گفتوگو با فعالان جنبش دانشجویی در بسیاری از نشریات معمولاً در حد تشریفات و یک کار درجه دو برگزار میشود و غالباً به سطح گفتمانهای کلان نمیرسد و در جزئیات مسائل روز متوقف میشود اما گفت و گوی ما با جوانی که زمانی از فعالان جنبش دانشجویی بوده و پس از آن تا سطح معاونت رئیس جمهور در دولت دهم حضور داشته است وقتی به بازخوانی تاریخ دوم خرداد رسید حالت کلان گرفت، لذا ما نیز ترجیح دادیم از بسیاري از خاطرات آن دوران مهندس مهرداد بذرپاش درباره تحولات دانشگاهها صرف نظر کنیم تا یک بحث تحلیل گفتمانی داشته باشیم در مورد جریان دوم خرداد و دانشگاه آن روز.
آقای بذرپاش شما دانشجوي فعال جنبش دانشجويي دوران اصلاحات هستید. شاید دانشجویان آن دوران بینش متفاوتتری نسبت به دانشجویان دورههای بعد داشته باشند. دوران دانشجویی شما سرشار از اتفاقات مهم بود؛ اتفاقاتی که بعدها ما شاهد وقوع آن در دانشگاهها نبودیم. آیا این موضوع دلیل خاصی دارد؟
برای جواب به این سؤال، من شما را به طرز نگرشها نسبت به مقوله دانشگاه و دانشجو در دولت اصلاحات ارجاع میدهم. جریان دوم خرداد وامدار یک تفکر نوظهور در عرصه سیاسی کشور بود، البته نوظهور از آن جهت که مدل جدیدی از گفتمان سیاسی را به منصه ظهور گذاشت. دولت اصلاحات اگرچه سال ۷۶ به قدرت رسید اما بسترسازی برای به قدرت رسیدن این دولت از اواخر دهه ۶۰ هدفگذاری شد. اگر بخواهیم سادهتر حرف بزنیم میشود بايد گفت اهداف دولت اصلاحات خیلی پیشتر از تشکیل نهاد دولت مشخص شد. گفتمان اینها در ظاهر مدعی عرضه یک قرائت جدید از دین بود. آنها یک دوم خرداد میخواستند تا بتوانند ضمانت اجرای این گفتمان را در اختیار بگیرند که این اتفاق با شیطنتهای برخی متنفذین به وقوع پیوست. در آن زمان دو موضوع مطالبه حداکثری جامعه را شکل میداد. اول فاصله طبقاتی ایجاد شده که نتیجه سیاستهای اقتصادی تمرکزگرا و غیرعادلانه بود و دیگری فضای بسته اجتماعی که این یکی هم نتیجه نوعی جمودگرایی فرهنگی در دولت قبل بود. در حوزه اقتصاد ما شاهد اراده چندانی برای کاهش فاصله طبقاتی و کم شدن ضریب جینی نبودیم و عمدتاً عناصر دولت سازندگی عهدهدار مسئولیت بودند اما در حوزه فرهنگی ما شاهد اهتمام ویژه تصمیم سازان دولت به این عرصه بودیم و در واقع میشود گفت حوزههای فرهنگی و اجتماعی دروازهای برای رهیافت دولت دوم خرداد به اهدافشان بود. دولت آقای خاتمی به دلیل همان سیاستگذاریهای تئوریک، تشکیلات خودش را نیز هدفگذاری کرد، یعنی جامعه هدفش را بر اساس سیاستهایش انتخاب کرد. وقتی یک دولت از همان ابتدا از جامعه مدنی حرف میزند، وقتی جهتگیریهایش را با شعار توسعه سیاسی مشخص میکند، پس بر اساس همین انتخاب رئوس رفتاری، جامعه هدفش را مشخص میکند، به همین دلیل دانشگاه به عنوان یکی از محیطهای هدف انتخاب میشود، لذا ما شاهد تمرکز ویژه دولتهای هفتم و هشتم بر دانشگاه بودیم.
