضوع را تا ابد كتمان كرد، امّا؛ وي اظهار ميكند: اعلان رسمي، بالاترين حد اثبات رابطه الشباب و القاعده است و نبايد اين كار انجام شود. بنلادن تصريح ميكند: برقراري رابطه مسلمانان با الشباب و كمك به آن، بدون دانستن رابطه القاعده با الشباب، راحتتر انجام ميشود. رابطه الشباب و القاعده تا 18 ماه بعد از همكاري آنها و تا زمان كشته شدن بن لادن، به تعويق افتاد. امّا؛ اداره سري امور توسط القاعده در شرق آفريقا نشان داد كه چگونه اين گروه تروريستي، به ايجاد شاخههاي جديد و اداره آنها مبادرت ميكند.
كتمان رابطه با القاعده؛ راهي براي عدم مواجهه با دشمنان
بن صالح، تحليل ميكند كه ممانعت از آشكارسازي روابط القاعده با ديگر گروههاي تروريستي به منظور عدم مواجهه با دشمنان رخ داده است. مهم اينكه؛ القاعده انتظار ندارد كه با علني نشدن رابطه جبهه فتح الشام با القاعده، آمريكا به خارج كردن اين گروه تروريستي از ليست سياه خود اقدام كند و يا اعضاي آن را هدف قرار ندهد، امّا؛ القاعده معتقد است كه از اين طريق از كشتار بيش از پيش عوامل تروريستي به بهانه ارتباط با القاعده جلوگيري ميشود.
به گفته بن صالح، سياست علني نكردن نقشههاي القاعده در سوريه و خاورميانه نيز ديده ميشود، به گونهاي كه جبهه النصره تمايل ندارد به عنوان حامي فعاليتهاي القاعده شناخته شود و مورد هدف قرار گيرد.
نوشته بن صالح بينشي را درباره تفكر القاعده مشخص ميكند و نشان ميدهد كه اقدامات جولاني در وهله اول توسط رهبران ارشد القاعده اداره شده و چارچوب فعاليت جبهه النصره، قبل از اينكه اعلام استقلال نمايد، توسط رهبران القاعده مشخص شده است.
بن صالح در ادامه به اظهارات معاون الظواهري كه چند ساعت قبل از اعلام ايجاد جبهه فتح الشام منتشر شده، اشاره ميكند. در اين اظهارات، ابو خيار المصري كه يكي از رهبران تروريستها است، جبهه النصره را حافظ منافع اسلام و مسلمانان معرفي ميكند كه از جهاد مردم شام نيز محافظت مينمايد. به اين ترتيب، بايد گفت كه جبهه فتح الشام از النصره جدا نيست و اينها نيز از القاعده منفك نيستند.
نكته مهم ديگر اينكه، اهداف جبهه فتح الشام با النصره متفاوت نيست و اهداف النصره نيز با القاعده فرق نميكرد. در همين خصوص، ميتوان به اظهارات جولاني طي يك كنفرانس مطبوعاتي اشاره كرد كه گفت: چه ما با القاعده مرتبط باشيم و چه نباشيم، اصول فرقي نميكند ما خواستار اعمال شريعت و ادامه جهاد هستيم، همانطور كه القاعده بود.
غرب و آمريكا از درك استراتژيهاي القاعده عاجز است
براي دولتهاي غربي، به ويژه ايالات متحده، فهم استراتژي القاعده همواره اهميت داشته است، امّا؛ بعيد به نظر ميرسد كه اين كشورها قادر به فهم استراتژي اين گروه تروريستي باشند چه برسد به اينكه بخواهند به آن پاسخ دهند. در گذشته، ايالات متحده به دليل اين اعتقاد كه القاعده در آستانه شكست استراتژيك است، اقدامات آن را ناديده ميگرفت. امّا؛ در حال حاضر، غرب تصور ميكند كه اين گروه تروريستي براي آنها تهديدي محسوب نميشود و به همين دليل نسبت به مقابله با آن بي علاقه شده است.
واقعيت اين است كه خطر القاعده در حال رشد است، علاوه بر نفوذ اين گروه تروريستي بر ديگر گروهها در سوريه، جبهه فتح الشام كه با القاعده ارتباط دارد نيز يك تهديد به شمار ميرود. تا قبل از تغيير نام النصره به جبهه فتح الشام ، اين گروه تروريستي از حمايت قطر، عربستان سعودي و تركيه، با وجود وابستگي آشكار به القاعده، برخوردار بود. نگراني اينجاست كه اين كشورها اهل سنت و همه مشتاق سرنگوني بشار اسد هستند و در مخالفت با ايران ثابت قدم ميباشند. موضوع ديگر اينكه، جبهه فتح الشام كه جايگزين جبهه النصره ميباشد، اعلام وفاداري رسمي به القاعده نكرده است و به اين ترتيب بهتر و آسانتر ميتواند از حمايت متحدان غربي خود برخوردار شود.
تغيير نام النصره به جبهه فتح الشام ، بايد در پرتو اين موضوع فهم شود كه القاعده قصد دارد به صورت پنهان به نقشههايش در سوريه شكل دهد. از سويي ديگر، رهبران ارشد اين گروه تروريستي، در حال حاضر در تلاش براي بازگشت به استراتژي اصلي خود در سوريه هستند و اگر غرب به اين گروه واكنش شايسته نشان ندهد به اهداف خود دست مييابند.