بسیاری از مسلمانان غیرشیعه و حتی غیر مسلمانان میتوانند محب اهل بیت حضرت رسول(ص) باشند. حتی برخی علمای اهل تسنن با تکیه بر نص قرآن کریم، مودت و محبت اهل بیت را واجب میشمارند. محب؛ دوست اولیای خداست و دشمن دشمنان ایشان؛ آنان که در بیشتر واجبات، با ایشان مخالفت میکنند، شیعه نیستند و تنها در زمرة محبان اهل بیت(ع) قرار میگیرند. [2]حضرات معصومین(ع) بر این امر تاکید دارند کسی که خود را شیعه بنامد، اما بر خلاف اوامر و نواهی ایشان عمل کند، بر گناهان خود افزوده است، چراکه مدعی مقامی شده که اهلیت آن را ندارد. امام رضا(ع) مرز میان شیعه و محب اهل بیت بودن را به روشنی ترسیم نمودهاند. حضرت، شیعه امیرالمؤمنین(ع) را افرادى همچون حسن(ع)، حسین(ع)، ابوذر، سلمان، مقداد، عمّار و محمّدبن ابیبکر معرفی میکنند، کسانی که هیچیک از دستورات خدا را مخالفت نکرده و هیچکدام از محرّمات او را انجام ندادند.[3]
همچون مقداد و عمار بودن یعنی قدم زدن در مرز عصمت، یعنی کردار و کلامت همانگونه باشد که عمار بود. مقداد که در وصف او فرمودهاند هیچگونه خلل و شکى در دل او راه نیافته است؛ قلب او همچون تکّههاى آهن، محکم و خللناپذیر بود. با شمشیر مقابل خانه امیرالمؤمنین(ع) میایستاد و عرضه میداشت که اگر هیچکس علی(ع) را یارى نکند، باز هم فرمانبر اوست و در یارى و حمایت از او، کوتاهى نخواهد کرد. در روزهای فتنه سقیفه، همراه قلیلی از بازماندگان بر ولایت علوی، به مسجد رفت و در حضور مسلمانان، آنچه از حضرت رسول(ص) درباره امیرالمؤمنین(ع) و خلافتش شنیده بود، بازگو کرد و خواست که حق را به حقدار واگذارند و منحرف نشوند. مقداد در تمام مدت بر موضع خود در حمایت از امیرالمومنین(ع) ایستاد و هر زمان که میسر بود از مظلومیت اهل بیت و غصب حق آنان سخن گفت. عمار و ابوذر و سلمان نیز چنین بودند که اگر نبودند، سلمان کجا و مقام «منا اهل البیت» کجا.
از ویژگیهای شیعه از منظر امام رئوف(ع) عدم تقیه در زمانی است که نیازی به تقیه نیست، چراکه تقیه راه را بر ظالمان بازتر میکند. شیعه باید موقعیتها را به درستی بشناسد و اهل بصیرت باشد، همانگونه که یاران امیرالمومنین(ع)، بدون واهمه و شجاعانه در روزهای فتنه سقیفه تقیه را جایز ندانستند و بر حق مسلم علی(ع) در جانشینی حضرت رسول(ص) پافشاری کردند.
انجام واجبات و ترک محرمات، دستوری است که علمای شیعه نیز بر آن تاکید دارند و با همین دستور در ظاهر ساده، میتوان مستغرق در اقیانوس الطاف الهی شد. اعمال عبادی، رفتار فردی، سلوک اجتماعی، معاملات اقتصادی همگی جزء به جزء دارای قواعدی هستند که جز با رعایت آن نمیتوان خود را شیعه نامید. مدعی بودن چنین مقام بلندی و خلاف آن عمل کردن، هلاکت و نابودی به همراه دارد، مگر آنکه خداوند با رحمت خویش جبران فرماید.
یاریکنندگان اهل بیت رسول خدا(ص) که در شادی آنان شادند و در اندوهشان غمناک، به فرمودة امام رضا(ع) نسبت به حقوق دوستان خود بیتوجه نیستند. مقصود امام(ع) از دوستان، سایر شیعیان هستند که امر شدهاند در راه ولایت معصومین(ع)، به هم بذل و بخشش و در دوستی آنان به یکدیگر محبت کنند و در راه زنده نگه داشتن راه و روش معصومین، به دیدار دیگر شیعیان روند. امام رئوف، شیعه را تسلیم شدة فرمان معصومین، پذیرندة سخن آنان و مخالف دشمنان آنان معرفی فرمودهاند و آنکه چنین نباشد، از شیعیان نیست.
امروزه عادت بسیاری از مردم، تظاهر به چیزی است که اهل آن نیستند، خود را طرفدار حقوق بشر نشان میدهند اما آتش به زندگی مردم میریزند؛ در فضای مجازی خود را دوستدار محیط زیست نشان میدهند اما در فضای حقیقی، برخلاف ادعایشان از آلوده کردن هوا، آب و خاک ابایی ندارند، تظاهر به تشرع میکنند اما حقوق دیگران را ضایع میسازند؛ در حالیکه شرط شیعه بودن صداقت در گفتار و کردار است؛ که تظاهر به تشیع و دوری از آن فضیلت محب بودن را نیز ضایع خواهد ساخت.
در رفتار خود دوباره بنگریم؛ تواضع کجای رفتارهای ماست؟ هوای همسایه فقیرمان را چقدر داریم؟ دغدغه بدهکاران، مسکینان و یتیمان کجای نگرانیهای روزمرة ماست؟ پدر و مادر به احسان ما دلخوشند یا از جفای ما ناخوش؟ امین و مورد اعتمادیم یا بیوفا و نامتعهد؟[4] کوتاهی در انجام واجبات عادتمان نشده؟ حقوق برادران دینی خود را سبک نمیشماریم؟ جایى که مورد تقیّه نیست تقیّه نمیکنیم؟ به عهدهایمان وفاداریم یا منتظر کوچکترین ناملایمات هستیم تا مسئولیت وفای به عهد را زیر پا بگذاریم؟
حضرت ولی عصر(عج) در توقیع شریفشان به جناب شیخ مفید، شیعیان را امر فرمودهاند که سعی کنند اعمالشان آنان را به معصومین(ع) نزدیک سازد و از گناهانی که موجبات نارضایتی آنان را فراهم نماید، بترسند و دوری کنند که امر قیام ایشان با اذن خداوند به طور ناگهانی انجام خواهد شد و دیگر در آن هنگام توبه سودی نبخشد. امام مغیث الشیعه، حضرت علیبن موسیالرضا(ع) در برخورد با مدعیان تشیع، نه یک بار که تا شصت مرتبه اذن دیدار به آنان ندادند و آنان را از زیارت خویش بیبهره گذاشتند تا آنجا که آنان به خاطر این بیتوجهیِ امام، از شماتت دشمنان و بیآبرویی در مقابل دوستان شرمسار شدند.
قیام حضرت حجت(عج) امری قطعی و ناگهانی است، مباد که حضرت ما را به جرم تظاهر به تشیع و دوری از اصل آن کیفر کنند و چه کیفری سختتر از بیتوجهی صاحب الامر؛ اگرچه به فرمودة حضرت، ایشان ما را رها نکردهاند و یادمان را از خاطر مبارک نبردهاند که اگر جز این بود، بلاها و مصیبتها بر ما فرود میآمد. امید که در ادعایمان بر شیعه بودن آن گونه صادق باشیم که در مقابل مولایمان شرمنده نشویم و ادعایمان را تکذیب نکنند.