به گزارش پایگاه 598 به نقل از شهروند، وقتي با كيميا عليزاده همكلام ميشويد، ميفهميد كه چرا خدا چنين نظري
به او كرده تا بتواند با يك مدال برنز دل ٨٠ميليون ايراني را شاد كند.
ميفهميد كه چرا او با تمام هم سن و سالهايش فرق دارد كه توانسته در ١٨
سالگي به چنين موفقيت بزرگي برسد. كيميا از جنسي خاص است. جنسي كه خيلي زود
به دل مينشيند و دلتان ميخواهد برايش بهترينها را آرزو كنيد. وقتي با
سادگي و مهرباني ميگويد كه قبل از رفتن به المپيك چه عهدي با خدا بسته و
چه دغدغهاي داشته، دلتان ميخواهد تا تكواندو هست و المپيك وجود دارد،
كيميا در آن طلا بگيرد. طلايي از جنس وجود خودش كه بتواند اتفاقات بزرگي را
رقم بزند. «كيميا»ي ورزش ايران اگرچه نتوانست آنچه خودش ميخواست را از
المپيك بهدست بياورد اما وقتي ديد مردم كشورش چقدر از اين برنز طلاييرنگ
خوشحالند، از سر شادي لبخند زد و همان جا با خودش عهد بست ٤سال ديگر شگفتي
بزرگتري را رقم بزند و با طلاي المپيك شادي را به همه ايرانيها تقديم
كند. صحبت كردن با اين دختر آنقدر دوستداشتني بود كه دلمان ميخواست
ساعتها پاي حرفهايش بنشينيم. وقتي يادمان ميافتد كيميا تازه ١٨سال دارد
و دست كم ميتواند در ٣ المپيك ديگر هم مدال بگيرد. او را روي سكوي با طلا
تصور ميكنيم و دلمان برايش غنج ميرود.
وقتي همه مردم ايران از برنز تو خوشحال بودند، تو ناراحت بودي كه چرا طلا نگرفتي؟
بله همه از اينكه من توانسته بودم برنز بگيرم خوشحال بودند اما خودم نه.
چون ميدانستم ميتوانم برنده باشم و طلا بگيرم. من با يك اختلاف نسبت به
حريف اسپانياييام بازنده شدم. از تكواندوكاري هم شكست خوردم كه چند ماه
قبل با ٥ امتياز اختلاف او را شكست داده بودم و ميتوانستم به راحتي
فيناليست شوم. جيد، آن يكي حريفم را هم ٢ بار شكست داده بودم و به همين
دليل انتظار رفتن به فينال و طلا گرفتن را داشتم. خودم از مدالم راضي نبودم
چون ميشد كه بهتر نتيجه بگيرم. بالاخره المپيك است و جو زمين خيلي سنگين و
قابل مقايسه با بقيه رقابتها نبود. واقعا در المپيك هيچ چيز قابل
پيشبيني نيست اما باز هم خدا را شكر ميكنم كه توانستم برنز بگيرم.
چه چيزي بعد از كسب مدال برنز برايت اهميت داشت؟
از خوشحالي مردم خيلي خوشحال شدم. وقتي ديدم چقدر اين مدال براي مردم مهم
بوده و خوشحال شدهاند، از ته دلم خنديدم. وقتي متوجه شدم توانستم براي
لحظهاي لبخند را روي لب مردم بياورم و اينكه راهي براي مدال گرفتن بقيه
بانوان ورزش باز شده، من هم خوشحال شدم.
تو هميشه تأكيد داشتي كه با مربي دوران كودكيات تمرين كني در
صورتي كه ميتوانستي انتخابهاي ديگري داشته باشي. اينكه در تمام اين مدت
مربي دوران كودكيات كنارت بود، چقدر در موفقيتت نقش داشت؟
اينكه مربي كودكيام كنارم بود، پوئن مثبتي برايم بود و خيلي كمك كرد. اگر
اين اتفاق نميافتاد، اطمينان دارم كه نميتوانستم مدال بگيرم. بعد از
باختم مقابل حريف اسپانيايي ديگر دوست نداشتم مسابقه بدهم چون خيلي ناراحت
بودم اما صحبتهاي استاد كامراني شرايط من را تغيير داد. باورتان نميشود
اگر بگويم كه حتي يك لحظه دعا كردم كه ورزشكار اسپانيايي به فينال نرود چون
واقعا نميخواستم مسابقه بدهم اما استادم به من گفت براي نماينده اسپانيا
از راه دور انرژي بفرست كه به فينال برود. اين صحبتها خيلي روحيه من را
تغيير داد و مرا براي كسب مدال مصمم كرد.
ظاهرا با آسيب ديدگيهاي زيادي هم به المپيك رفتي.
بله همينطور است. من با شرايط بدي وارد اردو شدم و آسيب ديدگيهاي قبلي
خيلي من را اذيت ميكرد. البته از لحاظ فني آماده بودم و مشكلي نداشتم. در
مسابقات يونان راستم راه افتاده بود و ٧٠درصد از ضربههاي سمت راستم
استفاده كردم اما آسيب ديدگي در پاي چپم باعث شد نتوانم چپ را محور كنم و
با راست ضربه بزنم. شرايط برايم سخت بود. اطمينان دارم كه اگر مربيام
نبود، نميتوانستم مدال بگيرم چون آسيبهاي قبل اذيتم ميكرد. برنامههايي
كه استادم داد باعث شد تا فشار زيادي به پايم نيايد و بهتر تمرين كنم. خودم
هم قبل از المپيك فكر نميكردم به آمادگي كامل برسم اما در المپيك با
آمادگي كامل به ميدان رفتم و اين را مديون تمرينات و برنامههاي استاد
كامراني هستم.