پس به همین دلیل دانشگاه در دوران اصلاحات دوران پر تنشی داشت؟
بله، جریان دوم خرداد فکر میکرد تسلط بر دانشگاه یک هدف سهل الوصول باشد، البته ادعایشان بر اساس یک تحلیل واقعبینانه بود. در همان ابتدا مشخص شد مفهوم توسعه سیاسی در واقع ایجاد یک فضای روانی و بسترساز برای طرح برخی موضوعات ساختارشکنانه بود. در ابتدا بحث قرائتهای جدید و مدرن از اسلام مطرح شد. آنها میخواستند تا دانشگاه محل طرح این مباحث بشود چراکه دانشگاه را مجرای مدرن ارتباط محیطهای روشنفکری و توده میدانستند. با این حال کمی که گذشت همه متوجه شدند برداشت مدرن از دین در واقع همان انتظار تطابق دین با اندیشه سکولار بود. خیلی طول نکشید که این موضوع آشکار شد. آنها به دنبال استحاله بودند و چند موضوع به آنها کمک کرد تا بتوانند در همان ابتدا به توفیقاتی نسبی برسند. یکی از این عوامل، رواج فرهنگ ترجمهای در متون علوم انسانی ما بود. اساتید سکولار و چهرههای همسو با دولت وقت هرچه میگفتند، با فضای درسی دانشگاه بیگانه نبود! چون ماهیتشان یکسان بود. متأسفانه به مرور فرهنگ دانشگاه به سمت مطالبه استقرار مبانی مدرنیته در ساختارهای حکومتی رفت، این البته در بعد سیاسیاش بود. در حوزه اخلاق هم ما همزمان میدیدیم که نوعی دوری از اخلاقیات دیده میشود. یکی دیگر از این عوامل، وجود نشریات گسترده در حمایت از این جریان بود. حمایتهای همه جانبه دولت هم یک عامل مهم در گسترده شدن این فضا بود.
خب آثار این تغییرات در دانشگاه چه بود؟
اولین نتیجه اعمال این سیاست دولت در دانشگاه، از بین رفتن استقلال دانشجویی بود. در واقع این احزاب بودند که سکان جریانات دانشجویی را در اختیار گرفتند. خب این یک آسیب بزرگ برای جریان دانشجویی بود. اصولاً ماهیت دانشجو و جریانهای دانشجویی با حفظ و تقویت روحیه مطالبهگری و آرمانخواهی سازگار است. اما آن چیزی که این روحیات را از گزند سوءاستفادههای حزبی و جناحی دور میکند، روحیه آزادگی دانشجویان است. متأسفانه بمباران اندیشههای وابسته به مسلک لیبرال
رهبر معظم انقلاب همواره یک دغدغه مهم نسبت به دانشجویان دارند و آن حضور با نشاط دانشجویان در تحولات جامعه است. این حضور گسترده میتواند ذیل فعالیتهای تشکلهای دانشجویی انجام بشود. من به حساسیت رهبر معظم انقلاب نسبت به هوشیاری دانشجویان اشاره کردم. اما این هوشیاری از چه مسیری به دست میآید. توصیه رهبر انقلاب به دانشجویان برای حصول این هوشیاری این است که دانشجویان فعالیت سیاسی داشته باشند.
و تقویت همهجانبه این گفتمان باعث شد نوعی وادادگی عقیدتی در میان دانشجویان به وجود بیاید و احساسات جایگزین عقلانیت بشود. به نظر من در اینجا نمیشود دانشجو را مقصر دانست. ما از یک طرف شاهد کم کاریهای جریان انقلاب در بسط تئوری انقلاب در دانشگاه بودیم و از طرف دیگر میدیديم که در خارج از دانشگاه دولت مستقر از هر جهت دانشگاه را ملتهب میکند، یعنی کاملاً مشخص بود که سناریو قبلاً طراحی شده بود. در ماجرای آشوبهای ۱۸ تیر، ماجرای آغاجری و بقیه اتفاقات دیگر ما میدیدیم که چگونه فضای دانشگاه به التهاب کشانده میشود. کاملاً مشخص بود که تلاش میشد تنش در دانشگاهها ایجاد و سپس به خیابانها کشانده شود. این یک آسیب بزرگ برای جنبش دانشجویی بود. تحکیم وحدت با آن پیشینه به تشکل مجری فرامین بیرونی تبدیل شده بود.
