علت اينكه صاحبنظران درباره اين واقعه تحليلهايي تا اين حد متفاوت (از سوخت گيري درطول پروازگرفته تا تقسيم تاريخ انقلاب اسلامي ايران بر اساس اين تحول) ارائه كردهاند، فقدان معيارهاي لازم براي اندازهگيري اثر اين دست تحولات است.
از آنجا كه منطقه نفتي غرب آسيا در حقيقت به عنوان هارتلند( Heart Land ) و مركز ثقل نظام سياسي جهان تلقي ميگردد، تحولاتي از اين دست با در نظر گرفتن تاثير متقابل آن بر بازارهاي جهاني نفت قابل بررسي دقيقتر است.
پرواز جنگندههاي فوق مدرن روس از پايگاه نوژه و تاثير آن بر مناسبات منطقهاي و بينالمللي در سطوح مختلفي قابل ارزيابي است، كه با استفاده از كنش و واكنشهاي بازار نفت ميتوان به سطح تاثير اين اقدامات تا حدودي پي برد و ارزيابي منطقيتري از پيامد هاي احتمالي آن به دست آورد.
تاثير حملات جنگندههاي روسي از پايگاه نوژه به مواضع تروريستها در ديرالزور و الرقه در سه سطح قابل ارزيابي است:
الف- اين حملات تاكتيكي بوده و به نوعي براي صرفه جويي در هزينه و سرعت عملياتي با كاهش فاصله عمليات از روسيه با 2150 كيلومتر به پايگاه نوژه در همدان با 910 كيلومترصورت پذيرفته است.
ب- اين عمليات ماهيت راهبرد نظامي داشته و هر وقت لازم باشد روسيه با هماهنگي ايران از اين امكانات براي تاثير گذاري بر كل منطقه شامات (عراق + سوريه) ميتواند بهره برد، كه اين يك بازي استراتژيك برد-برد براي ايران و روسيه در راستاي اهداف مشترك در منطقه خواهد بود.
ج- ماهيت عمليات فراتر از عمليات نظامي مشترك در مقابل داعش بوده و در بستر استراتژي كلان ( Grand Strategy )، توازن منطقهاي و بين المللي را هدف قرار ميدهد.
همچنين از طريق تاثيرگذاري بر توازن موجود در منطقه نفتي غرب آسيا به آرزوي حاكمان كرملين براي دسترسي سريع به آبهاي خليج فارس(كه در زمان اتحاد جماهير شوروي در حد يك ايده باقي ماند) جامه عمل مي پوشاند و به نوعي تمامي تلاش غرب در دهه اخير در منطقه به منظور گسترش و تثبيت هژموني امريكا را خنثي ميكند، زيرا در يك مقياس وسيعتر فاصله پروازي 4000كيلومتري از پايگاههاي روسيه تا خليج فارس را به مرز 700 كيلومتر از پايگاه نوژه تا خليج فارس ميرساند كه تاثير گذاري استراتژيك آن به مراتب بالاتر از مورد اول و دوم خواهد بود و در حقيقت مي تواند به مثابه يك تحول تاريخي در دوران انقلاب اسلامي تلقي گردد.
نظر به اينكه هرگونه تفسيري از اين عمليات، قطعا بر سياستهاي كلان كشور و خصوصا بر محاسبات سياست خارجي تاثير خواهد گذاشت، ميطلبد كه از ساير شاخصها براي ارائه ارزيابي دقيقتري از واقعه نوژه كمك گرفت.
بررسي پارامترهاي ژئوپليتيكي بازار نفت حاكي از آن است كه سطح تنش در منطقه از ديدگاه غرب به رهبري امريكا حدود 3 درجه بطور مقطعي افزايش يافته و پس از اعلام مقامات ايران مبني بر اتمام عمليات مذكور تنش ايجاد شده برطرف شده است.
به عبارت ديگر از ديدگاه امريكا اين عمليات نظامي از پايگاه نوژه در حد يك عمليات تاكتيكي/نظامي تلقي گرديده و امريكا هيچ پيامد استراتژيك براي آن قائل نشده است چه رسد به تقسيم تاريخ انقلاب اسلامي.
مزاياي استراتژيك
حال سوال اين است كه آيا اين عمليات نظامي دستاورد استراتژيك حتي به صورت صوري براي دو كشور ايران و روسيه داشته است يا خير؟
روسها در حقيقت با اعلان غير منتظره حضور جنگنده هاي استراتژيك خود در پايگاه نظامي نوژه ميخواستند بر فاز جديد عمليات تاكتيكي/نظامي خود با ايران تاكيد نموده و احتمال پيشرفت در سطوح بعدي را بطور تلويحي به رخ غرب بكشند. اين در حالي است كه در ايران قدري صورت مساله متفاوت شده و در برداشتها از اين عمليات نظامي به تبعيت از ديدگاههاي موجود سياسي تشتت آرا بروز كرده است.
معذلك يك برداشت راهبردي در بطن اين تحول نهفته است و آن اينكه اگر امريكا در مرحله اجراي برجام بيش از اين كارشكني كند، دست ايران بسته نيست و ممكن است تغييرات استراتژيك به مرزي برسد كه ديگر قابل برگشت نباشد. و قطعا اولين باز خورد آن، جهش قيمت هاي جهاني نفت است كه براي اقتصاد بي رمق غرب بويژه امريكا فاجعه آميز خواهد بود.
محمدصادق معماريان- رئيس سابق اداره بررسيهاي بازار نفت وزارت نفت و تحليلگر ارشد ژئوپلتيك انرژي