به گزارش وبلاگستان 598،
حاج بهرام بیرانوند از جانبازان گرانقدر کشورمان در وبلاگ خود نوشت:
مهندس بهرام بیرانوند/ یکی از معضلاتِ اجتماعی و آفت هایی که
همواره جوامعِ انسانی را حتی پس از ایجاد تغیرات اساسی تهدید کرده است و
توانسته است آسیب های فراوانی را به تدریج به جوامع تحمیل نماید ، مقوله
ظهور و بروز طبقه ای جدید از اشرافِ فرصت طلب می باشد که در عرصه های مختلف
از جمله اقتصاد و سیاست بطور خزنده و خطرناک وارد معادلات می شوند .
مشاهده می شود نظام مقدس جمهوری اسلامی هم از تهدید این تازه رسیده ها
درامان نمانده است .
این طبقه ی فرصت طلب در کوران درگیری ها و مشکلات به گوشه ای
خزیده و خود را برای فرصت هایی که حتماً بوجود خواهند آمد ، آماده می کنند و
در بهترین شرایط وارد عرصه می شوند ؛ و بعضاْ با طرح شعار های تند و
اقداماتِ هیجانی ، سعی در حاشیه راندن فرزندان راستین انقلاب می کنند .
طبقه اشراف سیاسی که عمدتاً خود را در خلق و ایجاد حرکت های اصلاحی
و یا در ادامه آن صاحب حق و نقش می دانند با داستان سرایی و ایجاد توهم ،
همه ی نتایجِ اقداماتِ انقلابیِ مردم و دلسوزان را به خود نسبت می دهند و
به تدریج در پی انکار نقش مردم و سایرین حرکت می کنند . و البته برای خود
نوعی پدر خواندگی قائل شده و برای ادامه ی حضور ، نیاز به رضایتِ مردم و
اثبات کارآمدی خود نمی بینند . هرگونه اصرار مردم بر ضابطه مند شدن را ،
ناشی از جهل و یا عناد سایرین تلقی کرده و به جای تکیه بر مردم ، بر ابزار
بقای مادی تکیه می کنند.
از اقداماتِ خطرناکِ اشرافِ سیاسی می توان به عنوان نمونه : از
قانون گذاریِ جهت دار , برای نهادینه کردن تمایلات و خواسته های شخصی یا
گروهی نام برد.
ایجاد تشکیلات موازی با دستگاه های رسمی برای در اختیار داشتنِ
ابزار فشار ، تدبیر روز مبادای طبقه ی اشراف سیاسی است تا در صورت بروز
مشکل و حساسیت نسبت به آن ها ، نفسِ جامعه را به شماره بیندازند و هزینه ی
برخوردِ جامعه با تمایلاتِ تمام نشدنی و غیر قابلِ کنترل آن ها را بالا
ببرند.
سازماندهی طیف های مختلف و مستعدِ نفوذ و استحاله در دستگاه ها و
تغیر رفتار جامعه متناسب با تمایلات اشراف ؛ از دیگر نتیجه اقدامات افراد
فوق می باشد .
انتخابات پر شور و مشارکت حداکثری و هوشمندی در انتخاب افراد یکی از راه
های مبارزه جدی با طبقه اشراف سیاسی است که به دنبال حداقل کردن نقش مردم
در اداره جامعه هستند .
اشراف اقتصادی و نوکیسه ها
طبقه دیگر ؛ اشراف اقتصادی و نوکیسه هایی هستند که نه از راه زحمت و
کسب و کار بلکه با سوء استفاده از موقعیت ها و شکاف ها و بعضاً ایجاد
انحصار ، به تدریج در پی تصاحبِ تمامیِ فرصت های اقتصادی و حتی سیاسی جامعه
می باشند . این گروه عمدتاً به دلایل مختلف از حاشیه های امن هم برخوردار
می شوند
یقیناً جامعه هیچ مخالفتی با ورود افراد به عرصه اقتصاد و کسب مشروع و
قانونی نخواهد داشت بلکه توصیه به این مهم نیز می نماید ؛ منظور ما از
طبقه ی نوظهور ، گروهی از افراد سودجوست که با لانه گزینی در شکاف های
قانونی وایجاد آلودگی پیرامون خود ، از منابع عمومی در جهت منافع شخصی و یا
گروهی بصورت غیرعادلانه سوء استفاده می کنند دراین صورت چرب و شیرین این
چپاول به کام آنها و فقر حاصله نصیب عامه ی مردم شده و نقطه ی ضعفی برای
نظام خواهد شد .
به عنوان نمونه دارایی مردم نزد بانک ها به عنوان ملکِ پدری ، راحتُ
الحُلقوم آقایان می شود در حالی که مردم برای اخذ حداقل امکانات بانکی مسیر
طولانی و دشواری را باید طی کنند.
برخورد با این افراد بیشتر از آن که وظیفه ی توده مردم باشد وظیفه دستگاه های مختلف مالی ، نظارتی و قضایی می باشد.
هر کدام از طبقه ی اشرافِ سیاسی و اقتصادی علاوه بر اصرار به حفظ و
تشدید موقعیت خود ، تمایل زیادی برای ورود به عرصه دیگر دارند یعنی طبقه ی
اشرافِ سیاسی با ولع فراوان در پی به دست آوردن و انباشتِ ثروت حرکت می
کنند و طبقه ی نو کیسه و نوظهور ، از ثروت خود برای کسب جایگاه سیاسی-
اقتصادی استفاده می کنند. در این میان مرتباً از فرصت های اقتصادی و
اختیاراتِ حکومتیِ مردم به نفع دو طبقه جدید کاسته می شود ، یعنی هر چقدر
به دارایی این افراد اضافه گردد به دلیل محدودیت منابع و فرصت ها ، حلقوم
عامه مردم فشرده ترمی شود.
هرچقدر قدرت سیاسی تازه رسیده ها افزایش یابد بدان معنی است که باید
از سهم مردم در اداره حکومت کاسته شود . ترفند جدید بعضی ار اشرافِ سیاسی ،
انباشت سرمایه در دست افرادِ وابسته و وفادار به خود می باشد این افراد
وابسته همواره گوش به فرمان ، ارباب خویشند .
این رفتارها یعنی عملکردِ فرصت طلبانِ سیاسی و نوکیسه های نو ظهور ،
با تعالیم عالیه اسلام و روح حاکم بر قانون اساسی که در پی اجرای عدالت و
حضور حد اکثری مردم مومن در عرصه های مختلف اداره جامعه است تناقض دارد ،
یعنی عده ای در فضای سیاسی و اقتصادی کشور عملاً قانون اساسی را تضعیف
نموده ، اعتماد و امید مردم را هم مورد هجمه قرار می دهند .
شفاف بودن قوانین ، اصلاح بعضی ساختارها و مشخص کردن سرچشمه بعضی
دارایی ها و در نهایت حرکت همگانی به سمت اجرای عدالت ، به گونه ای که
روابط بین افراد و دستگاه ها و توزیع منابع و فرصت ها بر مبنای عدالت به
دور از هر ظلمی صورت پذیرد می تواند مانع ایجاد این معضلات گردد.