دانشگاه به ابزار حزب مشارکت و سازمان مجاهدین تبدیل شد. شما ببینید یک عنصری مانند مصطفی تاجزاده، عضو مشترک مشارکت و مجاهدین که آن زمان معاون سیاسی وزیر کشور اصلاحات بود، محور تحرک دانشگاهها بود. در ماجرای ۱۸ تیر فقط یک نمونه از جهت دهی این عضو مشارکت و مجاهدین به دانشجویان مشخص شد.
همین یک مورد کافی است تا اصالت رفتار دانشجویی در آن دوران زیر سؤال برود چون این رفتار فاقد استقلال و آزادگی دانشجویان بود. دانشگاه علناً و عملاً محل جولان احزاب بود و این یک واقعیت خطرناک به حساب میآمد.
آقای بذرپاش شما از فعالان دانشجویی بودید. رئیس بسیج نخبهترین دانشجویان مهندسی و صنعتی کشور بودید. الان آن دوران تنش در دانشگاهها به پایان رسید هرچند تبعاتش در بعضی حوزهها بجاست. من میخواهم الان نظر مهرداد بذرپاش را که یک دوره مدیریت کلان صنعتی کشور را هم گذرانده، درباره جریان دانشجویی و به طور کلی دانشگاه بدانم. این سؤال را از آن جهت پرسیدم که ورود شما از دانشگاه و حال و هوای جنبشهای دانشجویی به حوزههای حساس تصمیمگیری آن هم در آن مقیاس کلان، میتواند نتایجی را در ذهنیت شما داشته باشد.
حضرت آقا یک جمله خیلی کلیدی و پرمعنا درباره دانشگاه دارند. ایشان میفرمایند «دانشگاه پايگاه اصلى انقلاب بوده و باز هم خواهد بود.» من معتقدم حضرت آقا از دو نظرگاه دانشگاه را پایگاه اصلی انقلاب میدانند؛ اول فضای روشنگری حاکم بر دانشگاه است که اگر درست مدیریت و در مسیر اهداف انقلاب هدایت شود، موجب تقویت جنبش آگاهی بخشی در اجتماع میشود. اما منظور از آگاهی و همینطور لوازم آگاهی بخشی چیست؟ دانشگاه باید در کنار حوزه، پاسدار انقلاب در حوزه تئوریک و بسط آن باشد. در یک کشور انقلابی دانشجو باید به «خودباوری» رسیده باشد. اساساً انقلاب موجب توزیع روحیه خودباوری در جامعه میشود و قطعاً دانشگاه نیز از سهم بیشتری از این ویژگی برخوردار است. در جمهوری اسلامی دانشجو باید «مبتکر» باشد. ابتکار دانشجو نتیجه همان خودباوری است. جریان دانشجویی باید بتواند دانشجو را به فهمی درست از «استقلال» برساند. استقلال ویژگی حیاتی دانشجو و دانشگاه است. دانشجو و دانشگاه باید به تمام معنا «آزاده» باشند چرا که در غیر این صورت دچار تبعیت و تبدیل به ابزار میشوند. مهمتر از همه، در جمهوری اسلامی دانشجو باید به «ارزشهای اسلامی» پایبند باشد. این جهتگیریهای اصلی را اگر تجمیع کنیم آن وقت میتوانیم به یک دانشگاه مطلوب دست پیدا کنیم، البته نباید یادمان برود که همه این ویژگیها زمانی آرمانی میشود که علم آموخته شده و به کار گرفته شده نیز همسو باشد، یعنی در واقع علم یک ارزش حقیقی باشد. در حوزه علوم انسانی حقیقتاً خلأهای زیاد مشاهده میشود. باید در این حوزهها ورود کرد. شرایط فعلی اصلاً قابل قبول نیست. دانشگاه و دانشجو در جمهوری اسلامی یک تکلیف بزرگ بر دوش خود احساس میکند و آن پیشبرد انقلاب تا تحقق آرمانهای آن است. اگر دانشگاه ما مطلوب شد آن وقت میشود با خیالی آسوده شاهد ظهور نسلهای مطلوب در همه زمینهها بود. انقلاب را نسلها ادامه میدهند. بر همین اساس همانطور که نسبت به منابع طبیعی و انرژی برای آیندگان توجه میشود، باید نسبت به این آیندگان و مختصات فکری و عقیدتی آنان هم تدبیر بشود. دانشگاه محل تبلور استعدادها و شکلگیری رویشهاست.
