به گزارش پایگاه 598 به نقل از روزنامه شرق، زنی که متهم است شوهرش را در یک درگیری برسر حضور در جشن
عروسی به قتل رسانده، وقتی پای میز محاکمه رفت، مدعی شد همسرش خودکشی
کرده است.
به گزارش خبرنگار ما، فروردین
سال گذشته مأموران کلانتری منطقهای در جنوب تهران باخبر شدند مرد جوانی
در خانهاش کشته شده است. همسر متهم ادعا کرد شوهرش خودکشی کرده و جانش
را از دست داده، اما زمانی که پلیس در محل حاضر شد، چاقویی روی سینه مرد
جوان دید که احتمال قتل به وسیله فرد دیگری در این پرونده قوت گرفت. به
دستور بازپرس، جسد به پزشکیقانونی فرستاده شد.
تحقیقات
در اینباره آغاز و همسر مقتول به دادسرا برده شد. زن جوان در بازجوییها
گفت: من و شوهرم با هم دعوا کردیم، درگیری بالا گرفت و او به من حمله کرد.
چاقویی از آشپزخانه آورد و میخواست من را بزند که چاقو را گرفتم، بعد رفت
و یک چاقوی دیگر آورد، خواستم آن را بگیرم که به بدنش فرورفت.
هرچند
این زن در مراحل مختلف تحقیق به قتل شوهرش اعتراف نکرد و مرگ او را خودکشی
عنوان کرد، اما با توجه به نظریه پزشکیقانونی و شکایت اولیایدم،
کیفرخواست قتل عمدی علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ١٠ دادگاه
کیفری استان تهران ارسال شد.
روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده
برگزار شد. در ابتدای جلسه، کیفرخواست علیه متهم خوانده و سپس مادر مقتول
بهعنوان ولیدم خواستار صدور حکم قصاص شد.
وقتی
نوبت به متهم رسید، او اتهام قتل عمد را رد کرد و گفت: من و شوهرم هشت سال
قبل با هم ازدواج کردیم. خانوادههای ما در شهری در غرب کشور زندگی
میکردند و من و شوهرم در تهران بودیم. او با من بداخلاقی میکرد، اما از
زندگیام راضی بودم. درگیری ما زمانی آغاز شد که فرزند برادرم ازدواج کرد.
چندروزی به عروسی مانده بود که به شوهرم گفتم باید به شهرمان برویم، قبول
کرد، اما چند روز بعد گفت نمیشود و نمیرویم، من گفتم چرا نباید برویم،
برادرزادهام عروسی کرده، باید برویم، اما لجبازی کرد. بعد از چند روز گفت
ساکت را ببند که برویم، بعد از چند ساعت دوباره گفت نمیرویم، سر این موضوع
با هم بحث کردیم و درگیر شدیم.
فردای آن
روز که البته روز حادثه هم بود، صبح که بیدار شد، گفت به شهرمان میرویم
برای عروسی. گفتم اینطوری نکن، یا میرویم یا نمیرویم نمیشود که یکبار
بگویی ساکت ببند و بعد بگویی نمیشود.
دوباره
بحث کردیم و درگیر شدیم. چندساعت بعد خواهرشوهرم تماس گرفت و گفت که
برادرش به تهران آمده و میخواهد به خانه ما بیاید. به شوهرم گفتم خرید
کند، هیچچیز در خانه نداشتیم. سر این موضوع عصبانی شد و باز با هم دعوا
کردیم و او به سمت من حمله کرد.
متهم
گفت: من را کتک زد و گفت نه خرید میکنم و نه عروسی میرویم. او آدم
عصبانیای بود و خیلی با من بحث میکرد و خیلی کتکم میزد، بعد که عصبانیتش
تمام میشد، دوباره مهربان میشد، اما آن روز از همان روزهایی بود که عصبی
بود و میخواست هرطور شده ناراحتیاش را خالی کند. وقتی به سمتم حمله کرد،
دستش را روی گلویم گذاشت و فشار داد. من سعی کردم خودم را از زیر دستش
بیرون بکشم و نجات دهم، بااینحال دعوای ما ادامه داشت. به آشپزخانه رفت و
چاقو آورد که من را بزند.
چاقو را از دستش
گرفتم، باز هم نتوانست خودش را کنترل کند، یک چاقوی دیگر برداشت، من با او
درگیر بودم که چاقوی دوم را هم از دستش بگیرم که در این کشمکش چاقو از دستم
رها شد و شوهرم آن را در قلب خودش فرو کرد. خیلی ترسیدم و برای اینکه
نجاتش دهم، فریاد زدم و از همسایهها کمک خواستم. با اورژانس تماس گرفتیم و
پلیس را هم خبر کردیم. وقتی مأموران اورژانس آمدند، گفتند کار از کار
گذشته و شوهرم جانش را از دست داده است.
در این هنگام قاضی به
نظریه پزشکیقانونی اشاره کرد و گفت: آثار کبودی و جراحت روی بدن شوهرت
وجود داشت و این نشان میدهد درگیری خیلی بیشتر از دعوا بر سر چاقو بوده،
در مورد این کبودیها توضیح بده چطور به وجود آمد.
زن
جوان گفت: من و شوهرم با هم درگیر شده بودیم، من منکر این مسئله نیستم و
توضیح دادم از شب قبل از حادثه چندبار و در چند مرحله با شوهرم دعوا کردم؛
اول بر سر اینکه به عروسی برویم یا نه. دوم اینکه برادرشوهرم میخواست به
خانه ما بیاید و ما مواد غذایی و وسایل پذیرایی نداشتیم.
در
تمام این مراحل برخورد فیزیکی بین من و شوهرم بود و وقتی او من را میزد،
من هم ضرباتی را به او میزدم و به جاهای مختلف کوبیده میشدیم، شاید به
همین دلیل این کبودیها به وجود آمده است.
بعد
از دفاعیات متهم و وکیلمدافع او، زن جوان برای بیان آخرین حرفهایش
یکبار دیگر در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل عمدی را رد و دوباره تأکید
کرد که شوهرش خودش چاقو را بر بدنش فرو کرد. متهم گفت: من شوهرم را دوست
داشتم و اصلا نمیخواستم به او آسیبی وارد شود. با اینکه ما با هم خیلی
دعوا میکردیم، اما من نسبت به او کینهای نداشتم؛ حتی وقتی میگفت به
عروسی نرویم هم کاری نمیکردم البته اعتراض میکردم، اما اصلا نمیخواستم
شوهرم ناراحت شود.
با پایان جلسه رسیدگی، هیأت قضات شعبه ١٠ برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.