برای کسانی که نسبت به عمق رفتار امریکا آگاهی بیشتری داشته و دارند، شاید این نوع واکنشها خلاف انتظار نباشد چراکه امریکاییها از برجام به مهار اقتدار و توان ایران میاندیشند و متوقف کردن یا ایجاد اختلال در روند فعالیتهای هستهای ایران هدف فرعی آنها بوده است. اوباما خود در زمان تصویب برجام در گفتوگو با وبسایت مایکل گفته بود معتقد است که با توافق هستهای با ایران دست نیروهای معتدل در ایران را قویتر کردیم و اگر کابینه روحانی اینطور وانمود کند که اتفاق خوبی برای مردم رقم زدهاند، دست آنها در مقابل تندروها قویتر میشود، اما نتیجه انتخابات خبرگان و هیئترئیسه مجلس بسیاری از انتظارات آنها را باطل کرد.
تمرکز بر مسائل منطقهای و بهرهگیری از ظرفیت سعودیها برای فشار بر ایران را باید حلقه مکمل راهبرد امریکاییها در پیگیری اهداف راهبردی آنها برای منطقه و به ویژه ایران دانست. تلاش برای تحریک و به میدان آوردن گروههای مطرود تروریستی کومله- دموکرات و تجزیهطلبان سیستان و بلوچستان، در کنار برنامهریزی برای ناامن کردن داخل ایران از طریق اعزام تروریست به داخل یا آموزش و سازماندهی برخی از فریبخوردگان داخلی و مهمتر از آن سرمایهگذاری گروه مطرود منافقین بخشهایی از این راهبرد است. از منظر امریکاییها و پادوهای منطقهای آنها نظیر سعودیها، درگیر شدن ایران در چالشهای داخلی و ناامن کردن محیط داخلی ایران، از یک سو میتواند توجه ایران را از کشورهای منطقه یا حمایت از سرپنجههای مقاومت به داخل معطوف کرده و از سوی دیگر به شکلگیری و تقویت گسلهای قومی و مذهبی در درون کشور بینجامد؛ مضافاً بر اینکه منافقین به دلیل سوابق جاسوسی و همچنین تسلط بر زبان فارسی قادر خواهند بود در شبکههای مجازی برای ایجاد چالشهای اجتماعی و درگیر کردن ایران در بحرانهای داخلی برای دشمن نقش مؤثری ایفا کنند، اگرچه کارکرد آنها برای شناسایی و ترور نیروهای مؤثر در عرصه مقاومت از منظر سعودیها دور از انتظار نیست.
آنچه که در این عرصه دشمنان را مصممتر کرده و به نوعی
سبب تمرکز آنها بر راهبرد دوم در ادامه مذاکرات هستهای شده است، ضعف
دستگاه دیپلماسی و انفعال در برابر سناریوهای بیگانه است. به عبارت دیگر در
قبال اقدامات متعدد سعودیها در یک سال گذشته، در واقعه منا، ماجرای هتک
دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده، بیانیه سازمان کنفرانس اسلامی، تحقیر
وزیر خارجه ایران در ندادن ویزا و دهها اقدام دیگر، هیچ تحرک قابل توجهی در
مواجهه با آن دیده نمیشود و همین امر سبب امیدواری دشمن در افزایش فشارها
و تحرکات اخیر میباشد که مصداق آن ارتباطگیری با منافقین یا تلاش برای
قطع روابط برخی کشورها با ایران از طریق بهرهگیری از دلارهای نفتی است و
این در حالی است که در عرصهای دیگر با محوریت نیروهای مستشاری ایران،
ابتکار عمل در عرصه میدانی در سوریه، عراق و لبنان در دست نیروهای جبهه
مقاومت است.
تصور امریکاییها و سعودیها این است که با تکرار سناریوی
برجام، همانگونه که ظرفیتهای هستهای ایران را مهار کردند قادر خواهند بود
ظرفیتهای منطقهای ایران را در عرصه مذاکره مهار کنند ولذا طرح موضوعاتی
نظیر برجام 2 و 3 در این عرصه معنا پیدا میکند. در این راستا آنها چند هدف
را دنبال میکنند:
1- مهار نیروهای مستشاری ایران و ممانعت از اثرگذاری در این زمینه
2- مهار سرپنجههای انقلاب در لبنان، عراق و سوریه از طریق قطع و کاهش ارتباط ایران
3- خروج از انفعال و جلوگیری از تداوم شکست در عرصههای نظامی
4- تقویت موقعیت سعودیها در منطقه و محور ساختن آنها در تعاملات آتی
5- کاهش هزینههای امریکا در منطقه و تحلیل هزینه جنگها و تحولات آتی برای کشورهای منطقه
در عرصه تحولات منطقه اگرچه ممکن است سعودیها در لبه جلویی تحولات
خودنمایی کنند، اما تردیدی نمیتوان داشت که این سناریو ادامه همان سناریوی
قبلی امریکا در برجام است که مؤلفه دیگری از رفتار ایران را هدف گرفته
است. مقام معظم رهبری در دیدار اخیر با تأکید بر تجربهاندوزی ملت ایران از
رفتار امریکا در قضیه برجام میفرمایند: آنها میگویند بیایید در مسائل
منطقه هم مذاکره کنیم اما تجربه برجام به ما میگوید این کار سمی مهلک است و
در هیچ مسئلهای نمیتوان به حرفهای امریکاییها اعتماد کرد.