اما نظرگاه دوم در این جمله رهبر انقلاب که دانشگاه، پایگاه انقلاب است را باید در پویایی جوانان دانشجو و انگیزه و روحیه آنان در مسیر مطالبه گری دانست. دانشجوی انقلاب و متعهد وقتی در مسیر آرمانخواهی رویکرد مطالبه را دنبال میکند، این رفتار قطعاً به یک اهرم تأثيرگذار در ترمیم رفتار مسئولان تبدیل میشود. آزادگی و استقلال دانشجو وقتی در مسیر آرمانها قرار میگیرد، نشاط و تحرک به مثابه موتور محرکه میشود و مطالبه دانشجویی را ایجاد میکند. ما در همین چند سال اخیر مشاهده کردیم که اجماع تشکلهای مختلف دانشگاهی بر موضوعات توانسته چه تأثيراتی را در روند تصمیمگیریهای کلان داشته باشد البته باید یک نکته را همیشه مورد توجه قرار بدهیم. آن هم حفظ استقلال و هوشیاری است. حضرت آقا نسبت به هوشیاری دانشجویان بسیار تأكيد دارند. ایشان حتی در یکی از دیدارهایشان دانشجویان را به هوشیاری تأكيد کردند و فرمودند که فریب خوردن دانشجو یک درد بزرگ است که تحمل این درد بسیار دشوار است.
جریانهای دانشجویی در فراهم کردن این وضعیت مطلوب چه نقشی میتوانند ایفا کنند؟
جریانهای دانشجویی در واقع هستههای عملیاتی دانشگاه شامل دانشجویان پویا و بانشاط و متعهد است. جریانهای دانشجویی در واقع مجاری انتقال دغدغههای نسل جدید و اهرمهای تأثيرگذار برای ورود دانشجو به تحولات بیرون از دانشگاه است. رهبر معظم انقلاب همواره یک دغدغه مهم نسبت به دانشجویان دارند و آن حضور با نشاط دانشجویان در تحولات جامعه است. این حضور گسترده میتواند ذیل فعالیتهای تشکلهای دانشجویی انجام بشود.
من به حساسیت رهبر معظم انقلاب نسبت به هوشیاری دانشجویان اشاره کردم. اما این هوشیاری از چه مسیری به دست میآید. توصیه رهبر انقلاب به دانشجویان برای حصول این هوشیاری این است که دانشجویان فعالیت سیاسی داشته باشند. البته این فعالیت سیاسی به هیچ عنوان به معنای عضویت در احزاب و گروههای سیاسی نیست.
فعالیت سیاسی دانشجویان و داشتن تحلیل سیاسی نوعی مصونیت بخشیدن به دانشگاه است تا استقلال فکری و حرکتی دانشگاه و به تبع آن جریانهای دانشجویی حفظ بشود. رهنمودهای رهبری در این حوزه خیلی راهگشا بوده و هست.
ما بارها دیدهایم که رهبر انقلاب مهمترین و انقلابیترین مواضع خود را یا در میان اقشار مردم یا در جمع دانشجویان مطرح میکنند. این به تقویت تحلیل دانشجو کمک میکند و البته با روحیات جوان دانشجو هم سازگار است. بگذارید درباره شرایط الان صحبت کنیم، یعنی به حساسیتهای فعلی جنبش دانشجویی بپردازیم.
بله. الان مهمترین
مهمترین رکن تحلیلی برای دانشجویان «دشمن شناسی» و رهگیری فعالیتهای دشمن است. شما الان میبینید که دشمن یک بسته فشار را علیه جمهوری اسلامی ایران به کار بسته است. شاید هیچوقت تا این اندازه فشار بر ایران همه جانبه نبوده است. از یک طرف موضوع هستهای را دنبال میکنند و به بهانه هستهای تحریمهایی را وضع میکنند. از یک طرف موضوع حقوق بشر را بهانه میکنند و از سوی دیگر موضوع تروریسم را با ادعای مضحک ارباب سیر دنبال میکنند
دغدغههای جریانهای دانشجویی و تشکلهای دانشجویی از نگاه یک عنصر سرشناس دانشجویی چه موضوعاتی میتواند باشد؟ باز هم تاکید میکنم برای خوانندگان دانشجو مهم است یک عنصر دانشجویی که الان به عنوان یک عنصر فعال سیاسی فعالیت میکند، چه ضرورتهایی را برای دانشجویان احساس میکند؟
یک جمله معروف از حضرت امام (ره) هست که خیلی میتواند در فهم دانشجویان از موقعیتشان مفید باشد. اما در اوج جنگ تحمیلی خطاب به شورای عالی انقلاب فرهنگی، حالا من نقل به مضمون عرض میکنم، میفرمایند:«جنگ مهم نیست، حل میشود. اما دانشگاه فوقالعاده است». موضوع دانشگاه برای حضرت امام مهمتر از جنگ فیزیکی است. این موضوع دلیل دارد.