استقبال فوقالعادهاي از تو در فرودگاه شد. خودت فكر ميكردي مردم چنين برخورد گرمي موقع برگشتن به ايران داشته باشند؟
بايد اعتراف كنم كه خيلي غافلگير شدم. جمعيت زيادي به فرودگاه آمده بودند و
فكرش را نميكردم كه اين همه مورد استقبال قرار بگيرم. وقتي حضور مردم و
مهربانيهايشان را ديدم انگيزه ام بيشتر شد كه تمرينات و برنامههاي
آيندهام را با قدرت بيشتري ادامه دهم و به فكر موفقيتهاي بزرگتري باشم.
دوست داري مدالت را به چه كساني تقديم كني؟
من اين مدال را تقديم به شهيد گمنامي ميكنم كه زمان شهادتش فقط ١٧سال
داشته و در فدراسيون تكواندو به خاك سپرده شده است. مدالم تقديم به اين
شهيد و تمام شهيداني كه براي آزادي و استقلال ايران جنگيدند تا من الان با
خيال راحت در كشورم زندگي كنم و آسوده باشم.
در فرودگاه صحنه زيبايي را رقم زدي، وقتي دست پدرت را بوسيدي. درباره اين موضوع صحبت كن.
من موفقيتم را مديون زحمات پدر و مادرم ميدانم. لازم بود كه از آنها
بهويژه از مادرم تشكر كنم چون واقعا زحمات زيادي براي من كشيدهاند. هر
فرزندي هم بايد بداند كه بعد از هر موفقيتي هميشه بايد قدردان زحمات پدر و
مادرش باشد. من هم هميشه قدردان پدر و مادرم هستم و خوشحالم كه توانستم
زحمات آنها را تا حدودي جبران كنم.
تا حالا به اين موضوع فكر كردهاي كه اگر با پيشنهاد خارجي از طرف بقيه كشورها روبهرو شوي چه واكنشي نشان ميدهي؟
تاكنون اصلا به اين موضوع فكر نكردهام كه اگر پيشنهاد خارجي داشته باشم چه
تصميمي ميگيرم. درواقع تا حالا يك لحظه هم از ذهنم عبور نكرده كه چه
واكنشي به پيشنهاد كشورهاي خارجي نشان خواهم داد.
حتما الان با جوايزي كه گرفتهاي پولدار شدهاي. فكر كردي كه ميخواهي با جوايزت چه كاري انجام دهي؟
قبل از اينكه صاحب اين جوايز شوم، از خدا خواسته بودم روزي اين توانايي
مالي را به من بدهد كه به بچههاي كار و كودكان يتيم كمك كنم. زندگي اين
كودكان و زحمتهايشان هميشه من را ناراحت ميكرد و يكي از دغدغههاي
ذهنيام بود. هميشه از خدا ميخواستم پولدار شوم تا بتوانم براي اين كودكان
سرپناه درست كنم و به آنها كمك كنم. خدارا شكر كه الان توانايي اين كار را
دارم و ميخواهم عهدي را كه با خدا بستهام، به جاي بياورم و تا جايي كه
ميتوانم به اين كودكان بيگناه محبت كنم. زندگي اجباري اين كودكان خيلي
سخت و دردناك است. واقعا دشوار است كه زندگي به سختي بگذرد آن هم در دوراني
كه اين بچهها بايد شاد باشند و فكر و ذكرشان بازي كردن باشد نه اينكه به
اجبار كار كنند. ميخواهم هر كاري از دستم برميآيد براي اين كودكان انجام
دهم و حتي براي يك لحظه هم كه شده خوشحالشان كنم.
وقتي تو مسابقه داشتي فرزان عاشورزاده روي سكوها بالا و پايين
ميپريد و حرص ميخورد و واكنشهاي جالبي نشان ميداد. اين صحنهها را
ديدي؟
بالاخره ما در ريو يك تيم بوديم و مجزا از هم نبوديم. ما هميشه از بردهاي
يكديگر خوشحال ميشويم و از باختها ناراحت. ميدانستم كه همه بچهها براي
من آرزوي موفقيت ميكنند همانطور كه من دوست داشتم پيروزي آنها را ببينم.
همانطور كه آنها از خوشحالي من خوشحال شدند من هم از ناراحتيشان غصه
خوردم.
فكر ميكني چرا مردان تكواندو نتوانستند مثل هميشه باشند؟
خيلي ناراحت شدم وقتي اين اتفاق افتاد. واقعا زمين المپيك با همه مسابقهها
فرق دارد و نميشود پيشبيني كرد چه اتفاقاتي در آن رخ ميدهد. نبايد
فراموش كنيم همين بچهها سال گذشته قهرمان جهان شدند. هر ٣ ورزشكار
المپيكي تكواندو در هر مسابقه آسيايي و جهاني كه حضور داشتند طلا گرفتند و
قهرمان بودند. آنها باعث شدند كه ما هميشه به تكواندو افتخار كنيم و نبايد
اينها فراموش شوند.
موفقيت تو در المپيك آنقدر بزرگ بود كه رئيسجمهوري به تو پيغام شخصي داد. آن لحظه چه حسي داشتي؟
وقتي رئيسجمهوري شخصا به من پيغام دادند خيلي خوشحال شدم و به خودم افتخار
كردم. در آن لحظه احساس شادي و غرور داشتم و انگيزهام از هميشه بيشتر شد.