شاید مهمترین رکن تحلیلی برای دانشجویان و به طور کلی جریانهای دانشجویی «دشمن شناسی» و رهگیری فعالیتهای دشمن است. یک موضوع غیر قابل تردید آن است که ذرهای از اراده دشمن برای از بین بردن نظام جمهوری اسلامی ایران کم نشده است. شما الان میبینید که دشمن یک بسته فشار را علیه جمهوری اسلامی ایران به کار بسته است. شاید هیچوقت تا این اندازه فشار بر ایران همه جانبه نبوده است. از یک طرف موضوع هستهای را دنبال میکنند و به بهانه هستهای تحریمهایی را وضع میکنند. از یک طرف موضوع حقوق بشر را بهانه میکنند و از سوی دیگر موضوع تروریسم را با ادعای مضحک ارباب سیر دنبال میکنند. جریانهای دانشجویی در راستای فهم درست از مسائل و ذیل کلید واژه هوشیاری، باید تمامی تحرکات دشمن را رصد کنند. از نگاه دانشجویان این رفتار دشمن به معنی اراده آنان در ضدیت با نظام است.
در موضوع دشمن شناسی، باید به بستر داخلی دشمن هم توجه شود. وقتی دانشجو به رهگیری رفتار دشمن میپردازد، پالسهای هماهنگ همراهان داخلی دشمن را هم به سادگی تشخیص میدهد. بنابراین دانشجویان این روزها به خوبی بستر داخلی دشمن را میشناسند به ویژه اینکه در فتنه ۸۸ این بستر علناً خودش را عرضه کرد. موضوع سوم در مقوله دشمن شناسی هم توجه به ابزار دشمن است. ابزار مهم دشمن رسانههای متعدد و پرشمار هستند. وقتی این سلسله دشمن شناسی تجمیع شود قاعدتاً دانشجو و جریانهای دانشجویی میتوانند فهم مطلوب مشابهی از فضای پیرامونی در اختیار بگیرند تا مبارزه را با آگاهی انجام دهند.
پس شما معتقدید که الان هم نوعی جنگ است؟
بله، دشمن همان دشمن قبلی و همیشگی است. الان فقط شکل مبارزه عوض شده است. فضا و ماهیت مبارزه هم همان چیزی است که رهبر معظم انقلاب مورد خطاب قرار دادند. الان جنگنرم است. به عبارتی نبرد ما با دشمن در حوزه اندیشه و عواطف و تأثيرگذاری بر قلوب است. طبیعی است که در دانشگاه این جنگ با تراکم نیروی بیشتری دنبال میشود. ما در دانشگاه یک نبرد سخت را تجربه میکنیم. این نبرد بارها سنگین تر و مهمتر از نبردی است که شما دشمن را در هیبت فیزیکی و با تابلو مشخص میبینید. گذشت آن زمانی که شما امثال آغاجری را در دانشگاه میدیدید و تکلیف خود را زود شناسایی میکردید. الان با یک دشمن نامرئی مبارزه میکنید. این نبرد فقط یک سلاح دارد و آن بصیرت است. فهم درست، موقعیت شناسی و عمل بهنگام از شاخصههای بصیرت هستند، بنابراین میبینید که دانشجوی جوان انقلابی در دانشگاه یک نبرد تمام عیار را تجربه میکند. اگر در دوران اصلاحات شما با جریانهایی مبارزه میکردید که دولت وقت از آنان حمایت نمیکرد، الان اگرچه دولت با آن همسو نیست اما تغییر معادله و تغییر سیستم مبارزه شرایط را به مراتب سختتر از قبل کرده است. دانشجو برای این مهم نیازمند اکسیر تذهیب و توکل است و هم به شدت به تسلط بر شیوههای پیچیده مبارزه نیازمند است. حضور همه جانبه و احساس تکلیف در همه مواقع و اماکن بسیار ضروری است. به فرموده رهبر انقلاب، این دوره مبارزه نیازمند عمارهاست. روشنگری باید بشود. جریانهای دانشجویی نباید ذرهای در مسیر روشنگری اهمال کنند. جنبش آگاهی بخشی باید در سراسر کشور و با محوریت دانشجویان به عنوان حلقههای واسطه، با قدرت بیشتر دنبال بشود.
مبارزه سختی است.
بله، واقعاً مبارزه سختی است. شما وقتی تعدد رسانههای دشمن را میبینید، متوجه سختی کار میشوید. الان قریب به ۶۰ شبکه ماهوارهای فارسی زبان علیه جمهوری اسلامی فعالیت میکنند. در مقابل این شبکهها و انبوه سایتهای معاند، شما به ابزار جریان انقلاب هم نگاه که بکنید متوجه مظلومیت میشوید اما این مانع حرکت دانشجویان نمیشود. دانشجو و جریان دانشجویی در امورات زیربنایی هم باید دقت حداکثری داشته باشند. دشمن طی این سالها فرهنگ لاابالیگری را به شدت ترویج کرده است.
آنها میخواهند نسل آینده کشور به موازین اخلاقی متعهد نباشد. دانشجوی انقلابی بايد به این موضوع توجه کند. باید دانشجو به شیوههای مختلف به مقابله نرم با این فرهنگ برخیزد. مباحث اخلاقی باید به شدت مورد توجه قرار بگیرند. تشکلهای دانشجویی در کنار اهتمام به فعالیتهای سیاسی، باید سیاستهای ترویجی در حوزه فرهنگ داشته باشند. یکی دیگر از توطئههای دشمن در محیط دانشگاه تلاش برای انفصال دانشجو از تحرک علمآموزی است.
این اقدام دشمن در راستای محروم کردن مدیریت آینده کشور از نیروی انسانی متخصص است. در این حوزه جریانهای دانشجویی باید به شدت برنامهریزی کرده و علم آموزی را در صدر ضروریات فعالیتهای یک دانشجو قرار دهند. اهتمام تشکلهای دانشجویی به علم آموزی نوعی وجاهت علمی را به دنبال میآورد و البته اعتماد دانشجویان به این تشکلها را باعث میشود.
و اما یکی دیگر از ضروریات در فعالیتهای دانشگاهی، تلاش برای حفظ روحیه پویا و نشاط دانشجویی است. دشمن قطعاً به دنبال آن است که دانشجویان به عافیتطلبی روی بیاورند و نسبت به تحولات دچار بی تفاوتی بشوند. بی تفاوتی نسبت به تحولات جامعه یک آفت بسیار خطرناک است. در جنگ نرم باید به این موضوع توجه داشت که مقابله با هجوم دشمن نباید منجر به یأس و یا دلزدگی دانشجویان شود. باید مانع بی تفاوت کردن دانشجویان به تحولات شد. باید از بروز تفکرات یأسآور در درون دانشگاه جلوگیری کرد. باید نسل آینده کشور پویا و بانشاط و آگاه و متعهد باشد.
چقدر به تحقق این اهداف امیدوارید؟
نسل سوم ما حقیقتاً از همه نسلهای دخیل در انقلاب هوشمندتر و پیشرو بودهاند. شما در همین ترور اخیر مشاهده کردید که یک جوان نسل سوم به نام شهید مصطفی احمدی روشن، فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف، متخصص در امور مربوط به فناوری هستهای به شهادت میرسد. پیام این ترور چیست؟ در کنار اینکه دشمن به بنبست استراتژیک در مقابله با ایران رسیده، مهمترین پیام این ترور اثبات وفاداری نسل سوم به انقلاب و همراهی آنان با نظام مقدس جمهوری اسلامی و پیروی محض از ولایت فقیه است. شما ملاحظه کردید که همسر این شهید که از نسل سوم انقلاب است با این موضوع یعنی ترور همسرش چگونه برخورد کرد. اینها رویشهای بزرگ انقلاب هستند. در پایداری جوانان نسل سوم بر اصول انقلاب هیچ کسی کمترین تردیدی ندارد.